سید محمود دعایی مدیر مسئول روزنامه اطلاعات در روز های اخیر خبرساز شده است. ماجرا از آنجا شروع شد که روزنامه اطلاعات بر خلاف توصیه قوه قضائیه به رسانهها، ترجمه گفتگوی روزنامه “السّفیر” بیروت با سید محمد خاتمی را منتشر کرد و ممنوعیت خبری او را شکست. به دنبال انتشار این مصاحبه و عکس رئیس جمهور اسبق، دادسرای فرهنگ و رسانه علیه محمود دعایی اعلام جرم کرد.
رسانههای اصولگرا مدعی شدند با ارجاع پرونده از دادسرای فرهنگ به دادسرای ویژه روحانیت، دعایی تعهد داده است دیگر مطلبی از خاتمی منتشر نکند. این خبر از سوی مدیر مسئول روزنامه اطلاعات تکذیب شد. اما دفتر سخنگوی قوه قضائیه اعلام کرد دعایی در مرجع قضائی یادشده حضور یافته و تعهد داده است.
تعارض بین ادعاها وضعیت را پیچیده ساخته است و داوری در خصوص اینکه کدام طرف درست می گوید، دشوار است. منتها موضعگیری قوه قضائیه این پیام را منتقل میکند که هشدار و تذکر به دعایی داده شده است و کماکان درج خبر و عکس از خاتمی به دلیل انتساب به “فتنه” عملی غیرقانونی و قابل پیگرد قضائی است.
دعایی اما از تکذیب فراتر رفته و با انتشار نامهای خطاب به حسن روحانی از او خواسته است تا با تذکر به قوه قضائیه، «روند غیرقانونی» ممنوعالتصویری محمد خاتمی را متوقف سازد.
چرایی اقدام دعایی
با توجه به روحیه محافظهکار دعایی و پرهیز او از تنشهای سیاسی، اقدام او در انتشار مطلبی از خاتمی و تاکید بر تداوم این رویکرد عجیب به نظر میرسد. بخصوص که دعایی نه تنها تابو شکنی کرده، بلکه در حال انجام کنشی سیاسی نیز برای شکستن ممنوعیت رسانهای و تصویری رئیس دولت اصلاحات است.
دعائی در بین رجال سیاسی جمهوری اسلامی مشخصات منحصر بفردی دارد. او علیرغم حضورش در بلوک قدرت، با چهرههایی از اپوزیسیون، محذوفین و روشنفکرها رابطه دارد. نظام این مجوز را به دعایی داده است و ارتباط گیری با غیر خودیها هزینهای برای او نداشته است. البته ارتباطات فوق نیز در پیروی او از مواضع رهبری وسیاستهای کلان نظام تاثیر بازدارنده نداشته است. ولی به طور کلی، مناسبات دعائی که از نزدیکان آیتالله خمینی در عراق بود، فاقد انسجام بوده و سیمای ناهمگون و جمع اضداد را بازتاب میدهد.
در نگاه اول رابطه دوستانه و صمیمی دعایی با خاتمی که هر دو از اعضاء مجمع روحانیون مبارز و حلقه نیرو های نزدیک به سید احمد خمینی بودند، دلیلی به نظر میرسد که دعایی را از عافیتطلبی بیرون کشانده و باعث شده تا ریسک کند. در رفتار شناسی کارگزاران و نیروهای سیاسی جمهوری اسلامی، رفاقت و روابط دوستانه قدیمی بعضی وقتها نقش مهمی ایفا میکند.
اما ژرفکاوی قضیه فرضیه دیگری را بازتاب میدهد که دعایی بدون اطمینان از حمایت مراکزی در قدرت خود را به خطر نیانداخته است. دعایی که حکمش را از رهبری گرفته است به خوبی نسبت به حساسیت او از درج اخبار خاتمی مطلع است. بنابراین چه بسا با پشتگرمی اکبر هاشمی رفسنجانی، سید حسن خمینی و نیرو های همسو با آنان دست به این اقدام زده باشد.
اصلاحطلبان و اعتدالیها برای موفقیت در انتخابات، نیاز به استفاده از ظرفیت حمایتی خاتمی دارند. بنابراین فعالیتهای انتخاباتی رفع ممنوعیت تصویری خاتمی را بایستگی میبخشد . اما ماجرا فقط سویه انتخاباتی ندارد، بلکه انتخابات فرصتی برای حل مشکل خاتمی نیز هست تا بخشی از موانع سیاستورزی رسمی و قانونی او برداشته شود. بنابراین رابطه متقابل سیاست و انتخابات باعث شده تا تلاش برای عادیسازی وضعیت خاتمی در عرصه سیاسی کلید بخورد.
روحانی و رعایت خط قرمز
دعایی از روحانی خواسته است تا با دادن تذکر قانونی، جلوی اقدام مغایر با قانون قوه قضائیه را بگیرد. او استدلال کرده که هیچ نهاد قانونی ممنوعالتصویری خاتمی را تصویب نکرده است. دولت نیز اعلام کرده دستکم در دوره روحانی، شورایعالی امنیت ملی مصوبهای در این خصوص نداشته است. حال سئوال پیش میآید چرا روحانی باید تذکری قانونی بدهد که جنبه الزامآور ندارد. او به عنوان رئیس شورایعالی امنیت ملی ابزار کارآمدتری در اختیار دارد. از آنجایی که شعبه قضائی حکم به ممنوعیتهای موجود علیه خاتمی نداده است، وزارت ارشاد میتواند به رسانهها اعلام کند که درج خبر و تصویر از خاتمی ایراد قانونی ندارد.
