فرصت زیادی تا انتخابات مجلس شورای اسلامی باقی نمانده است. جدال میان موافقان و مخالفان پروسه شرکت در انتخاباتی که نظام جمهوری اسلامی مجری آن است شاید هیچ زمان دیگری نتواند حساسیت مقطع زمانی حاضر را به خود بگیرد. مردمی خسته از تحریم‌های چند ساله، فعالان سیاسی در تنگنا قرار گرفته، اصولگرایانی که به سیم آخر زده‌اند و طرفدارانی از دولت که هیچ انتقادی را بر نمی‌تابند، زندانیان سیاسی‌ای که بعد از آزادی گوشه انزوا را انتخاب می‌کنند،

انتخابات

تداوم وضعیت بد اقتصادی، کنایه‌های علی خامنه‌ای و حسن روحانی به یکدیگر و بسیاری عوامل و اتفاقات دیگر سبب شده است در نظرات سیاسی هر دو طرفِ موافق و مخالف شرکت در انتخابات، تردیدهایی به وجود بیاید.

  • آیا شرکت در انتخابات می‌تواند تاثیری بر روی ساختار کلی نظام جمهوری اسلامی بگذارد؟
  • آیا بهتر است که با عدم شرکت در انتخابات، مشروعیت مردمی نظام جمهوری اسلامی زیر سوال برود؟
  • آیا بهتر نیست با شرکت در انتخابات مجلس از ورود اصولگرایان تندرو به مجلس جلوگیری شود؟
  • آیا شرکت در انتخابات و تقویت تیم طرفدار دولت حسن روحانی در مجلس، به نوعی دفاع از توافق هسته‌ای و دور کردن خطر جنگ و تحریم از جامعه ایران است؟

در صحبت با کسانی که نسبت به مسائل سیاسی حساسیت بیشتری نشان می‌دهند – اعم از فعال و غیر فعال − کوشش کرده‌ایم که پاسخ‌های شاخص به این پرسش‌ها را ثبت کنیم. این گزارش میدانی در ادامه گزارشی است با عنوان «آیا تغییر در ترکیب مجلس ممکن است؟»

تردید‌ها، خستگی‌ها، بی‌برنامگی‌ها

یک فعال سیاسی ساکن یکی از شهرهای مرکز که سابقه تحمل زندان در دوران اصلاحات را دارد در صحبت‌های خود از پرسش‌‌های تردید‌آمیز در بحث‌ها می‌گوید: «شاید این حرف‌ها را نشود در محافل خودمان مطرح کنیم… راجع به هر یک از ما قضاوت‌هایی هست که مجبور هستیم مثل آنها باشیم… مثلا اخیرا در یک جمع نشسته بودیم و حرف می‌زدیم و بحث درباره این بود که حسن روحانی از نتایج دولت احمدی‌نژاد است یا باید روحانی را ثمره دولت خاتمی دانست. بحث سیاسی است دیگر، ممکن است به هر جایی برود. همان موقع من با خودم داشتم درباره اختلاف و شباهت حسن روحانی و محمد خاتمی فکر می‌کردم. من خودم امیدی به این آدم نداشتم؛ صرفا بحث بر سر این بود که از باند مصباح و پایداری، آدم بالا نیاید. ضمن اینکه خنده‌ها، میمیک صورت؛ شما یادتان هست خاتمی با اینکه شخصیت شکننده‌ای داشت حالات چهره‌اش از روحانی جدی‌تر بود. همان تفاوتی که شما در فوتبال بین دادکان و کفاشیان می‌گذارید. خنده‌های روحانی مثل خنده‌های کفاشیان یک‌جورهایی مثل این بود که طرف اینقدر از مرحله پرت است که سیاهی این شرایطی که همه ما داخلش هستیم را درک نمی‌کند… ولی این آدم، آن آدم قبلی نیست. شاید من فراموشی گرفته‌ام ولی یادم نمی‌آید خاتمی جواب خامنه‌ای را داده باشد. راستش همین مرا وسوسه می‌کند که چرا این آدم را تقویت نکنیم؟ سی و شش سال این وضعیت ادامه دارد، ارزش یکبار امتحان کردن را دارد. شاید اگر مجلس پشت سرش باشد، اتفاقات جالبی داخل ساختارهای حاکمیت بیافتد. متلک‌پراکنی روحانی به خامنه‌ای اتفاقی نیست. مشخص است که می‌داند دارد چکار می‌کند.»

