Opinion-small2

اعلام خبر دست دادن محمد جواد ظریف و باراک اوباما در حاشیه اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل بسیاری از ایرانیان را شاد کرد، با این گمان که گام نمادین مهمی برای حل مسائل و بهبود روابط ایران و آمریکا برداشته شده است. اما محافظه‌کاران افراطی ایران که به شدت نگران این فرایند و از دست دادن قدرت و ثروت باد آورده‌اند، واکنش‌های بسیار تندی به آن نشان دادند.

Zarif Obama

پیش زمینه‌ای که آیت‌الله خامنه‌ای ساخت

آیت‌الله خامنه‌ای پس از توافق هسته‌ای آگاهانه پروژه‌ای را کلید زد. او در ۱۳۹۴/۰۵/۲۶ این مدعا را مطرح کرد که آمریکا به عنوان مظهر کامل نظام سلطه به دنبال اختلاف‌افکنی میان مسلمانان و نفوذ در کشورهای اسلامی است. سپس افزود که قصد آمریکا از مذاکرات و توافق هسته‌ای، پیدا کردن راهی برای نفوذ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در ایران بود و هست. او با طرح این مدعا، چراغ سبز تخریب حسن روحانی و محمد جواد ظریف را روشن کرد.

در سخنرانی بعدی‌اش در ۱۳۹۴/۰۵/۳۱ دوباره موضوع نفوذ دشمن برای ضربه زدن را مطرح کرد. در سخنرانی بعدی در دیدار با حسن روحانی و وزایش در ۱۳۹۴/۰۶/۰۴ تأکید کرد که هدف‌های آمریکا از مذاکرات و توافق هسته‌ای جزو نگرانی‌ها و دغدغه‌های اوست. باید همه دقت کنند که تصمیم‌گیری‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی‌شان اجرای نقشه‌های بسته‌بندی شده آمریکا نباشد: «اینها در صدد نفوذند، در صدد رخنه کردنند؛ این رخنه از جاهای مختلفی ممکن است باشد؛ مواظب باشید.»

در ۱۳۹۴/۰۶/۱۲دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری دوباره از نقشه‌های دشمن برای نفی استقلال فکری، سیاسی، اقتصادی ایران سخن گفت و نفی سلطه آمریکا را اساس انقلاب اسلامی به شمار آورد. تأکید کرد که همه باید بفهمند که دشمن به دنبال چیست و فریب لبخند، همراهی موضعی و مساعدت کوتاه مدت او را نخورند. باید به تمامی تهدیدات آمریکا مسئولان دولتی پاسخ بگویند. آمریکایی‌ها می‌گویند که توافق هسته‌ای فرصت‌هایی برای آنها در داخل و خارج آفریده است: «عرض من به دوستانمان در دولت و در مسئولیت‌های گوناگون این است که اجازه‌ این فرصت‌طلبی را در داخل مطلقاً به آمریکا ندهید؛ در خارج هم تلاش کنید که این فرصت‌ها در اختیار آمریکا قرار نگیرد… مطلقاً نباید اجازه داده بشود که اینها در داخل کشور از فرصت‌هایی استفاده کنند.»

سپس گوشزد کرد که مسئولان دولت حق ندارند در هیچ مسئله‌ای- جز مسئله هسته‌ای- با دولت آمریکا مذاکره کنند. در ۱۳۹۴/۰۶/۱۸ دوباره به تاریخ سلطه جهانی آمریکا و ستم‌هایی که بر ملت ایران کرده پرداخت و گفت: «حالا بعضی‌ها اصرار دارند این شیطان بزرگ را با این خصوصیات – که از ابلیس بدتر است- بزک کنند و به شکل فرشته وانمود کنند. چرا؟ دین به‌کنار، انقلابی‌گری به‌کنار؛ وفاداری به مصالح کشور چه می‌شود؟ عقل چه می‌شود؟ کدام عقلی و کدام وجدانی اجازه می‌دهد که انسان قدرتی مثل قدرت آمریکا را به‌عنوان دوست، به‌عنوان مورد اعتماد، به‌عنوان فرشته‌ نجات انتخاب بکند؟»

مردم با انقلاب ۱۹۷۹ آمریکا را از کشور بیرون کردند، حالا پس از توافق هسته‌ای، عده‌ای به دنبال بازگرداندن آنها هستند. اما، «نباید بگذاریم دوباره برگردد؛ نباید بگذاریم از در رفت، از پنجره برگردد؛ نباید اجازه بدهیم نفوذ پیدا کند؛ دشمنی اینها تمام نمی‌شود.»

