حسن خمینی، نسل سوم خانواده خمینی است که برخلاف پیشینیان تصمیم دارد خود را به محک رای مردم بگذارد، اما نه برای ریاست‌جمهوری و یا نمایندگی مجلس شورای اسلامی بلکه برای نهادی که وظیفه‌اش در پنج سال آینده نظارت بر رهبری و البته و به احتمال فراوان تعیین رهبر بعدی جمهوری اسلامی است.

khomeini-hasan

حسن خمینی تازه به میانه چهل سالگی رسیده است و شاید اگر نسب‌اش به روح‌الله خمینی نمی‌رسید، همچون بسیاری دیگر از تحصیل‌کردگان حوزه علمیه، حالا در ‌‌نهایت شغلی داشت در یک دستگاه دولتی. اما او نوه «امام» است و فرزند «حاج احمد آقا».

پدربزرگش «بنیانگذار جمهوری اسلامی» بوده و پدرش نیز در همه سال‌هایی که هنوز «امام» زنده بود، نقش اول را در اداره بیت داشت و به روایت معدود خاطرات منتشر شده از مقام‌های مسئول در دهه نخست پس از انقلاب، «دست راست امام» که پای ثابت همه دیدار‌ها و جلسات مسئولان نظام با «امام» بود.

خمینی جوان اما نه هم‌چون پدر در این سال‌ها نقشی در سیاست داشته و نه همانند پدربزرگ در حوزه علمیه چهره‌ای است سر‌شناس. معممی است خوش چهره و خوش لباس که به ورزش و به ویژه فوتبال علاقه فراوان دارد، به سینما می‌رود، در کنسرت‌های موسیقی دیده می‌شود و مهم‌تر از همه این‌ها «کلیددار آرامگاه طلایی» پدر بزرگ در جنوب تهران است.

تا یک دهه پیش، نام او بیشتر در هنگام سالمرگ خمینی به گوش می‌رسید و تصاویری از او در کنار مسئولان دولتی و عالی‌رتبه منتشر می‌شد که با آرمان‌های «امام راحل» تجدید پیمان می‌کردند. در بقیه سال خبری از او به رسانه‌ها راه نمی‌یافت.

اما از میانه دهه هفتاد خورشیدی خبر‌ها و تصاویر بیشتری از «سید حسن» در رسانه‌ها منتشر شد و از میانه دهه هشتاد و پس از شکست اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست‌جمهوری، او بیش از گذشته در انظار عمومی حاضر شد و دیدار‌هایش رو به فزونی گذاشت.

خمینی جوان از فردای انتخابات مناقشه برانگیز خرداد ۸۸ بیش از پیش در عالم سیاست به چشم آمد. اگر تا پیش از این تنها از او به «عنوان یادگار» امام یاد می‌شد، حال یکی از نامزدهای بالقوه جریان اصلاح‌طلبی درون حکومت برای هر انتخاباتی به شمار می‌رفت و می‌رود.

 خبرگان سرنوشت

برای اولین بار است که انتخابات مجلس خبرگان این همه اهمیت یافته است. دلیلش را شاید بتوان در دو اظهار نظری دید که «احتمال مرگ» خامنه‌ای در سال‌های آینده را به همراه داشت. نخستین بار دری نجف‌آبادی، اردیبهشت یک سال پیش گفت که باید برای دوره بعد از خامنه‌ای به فکر باشیم.

بار دوم هم رهبر جمهوری اسلامی در شهریور ۹۴ و در دیدار با فرماندهان عالیرتبه سپاه پاسداران، نسبت به تحرکات دشمن برای نفوذ در ارکان‌های تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز  بعد از مرگ‌ خودش هشدار داد تا مشخص شود که این مجلس خبرگان، اهمیتی فراوان‌تر از مجلس‌های تا به حال نمایشی دارد.

این اهمیت نه فقط جریان حاکم که اصلاح‌طلبان رانده شده از قدرت را هم به تکاپو واداشته تا با هرآنچه که دارند به کارزار انتخابات بیایند و همه گوشه‌نشینان را به بازی انتخابات فرابخوانند تا شاید راهی برای کنترل قدرت مطلقه رهبری و نهادهای وابسته به آن بیابند.

آن‌گونه که پیداست هاشمی رفسنجانی که خود در سال ۶۸ و پیش از آن با همراهی احمد خمینی، زمینه برکناری آیت‌الله منتظری و رهبری خامنه‌ای را فراهم کرده بود، این بار هم بازیگر اصلی است. چه در نقد کارکردی خبرگان رهبری و چه در باره آینده نهاد ولایت فقیه که او ایده‌ای دیگر دارد و می‌خواهد اگر فرصت دست داد، «شورای رهبری» را جایگزین رهبری مطلقه کند.

هاشمی در این راه همراهانی می‌خواهد که «اقتدار فروریخته» او را چون دهه شصت بپذیرند و همسو باشند با ایده‌ای که در میان روحانیت سنتی وابسته به حکومت مخالفان بسیاری دارد که حتی ریاست او بر مجلس خبرگان را هم نمی‌پذیرد. در این راه «سید حسن» که همچنان برای وفاداران به حکومت «یادگار امام» است، و دیگر نزدیکان به حاشیه رانده شده خمینی می‌توانند همراهانی مطمئن باشند.

خمینی جوان و پدری که عاقبت به‌خیر نشد

حسن خمینی فرزند احمد است،‌‌ همان دست «راست امام» که به روایت خاطرات هاشمی رفسنجانی و آیت‌الله منتظری، در کمتر جلسه و یا تصمیم‌گیری در بیت رهبری بوده که نقش نداشته باشد.