صحبت‌های یک فعال سیاسی میان‌سال درباره نتیجه‌بخش نبودن فعالیت‌ها در ایران، حول و حوش مسئله فقدان ساز و کار حزبی در ایران می‌گردد: «… این حرفی بود که من هم به بقیه می‌زدم. این که واقع‌گرا باشیم. شعارها با بگذاریم کنار و در حد توانی که داریم اثر گذار باشیم. با صندوق رای قهر نکنیم چون این چیزی است که اقتدارگرایان می‌خواهند… من هنوز به این حرف‌ها اعتقاد دارم ولی بالاخره باید شرایطی مهیا باشد. بعد از کودتای سال ۱۳۸۸ احزاب را غیر قانونی اعلام کردند، روزنامه‌ها تعطیل شد و خیلی اتفاقات دیگر که همه می‌دانند. من می‌خواهم بگویم حداقل در این شرایط نیاز داریم یک سری چهره‌ها وجود داشته باشند. این را نداریم. هشت سال دولت اصلاحات را داشتیم. چهار سال مجلس ششم را داشتیم. یک دوره شورای شهر را داشتیم. در هشت سال احمدی‌نژاد آن اوایل‌اش، هنوز کمی فعالیت بود. این همه تجربه حضور و فرصت داشته‌ایم که از دل صندوق رای بیرون آمده است ولی عملا نتیجه‌ای نداشته‌ایم. انتخابات مجلس خبرگان با انتخابات مجلس یکی است. کل چهره‌هایی که می‌شود امیدی به آنها داشت مجید انصاری و حسن خمینی است. یک مرحله بعدش شاهرودی و هاشمی. برای انتخابات ریاست جمهوری، آخرین نفری که باقی مانده بود، میر حسین بود که آن هم سوخت… این مسائلی است که آنها را نپذیرفته‌ایم و داریم چوبش را می‌خوریم. هنوز عده‌ای دور خاتمی جمع می‌شوند با اینکه نه خاتمی امکانش را دارد بیاید وسط و به نظر من اشتباه است؛ این حلقه زدن دور خاتمی باعث شده که بدون اینکه کاری بکند، هزینه بدهد. مهره‌هایی که می‌مانند چه کسانی هستند؟ کواکبیان، خرازی، مهرعلی‌زاده و…! چند تا اسم سوخته و تکراری؛ آدم جدیدی نمی‌آید.»

این فعال سیاسی وضعیت حاضر را به هوشمندی نیروی مقابل ربط می‌دهد و معتقد است: «با برنامه عمل می‌کنند. یک سری نیروها را تحت فشار می‌گذارند و بعد با آدم‌های سطح پائین مذاکره می‌کنند که جای آنها را بگیرند. چهره‌های اصلی حذف می‌شوند. کسانی که پتانسیل دارند در سطح کشوری رشد کنند، حذف می‌شوند. من از آنهایی بودم که می‌گفتم شرکت در انتخابات شاید منجر شود به باخت در نتیجه ولی ما بتوانیم دو نفر را در سطح صدا و سیما و ریاست جمهوری بزرگ کنیم −اینکه مردم بشناسند− از نتیجه انتخابات مهمتر است. اما در ایران امکانش نیست. اجازه نمی‌دهند. به همان دلیلی که هر رئیس جمهوری که دوره‌اش تمام می‌شود را تخریب می‌کنند تا چهره تاثیر‌گذار نشود. در مورد انتخابات مجلس که شما سوال کردید یک سری افراد چند سال است خودشان را خراب می‌کنند تا زندان نروند و یا مثلا شورای نگهبان آنها را رد صلاحیت نکند. کسی که خودش را آگاهانه تخریب می‌کند، اقبال مردمی پیدا نمی‌کند. اینکه چهار نفر بروند مجلس ولی کاری نکنند و حرفی نزنند، این به نظر من نتیجه نیست.»

