پنجم آبان ماه بود که عدهای از فعالان زن در تهران اعلام کردند قصد دارند ۵۰ نماینده برابریطلب به مجلس شورای اسلامی بفرستند و چهره مردانه این نهاد قانونگذاری را تغییر دهند. حالا با ثبتنام بیش از ۱۲۰۰ داوطلب زن در انتخابات مجلس شورای اسلامی که بالغ بر ۱۰.۴۸ درصد کل داوطلبان است، موسسان این کمپین چه فکر میکنند؟
هرچند که هنوز نتایج نهایی تایید یا رد صلاحیتهای داوطلبان مجلس شورای اسلامیمشخص نیست و نمیتوان از آمار دقیق زنان در انتخابات پیش رو که هفتم اسفندماه سال جاری برگزار خواهد شد سخن گفت، اما وعدهها و تلاشهای فعالان زن برای کسب ۳۰ درصدی کرسیهای مجلس توسط زنان یا فرستادن ۵۰ نماینده برابریطلب به مجلس تا چه اندازه خوش بینانه بوده و موسسان کمپین چقدر به اهداف خود نزدیک شدهاند و چرا برخی از اعضای موسس همین کمپین همچون ناهید توسلی یا آذر منصوری در انتخابات ثبت نام نکردهاند؟
ناهید توسلی، نویسنده، پژوهشگر، فعال حقوق زنان و مدیرمسول و سردبیر نشریه نافه و یکی از موسسان کمپین تغییر چهره مردانه مجلس است که به رادیو زمانه میگوید کمپین تغییر چهره مردانه مجلس کمپینی فرآیند محور است نه نتیجه محور. او نتیجه تلاشهای کمپین را تاکنون و در بالا رفتن آمار ثبت نام زنان برای مجلس شورای اسلامی مثبت میخواند.
در دورههای نهگانه مجلس، به ترتیب مجالس اول، دوم و سوم هر کدام چهار کرسی، مجلس چهارم ۹ کرسی، مجلس پنجم ۱۴ کرسی، مجلس ششم و مجلس هفتم هرکدام ۱۳ کرسی، مجلس هشتم ۸ و مجلس نهم ۹ کرسی سهم زنان از ۲۹۰ کرسی پارلمان بوده است. هنوز مشخص نیست چه تعداد از زنان از تیغ نظارت استصوابی شورای نگهبان خواهند گذشت و موفق خواهند شد آرای مردم را متوجه خود کرده و راهی پارلمان شوند اما همزمان با مجلس شورای اسلامی، ثبتنام از داوطلبان مجلس خبرگان رهبری هم پایان پذیرفته و ۱۶ زن داوطلب این مجلس شدهاند. مجلسی که از سوی فعالان زن و کمپین مذکور نادیده گرفته شده، هرچند ناهید توسلی میگوید که عدم اشاره به مساله خبرگان از سوی کمپین دلیل بر بیتوجهی نیست.
خانم توسلی ثبت نامها پایان یافته و تا این مرحله از فعالیت کمپینتان چه فکر میکنید؟
نظر من در مورد موفقیت و اثرگذاری کمپینِ «تغییر چهرۀ مردانۀ مجلس» که مانند همه کمپینها فرآیندمحور است و نه نتیجه محور، بسیار مثبت است. زیرا کمپینها ضمانت اجرایی ندارند و کاری هم بیش از خبررسانی و آگاهی دهی نمیتوانند انجام دهند. اصولا کمپینها – و این جا کمپین مورد اشاره – حزب سیاسی نیستند تا توفیق نیافتن در آنها برایشان شکست محسوب شود، بلکه بخشی از جامعه مدنی هستند که هدفشان گسترش گفتمان حقوق برابر زنان است.
بنابراین به نظر میرسد کمپین مزبور در همین مدت کوتاه و در رابطه با هدفش که «برابری خواهی» بودن انتخابکنندگان و انتخابشوندگان در حد خودش بود و هست بسیار موفق بوده و به هدفش رسیده است.