روحانی در جایگاه ریاست شورایعالی امنیت ملی نیز میتواند نبود مشکل در این نهاد را اعلام کرده و مسئله را با توجه به موقعیتاش و کمک علی شمخانی دبیر شورا که وزیر دفاع خاتمی بود، حل کند.
با توجه به نکات توضیح داده شده، سئوال جدی از دولت میتواند این باشد که چرا علیرغم موضعگیری، اقدام علمی برای رفع محدویتهای غیر قانونی و مغایر با حقوق شهروندی انجام نداده است. روحانی و دیگر اعضاء دولت نیز این خط قرمز را رعایت کرده و تماس و دیدار علنی با رئیس دولت اصلاحات نداشتهاند. روحانی تا کنون نه تنها در رفع حصر موسوی، کروبی و رهنورد ناکام بوده، بلکه خاتمی در دولت او ممنوع التصویر شده و محدودیتهای بیشتری در مقایسه با دوران ریاست جمهوری احمدینژاد تجربه می کند.
چالشها و نرمشها
پاسخ سعدالله زارعی از نویسندگان کیهان به دعائی و اعلام اینکه محکومیت خاتمی به دلیل حمایت از جنبش سبز نیاز به مجوز قضائی ندارد، به خوبی نشان میدهد که اصولگرایان افراطی و بخش اصلی دستگاه امنیتی کشور و سپاه پشت محرومیت خاتمی هستند و سرسختانه بر موضع خود ایستادگی میکنند. نقطه اتکاء آنها خامنهای است که نگاه منفی به عملکرد خاتمی در اعتراضات انتخاباتی سال ۸۸ دارد و اعلام رسمی توبه و محکومیت علنی موسوی و کروبی را شرط بازگشت او به داخل نظام بهشمار میآورد.
خامنهای از رفتار خاتمی بعد از انتخابات مجلس نهم به طور نسبی رضایت دارد اما آن را کافی نمیداند. بنابراین در شرایطی که خاتمی رویه فعلیاش را تغییر ندهد، قوه قضائیه و نیرو های امنیتی و حامیان رسانهای و میدانی آنها در برابر رفع ممنوعیت تصویری و رسانهای خاتمی میایستند. بخش مسلط قدرت در شرایط فعلی و در آستانه انتخابات مجلس دهم و خبرگان پنجم، عادی شدن وضعیت خاتمی را تهدید ارزیابی میکند و از این رو بر شدت حملات به او افزوده است. نقدی رئیس سازمان بسیج، خاتمی را روحانی داعشی معرفی کرد که ارتباطی با تشیع ندارد.
روحانی نیز با درک حساسیت خامنهای تا کنون از اقدام عملی در حل مشکل طفره رفته و فقط به اعلام مخالفت دولت و نبود محمل قانونی بسنده کرده است. بعید به نظر میرسد روحانی با تقاضای دعائی در رویهاش تجدید نظر کند. دعائی نیز در صورت استمرار بیاعتنایی به توصیه دادستان تهران، ممکن است هزینه بیشتری پرداخت کند. مگر آنکه نظام تصمیم گرفته باشد فشار بر خاتمی را کاهش دهد و نرمشهای تاکتیکی مشابه انتخابات سال ۹۲ در انتخابات پیشرو رخ دهند.
اگر چه قرائن و نشانههای کنونی چنین چیزی را بازتاب نمیدهند که اصلاحطلبان در موقعیت نقشآفرینی تمام عیار و کامل قرار بگیرند. اما اگر فرض شود که ائتلاف احتمالی و نانوشته اصلاحطلبان، اعتدالیها، اصولگرایان منتقد وضع موجود و رفسنجانی امکان در دست گرفتن اکثر کرسیهای مجلس را داشته باشند، آنگاه تلاش برای متوقف ساختن محدودیتهای خاتمی اگر به نتیجه نرسد، در گرم کردن فضای انتخاباتی موثر خواهد بود.
