پایگاه اطلاع رسانی آیتالله خامنهای متن نامه وی درباره برجام به رئیس جمهور را با تیتر “تأیید مشروط” منتشر کرد. در کنار آن صفحه دیگری تحت عنوان “جدول الزامات اجرای برجام” درست کردهاند.
در این باره بخوانید: نامه خامنهای به روحانی؛ کارگردان از نمایش راضی است
توافق هستهای در جلسه ۶۳۴ مورخ ۹۴/۵/۱۹ شورای عالی امنیّت ملّی با قیودی به تصویب رسیده است. در عین حال، آیتالله خامنهای دستور داد تا مجلس و شورای نگهبان هم نظر قانونیشان را در این خصوص اعلام کنند.
در روز رأیگیری مجلس درباره جزئیات فرجام، علی لاریجانی به گونهای سخن گفت که گویی آیتالله خامنهای گفته است سریع به برجام رأی دهید. سپس محمد رضا باهنر، نائب رئیس مجلس، به برخی از نمایندگان گفت که شب گذشته علی لاریجانی، علی شمخانی (دبیر شورای عالی امنیت ملی) و حجازی از بیت رهبری جلسه داشته و سه نفری روی تصویب طرح مجلس درباره برجام توافق کردهاند. کوچکزاده- از نمایندگان جبهه پایداری- مسئله را علنی کرد. بدین ترتیب، رأی مجلس به طرح برجام افزایش چشمگیری یافت.
آیتالله خامنهای که نمیخواست موضوع به نام او تمام شود، دستور داد که دفترش تکذیبیهای در این مورد صادر کند. در اطلاعیه ۱۳۹۴/۰۷/۲۲ دفتر رهبری آمده است: «هرگونه اطلاعرسانی و بیان مطالب غلط و مغشوش مبنی بر نقش مستقل برخی از مسئولین دفتر معظمله در روند بررسی طرح “اقدام متناسب و متقابل دولت جمهوری اسلامی ایران در اجرای برجام” خلاف واقع بوده و فاقد اعتبار است.»
آیتالله جنتی در نماز جمعه ۲۴/۷/۹۴ تهران گفت برجام در شورای عالی امنیت ملی طرح و به تصویب اعضای آن رسیده است، “اما هنوز رهبر معظم انقلاب آن را امضا نکرده است“. او تأکید کرد که طرح مجلس درباره اجرای برجام نبود، بلکه طرحی بود که “دولت را موظف کرد در جریان اجرای برجام، اقدامات متقابلی را متناسب با کارهای آمریکا انجام دهد و چارچوب مصوبات شورای عالی امنیت ملی را رعایت کند”.
جنتی گفت که مجلس، شورای نگهبان و آیتالله خامنهای توافق هستهای را تصویب نکردهاند. اما همو در عرض کمتر از یک دقیقه درباره نحوه اجرای برجام گفت: فلسفه اجرای برجام لغو تحریم هاست، باید از حداکثر ظرفیت توافقنامه هستهای به نفع خودمان استفاده کنیم و مراقب عهدشکنی غربیها باشیم.
علی لاریجانی که به خوبی فهمید آنان قصد دارند مسئولیت پیامدهای احتمالی منفی برجام را بر گردن دیگران- از جمله خود لاریجانی- بیندازند، با زیرکی تمام در ۲۶ مهر ۱۳۹۴ گفت : «من در رسیدگی به پرونده هستهای دخالتی ندارم. این پرونده، پرونده رهبر معظم انقلاب است.»
نزاعها پایان نیافت و علیرضا زاکانی – از نمایندگان افراطی مجلس و مخالف توافق هستهای – در ۲۷ مهر ۱۳۹۴به لاریجانی پاسخ داد و گفت: «این که سعی میکنند بگویند هستهای، پرونده رهبری است، ظلم است… باید مسئولیت آن را روحانی و لاریجانی و خاصه آقای روحانی بپذیرند.»
ده نکته درباره نامه خامنهای
آیتالله خامنهای نمیخواست و نمیخواهد که جامعه حول مسئله هستهای دو قطبی شود.اما شاهد آن بود که پس از طی مراحل قانونی نیز شکاف ایجاد شده میان اصولگرایان در این زمینه، در حال عمیقتر شدن است و این امر ممکن است پیامدهای ناخواسته بیشماری در پی داشته باشد. بدین ترتیب، چارهای جز موضعگیری علنی برای او باقی نماند تا به اختلافات پایان بخشد. در صفحه اول پایگاه اطلاع رسانی آیتالله خامنهای، در بالای “تأیید مشروط” نوشته شده است: «پایان فرایند قانونی بررسی برجام با اعلام نظر رهبر انقلاب درباره مصوبه شورای عالی امنیت ملی.» عدهای از اصولگرایان- از جمله مخالفان توافق هستهای- اعلام نظر آیتالله خامنهای را “فصلالخطاب” نزاعها به شمار آوردند.