election

تعداد قابل توجهی از فعالان سیاسی را نیز می‌توان یافت که هنوز تصمیم خود را برای شرکت یا عدم شرکت در فعالیت‌های انتخابانی نگرفته‌اند. یکی از خستگی‌می گوید: «خوب بعد از همه آن اتفاق‌ها، دوست دارم فکر کنم نوبت من است که استراحت کنم. دوستان بنفش ما تازه رسیده‌اند، ما سبزها کمی استراحت کنیم. روحانی دور دوم مطمئناً رای می‌آورد. بد نیست خود روحانی وسط میدان باشد و مشخص بشود چقدر می‌تواند جلو برود.»

دیگری از «گره خوردن نیروها» می‌گوید: «…عرض کردم این مساوی بودن نیروها باعث شده است که مثل زمان اصلاحات یا زمان احمدی‌نژاد، یک طیف نتواند دست بالا بگیرد. کاری که در بقیه کشورها احزاب انجام می‌دهند، تقسیم پارلمان است. مذاکراتی انجام می‌شود و توافق می‌کنند. اصلاح طلبان به عنوان سیاستمداران حرفه‌ای، این را پذیرفته‌اند که اصولگرایان قدرت پیدا کرده‌اند و لاجرم سهمی را طلب می‌کنند. اشکال اصلی در طرف مقابل است که نیروهایش در هشت سال راه ۳۵ ساله را رفته‌اند و پختگی ندارند این مسئله را بپذیرند. این درایت در آقای ناطق بود؛ نتیجه‌اش این شده که خیلی نزدیک شده‌اند به جریان اعتدال. واقعیت به‌ هر حال تلخ است. آقای ناطق دیگر لیدر اصول‌گرایان نیست. لیدرهای کنونی اصول‌گرایان، هویت خودشان را در تقابل با اصلاح‌طلبان تعریف کرده‌اند. در این شرایط کسی نمی‌تواند طرح خاصی را داشته باشد. همه چیز بستگی به لیستی دارد که شورای نگهبان تایید صلاحیت می‌کند. در اصل کیفیت اتفاقاتی که می‌خواهد بیافتد را لیست شورای نگهبان تعیین می‌کند.»

دیگری معتقد است هنوز زود است: «کسی که می‌خواهد نماینده مجلس بشود از یک سال قبل برنامه‌هایش را شروع کرده است. ما به عنوان فعال سیاسی که نمی‌توانیم در انتخابات کاندید بشویم زیاد نباید زود اقدام کنیم. برای انتخابات ریاست جمهوری سه ماه، برای انتخابات مجلس یک ماه قبل از انتخابات زمان کافی است. اتفاقات اصلی آن موقع می‌افتد. زندانی سیاسی نباید کاسه داغ‌تر از آش بشود.»

موبایل‌ها می‌تازند

یکی از تفاوت‌های شرایط امروز جامعه ایران نسبت به گذشته، شیوع استفاده از موبایل‌های هوشمند در میان مردم است. از کارگر ساختمانی تا صاحبان صنایع، از نوجوانان تا سالخوردگان، از دانش‌آموز تا استاد دانشگاه، مذهبی و غیر مذهبی، موبایل‌های هوشمند را در دست افراد پرشماری می‌توان دید. اینترنت که روی لب تاپ‌ها و کامپیوترها، مشتری چندانی نسبت به جمعیت ایران پیدا نکرده بود اکنون با واسطه موبایل‌های هوشمند، توسط افراد گوناگونی مورد استفاده قرار می‌گیرد. در شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌های موبایلی، ایرانیان بسیاری در گروه‌های مختلف عضویت دارند. این امکان و این حضور مورد توجه طیف‌های سیاسی نیز قرار گرفته است.