در همین زمینه
مدیر روزنامه اطلاعات خواهان تذکر روحانی به قوه قضائیه شد
با سلام
آین آقای دعایی شخصیت بسیار جالبی ست. من در زمان شاه در تلویزیون کار می کردم بعد از انقلاب هم قطب زاده به من گفت کافیه یه روسری سرت کنی حالا چی میشه. تو هم خوشکلی هم جذاب از خوشکلیتم هیچی کم نمی شه که حالا یه روسری سر کنی ما بهتر از تو نداریم. خلاصه موندم. این آقای دعایی به تلویزیون میومد و از فردای انقلاب با افتخار میگفت که مقدین امام خمینی در کربلا و نجف و در نماز جمعه بغداد شعار مرگ بر صدام سر دادند. و هر هفته می آمد و اینرا در تلویزیون می گفت البته اون موقع جوون بود و گاهیم نیم نگاهی به من داشت که من هم نوز خیلی جوون بودم. در هر حال این اولین جنگ افروزی بود که برای خمینی که در عین زرنگی از نوعی سادگی هم رنج می برد کار می کرد. این آقای محمد دعایی باعث و بانی درجه اول از نطر اجرایی جنگ ایرانم عراق است. که البته مصبب اصلی خمینی بود اما از نظر اجرایی این دعایی بود که جرقه ی جنگ را زد. حالا این آقای افشاری و نه حتا گنجی و نه هیچ کس دیگر مگر چند بار همکاران سابق من که در رادیو تلویزیون ملی و بعد رادیو تلویزیون انقلاب و بعد تر رادیو تلویزیون جمهوری اسلامی بودند گفته شده. من از آقای علی افشاری و آقای گنجی می پرسم که چرا تا کنون هرگز در مورد آغازگر جنگ ایران عراق که هزار البته روحانیت شیعه بود و خواست صدوپر انقلاب خرف نمی زنید و نمی نویسید. شما فقط یک لحظه فکرش را بکنید که جنگ ایران عراق را خمینی و دعایی و روحانیت شیعه بر پا نکرده بودند. پاسخم دهید که وضع منطقه و جهان در چه موقعیتی بود. من به شما قول میدهم که ایران نه تنها جنگ با عراق را با پرداختن بیش از یک ملیون کشته و نزدیک به دوملیون زخمی و ملیونها آواره و هزاران تجاوز جنسی به دختران و پسرانش توسط برداران عراق باخت بله سرانجام جنگی بسیار خانمانسوز تر از گذشته دامانش را خواهد گرفت که همه و همه از ابتدا چاشنیش را همین آقای دعایی کشید. همه ما مقصریم. چرا که چنین حکومت ننگینی را سر کار آوردیم و هر چه کرد نسیتا هیچ نگفتیم. در دنیا مردمی بیمارگونه تر از ایران نداریم در مقابل اینهمه ضدیت با ایران و مملکتشان اینهمه صبوری کنند. من امیدوارم گنجی یا افشاری یا کسی دیگر یا شاید هم علی حسینی که همکار من بود و شاهد کارهای این حجت الاسلام دعایی چیزی در خور بنویسند. زنده باد ایرانی لاییک و آزاد و جمهوری ایرانی
م ر ف / 10 December 2015
خاتمی فیگور نجات بخش نظامی کریه برای روزهای مبادا.
میترا / 10 December 2015
باز انتخابات استصوابی الکی نزدیک شد و عکس خاتمی در اطلاعات رویت شد و
رفسنجانی مصاحبه میکند و مطهری و توکلی سخنرانی میکنند.
برادر فریدون بدیدار کروبی در بند در بیمارستان میرود.
تا مردم را به دموکراسی ولایی امیدوار و
با تهییج مردم چند اصولگرای اعتدالی !غیر نفوذی و توبه کرده به
مجلس نخودی راه پیدا کنند و مشغول گرفتن چک و زمین و…شوند…… .
و در دنیا بوق بهار دموکراسی برجام را بزنند!
Farid / 11 December 2015
نیروهای امنیتی به منطقه قلعه کنعان در اهواز، یکی از مناطقی که هموطنان عرب ساکن هستند، یورش بردند در این اقدام وحشیانه نیروهای انتظامی و لباسشخصی شرکت داشتند و تعدادی از جوانان را دستگیر کرده و با خود به اطلاعات اهواز بردند.
اطلاعی از سرنوشت دستگیر شدگان در دست نیست. این عمل وحشیانه پس از اینکه یکی از خودروهای نیروی انتظامی توسط جوانان به آتش کشیده شد انجام گرفت.
لازم به ذکر است که منطقه قلعه کنعان یکی از مناطق محروم اهواز است که فاقد کمترین امکانات خدماتی میباشد.
Farid / 11 December 2015
کریمی فرمانده سپاه استان مرکزی گفته «پژوهش» سپاه استان مرکزی منجر به شناسایی ۳۰۰ هزار کاربر «تلگرام» در این استان شده که ۹۷ هزار نفر از آنها «بومی» هستند.
کریمی همچنین از فعالیت «۲۴۰ گروه پر جمعیت» در استان مرکزی خبر داده که محور «۶۰ درصد» فعالیت آنها «فرهنگی و اجتماعی» بوده و محل فعالیت آنها نیز «فضای مجازی» است.
به گفته وی «۴۲ درصد» از این گروهها را «گروههای فرهنگی همسو با انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی» تشکیل میدهند.
آنطور که این فرمانده سپاه اعلام کرده «۳۸ درصد» گروههای شناسایی شده فعال در فضای مجازی استان مرکزی نیز «مستقل» بوده و گرایش «خاصی» ندارند.
کریمی افزوده در میان گروههای فعال مجازی در استان مرکزی، تنها «۱۸ درصد» آنها «غیرهمسو» هستند !و «اغلب با محتواهای ضد فرهنگی فعالیت میکنند».!!
سپاه پاسداران در سالهای اخیر فعالیتهای اطلاعاتی، امنیتی و نظارتی خود در شبکههای اجتماعی را افزایش داده و طی این مدت دهها نفر را نیز به اتهامات مختلف بازداشت و زندانی کرده است !
neda / 11 December 2015
یک نگاه دقیقتر به مقاله و کامنت های آن بکنید. این واقعیت جامعه ماست . هرکسی به کار خودش مشغوله…حیف از علی اقشاری اون حبس و شکنجه این زحمتی که برای تحلیل حرکت دعایی کرده و…. جدا یکبار دیگه دقیقتر بخوانید.