لازم است یادآوری کنم که کمپین «تغییر چهره مردانه مجلس»، همانطور که میدانید هدف اصلیاش تشویق و ترغیب زنان و مردان برابریخواه – هم به عنوان انتخابکننده و هم به عنوان انتخابشونده – به شرکت در انتخابات و گزینش نمایندگانی بود که علاوه بر داشتن نگاه برابرِ انسانی به زن و مرد، دغدغه کوشش برای تصویب قوانین برابر و غیرجنس/جنسیتی داشته باشند؛ قوانینی که حقوق انسانی زن و مرد را در همه حوزهها برابر و عادلانه تعریف کند؛ همان گونه که قرآن گفته است: انا خلقناکم من ذکر و انثی و… ان اکرمکم عندالله اتقیکم؛ یعنی توجه به آن چه که ملاک تشخیص میان انسانها (زن و مرد) است میزان تقوا و دیگر مولفههای انسانیِ برابر، مانند دانش، تخصص، ایمان… و تواناییهایی آنها باشد و نه صرفاً توجه به «جنس» و «جنسیت» آنان!
کمپین، همانطور که پیشتر هم گفتم، «فرایند محور» است و بهانهای است تا زنان بتوانند توانایی خود را برای حضور و مشارکت سیاسی نشان دهند. در مورد پرسش شما باید بگویم که تعداد ثبتنامها و کیفیت این ثبتنامها ممکن است بخشی از فعالیتهای کمپین باشد. اگر واقعبینانه بخواهیم تحلیل کنیم، باید بگویم ارزیابی و نگاه من، چه به این کمپین و چه به دیگر کمپینها – مانند کمپین یک میلیون امضا – تنها به دلیل فرآیند محوری بودنشان است که میتواند اثرگذار باشد. از آن جا که هیچ کمپینی ضامن اجرایی ندارد بدیهیست ناگزیر در سطح آگاهیدهی و تشویق و ترغیب به کنشگری در حوزه حقوق برابر زنان عمل میکند که این خودش مرحله و روندی بسیار مدنی و کاملا غیرسیاسی و دوست دارم حتی بگویم روندی کاملا فرهنگی است.
به گفته رئیس ستاد انتخابات کشور، از ۱۱۷۶۴ داوطلب برای مجلس شورای اسلامی که ثبتنام کردهاند، فقط ۱۲۳۴ نفر زن هستند و این رقم بسیار ناچیزی است در مقایسه با آمار کلی. فکر می کنید دلیلش چیست.
البته آخرین آمار از تعداد ۱۲۱۲۳ داوطلب از کل ایران که ۱۴۳۴ نفرشان زن هستند خبر میدهد. ظاهرا آمار شما مربوط به پیش از این بوده است. میدانیم که آمارها مطلق نیستند و باید به آنها «نسبی» نگاه کرد. با نگاهی به آمار زیر متوجه میشویم که: میزان مشارکت سیاسی زنان، در انتخابات مجلس شورای اسلامی، از سال ۵۸ که ۳/۳ درصد بوده به میزان ۷/۹درصد تا سال ۷۴ رشد پیدا کرده است. بیشترین رشد مشارکت سیاسی زنان در سال ۷۸ (۹/۱۰درصد) و سال۸۱ ( ۱۸/ ۱۶درصد) [دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی] بوده است. دورانی که دولت اصلاحات نسبت به حقوق برابر و انسانی زنان گشاده رویتر و گشادهدستتر بود.
آمار بالا، نشان از افت میزان عدم مشارکت زنان در سال ۸۶ (۹/۱۲درصد) و نیز در سال۹۰ (۲۲/۷درصد) دارد که مربوط به دوران ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد است. گرچه رشد میزان ۲۲/۷ درصد مشارکت زنان در سال۹۰ به ۴۸/۱۰ درصد در سال۹۴ نشان از حضور دوبارۀ جدی زنان در مشارکتهای سیاسی دارد اما اگر تعداد داوطلبان زن هنوز به حد نصاب۵۰ کرسی مورد نظر کمپین و یا میزان ۳۰ درصدی مورد نظر زنان اصلاح طلب نرسیده باشد، دلایل خاص خودش را دارد که در فرصتی دیگر باید به آن پرداخت.
فکر نمیکنید که شعار تغییر۳۰
– البته در مورد کمپین منظورتان ۵۰ کرسی است که حدود ۱۵ درصد میشود (و نه ۳۰ درصد کرسیها، که خواسته کمپین نبوده است). این ۵۰ کرسی حدود ۱۵ درصد میشود که با توجه به میزان ۱۱ درصدی نامنویسی زنان بسیار نزدیک است. این ۱۱ درصد در کل کشور است که قبلا متوسطش سه درصد بوده است. در حالی که در تهران حدود ۱۹درصد داوطلبان زن بودهاند که میشود نزدیک به یک پنجم و این بیشترین نقش تاثیرگذاری کمپین را در تهران نشان میدهد که باعث خوشحالی ست. کمیته «من کاندید میشوم» نیز در بسیاری از کلان شهرها و شهرستانهای ایران فعال بود که بیشترین تاثیرگذاری اش در کلان شهرها دیده میشود.
