بهرنگ زندی – روزنامه‌نگار

behrang

بحران سوریه که از سال ٢٠١١ بشار اسد انقلاب مردم سوریه را ربود با دویست و پنجاه هزار کشته و چند تکه شدن این کشور، ابعادی وسیع‌تر از یک جنگ داخلی پیدا کرده است. تعابیر غیر واقعی و غیر مسئولانه همانند انقلاب، جنگ داخلی، تصویری وارونه از سوریه امروز می‌سازد. بحران سوریه چند نکته مهم را به اثبات رساند که  به صورت خلاصه به آن اشاره می‌کنم.

• سوریه زنگ جهان چند قطبی پس از جنگ سرد را به صدا درآورد. زنگی که با حمله آمریکا و متحدان به عراق و افغانستان چند بار به صورت کم صدا نواخته شد، این بار محکم نواخت و صدای مهیب آن خاورمیانه را در خود بلعید. سوریه اثباتا سرآغاز جدی جهان چند قطبی‌ست که به خونین‌ترین شکل، خود را به نمایش گذاشته است. آمریکای پس از جنگ سرد دیگر یکه تاز و بی رقیب نیست. روسیه برخاسته از سیاست‌های یلتسین و پوتین جانی تازه گرفته و خود را احیا می‌کند و رویای شروع جنگ سرد را در سر دارد. قطب اسلامی دیگر یک مقاومت مسلحانه در برابر نفوذ شوروی در افغانستان نیست و سودای تسخیر جهان و استقرار خلافت اسلامی را دارد. جمهوری اسلامی با یک استراتژی بلندمدت خود پرچم دار احیای قطب اسلام شیعی در منطقه است و از عوامل تشدید بنیادگرایی در خاورمیانه . در این بین ترکیه، قطر و عربستان هر کدام به تنهایی می‌توانند آغازگر یک جنگی باشند که کل منطقه را در آتش خود ببلعد.

• سوریه اوج استیصال انسان معاصر در خاورمیانه را در مواجهه با حوادث نشان داد. عدم توانایی دخالت و تاثیرگذاری بر روندها، به صورت خالص‌تری خود را در سوریه بازنمایی کرد. سیل آوارگان و تل‌هایی از جنازه و جنایات بشار اسد و سکوت مجامع بین‌المللی، سوریه را به یک معمای لاینحل تبدیل کرده است.

• تجربه عراق و زیان‌های ناشی از حمله خیره سرانه جمهوری خواهان برای کشور آمریکا، سیستم هرج و مرج خلاق را به شکلی تازه از دخالت در سوریه تبدیل کرد. بر خلاف استیصال حاکم در نگاه‌های مردمی به سوی سوریه، اوضاع سوریه چندان غیر خلاق نیست و از کنترل خارج نشده است. هرج و مرج خلاق در دخالت‌های جهان چندقطبی و اپوزیسیون سازی کاذب خود را به نمایش گذاشته است.

جدا از اثبات این واقعیات، مساله دخالت جمهوری اسلامی در سوریه، میدان تازه‌ای برای این قطب اسلام شیعی باز کرده تا بتواند تمام آن سیاست‌هایی را که به صورت شعاری از جنگ هشت ساله تا حال به دنبال آن بود، در سوریه پیاده کند. دسترسی مستقیم به بلندی‌های جولان که با اسراییل هم مرز است و ایجاد حاشیه امن برای حزب‌الله لبنان، در عین آن که می‌تواند موجودیت اسلام شیعی را حفظ کند، از نظر سوق‌الجیشی نیز برای جغرافیای سیاسی ایران، می‌تواند دافع تهدیدهای نظامی باشد. نشان دادن قدرت نظامی در عراق و سوریه فرصت تازه‌ای برای جمهوری اسلامی است تا بتواند دندانی به کشورهای منطقه نشان دهد.

مستقل از دخالت‌های جمهوری اسلامی، تجزیه سوریه به چند منطقه تحت کنترل گروه‌های مختلف، بیش از گذشته نقشه راه خاورمیانه را که کاندولیزا رایس ترسیم کرده بود، به واقعیت نزدیک کرد. نقشه خاورمیانه جدید به جای اصلاح قدیمی خاورمیانه بزرگ، ایجاد هرج و مرج خلاق را با استفاده از جنگ‌های نیابتی از فلسطین تا سوریه و عراق را در دستور کار خود قرار داد. هدفی که قرار بود با استفاده از گروه‌های تندروی اسلامی پیگیری شود و نیازهای ژئوپلتیکی جدید آمریکا را برآورده کند. اما در نقشه جدید خاورمیانه، وسعت دخالت ایران و روسیه، جزء وقایع قابل پیش‌بینی نبود و غرب نمی‌توانست ابعاد این دخالت را تخمین بزند.

اما تمامی قطب‌های درگیر در سوریه در یک مساله به اشتراک رسیده‌اند و آن حفظ قدرت بشار اسد و عدم حمایت از اپوزیسیون انقلابی سوریه است که جرقه‌های اولیه انقلاب ٢٠١١ را در دمشق و حلب زد. عدم تقویت اپوزیسیونی که خواهان بازگشت مدنیت به جامعه سوریه است، بیش از پیش سوریه را در آتش جنگ‌های نیابتی فرو خواهد برد. آتشی که ممکن است کل خاورمیانه را در خود ببلعد و ایران هم از آن مستثنی نیست.