شیرزاد / 11 December 2015
جناب شیرزاد من دو سه نگاه دقیق به این مقاله و نظرات کردم. برادر کسی که تاریخ و تاریخیت خودش را نداند سرنوشتش یا مثل شاه خواهد شد یا مثل صدام و یا مثل قذافی و یا اگر حامی بیشرفی چون روحانیت شیعه داشته باشد به سرنوشت بشار اسد. جان برادر این آقای دعایی سرسپرده ی ولایت است. ایشان همچنانکه حانم م ر ف نوشته یکی از بانیان جنگ ایران عراق است که ما و منطقه را به روز سیاه نشانده. خاتمی هم البته هست و کل روحانیت شیعه هستند. یک کودک یک نادان یک احمق می تواند شهری را به آتش بکشد و منطقه ای را به آتش بکشد. این دلیل قدرت او نیست بلکه دلیل نادانی عده ای ست که دور او را گرفته اند و به او هیچ نمی گویند و یا توجه نمی کنند و یا آتش را نمی شناسند. شما اصلا به کل انقلاب ایران نگاه کن مردمی از به حساب نیامدن خودشان توسط شاه ایران شاکیند خب این مردمند و و مردم یعنی اینکه الیتی باید تا آنها را رهبری کند. مردکی٬ آدمکشی مثل خمینی می آید و««««روشنفکران»»»» و الیت جامعه او را دارای سجایای اخلاقی و کاریزمای روحانیش معرفی می کنند و او هم هر چه دلش می خواهد می گوید و هر چه دلش میخواهد می کند. حالا نگاهی بیندازیم به چرایی مردک گفتن من به هیولایای آدمخوار و کمکی که «««« روشنفکر»»»»و «««« فیلسوف»»» و شاعر ایرانی به او کردند. آخر این اسلام که از ابتدای هزار و چهارصد ساله اش تا امروز غیر از آدمکشی نکرده را میخواهند با خمینی ضد حیات رنگ انسانیتش بزنند. دینی که پیغمبرش تا زنده است غیر از قتل و غارت و تحمیل مکتبش کاری انجام نمی دهد ابوبکر و عمر و عثمانش و هر سردار و هر سربازانش غیر از قتل و گردن زدن انجام نمی دهند٬ شخص پیامبرش در سن پنجاه سالگی به روایت سنی ها عاشق و سینه چاک دختر بچه ای سه ساله می شود و بعد از سه سال بر او «دخول» می کنید (بخوانید تجاوز) به قول شیعیان که البته انتحال میکنند و جعل این پیامبر با دختر بچه ی شش ساله و در سن پنجه و چند سالگی آشنا می شود و در نه سالگی با او همبستر می شود و باز بخوانید تجاوز می کند…خب معلوم است که چنین پیامبری را طبق اخبار آقایان بر قدرت با گوشت بزی مسمومش می کنند و می کشندش٬ دوستاشن هم او را می کشند ٬ جانشینانش ابو بکرکه او هم خبیث و آدمکش است و خلیفه یعنی جانشین خدا بدست دوستان دیروزش کشته می شوند٬ عمر هم که کشور گشا بوده و آدمکش و خلیفه دوم است همچون ابوبکر به قتل می رسد عثمان هم که باز تا توانسته در قتل و آدمکشی چیزی فرو گذار نکرده بدست دوستان دیروزش به قتل می رسد٬ نوبت به علی شمشیر کش پیامبر می رسد که او هم تا توانسته آدم کشته و می شود خلیفه چهارم و بعدها امام اول او هم که تا توانسته گردن زده و بقول امام شما خمینی بت شکن در یک نیمروز سر نهصد یهودی را بریده بدست دوستان دیروزش به قتل می رسد بعد فرزند او حسین و جنگ احمقانه اش و بردن بچه ی شش ماهه اش علی اصغر و علی اکبر چهارده ساله اش و قتل همگی بازهم بدست دوستان مسلمانش و بهد زهر خوران به حسن و… تا این امام غایب هم که قرار است بدست یکی از دوستانش به قتل برسد …. در این هزار و چهارصد سال قبل از انقلاب ایران هم هرگز اسیاب خون و کشتار و تجاوز این دین مبین از کار نایستاد…حالا میخواهم نتیجه بگیرم که «««««روشنفکر و فیلسوف»»»»» ایرانی چپی و راستی و ملی و ملی مذهبی با داشتن چنین سابقه ای از اسلام ( البته اگر به خوپدشان زحمت خواندن تاریخ سراسر خون این دین را داده باشند) با داشتن چنین تاریخیتی از اسلام آمدند و از خمینی پشتیبانی کردند و چنین کشتار و سرکوب و ازاله بکارت و تجاوز و تحمیل و بیشرفی و زندانی و شکنجه گری و بی وجدانی و ارازل و اوباشگری ای را بر ایران ما و بعد منطقه و امروز جهان تحمیل کردند. آقای دعایی یکی از حلقه های این ذنجیره است و خاتمی یکی دیگر از آن و روحانیت شیعه و سنی و حنبلی و شافعی و سلفی همه و همه الیاف این پارچه بدجنس و ید خیم٬ که اگر چه در بین خود در جنگند اما با تمام قد در برابر انسانیت و سیرورت انسانها با شمشیری برهنه برای گردن زدن بی چون و چرا و حتا بدون سوال جواب ایستاده اند. آقایان افشاری و اکبر گنجی و سید جواد طباطبایی و داریوش شایگان و مهدی بازرگان و سید ابوالحسن خان بنی صدر و سروش و کدیور و مهاجرانی و ابراهیم نبوی و سازمان مجاهدین خلق و سازمان فداییان خلق و خزب توده و اصلحطلبان کلمه ایها و جرسی ها … همه و همه باید با مراجعه به این اشتباه و حتا خیانت بزرگ به جامعه و مردم ایران در برابر تاریخ پاسگو باشند . برای پاسخگویی باید ابتدا تاریخ سراسر خون و جنایت اسلام را یک بار مرور کنند و سپس تاریخ حمله ی آخر اسلام به تمامی ارزشهای ایران و انسان در این سی و شش سال گذشته را مرور کنند و ابعاد تخریب و تحریف تمامیت تاریخ ایران را بررسند و سپس باید یک دید انتقادی آنرا بنویسند و بگویند و به هر کس و هر گروه در جامعه سرایت دهند تا کاری انجام شود. و گرنه تا زمانیکه با این اسلام آدمکش لاس زده می شود و با هزار اما و اگر و با نوازش و تقیه و رودربایستی و تعارف گفته و نوشته شود نه تنها کاری انجام نمی شود بلکه این مرض مورثی به صورت مزمن از نسلی به نسل دیگر واگذار خواهد شد. بنا بر این آقای شیرزاد صریح باید گفت که اگر بدبختی هر ملت و هر مردمی در جایی باشد و علتی داشته باشد بزگترین بدبختی ملت ما اسلام و روحانیت شیعه است. حالا بفرما چه کنیم. و در پایان این نظر که امیدوارم رادیو زمانه آنرا به صورت مستقل ارایه دهد تا چند نفری بخوانند و پاسخ دهند باید بگویم که اگر بعضی از واژه ها را چند بار در گیومه گذاشته ام برای این است که فکر می کنم ما در این روشنفکر نداشتیم واگر می داشتیم در گوشه و کنار بودند و منزوی وگر نه دست کم شاپور بختیار را در آن بزنگاه تاریخی تنها نمی گذاشتید. بختیاری نیستم اما برای نمونه نامی از مرد بیچون و بی همتا در آن دوران شور انقلابی بردم.