البته همان گونه که گفتم، باید «نسبی» به این مسئله برخورد کرد و نه مطلق! بنابراین فکر میکنم خوش بینانه بود اما غیرواقع بینانه هم نبود!
در کنار همه اینها باید به مشکلات و موانعی که سد راه شرکت زنان در نامنویسی برای مجلس شورای اسلامی بوده است نیز اشاره کرد. بسیاری از زنان لیسانس و ۱۰ سال سابقه مدیریتی داشتند اما مورد قبول قرار نگرفت. محدودیت سنی زیر ۳۰ سال هم مانعی بود تا بسیاری از دختران و زنان فوق لیسانس و شاید دکترایی که علاقهمند به ثبتنام بودند نتوانند نامنویسی کنند. یا حتی زنانی با سن بالای ۵۰ سال که صرفا به خاطر نداشتن فوق لیسانس امکان حضور و شرکت نیافتند. در عین حال باید به دیگر موانعی که برخی داوطلبان به ویژه در شهرستانها با آن روبهرو بودند نیز اشاره شود. مثلا جلوگیری از برگزاری جلسات و نشستها و یا برخوردی که با خانم آذر منصوری صورت گرفت. اینها همه اثرات منفی خود را برای حضور و مشارکت برخی از داوطلبان، به ویژه در شهرستانها نشان میداد.
خود شما چرا ثبت نام نکردید در حالی که شعار و کمپین تان در راستای
پاسخ به این پرسش شما، شاید به گونهای شخصی تلقی شود، اما از آن جا که من سالهاست در حوزه حقوق زنان، بیش از کنشگری، پژوهشگری اسطورهای/ تاریخی/ دینی میکنم، به خودم اجازه میدهم به پرسش شما پاسخ بدهم.
من یک بار در انتخابات دور هفتم مجلس شورای اسلامی شرکت کردم و با توجه به انتظاری هم که داشتم رد صلاحیت شدم. البته به این رد صلاحیت هیچ اعتراضی هم نکردم. دلیل آن هم این بود که در برگهای که دلایل رد صلاحیت من نوشته شده بود به مواردی اشاره شده بود که من هرچه فکر کردم نتوانستم توجیه شوم که چگونه است که اگر من به قانون اساسی التزام عملی ندارم اما میتوانم رای بدهم. در حالی که اگر من واجد شرایط برای رای دادن و انتخاب نماینده برای مجلس باشم، بدیهی است باید امکان انتخاب شدن هم داشته باشم. این رنجش از در مظان چنین اتهامی قرارگرفتن، موجب نشد که از کوشش در راه دستیابی زنان به حقوق حقه انسانیشان و همچنین تشویق و ترغیب و آگاه سازی زنان و مردان برای حضور و مشارکت در نهاد قانون گذاری یعنی مجلس شورای اسلامی، دست بکشم. از این رو و پس از این رد صلاحیت، در سطح گستردهتری مشتاق شدم به کنشگری مدنی و پژوهشگری در حوزۀ حقوق زنان تا از این راه زنان و مردان را از شرایط زیستی شان از آغازین روزهای دوران توحش و شکارورزی و صیادی مردان در کنار حضور زن/مادر در اجتماعات اولیه تا کشف کشاورزی از سوی زن و چرخش مردان از صید شکارافکنی به سوی کشاورزی و مصادره آن از سوی مرد و در نهایت استقرار نظام کشاورزی که این جا، جای مطرح کردنش نیست، آگاه کنم. در عین حال به نقش پیامبران ادیان توحیدی برای اشاعۀ دو اصل مهم از دیگر اصول آن ادیان یعنی «توحید» و «عدالت» اشاره داشته باشم تا برسد به دوران صنعتی و مدرن و پسامدرن و دوران انفورماتیک سده ۲۱ و هزارۀ سوم؛ دورانی که دیگر زنان و مردان خود میدانند، جهان بی حضور برابر هر دوی آنان با هم و بی تعامل دیالکتیکی آن دو با هم، روزگاری بهتر از روزگار ظهور «داعش» و جنگ و خونریزی نخواهد داشت.