در ۱۳۹۴/۰۶/۲۵ در دیدار با فرماندهان سپاه با آنها به طور مبسوط درباره پاسداری از انقلاب اسلامی در برابر تهدیدات خارجی و داخلی سخن گفت. به آنها یادآور شد که من مدام درباره “نفوذ دشمن” هشدار می‌دهم. دشمن برای نفوذ از استاد دانشگاه، فعال دانشجویی، نخبه علمی، و… استفاده می‌کند تا در همه جا رخنه کند. شما باید به خوبی نقاط ضعف اطلاعاتی و عملی دشمن- که مظهر کاملش آمریکاست- را بشناسید. آنها به اسم دموکراسی و حقوق بشر همه خاورمیانه را بی‌ثبات کردند و تروریسم را در آن گسترش دادند. دشمن به دنبال آن است تا با گرفتن روح انقلابی جمهوری اسلامی آن را نابود سازد. هدف آنان نفوذ امنیتی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در ایران است. می‌خواهند افراد مورد اعتماد خودشان را در مراکز تصمیم ساز جمهوری اسلامی قرار دهند.

حملات نمایندگان محافظه‌کاران

طرح عنوان “نفوذی‌های دشمن” پس از توافق هسته‌ای، بستر مناسب تخریب روحانی و ظریف را آماه کرد. با اعلام دست دادن ظریف و اوباما، حملات را نمایندگان افراطی محافظه‌کار مجلس آغاز کردند. چهارشنبه ۸ مهر ۱۳۹۴ روز حملات سراسری به محمد جواد ظریف بود. به چند نمونه زیر بنگرید:

الف- حمید رسایی در مجلس گفت: « دو سال قبل دولت گفت به طور اتفاقی آقای روحانی با اوباما تلفنی صحبت کرد، سال قبل گفتند به طور اتفاقی ظریف با جان‌ کری وزیر امور خارجه آمریکا نیم ساعت قدم زده است، امسال گفتند به طور اتفاقی آقای ظریف و اوباما رئیس‌جمهور آمریکا مواجه شدند و با هم دست دادند، حتما سال آینده می‌گویند به طور اتفاقی پریدند بغل هم و روبوسی کردند. آقای ظریف! چطور به طور اتفاقی راهت را کج نکردی تا با آن دست چدنی مواجه نشوی؟ چرا به طور اتفاقی راهت را کج نکردی تا با دستی که به خون ملت ایران و ملت‌های دنیا آغشته است، دست ندهی؟»

ب- بهرام بیرانوند در همان جلسه گفت: «دقیقاً زمانی که صدها حاجی ایرانی به واسطه جنایت سعودی به آغوش مرگ خفتند یا مفقود شدند، ظریف به طور اتفاقی خود را به آغوش اوباما رساند. ظریف غلط زیادی کرده است. اگر به عنوان وزیر خارجه این خطا را انجام داده، باید بداند از چارچوب اختیاراتش تخطی کرده است و باید مجازات شود، اگر به عنوان یک شخص عطش روبوسی با اوباما و کری را دارد، از سمت خود استعفا نموده و درب خانه کری و اوباما بساط کند… لااقل به اندازه یک جوجه خروس غیرت داشته باشید.»

پ- علیرضا زاکانی اقدام ظریف را ناشی از ناتوانی و پشت پا زدن به آرمان‌های انقلاب قلمداد کرد و گفت: «دست دادن آقای ظریف با اوباما مصداق بارزی از زمینه‌سازی عامدانه یا جاهلانه برای نفوذ سیاسی دشمن در شرایط پسابرجام و خطایی نابخشودنی است و مایه تأسف است که وزیرخارجه ما که باید نخستین سنگر در برابر نفوذ سیاسی استکبارجهانی باشد خود دست به تابوشکنی بزند و دست شیطان بزرگ را بفشارد.»