تند نوشتم چرا که در ایرانم و ترس برادر مرگ است.
روح انگیز استاد تاریخ / 11 December 2015
با درود بر همه بگویم که اگر حاصل انقلاب لعنت شده ی ایران همین نوشته ی این خانم روح انگیز و این طرز فکر باشد باید آنرا به فال نیک گرفت. اگر انقلاب اسلامی ایران نشده بود حتما روزی می شد٬ چرا که این بیماری ریشه ای در وجودش در خواب بود. می بایستی بیدار میشد و تماتم قد در برابر زندگی و آزادی و آزادمنشی می ایستاد تا بشود فکری اساسی و بنیادین برایش کرد. البته بنده دل نگرانی تلخی آقا یا خانم شیرزاد را می فهمم اما ایشان سنگ قبیله ی خودش را به سینه ی پینه بسته اش میزند. من امیدوارم که این نظرات را دوستان خواننده به دید دیگرا و خواندن آنها برسانند. این نظرات واقعا قابل اعتنا هستند. چند وقتی زمانه فتیله را خیلی پایین کشیده بود و دستیابی به سایتش بسیار مشکل بود. حتما از دستبرد سپاه پاسداران مرگآفرین می ترسید تات حمله ی سایبری کنند اما باید بداند که برای ما که با فیلتر شکن وارد سایت شما می شویم جخ کلی وقت می گذاریم تا باز شود و بعد کلی وقت تا با ترس و لرز از سربازان خونخوار امام زمان بنویسیم و تا پست کنیم کلی وقت می برد. اما خوشحالم و خوشحالیم که فتیله را بالاتر کشیدید و. پیچ را قدری آزاد تر کردید. دستتان درد نکند و سلام بر نظر دهندگان و خصوصل این خانم روح انگیز که روح مرا نواخت…
شمس / 11 December 2015
خوب شد خوانندگان محترم تکلیف مسبب اصلی جنگ ایران و عراق را هم برای ثبت در تاریخ روشن کردند. محمود دعایی!!!!
ََُآسا / 11 December 2015
اسلام دین ضدیت با آزادی ست. این دین اصلاح شدنی نیست مگر با درهم شکستنش. یعنی همچون مسیحیت که با انقلابی عظیم کلیسا را اول به زانو در آورد آنرا هظم کرد٬ سگ در کلیسا بست٬ قاطر در کلیسا بست در حوض تعمید ادرار کرد٬ سر آخودها و حجت الاسلامها و آیت الله های فتوای مرگ ده را و فتوای زنده زنده سوختن و پوست کندن مخالفان کلیسا را در همان حوض تعمید کرد و تا بدنشان شل نشد آنها را و خفه نشدند آنها را ول نکرد… آنگاه بعد کلیسا سر عقل آمد و حساب خودش را باسیاست جدا کرد. صدایش از کلیسا بیرون نیامد٬ تفتیش عقایدش را کنار گذاشت و شد یک دین مثل هر دینی دیگر و برابر با هر دینی دیگر بدون کوچکترین نشانه و علامت امتیاز یا بر جستگی و… اسلام نیز باید چنین تجربه دردناکی بکند حتا برای زندگی خودش و رفاه مومنینش. برای اینکا لازم است تمامی اسرار نگوی اسلام سورات قتل و آدمکشی قرآن سربریدنهای علی و دست بریدنهایش و امیر غظب بودنش کشتار بیدریغ ش از غیر مسلمانان و زنارگی پیامبر و داستان عایشه و سه سالگیش و تجاوزش در شش سالگی همچنانکه کسان دیگری نیز نوشته اند و تا برسیم به خمینی و جنایاتش و خامنه ای جنایاتش و هاشمی رفسنجانی و جنایاتش و روکم کنی هایش و البته همین آقای حاج سید محمود دعایی و جنایاتش و سید محمد خاتمی و جنایاتش و سید احمد خاتمی و جنایاتش و روحانیت شیعه در کلش و تمامیتش و جنایاتشان. آنوقت می شود دم از اصلاحطلبی دینی زد. اصلاحاتی که این دین را از سیاست کاملا جدا می کند. و گر نه اسلام خودش با دست خودش دنیای متمدن را مجبور خواهد کرد تا تصمیمی در مورد این دین بگیرد. در غیر اینصورت اسلام جهان را نابود خواهد کرد و این غیر ممکن است. اسلام ناید غیر سیاسی شود. من چندی پیش مقاله ای از یک روحانی بنام هادی معصومی خواندم که بسیار جالب است اگر پیدا کنم آنرا کپی خواهم کرد و در این صفحه و یا صفحه ای دیگر خواهم گذاشت حتنما بدرد امروز ما می خورد.