ادمین یکی از کانال‌های سیاسی با چند هزار نفر عضو که روی تلگرام فعالیت دارد معتقد است: «امکان خیلی خوبی است. ما دو گروه ۲۰۰ نفره داریم که مطالب را معرفی می‌کنند. بحث داریم. بعضی مطالب که فکر می‌کنم مهم است و لازم است بقیه بدانند را از طریق کانال، در اختیار اعضای بیشتری قرار می‌دهم.»

او درباره انتخابات مجلس و توجه نامزدهای احتمالی به شبکه‌های موبایلی می‌گوید: «…دلیلش طبیعی است. بعد از انتخابات ۸۸ و ماجرایی که اسمش شده است فتنه، نامزدها با ترس و لرز حرکت می‌کنند. مراقب هستند بهانه دست شورای نگهبان و افراد دیگر ندهند برای رد صلاحیت. وگرنه الان بحث‌ها، خیلی داغ بود. احتمالا بعد از تایید صلاحیت‌ها، نامزدها به صورت جدی شروع می‌کنند.»

ادمین یک گروه تلگرامی دیگر که با نام یکی از نامزدهای انتخاباتی استان خراسان رضوی فعالیت می‌کند از امکانات غیر رسمی این شیوه اطلاع رسانی و فعالیت تبلیغاتی می‌گوید: «صدا و سیما که برای خودشان است. روزنامه‌ها، تیم‌های خودشان را دارند و سعی می‌کنند فضایی که دارند را برای اسپانسرها و چهره‌های خودشان اختصاص بدهند… در مورد روزنامه‌های محلی، فشار بیشتر است نسبت به تهران. کافی است امام جمعه، فرمانده سپاه، دادستان یا هر مسئولی خوشش نیاید و توقیف شود. موبایل راه ارتباطی خوبی است که دست همه هست. داخل ماشین و در مهمانی‌ها مردم استفاده می‌کنند. شب‌ها در خانه؛ راحت است استفاده از موبایل. اگر مطلبی مشکل داشته باشد، نامزدها می‌توانند بگویند این کانال رسمی ما نیست. تکذیب می‌کنند. خطرش از روزنامه و مصاحبه کمتر است.»

تغییر در ترکیب ساختارها

همانطور که در بخش اول این گزارش به آن اشاره شد، بی‌توجهی به جایگاه مجلس در ساختار کلی قدرت در ایران، مشهود است. در بین فعالان سیاسی عواملی مانند خستگی، نا امیدی، ترس از پرداختن به مسائل بنیادی و غیره عامل این بی‌توجهی معرفی می‌شود. یکی از نمایندگان سابق مجلس که در دوره‌ خود به عنوان یک چهره شاخص و سیاسی در مجلس شناخته نمی‌شد، از دلایل احتیاط خود در مجلس و سطح پائین آگاهی سیاسی در جامعه می‌گوید: «اینجوری نیست که طرف چون نماینده مجلس است دستش باز باشد برای هر کاری. اتفاقا فشار بیشتر است، چون نماینده است، موبایلش حتما شنود است. خیلی حرف‌ها را نمی‌تواند بزند. برای یک نماینده پیش می‌آید که تهدید شود؛ به اسم جلسه، مشورت، ادای توضیحات.»

او ادامه می‌دهد: «معمولش اینطوری است که از دل شاخه جوانان احزاب، دانشگاه‌ها، جوانان علاقمند حول یک چهره‌ای جمع می‌شوند و رشد پیدا می‌کنند. کسانی که چهره‌های شاخص هستند در شهر خودشان، مجبور هستند بعضی حرفها را نزنند. در سطح کشور باز همینطور است. حرفها را قلم می‌گیرند. آن آدم عادی که در روزنامه می‌خواند این مسائل را نمی‌داند حرفها سانسور شده یا دوپهلو است. تقصیر مردم نیست، قشر نخبه باید این مسائل را در کشور مطرح کنند اما با رویکردی که قوه قضاییه همیشه داشته است امکانش نیست. هزینه‌اش بسیار بالاست.»

