نمایشگاه کتاب فرانکفورت یکی از موفقیت آمیزترین دوره هایش را شامگاه ۱۸ اکتبر، پس از پنج روز به پایان رساند. لیلا اعظم زنگنه، نویسنده ایرانی – فرانسوی یکی از ستارگان ادبی بزرگ ‌ترین نمایشگاه کتاب جهان بود. کشف خوشبختی در وطن دوم از مهم ترین موضوعات نخستین رمان اوست.

لیلا اعظم زنگنه نویسنده رمان «یک جادوگر – ناباکوف و خوشبختی»
لیلا اعظم زنگنه نویسنده رمان «یک جادوگر – ناباکوف و خوشبختی»

اعظم زنگنه نخستین رمانش با عنوان «یک جادوگر – ناباکوف و خوشبختی» را در نمایشگاه کتاب فرانکفورت عرضه و معرفی کرد. موضوع این رمان نویسندگی و عشق است. این رمان اولین بار به زبان انگلیسی در ایالات متحده آمریکا و در بریتانیا منتشر شد و سپس به سرعت به زبان های روسی، اسپانیایی، هلندی، آلمانی و فرانسه ترجمه و منتشر شد.

او درباره نخستین رمانش می گوید: «این کتاب بازروایی داستان های قدیمی ست و بیانگر رابطه ای ست که بین عشق و ادبیات وجود دارد. عشق همیشه یک داستان تکراری ست.»

لیلا اعظم زنگنه در پاریس متولد شده است. پدر و مادر او بعد از انقلاب از ایران گریخته بودند. او تحصیلاتش در رشته ادبیات و فلسفه را در پاریس به پایان رساند و سپس برای تدریس در دانشگاه هاروارد به نیویورک مهاجرت کرد. از سال ۲۰۰۲ او با روزنامه های معتبری مانند لوموند، نیویورک تایمز، نیویورکر و رپوبلیکا همکاری می کند. گفت و گوهایی که با نویسندگان سرشناس جهان مانند جان آپدایک و اومبرتو اکو انجام داد و در صفحات فرهنگی روزنامه های یاد شده منتشر کرد، نامش را بر سر زبان ها انداخت. «صداهای سانسور نشده ایرانی» یک آنتالوژی است از مقالات و گفت و گوهای او با برخی از نویسندگان، هنرمندان و سینماگران ایرانی: عباس کیارستمی، شهره آغداشلو، شیرین نشاط، مرجان ساتراپی و …

احساس خویشاندوی روحی با ناباکوف

«یک جادوگر – ناباکوف و خوشبختی»، نوشته لیلا اعظم زنگنه
«یک جادوگر – ناباکوف و خوشبختی»، نوشته لیلا اعظم زنگنه

«یک جادوگر – ناباکوف و خوشبختی» یک رمان حادثه محور نیست، یک موقعیت تراژیک و بحرانی را هم وصف نمی کند. این رمان آمیزه ای ست از یادمان های نویسنده، تحلیل ها و تأملات او که در برخی فرازها به تخیل و فیکشن نزدیک می شود و در برخی فرازها با جستارنویسی پهلو می زند. او در این اثر خود را با آلیس در سرزمین عجایب مقایسه می کند. دستاورد او از سیر و سیاحت در آثار ولادیمیر ناباکوف، نویسنده روس که پس از انقلاب اکتبر به آلمان و سپس به آمریکا مهاجرت کرد، کشف زنانگی و دریافتن «لذت متن» و از این طریق دستیابی به «خوشبختی» ست. نویسنده بر دو رمان «لولیتا» و «ادا» که از آثار اروتیک ناباکوف به شمار می آیند تأکید می کند.

او می گوید: «من با ناباکوف احساس نزدیکی می کنم. او دیوانه است، اما جنون او زیباست.»

احساس نزدیکی اعظم زنگنه با ناباکوف قابل درک است. او هم مانند ناباکوف به زبانی می نویسد که زبان مادری اش نیست. او هم مانند ناباکوف بعد از یک انقلاب تن به مهاجرت داده و هر دو به زبان و ادبیات عشق می ورزند و در این عرصه ها به کمال مطلوب نظر دارند. او هم مانند ناباکوف استاد دانشگاه است و ادبیات تدریس می کند.

کشف خوشبختی از دست رفته

لیلا اعظم زنگنه می گوید: «به عنوان یک انسان مهاجر شما همیشه در پی یافتن جایگزین هایی [برای وطن از دست رفته] هستید.»