مهندس فرود / 12 December 2015
سلام بر خوانندگان و جناب شیرزاد و آسا و همه نظر دهندگان دیگر. منطق پنهان کاری در جامعه ایران از زمان ورود اسلام به ایران و ممنوع شدن زبان پارسی شروع شد و ادامه پیدا کرد و تا رسیدیم به تقیه و بقیه ماجرا. حالا هم جناب آسا و هم جناب شیرزاد بر آشفته اند که چرا باید از آقای دعایی که جزو بانیان جنگ ایران و عراق است و یا هاشمی رفسنجانی که دروغزن است هم در زمان جنگ و هم در نشاندن خامنه ای بر کرسی ولایت مطلقه فقیه و هم شاید نباید از هادی غفاری که جزو سرکوبگران زمان انقلاب و سالها پس از آن است و خودش هم در چماقداری و سرکوب اعتراف دارد آره نباید راجع به آنها حرف زد چرا که حالا دیگر بعضی از آنها اصلاحطلب نام گرفته اند اما همشان سر در گرو عشق ولایت علی ابن ابی طالب خونریز و شمشیر کشند و هم سر سپرده ولایت این امیر خونخواران خامنه ای. همه ی بدبختی ما به قول نویسنده بالا از اسلام است و بعد از اسلام تقصیر آنهایی ست که همه چیز را پنهان می کنند. این اصلاحطلبان چرا راجه به دخالت ایران در سوریه که باعث تخریب این کشور شده حرفی نمی زنند. چرا حالا که ایران اینهمه کشته داده وعقب نشینی کرده برای دفن مردگان این جنگ سکوت کرده اند. اینان واقعا از همه بدترند چرا که همچنانکه ملی مذهبی ها و ملی ها در ابتدای انقلاب جاده صاف کن آدمکشان شدند حالا هم لاستیک زاپاس حکومت اسمی هستند تا هر وقت واقعا احساس خطر کرد بیایند و او را نجات دهند. خوشبختانه امروز شعار درونی مردم مرگ بر اسلام است. کم کم این شعار درونی دارد بیرونی می شود. به امید روزی که آنهمه کتاب آدمکشی خمیر شود و شعار مرگ بر اسلام را در خیابانهای تهران و اصفهان و قم و خراسان … بشنویم
شعله زاده از قم / 12 December 2015
در باره هادی غفاری اصلاح طلب که سخنرانی اش را لغو کردند!:
زنجیره ی جاهل ها و لات های متدین در مجلس از هادی غفاری و دارو دسته اش شروع تا به عبد خدائی و صفرنعیمی رزها ادامه یافته است. هادی غفاری سه دوره نماينده مجلس شورای اسلامی بود، ودر کميسيون ارشاد مجلس، کميسيون برنامه و بودجه فعاليت داشت و در تهيه و تصويب و تدوين برنامه پنج ساله و لوايحی مربوط به قانون کار و ماليات و بيمه کار و مسائل کارگری ايفای نقش کرد. هادی غفاری نماينده کميسيون ناظر مجلس در کميته خريد وسائل نظامی نيز بود..بدعت”کفش کشی” و کفش پرت کردن در مجلس اسلامی به نام هادی غفاری ثبت است. وی تهديد به ترور نمايندگان مجلس را به صحن مجلس کشاند و گفت:”….اگر نماينده ای بخواهد در خط امريکا گام بر دارد در خود مجلس ترورش خواهيم کرد”. درکنار” لات بازی” های هادی غفاری ها و اقا صفرها ، دسته سینه زنی نمایندگان در صحن مجلس که با “دَم گرفتن ” خواستار اعدام رئیس سابق همین مجلس و نخست وزیر سابق حکومت اسلامی می شوند، از نمونه های نادر در تاریخ پارلمانتاریسم است. ، مجلسی که حتی منورالفکرش ، مطهری استفاده از ” کف گرگی” در صحن مجلس را مجاز می داند
هادی غفاری نیز درعرصه “فعاليت های اقتصادی و مالی”اش، در آغاز در منطقه خیابان تهران نو و ایران مهر و مفت و آباد و نظام آباد و… زمين ها و خانه ها و اموال مردم غارت کرد، اما این نوع درآمدها و در آمد های موسسه يا بنياد الهادی و مسجد الهادی و کمک های حکومتی کفايت نکردند، و او هم تصاحب کارخانه های بزرگ و ارتباط با شرکت های خارجی را راه بهتری برای اندوختن ثروت بيشتر انتخاب کرد. امتياز کارخانه جوراب استارلايت که ادعا شده است با ياری آقای موسوی نخست وزير وقت به ايشان اهدا شد، يک قلم از تلاش های اقتصادی ايشان در این عرصه بود. البته بعد ها “دادگاه ويژه روحانيت” نيز صدايش درآمد، و اعلام کرد: «هادی غفاری يک بار در مهر ماه ۱۳۶۸ به مدت يک هفته و مرتبه دوم در شهريور ماه ۱۳۶۹ همراه با خانواده به مدت چند هفته به دعوت شرکت ژاپنی “ان. ئی. س” به ژاپن رفته است”.