ت- محمد سلیمانی گفت قبلاً آیت‌الله خامنه‌ای گفته بود که دستان اوباما چدنی است تا چنین اتفاقاتی روی ندهد. مهندس مهدی بازرگان- نخست وزیر دولت موقت- وقتی با آمریکایی‌ها رابطه برقرار کرد، عزل شد. مقامات آمریکایی نجس هستند و دست دادن با آنها آدمی را نجس می‌کند. مدعای اتفاقی بودن دست دادن قابل قبول نیست، لذا: «به نظر می‌رسد این اتفاق عمدی و سازماندهی شده بوده است… به نظر می‌رسد که از قبل توطئه‌ای طراحی شده بوده تا این اتفاق بیفتد. ظریف باید به خاطر دست دادن با شیطان بزرگ از ملت ایران عذرخواهی کند تا این لکه ننگ از دامن نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران پاک شود.»

ث- ابراهیم آقامحمدی دست دادن ظریف با اوباما را خلاف عرف و خط مشی جمهوری اسلامی خواند و گفت ظریف نمی‌تواند به بهانه مذاکرات هسته‌ای با آمریکا: «بروند با یکدیگر قرار و مدار بگذارند. این دست دادن و اتفاق یا دیدار مطمئناً بدون حساب و کتاب انجام نشده و حتماً یک کارشکنی است و آقای ظریف باید پاسخ جدی دهد. این گونه رفتارها فقط به مشکلات ما می‌افزاید و عزت‌فروشی می‌کنیم و عزت امام و انقلاب و شهدا را با این کارها می‌فروشیم.»

چ- فاطمه آلیا نیز به شدت به ظریف تاخت و رفتار او در نیویورک را در شرایطی که ۴۶۵ تن از حجاج ایرانی کشته شده بودند، موجب توهین عربستان به ایران و همراهی با متحدان عربستان به شمار آورد و گفت : «آقای ظریف! آیا معنی همدلی و همزبانی دولت و ملت این است که در این شرایط حساس با آمریکا و انگلیس دست بدهید؟… چرا بدون هیچ عکس‌العملی با متحدان عربستان، آمریکا و انگلیس دیپلماسی خنده را ادامه دادید؟… چه دلیلی دارد که وزیر خارجه کشور ما با رئیس‌جمهور چنین کشوری که دستش به خون هزاران نفر از مردم آلوده است، دست بدهد.»

rezajozani_20140518

تهدید قوه قضائیه: اتهام جاسوسی

اما سخنان معاون اول قوه قضائیه که مسئولیت سخنگویی آن دستگاه را هم بر عهده دارد، احتمالاً از همه اینها مهم‌تر بود. چون این رویداد را نوعی جاسوسی قلمداد کرد که قابل مجازات هم هست. محسنی اژه‌ای طی یک سخنرانی به شدت به دولت حمله کرد که با سیگنال‌های غلطی که از داخل کشور به دشمن داده می‌شود، دشمن به دنبال نفوذ در ایران و جایگزین کردن گفتمان سازش کارانه به جای گفتمان انقلابی است. در این راه از دو نوع جاسوسی استفاده می‌کنند. اول- اجیر کردن جاسوس با پرداخت پول مستمر توسط آمریکا، اسرائیل، انگلیس و دیگر دولت‌ها. دوم- جاسوسی که بدون دستمزد، زمینه و بستر نفوذ دشمن را آماه می‌سازد. این گروه به دنبال تغییر گفتمان تعارض با آمریکا هستند. می‌گویند که آمریکا تغییر کرده و با اسلام و انقلاب و جمهوری اسلامی دشمنی ندارد، می‌گویند درگیری با ابرقدرتی چون آمریکا که دارای بمب اتمی است، هیچ فایده‌ای برای ما ندارد و اصلاً ما توان مقابله با آمریکا را نداریم، می‌گویند رکود اقتصادی و مسائل اجتماعی کشور ناشی از تحریم‌های اقتصادی است، از همه اینها مهم‌تر:

«می‌گویند چرا اجازه نمی‌دهید با دشمن دست دوستی داده شود؟ چه ایرادی دارد که با اوباما دست داده شود؟ چه اشکالی دارد که انسان با آنها بنشیند گپی بزند و هم‌پیاله شود؟ حالا چه باید بکنیم؟ با سازش، کوتاه آمدن، دست دادن، خوش و بش کردن و این گونه موارد مشکل حل می‌شود؟»

محسنی اژه‌ای در پایان ادعا کرد که خضوع امروز آمریکا در برابر ایران برای حل مسائل منطقه، محصول قدرت ایران است، نه کرنش در برابر آمریکا.

نمازجمعه ۱۰/۷/۹۴ و دست دادن ظریف

آیت‌الله خامنه‌ای نه تنها ائمه جمعه سراسر کشور را منصوب می‌کند، بلکه مرکزی در تهران برپا کرده که هر هفته سر فصل‌هایی را که ائمه جمعه باید درباره آنها صحبت و موضع گیری کنند، برای آنان ارسال می‌کند. در نماز جمعه ۱۰/۷/۹۴، آنان به این موضوع پرداختند که به دو نمونه اشاره می‌کنیم:

الف- آیت‌الله موحدی کرمانی- عضو مجلس خبرگان رهبری و رئیس روحانیت مبارز تهران- ضمن تفکیک مذاکرات هسته‌ای از رابطه با آمریکا، گفت : «دست اوباما و کشورش به خون بی‌گناهان آلوده است، ما به این آمریکای جنایتکار دست نمی‌دهیم، دست دادن با آمریکا به معنای خوب بودن رابطه ما با این کشور است در حالی که رابطه ما با آمریکای ظالم اصلاً خوب نیست…بنابراین ما به دزد و قاتل دست نمی‌دهیم و نمی‌گوییم مرسی.»

ب- آیت‌الله علم‌الهدی- عضو مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه مشهد- گفت که دولت و وزارت امورخارجه باید بدانند که دشمنان ما، دشمنان خدا هستند و مماشات و تعامل با آنان فاقد معناست. سپس افزود: «هرچه بخواهند با آنان دست دهند، تعامل کنند و با روی خوش و خوش‌وبش بخواهند مشکل را برطرف کنند، آنان جری‌تر و گستاخ‌تر می‌شوند. با خوش‌وبش نمی‌شود دشمن را سر جایش نشاند. با دست دادن و احوال‌پرسی کردن و تعظیم و خضوع و خشوع، دشمن خدا عقب‌نشینی نمی‌کند.»

واکنش نظامیان

گویی واکنش نظامیان از همه کمتر بوده است. البته خبرگزاری فارس- متعلق به بسیج- در این زمینه از تمامی رسانه‌ها بیشتر همه را علیه ظریف تحریک کرد.

سردار محمدرضا نقدی- فرمانده بسیج- نیز گفت: «هر کس با شیطان دست دهد جایگاهش در جهنم نزد شاه، صدام و آل‌سعود است… تا به حال در دستگاه سیاست خارجی چنین ضعف و سستی سابقه نداشته است.»

نگرانی از نفوذ یا برجسته شدن افراد

آیت‌الله خامنه‌ای همیشه نگران نفوذ آمریکا در ایران بوده و دائماً در این مورد هشدار داده و می‌دهد. اما این مسئله را نمی‌توان صرفاً به نگرانی از نفوذ آمریکا تقلیل داد. از آغاز مذاکرات هسته‌ای تا اعلام توافق هسته‌ای، محبوبیت محمد جواد ظریف به شدت افزایش یافت. پیش از آن، مردم و اکثر نخبگان او را نمی‌شناختند. اما در نظام‌های دیکتاتوری محبوبیت زیاد فقط از آن رهبر- شخص اول رژیم سیاسی- است، نه دیگران.