اما با این نامه نه تنها بحثها پایان نخواهد یافت و شکافها ترمیم نخواهد شد، بلکه شکافها عمیقتر هم خواهند شد. درباره این نامه حداقل چند نکته زیر قابل طرح است:
یکم- آیتالله خامنهای نوشته است که: توافق هستهای “دچار نقاط ابهام و ضعفهای ساختاری و موارد متعدّدی است که در صورت فقدان مراقبت دقیق و لحظهبهلحظه، میتواند به خسارتهای بزرگی برای حال و آیندهی کشور منتهی شود”.
اما این خصوصیت زبان است. این حکم درباره متون مقدس دینی – که مومنان آنها را سخنان خداوند به شمار میآورند- هم صادق است. از سوی دیگر، دقیقترین متون حقوقی، تفسیرهای متعدد بر میدارند – از جمله قوانین اساسی کشورها، که به ناچار نهادی برای تفسیر آن تعیین میشود- چه رسد به توافقی سیاسی درباره موضوعی که ابعاد متفاوت و متعارضی را در بر میگیرد و طرفین هم در جایگاه برابری قرار نداشتند.
دوم- توافق هستهای محصول موازنه قوای جمهوری اسلامی و دولتهای غربی به رهبری دولت آمریکا بود. لذا انتظار نابجای آیتالله خامنهای که آمریکا “با نیت حل و فصل عادلانه” وارد مذاکرات شده باشد، انتظاری نابجاست. اگر “حل و فصل عادلانه” مسائل بینالملل مبنای تصمیمگیریها بود، ما در دنیای دیگری زندگی میکردیم. ما در دنیایی زندگی میکنیم که دولتها- اعم از دموکراتیک و دیکتاتوری- منافع خودشان را تعقیب میکنند.
وقتی تعقیب منافع به اصل اساسی روابط بینالملل تبدیل شد، یک بام و دو هوایی، پیامد منطقی آن اصل خواهد بود. نقض سیستماتیک حقوق بشر، تروریسم، جنایات جنگی و اشغالگری متحدان خوب است یا نادیده گرفته میشود، اما ارتکاب همین اعمال از سوی غیر متحدان بد بوده و به شدت با آن برخورد میشود.
در مورد خطرهای عظیم سلاحهای هستهای برای بشریت، مطابق NPT دولتهای دارای این سلاحها تعهد حقوقی و عملی داده بودند که سلاحهای هستهای خودشان را نابود سازند. آمریکا و روسیه به تنهایی دارای حدود ۱۶ هزار سلاح هستهای هستند. اما کوچکترین اقدامی در این مورد صورت نگرفته است. مطابق NPT کشورهای فاقد سلاحهای هستهای مجاز نیستند به دنبال این سلاحها بروند، دولتهای غربی فقط در این زمینه فعال هستند. اما در عین حال، اسرائیل با کمک دولتهای غربی به ۳۰۰- ۲۰۰ بمب اتمی دست یافت.
سوم- آیتالله خامنهای مینویسد که امریکا “با غرض پیشبرد هدفهای خصمانه خود درباره جمهوری اسلامی” وارد مذاکرات هستهای شد. این سخن درستی است، اما وقتی ۳۶ سال دو کشور در حالت خصمانه قرار داشته و از هیچ اقدامی علیه یکدیگر خودداری نکردهاند، توقع دیگری از آمریکا میرفت؟ مگر آیتالله خامنهای در طی همین مدت از سخنان دونکیشوتوار علیه آمریکا دست برداشته است؟
او به شدت نگران بد عهدی آمریکا در اجرای برجام است. به طور طبیعی اجرای برجام کار سر راست و کاملاً رو به جلویی نخواهد بود. حتی اگر طرفین به آن پایبند باشند، توافق دشمنان بسیاری دارد که در اجرای آن اختلال ایجاد خواهند کرد. بدین ترتیب، مسیر پر فراز و نشیبی در پیش قرار دارد.
چهارم- موارد نقض برجام، همان مواردی است که در توافق هستهای قید شدهاند. آیتالله خامنهای نمیتواند شخصا مواردی را به عنوان نقض برجام تعیین کند. به عنوان نمونه او میگوید: «هرگونه اظهاری مبنی بر اینکه ساختار تحریمها باقی خواهد ماند، بهمنزله نقض برجام است.» حال فرض کنید که یکی از دولتمردان آمریکایی یا اروپایی طی مصاحبهای بگوید: «ساختار تحریمها باقی مانده است»، آیا صرف بیان این مدعا، نقض حقوقی (نه اخلاقی) توافق هستهای است؟
آیتالله خامنهای میگوید: «در سراسر دوره هشتساله، وضع هرگونه تحریم در هر سطح و به هر بهانهای (از جمله بهانههای تکراری و خودساختهی تروریسم و حقوق بشر) توسط هر یک از کشورهای طرف مذاکرات، نقض برجام محسوب خواهد شد و دولت موظف است طبق بند ۳ مصوبه مجلس، اقدامهای لازم را انجام دهد و فعّالیّتهای برجام را متوقف کند.»