آن‌گونه که منتظری در خاطراتش روایت کرده است، در سال‌های آخر زندگی خمینی «کسانی به فکر بودند که مرحوم امام را وادار کنند حاج احمد آقا را برای بعد خودش تعیین کند.» اما آن روز‌ها به هر دلیلی این امکان فراهم نشد تا احمد خمینی که گاهی جای پدر هم نامه می‌نوشت و به دیگران فرمان می‌داد؛ «هنگامی که به نزد امام امام می‌روید، ملاحظه کنید و فقط خبرهای خوب و مسرت‌بخش بدهید»، در جایگاه ولی فقیه بنشیند.

او که نقشی تعیین‌کننده در برکناری آیت‌الله منتظری داشت، سال‌ها بعد اذعان کرده بود که «نامه‌های فلانی [منتظری] را به امام نمی‌دادم» و «در سال‌های پایانی زندگی امام به جای او تصمیم می‌گرفت و به اسم امام منعکس می‌شد»، در دهه هفتاد با مرگی مشکوک که به روایت عمادالدین باقی در شمار قتل‌های زنجیره‌ای است، جهان و سیاست و قدرت را برای همیشه ترک کرد.

حال اما حسن خمینی برای اصلاح‌طلبان تصویر ایده‌آلی است که در همه این سال‌ها تلاش کرده‌اند از «مراد سیاسی»شان، روح‌الله خمینی و احمد خمینی ارائه دهند. به روایت تصویری که اصلاح‌طلبان از نخستین رهبر جمهوری اسلامی ساخته‌اند، او مدافع آزادی‌های سیاسی و اجتماعی بود و مخالف تندروی‌های سال‌های نخست انقلاب و «حاج احمد آقا» نیز از سال‌های نخست دهه هفتاد تا پیش از مرگ، منتقد وضعیت موجود.

حالا خمینی جوان‌‌ همان گمشده اصلاح‌طلبان برای تحریف واقعیت خمینی است. جوانی خوش‌پوش و خنده رو که نه با سینما سر مخالفت دارد و نه در حوزه اجتماعی دیدگاهی بسته. مهم‌تر آن که در همه وقایع تلخ دهه شصت هم دوران کودکی و نوجوانی را سپری می‌کرده و نقش و مسئولیتی در آنچه که گذشته است، ندارد.

او حالا خمینی‌ِ تطهیر شده‌ای است برای اصلاح‌طلبان تا آن تصویری را که در این سال‌ها از دو خمینی دیگر به جای مانده پاک کند.

خمینی فلزی، خمینی شیشه‌ای

آیت‌الله منتظری به نقل از شنیده‌هایش از دیگران روایت کرده است که یک روز «حاج احمد آقا» گفته بود که «به هادی هاشمی گفتم آقای منتظری مانند ظرف شیشه‌ای می‌ماند و امام ظرف فلزی‌اند، اگر به هم بخورند ایشان خُرد می‌شوند.»

حال «سید حسن» نشانی از آن خمینی فلزی ندارد و در مقابلش سدی آهنین می‌بیند که از یک‌سال پیش برنامه‌اش را برای برخورد با آنچه که «خطر نفوذ» می‌خواند، طرح‌ریزی کرده و نمی‌خواهد که در تائید صلاحیت‌ها کوتاه بیاید.

با همه اما و اگر‌ها، تصور کنید که فقیهان شورای نگهبان حکم به رد صلاحیت خمینی جوان بدهند، «یادگار امام» صلاحیت ورود به مجلس خبرگان رهبری را نداشته باشد و خمینی جوان و شیشه‌ای در برخورد با خامنه‌ای فلزی خُرد شود. پیام این است که شورای نگهبان حتی با نوه «امام» هم شوخی ندارد و راه برای رد صلاحیت دیگران هموارتر می‌شود.

اگر هم شورای نگهبان نخواهد یا نتواند آن‌گونه که تهدید می‌کند، «خمینی جوان» و هم‌سویان او را رد صلاحیت کند، آن‌گاه مجلس خبرگان بعدی باید با حضور نوه بنیان‌گذار در باره سرنوشت رهبر بعدی و شاید هم آینده نظام تصمیم بگیرد.

خمینی جوان این بار باید در کنار هاشمی که روزگاری با کمک پدرش، هرکه را که خواست خانه‌نشین کرد، طرحی دیگر دراندازد و هرچه هم که تاکید کند که مستقل است، همچون پدر تکیه‌گاهش هاشمی هست و خواهد بود.

شاید هفتم اسفند سرنوشت خمینی جوان و اصلاح‌طلبان دلبسته به او را تغییر دهد و «یادگار خمینی» و همراهانش راهی پیدا کنند برای بازگشت دوباره به مرکز اصلی و پس گرفتن میراث خمینی از خامنه‌ای. آن‌وقت حتما رای به حسن خمینی، «تجدید پیمان ملت با آرمان‌های امام» تعبیر خواهد شد و فراموشی همه آنچه که باید پرسیده شود.

هرکدام از این دو سرنوشت که رخ دهد، «خمینی جوان» و اصلاح‌طلبان دل‌باخته به او باید به سوال‌های بی‌شماری در باره دو خمینی دیگر پاسخ دهند و شاید حضور او در انتخابات فرصتی است مناسب برای طرح چند باره این سوال‌ها که البته تا به حال پاسخی نگرفته‌اند.