یک عضو شورای شهر تهران، ۱۹ مهر ماه خبر داد که بین سالهای ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۳، یکصد و ۱۱ کودک در ایران اقدام به خودکشی کردهاند: خودکشی ۱۱۱ کودک در ایران
ششم آبان ۱۳۹۴ هم رسانهها گزارش خودکشی یک دانشآموز ۱۱ ساله در اشنویه استان آذربایجان غربی را منتشر کردند: خودکشی دانشآموز ۱۱ ساله در آذربایجان غربی
هاوری قادرشوان، دانشآموز سال ششم ابتدایی بود. رسانهها ابتدا نوشتند نام او «ه.ق» است. برخی دیگر از رسانهها او را «شوان» خطاب کردند. روایتهای مختلفی در مورد دلیل خودکشی او منتشر شده است.
گزارشها حاکی از آن است که پدر هاوری در مراسم تشییع پیکر او گفته است صبح روز حادثه، هاوری به پدر و مادرش گفته بود که مدرسه برای خرید تجهیزات از همه دانشآموزان پول خواسته و اگر آنها این پول را ندهند، او خودش را خواهد کشت.
همان روز وقتی پدر و مادر هاوری به خانه برگشتند (آنها به عنوان کارگر در باغهای اطراف شهر اشنویه کار میکنند)، پیکر بیجان و حلقآویز شده او را پیدا کردند.
تنها چند ساعت بعد از انعکاس این خبر، گزارش خودکشی یک دانشآموز سال پنجم دبستان در تهران منتشر شد.
سایت تابناک روز ۹ آبان گزارشی با عنوان «مبادا “خودکشی” دو پسربچه دبستانی نگرانمان کند» منتشر کرد که در آن به این خودکشی اشاره شده است. این کودک ۱۰ ساله خود را با روسری از حلقه بارفیکس حلقآویز کرد. این اتفاق در محله آذربایجان تهران رخ داد. هنوز جزییات بیشتری در مورد آن منتشر نشده و رسانهها میگویند علت آن در دست بررسی است.
کمک به مدرسه
یکی از همسایههای خانواده قادرشوان، به روزنامه اعتماد گفته است: «پدر و مادر هاوری کارگرند و الان که فصل چیدن سیب است در باغهای سیب اشنویه کار میکنند. روز حادثه هم هاوری قرار بود بعد از ظهر به مدرسه برود. همه آنهایی که در مراسم تشییع بودند فریادهای مادرش را شنیدهاند که میگفت صبح روز حادثه، هاوری به او و پدرش گفته بود که مدرسه برای خرید تجهیزات از همه دانشآموزان پول خواسته و اگر آنها این پول را ندهند، او خودش را خواهد کشت.»
به گفته این همسایه، پدر و مادر هاوری وضعیت مالی خوبی نداشتند و به هاوری گفتهاند که نمیتوانند پول درخواستی مدرسه را پرداخت کنند.
ادعای خانواده و همسایههای هاوری شوان، به سرعت پای مسئولان منطقهای را به ماجرا باز کرد. در اولین واکنش، شیرین جهانگیری، رئیس اداره آموزشوپرورش اشنویه، گفت: «هنوز معلوم نیست خودکشی این دانشآموز با موضوع “هدیه به مدرسه” ارتباط داشته باشد یا خیر. برای همین یک تیم تحقیقاتی تشکیل شده و به محض رسیدن به نتیجه از طریق رسانهها اطلاعرسانی لازم انجام خواهد شد.»
یکشنبه ۱۰ آبان، مهدی محمدپور، مدیر روابط عمومی اداره کل آموزشوپرورش آذربایجان غربی هم وارد موضوع شد: «این حادثه خارج از محدوده آموزش و پرورش و در خانه دانشآموز رخ داده و هیچ ربطی به آموزشوپرورش ندارد. این کودک با دیدن یک فیلم دست به اقدامی هیجانی زده و ادعای برخی سایتها که میگویند مدرسه این کودک را تحت فشار قرار داده، کاملا ساختگی است. این سایتها درباره طرح کرامت صحبت کردهاند و من باید بگویم شوان دانشآموز کلاس ششم ابتدایی بود و اصلا مشمول این طرح نمیشد.»
