ترجمه کتاب «مقدمهای بر روانشناسی لزبین، گی، دوجنسگرا، ترنس و کوییر» با همیاری «سازمان بینالمللی اوترایت اکشن» در تارنمای «مطالعات جنسیت» منتشر شده است. کتاب را سهراب فرنام، مترجمی که کارنامه بیش از ۱۲ سال ترجمه متون علوم انسانی را دارد به فارسی برگردانده است.
کتاب به شکل درسنامه توسط چهار پژوهشگر نوشته شده که در میان آنها ویکتوریا کالرک متخصص مطالعات سکسوالیته است. سه پژوهشگر دیگر، سونیا جی. آلیس، الیزابت پیل و دامین دابلیو ریگز هر سه روانشناسی خواندهاند اما حوزه پژوهشیشان موضوع جنسیت، سکس و گرایش جنسی در روانشناسی است.
کتاب با بازنگری چارچوبهای تحلیلی در علم روانشناسی، موضوع سکسوالیته و جنسیت را مطرح میکند و با نقد روانشناسی سنتی نشان میدهد که این علم باید برای توضیح، درک، و نظریهپردازی در حوزه گرایش جنسی و هویت جنسیتی به سراغ تجربههای زیسته خود افراد لزبین، گی، دوجنسگرا، تراجنسیتی، میانجنسی و کوییر (الجیبیتیآیکیو) برود. پژوهشگران همچنین تأکید میکنند که صرف داشتن گرایش جنسی یا هویت جنسیتی خاصی دلیل بر اشتراکات نیست و باید اشتراکات افراد را در نقاط تقاطع سکسوالیته و جنسیت با شاخصهای نژاد، فرهنگ، دین، شرایط اقتصادی،… یافت.
کتاب در سه بخش و مجموعاً یازده فصل تهیه گردیده است. هر فصل مسائل و نکات اساسی را بر میشمرد و در انتها نیز منابع مطالعاتی را برای محقق یا دانشجو فراهم میسازد. نویسندگان در هر بخش، زمینه نظری، چشماندازهای روششناختی، بایستهها و هنجارهایی که یک تحقیق در زمینه الجیبیتیآیکیو باید به آن نظر داشته باشد را عرضه کردهاند.
این کتاب از جمله کتب آموزشی دانشگاهی در حوزه روانشناسی است که زیر شاخه پژوهشهای روانشناسی سکس و جنسیت، تقسیمبندی میشود. کتاب در سال ۲۰۱۰ توسط انتشارات دانشگاه کمبریج منتشر شده و در سال ۲۰۱۳ از سوی انجمن روانشناسی بریتانیا، برنده جایزه بهترین کتاب درسی شناخته شده است.
به مناسبت برگردان کتاب به زبان فارسی از مترجم این اثر سهراب فرنام، پرسیدم:
«مقدمهای بر روانشناسی لزبین، گی، دوجنسگرا، ترنس و کوییر»، کتابی است که منتقد هنجارمندی دگرجنسگرا در علم روانشناسی است. هنجارمندی دگرجنسگرا چیست و چرا مهم است که در روانشناسی به چالش کشیده شود؟
سهراب فرنام – اصطلاح هنجارمندی دگرجنسگرا یا دگرجنسگراهنجاری در واقع در اواخر دهه ۱۹۹۰ وضع شده است. این اصطلاح نشاندهنده پیشفرضها و باورهای نادرست و یکجانبه نهادهای اجتماعی درباره سکسوالیته است. مثلاً این فرض که رابطه جنسی صرفاً میان یک زن و یک مرد رخ میدهد یا اینکه خانواده تنها از یک زن و مرد، یا به عبارت دیگر از یک زوج دگرجنسگرا و فرزندان آنها تشکیل شده است. در اینجا میبینیم که هنجارمندی دگرجنسگرا مبتنی بر نوعی دگرجنسگرامحوری است یعنی اینکه دگرجنسگرایی به عنوان تنها شکل طبیعی سکسوالیته تلقی میشود. به عبارت دیگر، دگرجنسگرایی هنجار و ملاک ارزیابی برای سکسوالیتههای دیگر است. اما روشن و بدیهی است که دگرجنسگرایی تنها یکی از صورتها و شکلهای سکسوالیته است که نمیتواند هنجار و ملاک سنجش برای ارزیابی سکسوالیتههای دیگر باشد.