بدیهی است، حضور این کمیت بالا از زنان تحصیل کرده و آگاهِ جوان در جامعه امروز ایران را باید قدر دانست و نباید زنانی چون ما، جای حضور و مشارکت سیاسی زنان جوان را برای کنشگریهای حقوق انسانیشان تنگ کند. من آرزو میکنم شورای محترم نگهبان با سعه صدر انسانی/اسلامی خود در تائید صلاحیت زنان داوطلب نمایندگی مجلس شورای اسلامی حسن نظر نشان دهند تا ایرانی سربلند داشته باشیم.
همزمان انتخابات مجلس خبرگان رهبری است. زنان تاکنون جز یک نفر در خبرگان قانون اساسی نتوانستهاند وارد مرحله رقابتی در انتخابات این مجلس شوند. چرا و شما و سایر فعالان زن و کمپین شما این انتخابات را نادیده گرفتید و حضور زنان در این مجلس را اهمیتی قائل نشدید؟
با توجه به اصل ۱۰۷ و اصل ۱۰۸ قانون اساسی جمهوری اسلامی، منعی برای حضور زنان در مجلس خبرگان رهبری وجود ندارد و هر داوطلبی که شرایط مندرج در آن بندها مانند؛ دینداری، حسن اخلاق، اجتهاد، باورمند به نظام جمهوری اسلامی، نداشتن سوء پیشینه سیاسی، اخلاقی، اجتماعی و… را داشته باشد میتواند کاندیدای نمایندگی مجلس خبرگان شود. از آن جا که زنان تاکنون، در سطحی گسترده، اشتیاقی نسبت به عضویت در مجلس خبرگان رهبری و در سطحی کمتر، عضویت در مجلس شورای اسلامیاز خود نشان نداده اند بدیهی است که میزان مشارکت آنان پایین آمده و اگر این روند ادامه یابد پایینتر هم خواهد آمد. اما این که چرا اساسا زنان به طور جدی و در سطحی گسترده رغبتی به این مشارکت سیاسی نشان نمیدهند، دلایل گوناگونی دارد که گرچه باید در فرصت دیگری به آن پرداخت، اما به نظر من بخشی از آن میبایست از سوی خود زنان و در چارچوب آسیبشناسی کنشگری در حوزه حقوق برابر و انسانی زنان» بررسی شود.
همانطور که میدانیم، در دوره اول مجلس خبرگان، خانم منیره گرجی شرکت کرد و برگزیده شد، اما این حضور و شرکت در آن مجلس تنها به دلیل زن بودن، آنچنان هم مورد استقبال علما و دیگر آقایان عضو خبرگان قرار نگرفت. برای دورههای بعدی خبرگان نیر تعداد اندکی از زنان کاندید شدند که برخی از آنها پیش از آغاز رایگیری از کاندید شدن انصراف دادند و برخی نیز در آزمون شورای نگهبان پذیرفته نشدند. تقریبا عملا راه ورود زنان به مجلس خبرگان، بسته بوده و استقبالی از آن نمیشده است. حتی اگر زنان داوطلبی هم ثبتنام میکردند پیش از رایگیری، تنها به دلیل زن بودن به بهانههای گوناگون مانند، عضویت زنان در خبرگان رهبری نباید باب شود و یا این که زنان نمیتوانند در مجلس خبرگان عضو شوند چون خُبره باید مجتهد باشد و زن مجتهد نداریم – که البته پیش از انقلاب، زنده یاد خانم «امین» را در اصفهان داشتیم که یک زن مجتهده بود – انصراف میدادند. درحالی که اکنون ما حوزههای علمیه زنان را در کنار حوزههای علمیه مردان داریم و زنان بسیاری در این رشته تحصیل کرده و میکنند؛ زنانی که مانند مردان به راحتی میتوانند دورههایی را که آقایان میگذرانند، این زنان نیز بگذرانند و به اجتهاد برسند. اگر چنین امکانی برای زنان وجود نداشته باشد، پس تشکیل حوزههای علمیه زنان برای چیست؟ مگر فراگیری علوم دینی در حوزهها – که مبدع آن جمهوری اسلامی بوده است و ما پیش از انقلاب (تا آن جا که من میدانم) اساسا حوزه علمیه زنان نداشتیم اما حالا داریم – برای زنان و مردان متفاوت است؟ مگر ما علوم دینی زنانه یا علوم دینی مردانه داریم؟ این تقسیم بندیهای دوآلیستی جنس/جنسیتی هرگز در هیچ کجای اسلام و قرآن وجود نداشته است. نه مگر مخاطب قرآن، کتاب دینی مسلمین و مسلمات (اعم از زن و مرد)، «ناس» یا «مردم» است؟ از همه مهمتر این که؛ چرا زنان این کفایت و لیاقت و تواناییهای برابر انسانی با مردان در هنگام رای دادن و برگزیدن نمایندگان برای شان احزار میشود، اما همین زنان، با داشتن همۀ این مولفهها، از کاندید شدن و برگزیده شدن منع میشوند؟ آیا این یک پارادوکس غیرقابل توجیه و غیرقابل قبول نیست؟
سوال من درباره کمپین و شما است و ..