محمدپور توضیحی در مورد طرح کرامت نداده است. همچنین نگفته که اظهارنظرش نتیجه تحقیقی است که قرار بود انجام شود یا نه؛ و اگر نه، تا چه زمانی باید منتظر اعلام نتایج تیم تحقیقات ماند؟
اما ظاهرا مدیر روابط عمومی آموزشوپرورش آذربایجان غربی برای این ادعا که هاوری با دیدن یک فیلم دست به خودکشی زده، صحبتهای عموی هاوری استناد میکند که روزنامه اعتماد روایت او را به نقل از یکی از اهالی محل منتشر کرده است: «برادرزادهاش پس از دیدن فیلمی مربوط به لحظههای اعدام از روی کنجکاوی خود را دار زده و خودکشی او هیچ ارتباطی با مسائل مالی ندارد.»
نماینده مجلس، مناعت طبع و فشار روانی
واکنش مقامات دولتی و حکومتی البته به آموزش و پرورش محدود نمانده است.
اسعد خضری، فرماندار اشنویه گفته که هیچ بحثی در خصوص کمک به مدرسه در سطح شهرستان مطرح نبوده است. فرماندار روایتی دسته اول و دقیق از روز مرگ هاوری و حتی دو روز قبل از آن به رسانهها میدهد: «این کودک دو روز قبل از واقعه فیلمی میبیند که صحنه اعدام داشته و در طول دو روز این طنابی که سرانجام خودش را با آن حلقآویز میکند در دستانش بوده و این حرف را مادرش تأیید میکند. هاوری هر روز برای رفتن به مدرسه هزار تومان پول توجیبی از خانوادهاش میگرفته و آن روز طلب دو هزار تومان میکند و خانواده هم این پول را در اختیارش قرار میدهند. مادرش پیش از رفتن به باغهای مردم برای سیبچینی از هاوری میخواهد بعد از تعطیلی مدرسه سری هم به مادربزرگش بزند. یعنی همه چیز عادی اتفاق افتاده است. اما بعدازظهر که آنها به خانه میرسند، با دردناکترین تصویر عمرشان روبهرو میشوند.»
به گفته فرماندار، خانواده قادرشوان از این شایعات دلگیرند: «پدر او مردی جوان و فهمیده است و امروز به دفتر من آمده بود و میگفت درست است که کارگر است اما تمام نیازهای فرزندش را تأمین میکرده است.»
روایت عبدالکریم حسینزاده، نماینده نقده و اشنویه در مجلس اما با مناعت طبع و فشار روانی درآمیخته است. او از زوایای جدیدی به موضوع نگاه میکند: «خانواده کارگرهای ایرانی حتی اگر پولی نداشته باشند آنقدر مناعت طبع دارند که کودکانشان را در شرایط روانی بد قرار ندهند.»
به این ترتیب، حتی اگر اصل موضوع درست باشد و هاوری بهخاطر درخواست مدرسه برای کمک مالی دست به خودکشی زده باشد، مشکل از خانواده اوست که «مناعت طبع» کافی نداشتهاند و کودکشان را در شرایط روانی بدی قرار دادهاند.
سریال خودکشی در اشنویه
خانواده قادرشوان در محله حاشیهای و فقیرنشین تاجالدین اشنویه زندگی میکنند. محلهای که به گفته اهالی آن، دو ماه پیش پسر ۱۸ سالهای، به دلیل اختلافات خانگی خود را در حیاط خانه دار زد و درگذشت.
به نوشته اعتماد، اهالی محل هنوز در شوک این دو حادثهاند. فرماندار اشنویه در توصیف این محله و شرایط آن گفته است: «مدرسهای که شوان در آن تحصیل میکرده است در مناطق محروم و حاشیهای شهر است و کلا بحث کمک به مدرسه در آن منتفی است.»
در پنج ماهه اول سال ۹۴، اشنویه شاهد دست کم پنج خودکشی بوده؛ رسانههای محلی آن را «خودکشیهای سریالی» نام نهادهاند.
پای ماهواره در میان است
وقتی مساله «کمک به مدرسه» به عنوان دلیل خودکشی هاوری قادرشوان رسانهای شد، برخی فعالان کرد در شبکههای اجتماعی نوشتند که آموزش و پرورش و دیگر مسئولان شهرستان، خانواده قادرشوان را تحت فشار گذاشتهاند که از مصاحبه خودداری کنند.