سیطره این نوع نگاه در روانشناسی ـ یعنی هنجارمندی دگرجنسگرا ـ باعث نادیده گرفته شدن بسیاری از پدیدهها و همچنین باعث ایجاد پیامدهای زیانباری برای افراد و گروههای الجیبیتی-کوییر شده است. به همین خاطر نقد این نوع نگاه و اسطورهزدایی از دگرجنسگرایی لازم و ضروری است. برای نمونه، در روانشناسی رایج به سبب هنجار تلقی کردن دگرجنسگرایی، نه تنها زندگی و تجربههای زیسته افراد الجیبیتی-کوییر به درستی نگریسته و بررسی نشده است بلکه اقداماتی برای تبدیل زندگی آنها به زندگی افراد دگرجنسگرا صورت گرفته است.
در مورد تجربههای زیسته افراد لزبین، گی، دوجنسگرا، میانجنسی و تراجنسیتی ایرانی تاکنون مقالاتی به فارسی منتشر شده است اما این تجربهها هنوز در چارچوب نظریههای روانشناسی مورد بررسی قرار نگرفتهاند. کتابی که شما ترجمه کردهاید، مجموعه از این تجربهها را در فرهنگ و زبانی دیگر مطرح میکند. جوزف مسعد تحلیلگر تاریخ سکس و جنسیت در دنیای عرب معتقد است که تجربه انسانها با گرایشهای جنسی و هویتهای جنسیتی در هر زمینه فرهنگی متفاوت است. کتاب «مقدمهای بر روانشناسی لزبین، گی، دوجنسگرا، ترانس و کوییر»، نظریههای روانشناسی را با توجه به تجربه زیستی انسانهایی «غربی» بازنگری کرده است. روانشناسان ایرانی/ «شرقی» چقدر میتوانند از این تجربهها استفاده کند؟ چارچوبهای نظری مطرح شده در این کتاب چقدر به کار فرهنگ ایرانی میآیند؟
▪اساساً قبل از اینکه به این مسئله بپردازیم که آیا نظر مسعد درست است یا خیر، و در این باره بحث کنیم که آیا روشها و رویکردهایی که در روانشناسی غرب به کار رفتهاند، برای کشورها و فرهنگهای غیر غربی کاربردپذیر هستند یا خیر، باید در ابتدا به مخاطبان این حوزه نشان دهیم که این روشها و رویکردها کداماند و در اینجا مثلاً روش و رویکرد مسعد کدام است. به عبارت دیگر، در حال حاضر تعیین موقعیت و جایگاه روشها و رویکردها و مسائل مربوط به افراد و گروههای الجیبیتی-کوییر مهمتر از بحث درباره یک رویکرد و روش است.
به همین خاطر نویسندگان کتاب «مقدمهای بر روانشناسی لزبین، گی، دوجنسگرا، ترنس و کوییر» دقیقاً در فصل دوم کتاب به همین موضوع پرداختهاند. برای مثال به بررسی انتقادی دو رویکرد «ساختگرایی اجتماعی» (که نظرات مسعد هم در این چارچوب قابل تحلیل است) و ذاتگرایی پرداختهاند. علاوه بر این، رابطه میان روانشناسی الجیبیتی-کوییر و فمینیسم، نظریه کوییر و روانشناسی انتقادی و تغییر اجتماعی مثبت را نیز در نظر گرفتهاند.
اما به نظرم ذکر دو نکته دیگر نیز مهم است:
۱) نویسندگان کتاب تصدیق میکنند که درباره تجارب افراد غیردگرجنسگرا و ترنس خارج از فرهنگهای غیرغربی چیزهای اندکی میدانند (هرچند که در همین کتاب چند مورد از این مطالعات و پژوهشها در فرهنگهای غیرغربی بررسی شده است). به همین خاطر بر انجام تحقیقات در این زمینه تاکید میکنند. اما در اینجا باید توجه داشت که «غرب» صرفاً قلمرو جغرافیایی نیست بلکه قلمرو فرهنگی را هم در بر میگیرد: برخی از کشورهای خارج از جغرافیای غرب در ارزشهای غربی مشترک هستند (برای مثال، استرالیا و نیوزیلند)، و کشورهای موجود در جغرافیایی غرب نیز فرهنگها و اجتماعات غیرغربی را دربردارند (برای مثال، اجتماعات مسلمانان همجنسگرا در بریتانیا).