اگر هم دولتهای اروپایی تحریم جدیدی تحت عنوان نقض حقوق بشر، تروریسم و موشکهای بالیستیک وضع نکنند، کنگره آمریکا قطعاً چنین خواهد کرد. فرض کنیم اوباما در ۱۵- ۱۴ ماهی که از ریاست جمهوریاش باقی مانده، این نوع قوانین را وتو کند، رئیس جمهور بعدی آمریکا چه خواهد کرد؟ اگر یک تحریم جدید تصویب و قانونی شود، جمهوری اسلامی اجرای برجام را متوقف خواهد کرد؟ این عملی دور از ذهن است، مگر این که آیتالله خامنهای نقشههایی در ذهن داشته باشد که هیچ کس از آنها با خبر نیست.
پنجم- آیتالله خامنهای مینویسد: «در موارد ابهام سند برجام، تفسیر طرف مقابل مورد قبول نیست و مرجع، متن مذاکرات است.» تفسیر موارد ابهام تابع مذاکرات هستهای نخواهد بود، بلکه محصول موازنه قوای منطقهای و جهانی، روابط ایران با دولتهای غربی و آمریکا، و شعارهای نابخردانهای خواهد بود که رهبران جمهوری اسلامی به سود دست راستیهای اسرائیل سر میدهند و خواهند داد.
نتانیاهو که حاضر است فاجعه هوکاست را هم به گردن فلسطینیانی بیندازد که سرزمین هایشان را اشغال کرده و مرتکب جنایات جنگی علیه آنان شده، شبانه روز در حال جمعآوری سخنان نابخردانه رهبران جمهوری اسلامی است و از همه آنها علیه ایران و ایرانیان استفاده کرده و میکند.
ششم- با اینکه شورایعالی امنیت ملی در ۱۹ مرداد توافق هستهای را با شروطی تصویب کرده بود، اما آیتالله خامنهای فرمان داد تا برجام در مجلس و شورای نگهبان مورد رسیدگی قرار گیرد. در این میان، اصولگرایان- خصوصاً طیف افراطیشان- سخنان بسیار تندی علیه این توافق بیان کردند و آن را ننگین و ترکمنچای به شمار آوردند.
آیتالله خامنهای که انتشار هر گونه خبری درباره رهبران جنبش سبز و سید محمد خاتمی را ممنوع کرده است، آزادترین فضا را آگاهانه ایجاد کرد تا هر کس (موافق و مخالف) هر چه دلش میخواهد درباره مهمترین موضوعی که به اصلیترین مصداق امنیت ملی ایران تبدیل شده است، بگوید. اینک مینویسد: بر خود لازم میدانم “از منتقدانی که با ریزبینیِ قابل تحسین، نقاط ضعف آن را به همه ما یادآور شدند و مخصوصاً از رئیس و اعضای کمیسیون ویژه مجلس و نیز از اعضای عالیمقام شورای عالی امنیت ملی که با درج ملاحظات مهم خود، برخی از نقاط خلأ را پوشش دادند، و سرانجام از رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی که با تصویب طرحی محتاطانه، راه درست اجرا را به دولت ارائه کردند، و نیز از رسانه ملی و نویسندگان مطبوعات کشور که با همه اختلافنظرها، در مجموع تصویر کاملی از این موافقتنامه در برابر افکار عمومی نهادند، قدردانی خود را اعلام دارم.”
همه به یاد داریم که در دوران شکوهمند خامنهای-احمدینژاد-جلیلی هیچ کس مجاز نبود کوچکترین سخنی در این مورد بر زبان جاری سازد، چه رسد به این که انتقادی در این زمینه انتشار یابد. چرا آیتالله خامنهای چنین کرد؟ این پرسش مهمی است که نیازمند پاسخ است.
هفتم- حسن روحانی قصد دارد تا ظرف دو ماه تمامی تعهدات ایران را عملی سازد تا به سرعت تحریمها لغو شوند. دولتهای غربی گفتهاند که این حد از سرعت امکانپذیر نیست و حتی ایران اگر بتواند با چنین سرعتی پیش رود، احتمالا نمیتوان با همین سرعت تحریمها را لغو کرد. دولتهای غربی ماه مارس را برای اجرای کلیه تعهدات ایران و لغو تحریمها در نظر گرفتهاند.
