رمان «کمی بهار» در سال ۱۳۱۲ آغاز میشود؛ دو سال پیش از کشف حجاب. اردکان در این رمان صحنهای است که در آن و در قالب یک «ساگای خانوادگی» تاریخ ایران رقم میخورد.
خانم پارسیپور در این رمان میخواهد نشان بدهد که چگونه تحولات زن ایرانی در طول تاریخ، منجر به تحول مردان نیز میشود. «کمی بهار» همانطور که بهتدریج نوشته میشود، در «رادیو زمانه» هم به شکل کتاب گویا در اختیار خوانندگان و شنوندگان قرار میگیرد.
شماره ۱۲۰ از این مجموعه را میتوانید بشنوید. خلاصه این بخش چنین است:
دکتر اعتماد، خسته از کار تصمیم مىگیرد پیاده به خانه برگردد. جلوى یک کلهپاچهفروشى در خیابان امیریه به احسان طبرى برمىخورد. آنها تصمیم مىگیرند با یکدیگر چاى بخورند. به قهوه خانهای در همان نزدیکى مىروند و کنار حوض کوچک آن مىنشینند. احسان طبرى از کمونیسم و هژمونى شوروى حرف مىزند. از خلیل ملکى عیبجویى مى کند که به حزب توده و شوروى پشت کرده است. دکتر اعتماد از خلیل ملکى دفاع مىکند و مىکوشد روشن کند که میان کمونیسم و شوروى تفاوت بسیار زیادى وجود دارد و دلیلى ندارد که کشورى همانند ایران که بارها چوب روسیه را خورده است دوباره به نام کمونیسم به دامن آنها بیفتد. در همین موقع نقال کارش را آغاز مىکند و نقل رستم و سهراب را مىگوید. عده اى به گریه مىافتند و هر دو مرد از نقل نقال لذت بسیارى مىبرند. باز بحث خلیل ملکى و هژمونى شوروى پیش کشیده مىشود. دکتر اعتماد به طبرى مىگوید هرگاه دلش بخواهد مى تواند به خانه او برود و…