۲) از اینکه مفاهیم غربی درباره سکسوالیته و جنسیت را نمیتوان در مورد فرهنگهای غیر غربی به کار برد، نباید نتیجه گرفت که رویکردها و روشهای مورد استفاده در روانشناسی نیز غربی هستند و با آنها نمیتوان فرهنگهای غیرغربی را بررسی کرد. تنها ملاک کارآمدی روشها و رویکردها این است که آیا آنها پدیدهها را میتوانند به درستی توصیف، تبیین یا تحلیل کنند یا خیر. از این جهت، روشها و رویکردهایی که در این کتاب مطرح شدهاند، میتوانند برای روانشناسان ایرانی و برای بررسی افراد و اجتماعات الجیبیتی-کوییر ایرانی سودمند و راهگشا باشند؛ هرچند که واضح است پژوهشهای کیفی غالباً در فرهنگهای غیرغربی به سبب رویکرد همدلانهتر با سوژهها و فضای زندگی آنها کارامدتر است.
کتاب «مقدمهای بر روانشناسی لزبین، گی، دوجنسگرا، ترانس و کوییر» در سال ۲۰۱۰ منتشر شده و بخش نظری کتاب شامل نظریههای روانشناسی برای درک جنبههای مختلف گوناگونی جنسی و زندگیهای اقلیتهای جنسی و جنسیتی است. از جمله مسئله تعصب و تبعیض در میان رواندرمانگران در کتاب مطرح میشود. با توجه به اینکه هنوز بسیاری از روانشناسان و روانپزشکان در ایران معتقدند که میتوانند گرایشهای جنسی و هویتهای جنسیتی «غیر همخوان با اکثریت» را درمان کنند، آیا ترجمه فارسی این کتاب میتواند با این قشر از جامعه درمانگران وارد گفتوگو شود؟
▪در واقع هدف از ترجمه این کتاب صرفاً تاثیرگذاری و ایجاد تغییر در نحوه نگرش و فعالیت روانشناسان و روان پزشکان در ایران نیست. هدف از ترجمه این کتاب فراگیرتر است. از یک سو، این هدف را دنبال میکردم که موقعیت موضوعات، دیدگاهها و مسائل را در روانشناسی الجیبیتی-کوییر توصیف کنم؛ و از سوی دیگر، این سؤال را به طور غیرمستقیم طرح کنم که روانشناسی الجیبیتی-کوییر چگونه باید در رابطه با افراد و اجتماعات الجیبیتی-کوییر ایرانی، چه در ایران و چه در خارج از ایران به انجام رسد (البته همین کتاب میتواند زمینه مطالعات تطبیقی را نیز فراهم کند). پاسخ به این پرسش نیازمند مطالعات، بحث و گفتوگوهای بیشتر است.
اما پاسخ به این پرسش که آیا ترجمه این کتاب میتواند با این قشر از جامعه روانشناسان وارد گفتگو شود، پیچیده است، به ویژه با روانکاوان یا روانشناسانی که به دنبال درمان گرایشهای جنسی هستند. زیرا:
۱) این روانشناسان از تحولات رشته روانشناسی و نتایج پژوهشها و مطالعات صورت گرفته در مورد گرایشهای جنسی بیاطلاع نیستند. اما نحوه فعالیت آنها بیش از پیش تحت کنترل و سیطره علمی ـ سیاسی جمهوری اسلامی است. به عبارت دیگر، وضعیت ایران پیچیده است؛ یعنی ممکن است یک روانشناس به سبب مطالعه و دریافت اطلاعات درباره پژوهشهای انجام شده، مثلاً به درمان همجنسگرایی باور نداشته باشد، اما در فعالیت خود به مراجعه کننده، «درمان» را پیشنهاد کند.
۲) پیش از آن باید به این پرسش پاسخ دهیم که آیا اساساً در فضای ایران (که این روانشناسان در آن فعالیت میکنند) امکان گفتوگو وجود دارد یا خیر. به عبارت دیگر، شرط امکان گفتوگو چیست. پرسش دیگر این است که هدف از این گفتوگو چیست، اگر قرار باشد تأثیری در فعالیت آنها نداشته باشد؟
بین سالهای ۱۹۴۸ و ۱۹۹۰، سازمان جهانی بهداشت (WHO) همجنسگرایی را به عنوان یک بیماری و اختلال روانی طبقه بندی میکرد. تحت تأثیر جنبشهای حقوق کوییرها ابتدا انجمن روانپزشکی آمریکا، در سال ۱۹۷۳ و سپس سازمان جهانی بهداشت در سال ۱۹۹۰ گرایش جنسی به همجنس را از لیست بیماریها خارج کردند و اکنون در بسیاری از کشورهای دمکراتیک جهان ادعا درمان گرایش جنسی به همجنس، میتواند تبعات قانونی به دنبال داشته باشد. همین روند اکنون دارد در مورد آنچه پیش از این «اختلال هویت جنسیتی» شناخته میشد طی میشود. یعنی انجمن روانپزشکی آمریکا آن را از لیست بیماریها خارج کرده است.