و فراوانند امثال اکبر خوشکوش، جاهل نازی آباد و قاتل دگراندیشان که ” ازراه واردات و فروش غیر قانونی تلفن همراه، و خرید و فروش خانه و زمین سودهای کلان برده است.” و..
از مقالات مسعود نقره کار
faryad / 12 December 2015
بادرود برهمه ايرانيان ، زماني در جلسات قران كه زن هم مينشست ، حق نداشتيم سوره النبأ ، را ، آنجا كه ميگويد و كوائِبَ اَترابا ، يعني پستانهايشان تازه بر امده و ( ترب انگيز تر ) است را معني و تفسير كنيم . زمانيكه همين ايه را كه اين رجاله هاي عمامه به سر ، براي تثبيت ولايت مطلقه يك دزد ، با نام خامنه اي ميخوانند ، ( اطيعوالله و اطيعوالرسول و ……. ) را تا آخر ميخوانديم و ثابت ميكرديم در پايان ، رد ميكند اين ولايت ظاله مشتي آخوندِ دزد و جنايتكار را ، مردم در مسجد با كمك كلانتري ( بلي كلانتري ) چون هنوز خميني دروغگو نيامده بود ، به خاطر دفاع از روحانيت معظم شيعه ، ما را ميزدند ، هرگز گمان نميكردم تا اين اندازه توجه مردم ايران به بن مايه هاي گسترش اسلام عموماً و تشيع خصوصاً ، آنهم از درونِ ميهن ، معطوف گردد. اكنون فرموده زنده يادكسروي كه ( اين مردم يك حكومت به اين آخوند ها بدهكارند ) تازه ميشود. درود بسيار بر نظردهندگان كه بيانگر بخشي از جامعه هستند و چنين بي مهابا با خود ، راست بيني ميكنند . بنده حدودچهار ده در قران و اسلام خواندن و بررسي و انديشه گذرانده ام ، از يك باورمند قوي ولي هميشه در تفكر ، به دليل پرسش سازي ، تاامروز تبديل شده ام به يك پرسشگر كه بسيار از مدعيان تبحر و رهبري تعاليم اسلامي ازپاسخ به آنها عاجزند . ( البته از پاسخ منطقي ، عقلي ، نَقلي و استدلالي ) وگر نه از پاسخ شكنجه و حذف فيزيكي و ترور شخصيتي و امثال هذا . كوتاهي نكرده و نميكنند . ايا اين شعله كه از نظراتِ شما عزيزان اشكار است ، خاموش شدنيست ؟ اگر اين جانيان حاكم نميشدند هنوز زنان و دختران ما براي مشتي سِفله ضدِ ايراني كه بخاطر اعتراض به ازادي زنان در شهر قم بلوا كرده و سركوب شدند، مرثيه ميخوانديم . امروز فهميده اند كه رهبرِ آنها خميني دروغگو بود و جانشينش خامنه اي دزد است . پاينده ايران سربلند ايراني .
كشكساب / 14 December 2015
با سلام قبل از هر چیز خوشحالم که جسارت (شاید هم جهالت ) بنده پتانسیل و دغدغه ای در مخیله دوستان پدید آورد تا موضوعی که مطرح کرده بودم سرباز کند ومنجر به تعیین تکلیف ” جنگ ” انقلاب “.. حتی کل تاریخ ایران ! بعد از اسلام شود. روی سخنم به استاد گرانقدر تاریخ است و به استناد این فرمایش که گفت ” هرکه ناموخت از گذشت روزگار …هیچ ناموزد زهیچ آموزگار “. 1-ایا واقعا یک شخص میتواند مسبب یک جنگ خانمانسوز 8ساله شود؟ همسایه غربی ما از دوره صفویه همواره اسباب زحمت ایران بوده هرگاه دولت ایران ضعیف بوده آنها تا تبریز و .. هم آمده بودند . در اوج قدرت شاه نیز حکومت بعثی چندین بار چنگ ودندان نشان داد و فاجعه معاودین ایرنی تبار از عراق (در سال 1348-9) یادگار همان سالهاست. اگر نبود عضویت ایران در پیمان سنتو و غلبه ای که شاه در موازنه نیروی هوایی به رخ عراق…و نهایتا پیمان الجزایر کشید ای بسا این تهاجم به صورتی گسترده تر در همان سالهای ااولیه دهه هفتاد محقق میشد.2- به باور من مسئول اول وقوع انقلاب درایران شخص اعلیحضرت همایونی است ، چه در تسریع فرایند مدرنیزاسیون چه در باور مطلقی که به روحانیت داشت درحمایت ازو در مقابل اپوزیسیون ملی ومستقل و چپگرایان و بالطبع سازمانهای دینی و مذهبی ازادی تشکیلاتی کامل داشتند در مقابل اندک احزاب یا کانونهای سیاسی – چه در تعامل خردمندانه و با غرب (غربی که به هرحال مشروعیت سلطنت اورا بعد از کودتا سبب شده بود ) و…بی شمار دلایل دیگر از تشکیل حزب رستاخیز بگیر تامعطوف نمودن کلیه امور به ذات اقدس! همایونی…و نهایتا آن ذات مرغدلانه(به قول دکتر میلانی ) که حتی نتوانست با موضوع بیماری خود و فرایند بعد از خود خردمندانه و به موقع عمل کند.3 اسلام و نسخه ایرانی آن تشیع ، آیینی است که ریشه دار در تاریخ و جغرافی و فرهنگ و هنر میهن ماست همچون سایر ادیان او هم سیر تطور و تحول خودرا طی خواهد کرد ونهایتا همچون اخوان بزرگتر خود به جایگاهی که شایستگیش را در جهان مدرن خواهد داشت متحول خواهد شد . این سیر تکاملی در اروپای منجر به رنسانس قرون متمادی طول کشید…مفاهیم جدیدتر ناظر به حقوق فرد و نقش دولت و اصول حکومت جمهوری شاید عملا از بعد از جنگ اول تبیین و باز تعریف شده است…در هرحال پروتستانیزم مرتفع کننده ارتودکس و کاتولیک ها از مخیله امثال لوتر عبور کرد.