در مورد این که چرا «کمپین تغییر چهرۀ مردانه مجلس» به تغییر چهرۀ مردانه مجلس خبرگان نپرداخته است، باید بگویم از آن جا که کارکرد مجلس خبرگان، کارکردی کاملا متفاوت از کارکرد مجلس قانون گذاری است و این کمپین میبایست بیشتر نیرو و توان خود را صرف بالابردن میزان کمّی و کیفی تعداد نمایندگان زن کند تا فعلا زنان بتوانند در سایه قوانین عادلانه و برابر انسانی به حقوق خود دست یابند، یقینا در این مقطع نیازی به ورود به حوزه مجلس خبرگان نبوده است. البته اخیرا آقای قربانعلی دری نجف آبادی، عضو هیات رئیسه فعلی مجلس خبرگان گفته است که زنان اگر شرایط کاندیدشدن داشته باشند میتوانند در انتخابات خبرگان شرکت کنند. از این رو، چند تن از زنانی که خود را واجد شرایط برای نمایندگی در مجلس خبرگان میدانند، از تهران و دیگر شهرهای ایران اقدام به ثبتنام کردهاند. یکی از آنان خانم دکتر عصمت سوادی است که دکترای فقه و حقوق دارد و مشاغلی مانند معاونت فرهنگی و هم چنین رئیس بسیج اساتید واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد داشته است. او قبلا هم برای خبرگان ثبتنام کرده بوده و با وجود این که رد صلاحیت نشده بوده است اما در نامهای از سوی شورای نگهبان به او گفته شده بود که زنها نمیتوانند عضو مجلس خبرگان شوند. این در حالی است که طبق اصلهای ۱۰۷ و ۱۰۸ قانون اساسی اشاره شده در بالا، با تاکید بر این که منعی برای کاندید شدن و عضویت زنان در خبرگان وجود ندارد بدیهی است مانعی بری گزینش و حضور ایشان در مجلس خبرگان وجود نداشته و هنوز هم ندارد.
یعنی هیچ برنامه ای برای مجلس خبرگان رهبری ندارید؟ درباره زنانی که برای این مجلس ثبت نام کردهاند چطور؟ از آنها حمایت خواهید کرد؟
باید بگویم که کمپین وظیفه حمایت از کاندیداها را ندارد، زیرا مرجعی رسمی و قانونی برای حمایت کردن از کاندیداها نیست. کمپین بیشتر روی تشویق و دعوت زنان و مردان برابریطلب حضور و مشارکت زنان برای کاندیداتوری مجلس شورای اسلامی تفاوتی با حضور و مشارکت آنان در مجلس خبرگان رهبری ندارد. از آنجا که هدف اصلی کمپین مشارکت و حضور کمّی و کیفی زنان در عرصههای قانون گذاری، اجرایی، مدنی و همە عرصههای عمومی همراه و هم دوش با نیمە دیگر جامعه که مردان هستند، است بنابراین همە تشویقهایی که به دعوت زنان برای مشارکتهای سیاسی صورت میگیرد مشمول هر دو مجلس نمایندگی میتواند باشد. باید اضافه کنم که کمپین اگر اشاره ای ویژه به حضور و مشارکت زنان در انتخابات مجلس خبرگان نکرده به دلیل بی توجهی نیست، بلکه همان گونه که پیشتر هم گفتم، هنوز هیچ زنی – به جز خانم گرجی در اولین دوره مجلس خبرگان – به نمایندگی در آن مجلس انتخاب نشده است. گرچه در چند دوره برخی زنان اقدام به کاندیداتوری کرده بودند اما به دلایلی که اشاره شد، پیش از اقدام یا در میانه راه اقدام برای داوطلبی این مجلس ناگزیر به انصراف شدند. از این رو کمپین هم بیشتر بر انتخابات مجلس شورای اسلامی متمرکز است.