رابطه اعظم زنگنه با ناباکوف اما ژرف تر است. ناباکوف در سال ۱۹۷۷، دو سال پیش از انقلاب ایران درگذشته. در همان سال لیلا اعظم زنگنه متولد شده: «ناباکوف به پیوندهای پنهان اعتقاد داشت، اما هرگز این اعتقاد را به زبان نمی آورد. چیزهای به ظاهر پیش پااافتاده بخشی از شخصیت انسان هستند. زندگی لذت بخش تر است اگر به جادو اعتقاد داشته باشیم.»

جادویی که اعظم زنگنه از آن سخن می گوید بیش از همه در زبان اتفاق می افتد. رمان «یک جادوگر – ناباکوف و خوشبختی» با این جملات آغاز می شود: «من همیشه از کتاب خواندن می‌ ترسیدم و با این حال در اینجا داستان چند کتاب را تعریف می کنم که زندگی ام را دگرگون کرده اند.»

با این دو جمله ساده و کوتاه، به تدریج با کشف و شهود اعظم زنگنه در دو رمان «لولیتا» و «ادا»، از آثار شاخص ناباکوف آشنا می شویم. ناباکوف اعتقاد داشت که یک متن ادبی موفق می‌ بایست به لحاظ زیباشناختی شادی آور باشد. لیلا اعظم زنگنه در ۱۵ فصل نشان می دهد که عمل خواندن و نوشتن، چنانچه با خلاقیت توأم باشد، هرچند با ریاضت و سختی درآمیخته، اما احساس خوشبختی ژرفی در انسان پدید می آورد.

او می گوید: «خوشبختی را هر روز در بازار عرضه می کنند. این یکی از مشخصات دوران ماست. اما اندیشه خوشبختی بسیار باقدمت تر است و یکی از موضوعات جاودانه ادبیات هم هست. من در رمانم این پرسش را مطرح می کنم که اصلاً چرا کتاب می خوانیم؟ گمان می کنم اگر کتاب خوب بخوانید، شناخت بهتری از جهان پیدا می کنید. انتخاب کتاب خوب مثل عشق است. آدم هرگز از عاقبت کار باخبر نیست.»

او در رمان «یک جادوگر – ناباکووف و خوشبختی» درباره لذت کتابخوانی می نویسد: «… توانایی کودکانه که از چیزهای بی اهمیت شگفت زده شویم، نیروی جاذبه زمین را فراموش کنیم و لذت ببریم از سایه روشن های زیبایی غیرمنطقی و غیرقابل توضیح. برای این کار باید قبل از هر چیز جزئیات داستان را، همه آن بازیچه های شگفت انگیز را، تصویر به تصویر پیش چشمانمان مجسم کنیم. هر تصویری که از دست بدهیم به معنای یک لحظه از خوشبختی ست که از دست داده ایم.»

عشق و ادبیات

پرسشگری نویسنده از مفهوم «خوشبختی» فراتر می رود. او به عشق نطر دارد و جلوه ای از آن را در آثار ناباکوف می یابد. می گوید: «در ادبیات فضای بیشتری وجود دارد برای عشق به شکل حادش. چخوف می نویسد: درباره عشق هیچ چیز نمی توان گفت جز آنکه جنون آمیز است.»

با این حال پرسش هایی هم پیش می آیند. زنگنه می گوید: «آیا ما می نویسم چون عاشق هستیم؟ برخی از نویسندگان بزرگ اعتقاد دارند که اگر عاشق باشند، بهتر می نویسند. آیا نویسندگی خودش جلوه ای از عشق نیست؟»

برای تأمل در پرسش هایی از این دست می بایست رمان لیلا اعظم زنگنه را خواند. «یک جادوگر – ناباکوف و خوشبختی» فقط با استقبال منتقدان مواجه نشد. نویسندگان سرشناسی مانند اورهان پاموک و سلمان رشدی نیز نخستین رمان این نویسنده ایرانی را ستوده اند. دیمیتری، پسر ولادیمیر ناباکوف که آخرین اثر پدرش با ویرایش او منتشر شد، از نخستین رمان لیلا اعظم زنگنه تمجید کرده است. به نظر او نویسنده نه تنها موفق شده، شادی بازیگوشانه ناباکوف را هنگام آفرینش ادبی آشکار کند، بلکه به زبان و سبک مستقلی هم دست یافته است.

شناسنامه کتاب

در همین زمینه:

نمایشگاه کتاب فرانکفورت: خبر، گزارش و تحلیل

فرازی از سخنرانی لیلا اعظم زنگنه درباره مهاجرت (زیرنویس فارسی: شهروندیار)