فصل ششم کتابی که شما ترجمه کردهاید به مسئله بهداشت و روانشناسی بهداشتی افراد همجنسگرا، دوجنسگرا، تراجنسیتی یا میان جنسی میپردازد. این همه تلاش برای خارج شدن از لیست بیماریها آیا این تابو را ایجاد کرده است که افراد کوییر برای بهداشت روحی و جسمی خود به درمانگران رجوع نکنند؟ با توجه به دادههای پژوهشی میدانی نویسندگان کتاب در مورد تجربههای زیسته افراد کوییر، کتاب چه پاسخی برای افرادی دارد که نیاز به کمک دارند اما به دنبال آن نمیروند؟
▪نه لزوماً. به هر حال این بحث (مثلاً در اوایل دهه ۱۹۹۰) مطرح بود که آیا غیردگرجنسگرایان به طور کلی، هنگامی که دچار مشکلات روانی میشوند، باید به روانشناسان مراجعه کنند یا خیر. کسانی که مخالف مراجعه افراد آل جی بیتی کوییر به روانشناسان بودند استدلال میکردند که درمان رایج مبتنی بر تبیینهای فردگرایانه و روانشناختی است و جنبههای سیاسی و اجتماعی مشکلات روانی را در نظر نمیگیرد. به نظر این دسته، افراد غیردگرجنسگرا در هنگام نیاز روانی باید اجتماعات خود را ایجاد، تثبیت و تقویت کنند و نه اینکه به این نوع درمانها وابسته باشند. موافقان نیز استدلال میکردند که درمانها لزوماً محدود به درمانهای دگرجنسگراهنجار یا دگرجنسگرامحور نیستند و درمان مناسبتر هم وجود دارد. از این لحاظ مشاهده میکنیم که: این پرسش «آیا افراد الجیبیتی-کوییر باید برای درمان به روانشناسان مراجعه کنند یا خیر» تبدیل به این پرسش شده است که «کدام رویکرد درمانی، بهترین رویکرد برای افراد الجی بیتی کوییر است.
در مجموع، پاسخ نویسندگان کتاب این است که باید علل یا دلایل این عدم مراجعه افراد نیازمند آل جی بیتی کوییر به روانشناسان را شناخت، نه فقط در سطح روانشناختی بلکه در سطوح دیگر نظیر سطوح جامعهشناختی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و غیره. بخشی از راه حل، وضع قوانین، سیاستگذاریها و دستورالعملها از سوی دولتها یا نهادها است که طردشدگی اجتماعی در این زمینه را از بین ببرند و امکانات مناسب و کافی را تأمین کنند و نظایر این.
بخشی از راه حل نیز به خود افراد و اجتماعات الجیبیتی کوییر مربوط است. به عنوان نمونه، همانطور که در فصل ششم نیز بیان شده است، نقش گیها و لزبینها در دفاع از تغییر اجتماعی در رابطه با بهداشت بسیار مهم بوده است مثلاً در بسط برنامههای پیشگیری از ایدز و تهیه دستورکارها برای برآوردن نیازهای بهداشتی افراد الجیبیتی-کوییر.
پیوند دانلود کتاب: «مقدمهای بر روانشناسی لزبین، گی، دوجنسگرا، ترنس و کوییر»
سلام
این هم دو کتاب بفارسی ترجمه شده دیگر:
1- مقدمه ای بر سکس شناسی
نویسنده: یوهان لمر
2- رفتارهای جنسی بشر
نویسنده: اروین هیبرله
هر دو کتاب توسط چهانگیر شیرازی ترجمه شده اند و در وبلاگ چنسیت و جامعه قابل دانلود هستند
https://jenseyatvajameh.wordpress.com/
معرفی دو کتاب دیگر / 04 December 2015
در کنار نام آوت رایت شایسته بود لینک به سایت مطالعات جنسیت نیز ذکر شود.
—
زمانه: سلام و با تشکر از نظر شما. در پاراگراف اول این گفت و گو ذکر شده است که کتاب در تارنمای «مطالعات جنسیت» منتشر شده است و همچنین به تارنما پیوند داده شده است. در آخر مقاله هم به صفحه کتاب در این تارنما پیوند داده شده است. با سپاس از شما
نیما / 05 December 2015