معنای این پیشبینی این است که هیچ تحریمی قبل از انتخابات هفتم اسفند لغو نخواهد شد. این دقیقاً همان خواستی است که آیتالله خامنهای و اصولگرایان دارند. آنان نه تنها نمیخواهند که توافق هستهای در انتخابات به سود اعتدالیون و اصلاحطلبان شود، بلکه قصد دارند از آن علیه دولت و اصلاح طلبان استفاده کنند.
هشتم- شروط آیتالله خامنهای محقق شدنی نیست. لذا فرض کنیم که مانند خطوط قرمز قبلیاش نادیده گرفته شود و دولت به سرعت تعهداتش را اجرایی کند. در این صورت اختلافات داخلی افزایش چشمگیری پیدا خواهد کرد و نامه آیتالله خامنهای بنزینی برای آن آتش خواهد بود.
با این نامه، دیدگاههای افراد و گروهها درباره برجام تغییر نخواهد کرد. اما مخالفان با استناد به این نامه، مصوبه مجلس و شورای عالی امنیت ملی به دولت خواهند تاخت که هیچ التزامی به خطوط قرمز تعیین شده نداشته و در زمین دشمن بازی میکرده و نفوذی دشمن است.
خواهند گفت: مقام معظم رهبری نگرانیها و بی اعتمادی خود را به فریب کاری دشمن- خصوصاً آمریکا- بیان کرده بودند، چرا دولت خطوط قرمز را در نظر نگرفت و تن به خواستههای دشمنان داد؟
نهم- بدین ترتیب آیتالله خامنهای شخصیت مقاوم ضد آمریکایی قلمداد خواهد شد که بر سر مواضع خود ایستاد و خطوط قرمز را تعیین کرد. او مسئول پیامدهای منفی برجام نیست. او فقط و فقط از پیامدهای مثبت آن بهره مند خواهد شد. یعنی خامنهای آثار مثبت توافق را میخواهد، اما بار سنگین گناهش را دیگران باید حمل کنند.
دهم- تاریخ و رویدادهای اجتماعی تابع خواست افراد و گروهها نیستند. همان گونه که خطوط قرمز آیتالله خامنهای در توافق هستهای به هیچ گرفته شد، ممکن است پیامدهای ناخواسته توافق هستهای نیز به زیان او و نیروهای افراطی تمام شود. آیتالله خامنهای به خوبی واقف است که آمریکا و متحدانش به کمتر از تغییر رفتار جمهوری اسلامی راضی نمیشوند.
یکم: برجام از نظر ماهیت هیچ بار حقوقی ندارد و تا بحال در تاریخ چنین سند بی هویتی تهیه نشده بود. حتی در سطح یه تفاهم نامه هم نیست و با این همه تناقضات و برداشت های متفاوت عملا نقش یک سند سوء تفاهم (Memorandum of Misunderstanding) را بازی می کند.
دوم: به لحاظ همین ماهیت پوچ خود می تواند در کسری از ثانیه به فنا برود بی آنکه هیچ مرجع قانونی و بین المللی قادر باشد در مورد نقض عهد اظهار نظر و حکمیتی بکند.
سوم: جمهوری اسلامی( وای که این نام خود جمع اضداد است) نتوانسته است با دستاوزیز وادادن اتمی برای بقای وجود ناچسب و نا بجایش در جهان تضمینی بخرد. رهبرش اینک با ارتباط دادن برجام به الزام دیگران برای محکوم نکردن نظامش به سایر علل دست میازد و این امر بارزترین نشانه آن است که تضمین امنیتی لازم را دریافت نکرده
چهارم: از وقتی کوس رسوایی و فساد نظام مقدس بر سر کوی و برزن زده شده عملا شمارش معکوس سرنگونی آن هم آغاز گردیده. به همین دلیل ریزه خواران سفره آستان مقدس نظام امروز با عبرت گرفتن از وضعیت نظام های سرنگون شده خاور میانه و از جمله نظام سلطنتی ایران، تنها در حال تلاش برای پر کردن هر چه زودتر جیب های خود برای فرار از سرنوشت محتوم خود هستند و الحق در این کار بسیار متبحر و به حمایت های غرب و شرق مستظهر هستند. در این بین چیزی زیاد و زیادتر خواهیم دید دعوای درون و برون جناحی بر سر منافع و نیز سرکوب شدید تر هر صدای غیرخودی است
Mitra / 22 October 2015
آقای برنان در سال ۲۰۱۳ مدیر سیآیای شد. پیش از آن به مدت چهار سال دستیار رئیس جمهور در امور امنیت ملی و مبارزه با تروریسم بود!.