مردم چه می‌گویند؟

برای شنیدن نظر مردم عادی در این زمینه، گاه باید بین یک ربع تا نیم ساعت برای آنان زمینه‌چینی کرد. یک خانم فروشنده مواد غذایی خانگی بعد از شنیدن این توضیحات با کمی مکث و حالت چهره‌ای که می‌تواند معنی‌اش این باشد که «چه حوصله و دل خوشی داری»، می‌گوید: «اون که بله. دست همه‌شان توی یک کاسه است.» و این تمام حوصله‌ و توجهی است که او می‌تواند نسبت به موضوع ارتباط ارگانیک بین بخش‌های مختلف قدرت، از خود بروز دهد.

صاحب یک گلفروشی می‌گوید: «نان به هم قرض می‌دهند. این برای آن امضا می‌کند، آن یکی برای این یکی! عرضه داشته باشی و بروی داخل سیستم، خودت را بالا می‌کشی.» کارگر مغازه معتقد است: «اصل زندگی در ایران خراب است. نماینده مجلس فرق دارد که این قانون را بگذارد یا یک قانون دیگر را اما قانون‌های اصلی عوض نمی‌شود. مشکل مردم همین قانون‌های اصلی است.»

یک خانم کارمند معتقد است تغییر در ترکیب مجلس، مصداق تغییر در ساختار قدرت است: «همه حساب و کتاب کشور باید در مجلس تصویب بشود تا دولت بتواند اجرا کند. اگر مردم شرکت کنند و نماینده‌هایی که الان هستند را بیرون کنند، با مجلس بعدی، دولت بهتر می‌تواند کار کند. مجس این دوره دارد خیانت می‌کند به کشور. جلوی خیانت‌شان باید گرفته بشود. مردم وقتی کسی را که قانون می‌گذارد عوض کنند، خود قانون‌هایی که تصویب می‌شود را عوض می‌کنند. اینجوری ساختار عوض می‌شود! »

یکی از شهروند مسن در مقابل اعتقاد دارد: «احمدی‌نژاد آمد گفت وضع‌تان را خوب می‌کنم. مجلس شد از طرفدارهایش؛ آن بساط یارانه راه افتاد. روحانی آمد گفت من درستش می‌کنم، تورم کم میشه، بیکاری کم میشه؛ هیچی به هیچی. این میره، اون میاد، وضع مردم خوب نمیشه. زمان خاتمی خدائیش خوب شد. زمین تا آسمان فرق کرد نسبت به زمان هاشمی بی‌پدر و مادر. احمدی‌نژاد هم مثل خاتمی اولش خوب آمد ولی خراب کرد. از ریشه خراب کرد.»

او در قسمت دیگری از صحبت‌های خود می‌گوید: «راست و حسینی من از ترسم نماز می‌خوانم. می‌گویم پنجاه سال خواندم، آخرش خرابش نکنم. وگرنه چنان عرصه به ما تنگ شده که یک روز اضافه‌تر نمی‌خواهم زنده باشم. عروس کوچکم آمد خانه ما بعد از چهار ماه؛ چنان با حرص میوه می‌خورد که من داشتم جای پسرم خجالت می‌کشیدم. فکر می‌کردم دختر بدی است که دیر می‌آید سر می‌زند ولی خانه بابای خودش زیاد می‌رود. به زنم درد و دل کرده بود که یک میلیون حقوق حمید −پسرم− خرجی آنها را نمی‌رساند برای اینکه پول ندارند ما را دعوت نمی‌کنند، مهمانی می‌رود خانه مادر خودش که خرج حمید کمتر شود. زنم میگه اینقدر دختر خوبیه که برای اینکه هوای شوهرش را داشته باشه مهمان دعوت نمی‌کنه…

جوان مملکتی که سیگار نمی‌کشه، از صبح تا شب کار می‌کنه ولی اینقدر در نمی‌آورد که میوه برای زنش −برای دو نفر خودشان− بخرد؛ باید ش…ید توی عمامه این آخوندها. دست بالا تا پایین این حکومت اگر توی دست هم نباشد اینطوری می‌توانستند ۳۵ سال مملکت را غارت کنند؟»

بخش اول گزارش: آیا تغییر در ترکیب مجلس ممکن است؟