نقد ونفی امثال بازرگان وخاتمی و سروش … نحله فکری ایشان حق شماست ولی حذف و نابودی و نادیده گرفتن شان به یقین منصفانه نیست و قطعا بینش طالبانی و داعشیزم ایرانی را ترویج خواهد داد.3- شخصا ادعایی در همراهی یا عدم همراهی از آنچه که حق بوده است ندارم ، اگرچه در مقطع وقوع انقلاب جوانی بیست ویک دوساله بودم ولی به استناد همان جوانی و شور سالهایی را در اندرز گاه های اوین و قزل.. به نوشیدن آبخنک !گذراندم در همان روزگاری که برادر دیگرم در جبهه ها بود و دیگری…به هر روی در حد بضاعت و درک اندک خود اعتقاد دارم راه بقا و دوام ایران راه تحمل مدارا صلح و تعامل کلیه اقشار ملت بر اساس واقعیات امروز ایران و بویژه جغرافیای پیرامون آن است. با درود و آرزوی سربلندی ایران.
شیرزاد / 14 December 2015
با درود بر همه ايرانيان . بنده در هر زمان و مكان كه توانش را داشته ام ، توضيح داده ام و اينجا نيز عرض ميكنم . براي مردم اكثر جوامع امروزي ، تأمين امنيت مال و جان توسط حاكم وظيفه شناخته و اعلام ميشود . بنده تأكيد دارم (( تضمينِ امنيتِ آگاهي ) بايد در قانون اساسي ، بعنوان وظيفه دولت يعني قدرت حاكمه ، گنجانده شود . آنگاه است كه پرسيدن به زندان و شكنجه و كميته مشترك و توحيد و التقاط و ساواك و واواك و آموزشگاه و انفرادي و سربه نيست شدن نمي انجامد و شيادان در كمتر از دوازده سال ( از كلاس اول تا ديپلم ) اشكار و بي دكان ميشوند . در غير اينصورت هيچ تغير بنيادي در كار نخواهد بود . سروش ها خياطند و با همين پارچه لباس ديگري خواهند دوخت . مگر مثل شريعت سَنگِلجي ، با قران اول شروع كنند و بگزارند انسان به مرحله بعدي گام بگذارد . منِ شنونده بايد مجاز باشم ( در ميانِ عمومِ مردم ) تمامِ ادعاهاي ديني اولا و مذهبي ثانيا كه توسط مدعيان بصورت علني در ( ميان عموم مردمم ) عنوان ميشوند را ، مورد پرسش قرار دهم . هرگاه در قانون تضمين امنيت آگاهي وظيفه دولت ، تعيين شد ، انسان ميتواند به راه بيافتد . پاينده ايران ، سربلند ايراني
كشكساب / 14 December 2015
جناب شیرزاد البته که یک نفر می تواند باعث و بانی یک جنگ باشد در جنگ جهاني اول به خاطر ترور وليعهد اتريش فرانتس فردینان آغاز شد و بیش از سیزده ملیون کشته شدند. جنگ دوم جهانی نیز باعث و بانیش همان جنگ اول و کشته شدن ولیعهد اتریش بود و کاپتولاسیون آلمان و بعد آلمانهای سرخورده که خواستند انتقام جنگ اول را بگیرند با خمیر مایه ی جنگ اول جنگ دوم را براهع انداختند و بیشت از هفتاد ملیون کشته دادند و گرفتند. دوست عزیز بنده نه شما را می شناسم و نه دیگر نظر دهندگان را اما من فکر می کنم شما در حالی که میخواستید متواضعانهع پاسخ دیگرا را بدهید پاسخ خودتان را داده اید. البته من ناشناس به شمای ناشناس با احترام یاد خواهم کرد.
دانشجو از تهرانم / 15 December 2015
من نظر استاد خانم روح انگیز را دوباره خواندم. واقعا چه پاسخی میتوان به این خانم داد؟؟؟ جناب شیرزاد شما یکبار دیگر این مطلب را بخوانید و نگاهی نیز به مقاله محمدهادی معصومی که خود او آیت الله بوده شاید هنوز هم باشد بیندازید. در یکی از همین صفحه هاست فکر می کنم در صفحه ی … ایناهاش پیداش کردم این آدرسشه.
http://www.radiozamaneh.com/250826
قربان شما تا بعد. اگر دادین من خواننده خواهم بود. در ضمن بنده در تهران دانشجو هستم دوتا فرزند دارم و یک ماشین که با آاون سه روز در هفته مسفر کشی می کنم. بله هم دانشجو و هم مسافر کشی میکنم
دانشجو از تهرانم / 15 December 2015