ویکی لیکس نوشت: “امروز، ۲۱ اکتبر ۲۰۱۵ و طی روزهای آینده ویکی لیکس درحال انتشار اسنادی از یکی از حسابهای ایمیل غیردولتی رئیس سیآیای است. برنان در چند مورد از این حساب برای انتقال چندین پروژه با جنبه های اطلاعاتی استفاده کرد.”
‘معمای ایران’
در فایل مربوط به ایران که ویکی لیکس می گوید آقای برنان به تاریخ ۱۸ نوامبر سال ۲۰۰۷ تحت عنوان “معمای ایران” نوشته، او درباره چگونگی تعامل با ایران نظر می دهد.
تاکید می شود که آقای برنان در سال ۲۰۰۷ هنگام نگارش این متن برای سیآیای کار نمی کرد. او از ۱۹۸۰ تا سال ۲۰۰۵ برای سیآیای کار کرده بود و فایل ها مربوط به دوسال پیش از به عهده گرفتن یک پست ارشد در امور امنیتی است.
او در آن تحلیل اشاره می کند که ایران در دهه های آینده “بازیگری عمده” در سطح جهان خواهد بود و اقدامات و رفتارش تاثیری ماندگار بر منافع دور و نزدیک آمریکا در مسائل مختلف منطقه ای و جهانی خواهد داشت.
او نوشت: “… از جمله دیده شده که ایران دارای توانایی بالقوه برای توسعه سلاح های اتمی است، و ایالات متحده چاره ای جز یافتن راهی برای همزیستی – و کنار آمدن – با هر دولتی که در تهران سر کار باشد، ندارد!. همزمان دولت ایران هم باید با واشنگتن کنار بیاید، چون توانایی تهران برای پیش بردن منافع سیاسی و اقتصادی اش بر رابطه ای غیرخصمانه با ایالات متحده و غرب بستگی دارد.”
براساس اسناد منتشره توسط ویکی لیکس، آقای برنان می گوید که موانع زیادی در این مسیر وجود دارد که بزرگترین آنها “تقریبا ۳۰ سال سابقه رژیم مذهبی ایران در انجام تروریسم فراملیتی، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، برای پیش بردن دستور کار انقلابی اش است.”
او نوشت: “تمایل تهران برای پیش بردن منافعش از طریق بازی با کارت تروریسم موقعیت آن را به عنوان یک کشور مسئول تضعیف می کند و تقریبا همه اعمالش را، حتی وقتی در حال تعقیب منافع مشروع سیاسی، اقتصادی و استراتژیک است زیر سوال می برد.”
او می نویسد که این رفتار به خصوص از آن جهت دردسرآفرین است که دولت ایران ابزارهای قدرتمند زیادی مثل جعل اسناد رسمی و تهیه مواد منفجره و سلاح ! و استفاده از مراکز محافظت شده دیپلماتیک دارد، و بنابراین امکان برنامه ریزی و اجرای موفق حملات تروریستی را داشته: “اغلب و برای مدتی بیش از حد طولانی، ایران در این گونه فعالیت ها پیشتاز بوده!.”
توصیه ها
آقای برنان در آن تحلیل همچنین توصیه هایی در ارتباط با ایران برای رئیس جمهور بعدی دارد که از جمله تلاش برای “ایجاد یک دیالوگ مستقیم با تهران است.”
او نوشت: “به علاوه گفتوگوی مستقیم آمریکا با تهران، نباید محدود باشد، چون طیف مسائلی که بیشترین اهمیت را برای ایران دارد – مشارکت در تروریسم و حمایت از گروه های افراطی و همچنین فعالیت های اشاعه هسته ای و بلندپروزی های منطقه ای، به طور جدایی ناپذیری به هم پیوسته است. لازم است چارچوبی جامع برای بحث در مورد این مسائل وجود داشته باشد.”
به نوشته ویکی لیکس آقای برنان در سال ۲۰۰۸ حامی مالی مبارزات انتخاباتی آقای اوباما شد. همان سال، شرکت او، شروع به دادن مشاوره امنیتی به مبارزات انتخاباتی آقای اوباما کرد.!!
به نوشته ویکی لیکس در همین دوره است که بسیاری از سیاست های مهم استراتژیک دولت اوباما از جمله در مورد ایران شکل گرفت.
او در سال ۲۰۰۹ دستیار آقای اوباما در سازمان امنیت ملی و مقابله با تروریسم شد تا زمانی که در سال ۲۰۱۳ مدیریت سیآیای را به دست گرفت.
آقای برنان در یادداشت خود به رئیس جمهور بعدی آمریکا توصیه می کند لحن کلام مقابل ایران را “ملایم” کند و از جورج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا به خاطر قرار دادن ایران در “محور شرارت” انتقاد می کند!.