سایت خبری شنوپرس روز پنجم آبان، با انتشار گفتوگویی از قول پدر هاوری نوشت: «من کارگری میکنم و مدتی است با خانمم برای جمعآوری سیب به باغ میرویم. طبق معمول، ساعت شش از خواب بیدار شدیم که سرکار برویم. به خانمم گفتم هزار تومان پول مدرسه را برای هاوری بگذاریم که یک لحظه هاوری از خواب بیدارشد و گفت دو هزارتومان میخواهم برای طرح ویژه مدرسه که البته من نمیدانستم برای چه طرحی است و بهش دو هزارتومان دادم …. خدا شاهد است همه این حرفها فقط شایعه است. درست است که من وضعیت مالی خوبی ندارم ولی هرگز هاوری کمبودی در زندگی نداشته است و اگر من نداشتهام برادرانم اجازه ندادند پسرم احساس کمبود کند.»
یکی از عموهای هاوری هم میگوید: «در روز حادثه کاک رحیم برادر بزرگمان که برای انتقال مادر هاوری به منزل آنها مراجعه کرده بود با توجه به رابطه خوبی که با هاوری داشت با ایشان مقداری مزاح و بگو بخند راه انداخته بودند که نشان از عدم وجود هرگونه مشکلات روحی هاوری داشت.»
سایت شنوپرس نوشته است بعد از این توضیحات، با مبهمتر شدن دلیل خودکشی هاوری، از پدرش خواسته است موضوع را دقیقتر بیان کند: «دو شب قبل از این اتفاق یکی از کانالهای ماهواره فیلمی را نشان داد که در آن یک نفر را اعدام میکردند و هاوری با تعجب در مورد نحوه اعدام و چگونگی آن سوالاتی از من پرسید که البته یادم نمیآید چه جوابی به او دادم …. هاوری در جلو آیینه داخل اتاق خود را با طناب و روی چهارپایه حلقآویز کرده بود.»
سایت محافظهکار شنوپرس نتیجه گرفته است که «ریشه اصلی خودکشی او دیدن فیلم اعدام بوده است و ظاهرا از روی حس کنجکاوی اقدام به این عمل کرده است.»
مقصر کیست؟
در حالی که در میانه دهه ۱۳۹۰ هستیم، آخرین آمار منتشر شده از خودکشی کودکان، به سالهای ابتدایی دهه ۱۳۸۰ برمیگردد. آن هم آماری مبهم، از قول یکی از اعضای شورای شهر تهران.
آماری از میزان خودکشی کودکان و بزرگسالان در سال ۱۳۹۳ در دست نیست، اما در سال ۹۲ چهار هزار نفر در ایران خودکشی کردهاند. این در حالی است که در همان سال، وزارت علوم ایران اعلام کرد سالانه چهارهزار دانشجو خودکشی میکنند.
در فقدان جزییات آماری، تحلیل دلایل خودکشی کار سادهای نیست. به همین دلیل است که با وجود روزانه ۱۱ خودکشی در ایران، این مساله هنوز نه به عنوان یک آسیب اجتماعی، که با روایتی اکشن در رسانههای رسمی و غیررسمی منعکس میشود.
احتمالا کاری سادهتر از این وجود ندارد که تقصیر را به گردن ماهواره و اینترنت بیندازیم.
از همه مضحک تر روایت این حضرت آقاست :
روایت عبدالکریم حسینزاده، نماینده نقده و اشنویه در مجلس اما با مناعت طبع و فشار روانی درآمیخته است. او از زوایای جدیدی به موضوع نگاه میکند: «خانواده کارگرهای ایرانی حتی اگر پولی نداشته باشند آنقدر مناعت طبع دارند که کودکانشان را در شرایط روانی بد قرار ندهند.»
یکی نیست به این جیره خوار نظام اسلامی و این مرفه بی درد بگوید ، وقتی خانواده ای پولی در بساط نداشته باشد و در فقر مطلق به سر ببرد ، دیگر( مناعت طبع ) چه معنایی خواهد داشت .
در عوض ثروت مردم ایران را خرج ماجرا جوئیها و دخالتهای بی جا در سوریه و عراق و یمن و لبنان و فلسطین و بحرین و کویت و افغانستان و دیگر نقاط جهان میکنند که هیچ نتیجه ای جز ذلت و خفت نخواهد داشت .
بهنام / 06 November 2015
تقصیر خمینیه!!!شما نمیتونی چیزیو به اعدام ربط ندی؟
مهدی / 07 November 2015