Farid / 22 October 2015
همچنان میگویند نسخه فارسی توافق با اصلی فرق دارد.
ضمنا هیچکس نمیداند قرار داد محرمانه با اژانس شامل چه مواردی است ؟
hasani / 22 October 2015
“پرونده هستهای! پرونده رهبری!”بر اساس تخمین وزارت دارایی آمریکا مجموع هزینههای ناشی از تحریمهای بین المللی بر اقتصاد ایران ۵۰۰ میلیارد دلار است.برای روشن شدن ابعاد رقم کافیست آنرا بر جمعیت ۸۰میلیونی ایران تقسیم کنید و این یعنی هر ایرانی ۶۲۵۰ دلار بابت شعار “انرژی هستهای حق مسلم ماست” را که تعداد معدودی از امت همیشه در صحنه و حزب اللهی در مراسم نماز جمعه فریاد میزدند، را پرداخت کرده است.
بدین ترتیب با دلار ۳۵۰۰ تومانی یک خانواده ۵ نفری ۱۱۰ میلیون تومان هزینه تصمیم نادرست رهبر حکومت اسلامی را پرداخت کرده است.
متاسفانه از این دست اشتباهات نمونه زیاد داریم اما تاسف بارتر اینکه اراده یی برای عدم تکرار این سلسله تصمیمات اشتباهات وجود ندارد. پس از مصیبت گرفتن سفارت و بعد جهت جبران شکست در جنگ ایران و عراق تصمیم میگیرند بمب اتمی بسازند.هنوز جوهر توافق هستهای خشک نشده به سوریهٔ نیرو اعزام میکنند! .
افسوس که چند سال دیگر باید حساب هزینههای مالی و جانی دخالت در سوریهٔ و یمن و عراق و دیگر کشورها را بکنیم.
از گذشته درس بگیرید و زمام امور کشور را به کاردان بسپارید و خود به حوزه علمیه برگردید.مرا به خیر تو امید نیست شرّ مرسان !
naseem / 22 October 2015
باز هم برگ زرین دیگری از استاد گنجی .
تشکر فراوان .
و اینچنین دست تقدیر چرخید و چرخید تا سرانجام ولی امر دزدان جهان به ناچار و از روی اجبار جام زهر ننگین دیگری را نوش جان نمود و از فرط عصبانیت و درماند گی به رجز خوانی افتاده و صرفآ جهت مصارف داخلی هذیان میگوید و به دست خود ، خود را رسوا نموده است .
صدها میلیارد دلار ثروت مردم ایران را در چاه هسته ای ریخته اند و اکنون هم با کمال پر روئی برای این و آن شرط و شروط معین میکنند و انگار نه انگار که مصبب اصلی این همه فقر و فلاکت ملت ایران خود حضرات و آن سپاهیان قاچاقچی پاسدار بوده اند .
البته گور خود را بدست خود کنده اند و عوارض اینگونه اقدامات تروریستی و دخالتهای کاملآ بی جا و مداخله جویانه در کشورهای سوریه و عراق و یمن و بحرین و لبنان و فلسطین و کویت و افغانستان ، بزودی باعث هر چه بیشتر منزوی گشتن این نابخردان خدا ناشناس گشته و اتحادی قوی از همین همسایگان در برابرشان در حال قد علم کردن است .
به امید نابودی کلیه دیکتاتورهای مذهبی جهان ، از علی خامنه ای در ایران تا بشار اسد جنایتکار در سوریه و ردوغان فاسد اسلامگرا در ترکیه تا ملک سلمان در عربستان و نابودی کامل اسلام من در آوردی محمد کذاب .
بهنام / 22 October 2015
برخی رسانهها از بازداشت سیامک نماری مدیر برنامهریزی استراتژیک کمپانی نفتی «کرسنت» در دبی توسط نیروهای سپاه پاسداران ایران خبر دادهاند؛ فردی که از او به مرد پشت پرده «نایاک»، لابی ایران در آمریکا، نیز یاد میشود.
سایت «تقاطع» پنجشنبه ۲۲ اکتبر به نقل از «منابع موثق» خود گزارش داد که سیامک نمازی، حدود ده روز پیش با یورش نیروهای سپاه پاسداران به خانهاش در تهران!! بازداشت و به بند دو-الف زندان اوین منتقل شد.
هنوز دلیل دستگیری سیامک نمازی مشخص نیست؛ اما این اتفاق از دو جنبه مدیریت او در کمپانی نفتی «کرسنت» و حضور در پشت پرده فعالیتهای «نایاک» حائز اهمیت است.
شرکت «کرسنت پترولیوم» سال ۲۰۰۱ قراردادی با شرکت ملی نفت ایران منعقد کرد که بعدها جنجالی شد. مذاکرات اولیه این قرارداد از سال ۱۹۹۷ آغاز شد و در نهایت، سال ۲۰۰۱ منجر به تفاهم مشترک شد. بر اساس مفاد این قرارداد که زمان انعقاد آن بیژن نامدار زنگنه وزیر نفت ایران بود، مقرر شده بود که از سال ۲۰۰۵ میلادی، با لولهکشی در خلیج، گاز میدان سلمان به امارات (مخزن مشترک با ابوظبی)، به میزان روزانه ۵۰۰ میلیون فوت مکعب به امارات صادر شود.
۳۰ ژانویه ۲۰۰۶ محمدرضا رحیمی رئیس وقت دیوان محاسبات ایران، با استدلال بهصرفهنبودن این قرارداد، خواستار لغو آن شد. گروهی از سیاستمداران اصولگرا، این قرارداد را عهدنامه ترکمنچای نامگذاری کردند. .
اختلافات داخلی در ایران بر سر این پرونده موجب شد که شرکت ملی نفت ایران شروع به اجرای تعهدات خود در قبال طرف اماراتی نکند و سرانجام شرکت کرسنت در سال ۲۰۰۹ به دادگاه لاهه شکایت برد. دادگاه لاهه در سال ۲۰۱۳ رای داد که این قرارداد از لحاظ قانونی لازم الاجرا است و طرف ایرانی باید تعهدات خود را عملی کند. وقتی که ایران باز هم به این رای گردن ننهاد، دادگاه لاهه تصمیم به جریمه کردن ایران و پرداخت غرامت به طرف اماراتی گرفت. مبلغ این غرامت هنوز مشخص نشده است و پرونده در حال حاضر در دادگاه لاهه در جریان است.
شورای ملی ایرانیان آمریکا (نایاک National Iranian American Council (NIAC در سالهای اخیر در بسیاری از رسانه هاى آمریکایی و حتی ایرانی به عنوان مهمترین لابى جمهورى اسلامى در امریکا مطرح بوده است.
از سال ۲۰۰۸ به بعد که اوباما وارد کاخ سفید شد و وزارت خارجهاش به منظور سازش با نظام ایران، وارد همکاری با نایاک شد. این سازمان قدرت و نفوذ بیشتری پیدا کرد. همکاران اصلى نایاک در ایران اعضای مافیای اقتصادی نزدیک به رفسنجانی هستند!. از نایاک به عنوان یکی از لابیهای موثر در آمریکا در مسیر دستیابی به توافق هستهای با ایران یاد میشود.
سیامک نمازی همچنین مدیرعامل سابق شرکت مشاوره «آتیه بهار» است. او این شرکت را در کنار برادر و دخترعمویش (بابک و پری نمازی)، و نیز بیژن خواجهپور (همسر پری نمازی)، تاسیس کرد. او به واسطهی ارتباط نزدیکی که با خانواده هاشمی رفسنجانی داشت، شرکت مشاورهای «آتیه بهار» را به دلال اصلی مهمترین قراردادهای تجاری و به ویژه نفتی ایران با شرکتهای خارجی در سالهای دههی هفتاد خورشیدی تبدیل کرد!.
از خانواده «نمازی» به عنوان پست پرده لابی در آمریکا برای حصول توافق اتمی میان ایران و گروه ۱+۵ یاد میشود.
. نمازیها در حالیکه از آزادیهای سیاسی و اقتصادی غرب استفاده میکنند، با دیکتاتوری دینی در ایران نیز معاملاتی دارند.
محمد باقر نمازی، بزرگ خانواده نمازی، در زمان شاه استاندار خوزستان بود. اما بعد از انقلاب تحت تعقیب قرار نگرفت، و به او اجازه داده شد تا در سال ۱۹۸۳ همراه با خانوادهاش از ایران خارج شده و به آمریکا برود.
faryad / 23 October 2015
جناب گنجی، ممنون از مقاله آگاهیبخش که نکتههای نابی دارد. ولی بگذارید انتقادی هم بکنم. چند بار در جایی دیگر نیز برای شما نوشتم، اگر کامنتهای جاهای دیگر را هم بخوانید، در مورد نوشتههای شما در مورد به اصطلاح روشنفکری اسلامی و موضوع مستکبران. بنظرم تصور شما از جهان درست نیست. قدرتهای جهانی کدخدایان (البته نه کدخدایان خوب) جهانند که اگر کنترل آنها نباشد، اوضاع جهان از این که هست بدتر بهم میریزد. شما فکر میکنید اگر آمریکا، اسراییل و روسیه و کلا غرب، سلاحهای اتمی خود را کنار بگذارند، اسلامگرایان افراطی، جمهوری اسلامی و کشورهایی مثل کره شمالی و غیره، سر از پا نشناخته به آغوش بشریت میپیوندند و آمریکا و غرب را حلوا حلوا خواهند کرد و دوران خوشبختی بشریت فرا خواهد رسید؟! فکر میکنید اگر اسراییل سلاحهای اتمی را کنار بگذارد و به همه خواستهای فلسطینیان تن دهد، آفتاب صلح و صفا و همنشینی و وفاق در میان یهودی و مسلمان در خاور میانه طلوع خواهد کرد؟! اینطور نیست، بلکه فلسطینی اگر قدرت بگیرد، دستکم برای یهودی شاخ و شانه خواهند کشید، اگر از کره شمالی بمب اتم نگیرد و کار یهودیان خاورمیانه را یکسره نکند. همه بشریت مشکل دارد، از جمله غرب و شرق و مسلمان و یهودی و غیره، همه و همه. بشریت هنوز راه درازی دارد که با هم بنشیند و با عقل و منطق مشکلات باقی مانده را رفع و رجوع کند و به چیزی که شما میخواهید برسد. در این میان فقط غرب است (شامل ژاپن، اسراییل، سنگاپور و کره جنوبی و …) که علیرغم جنایتهایی که میکند بطور نسبی قابل قبولتر است. چرا میخواهید آنرا در مقابل امثال جمهوری اسلامی و کره شمالی و حتا در مقابل روسیه و چین، ضعیف کنید؟! آن ایدهآلی که در ذهن شماست که غرب کوتاه بیاید و همه بنشینیم و با صلح و صفا کنار هم زندگی کنیم، در این زمان یک ایدهآل گرایی است که به جایی نمیرسد. من نیز ظلم اسراییل به فلسطینیان را محکوم میکنم و خواهان عقب نشینی آنها از سرزمینهای اشغالی هستم، ولی میتوانم بپرسم که چرا شما خواهان نابودی تنها کشور دموکراتیک خاور میانه هستید که دستکم برای بخشی از بشریت (یهودی و عرب) در داخل خود اسراییل محیط خوبی فراهم کردهاست؟! چرا هر فرصتی مییابید از بمبهای اتمی اسراییل نام میبرید ولی ذکری از بمبهای پاکستان به میان نمیآورید؟! مگر بمبهای پاکستان مسلمان قانونی است؟! حتما میدانید که شواهدی هست که پاکستان مسلمان یکی از عوامل ایجاد تکنولوژی بمب اتم در کره شمالی است. در مورد جمهوری اسلامی هم که میدانید عبدالقادرخان چه کرد. اگر مسلمانان افراطی در پاکستان قدرت بگیرند چه خواهد شد؟ چیزیهایی که در ذهن شماست ماندهی تفکرات اسلامیستی و چپ اوایل انقلاب است.
بهروز حکمت / 23 October 2015
خامنه ای یک جور حرف میزند و شرط میگذارد که انگار بقیه جهان هم زیر فرمان او هستند .
توجه ندارد یا خود را به آن راه میزند ، وقتی وزیرخارجه اش رفت با 5 +1 نشست و به توافق رسید، دیگر او نمی تواند شرط های دیگر بگذارد. همانگونه که ظریف گفت اختلاف های داخلی امریکایی ها به ما مربوط نیست و ما دولت امریکا را میشناسیم، خامنه ای هم بداند که دیگران هم باید تکلیفشان با جمهوری اسلامی روشن باشد، وزیر خارجه که با آنها به توافق میرسد این شرط گذاریها بی معنی است.
دشمنی حکومت ایران با اسرائیل بی معنا و بی دلیل است. مگر اینکه جمهوری اسلامی و آقای خامنه ای نیاز به دشمن داشته باشند که دارند. بی دشمن نمی توانند باشند. ستمکاری دولت اسرائیل به فلسطینی ها از نظر انسانی بحث دیگری است. ولی کیست که نداند جمهوری اسلامی به خود مردم ایران رحمی ندارد، فلسطینی ها … چه عرض کنم ! کشتار مسلمانان جنوب چین و چچن ، ولی وابستگی و ارتباط حکومت خامنه ای با دولتهای چین و روسیه خود نشان میدهد که اینها دلشان برای مسلمانان نمی سوزد و این شعارها برای سرگرم کردن مردم و نگه داشتن کشور در وضع خطرناک و فوق العاده است با هدف ادامه ستمکاری و غارت. اینهمه اصرار بر دشمنی با امریکا برای همین است. یعنی آدم خردمند باور می کند که حکومت روسیه بهتر است؟ میشود به پوتین اعتماد کرد ؟ ….
بابک / 24 October 2015