ظریف به غیر از این مشکل، مسئله دیگری هم دارد. محافظه‌کاران گمان می‌کنند که او ظاهراً به راهی غیر از راه تعیین شده از سوی آیت‌الله خامنه‌ای می‌رود. تمامی خطوط قرمزی که به طور علنی توسط آیت‌الله خامنه‌ای برای توافق هسته‌ای تعیین شد، در توافق اعلام شده نادیده گرفته شده است.

البته ظریف و تیم همراه او همه کوشش خود را کردند، اما نتوانستند خطوط قرمز آیت‌الله خامنه‌ای را به طرف مقابل بقبولانند. برای این که مذاکره‌ای عقلانی و منطقی و حقوقی در میان نبود، طرف مقابل براساس توازن قوای کاملاً نابرابر، سیاست‌های یک بام و دو هوایی که صدها بمب اتمی اسرائیل را نادیده می‌گرفت و می‌گیرد، و شدیدترین تحریم‌های طول تاریخ که علیه کشوری وضع شده‌اند ؛ محدودیت‌ها و نظارت‌های بلند مدت فراتر از قوانین بین‌المللی را بر ایران تحمیل کرد، بدون آن که در برابر، کلیه تحریم‌ها را یکباره ملغی سازد.

محافظه‌کاران افراطی ایران ضمن تمامی حملات و تخریب‌هایی که در مورد توافق هسته‌ای به روحانی و ظریف کردند، اما این نکته را می‌فهمیدند که ظریف و تیم مذاکره‌کننده قصد و نیت خیانت به امنیت و منافع ملی ایران را نداشته‌اند. اگر چه حاصل کار، از نظر محافظه‌کاران افراطی ایران، ترکمنچای جدیدی از کار در آمد.

آنان و آیت‌الله خامنه‌ای، اگر مدعای بالا را بپذیرند، اما هرگز نمی‌پذیرند که در وضعیتی که بارها و بارها آیت‌الله خامنه‌ای به صراحت اعلام کرده به جز مذاکره هسته‌ای، آن هم در سطح وزرای خارجه، هیچ مذاکره‌ای نباید با آمریکا صورت بگیرد، ظریف به خود جرأت داده و با اوباما خوش و بش کرده است.

این نوع رفتارها بر محبوبیت ظریف می‌افزاید. آنان نگران هستند که ظریف به قهرمان ملی تبدیل شود. شاید بخواهد در آینده- پس از دوران ریاست جمهوری حسن روحانی- نامزد ریاست جمهوری شود. تخریب ظریف و اهانت کردن به او در چنین زمینه و سیاقی قابل فهم است.

یک مقایسه مدعا را روشن‌تر می‌سازد. محافظه‌کاران می‌کوشند تا سردار سلیمانی را به عنوان قهرمان ملی معرفی کنند. در هیچ رسانه‌ای یا سخنان هیچ فردی، کوچکترین انتقادی از سردار سلیمانی صورت نمی‌گیرد. همانگونه که عدم انتقاد از سردار سلیمانی برنامه‌ریزی شده است، تخریب و هتاکی به ظریف هم برنامه‌ریزی شده است. برای سردار سلیمانی تمبر یادبود منتشر می‌کنند، اما هم‌زمان ظریف را بی‌غیرت می‌نامند. این گونه دو قطبی‌سازی پیامدهای بسیاری دارد و معلوم نیست که به سود آیت‌الله خامنه‌ای و جمهوری اسلامی تمام شود. تاریخ گشوده و باز است و هیچ فرد و گروهی نمی‌تواند آن را چون موم به دست گرفته و به شکل دلخواه خویش در آورد.

دموکراسی خواهان باید هوشیارانه به این تحولات و فرصت‌هایی که می‌آفرینند، بنگرند و از آنها استفاده کنند. این فرصت‌ها بسته به نقشی که بازیگران متفاوت بازی خواهند کرد، به سود یا به زیان فرایند گذار دموکراتیک رقم خواهد خورد. دموکراسی خواهان اگر فقط و فقط تماشاگر و ناظر باشند، کاری از پیش نخواهند برد، اما اگر فاعل و بازیگر شوند، فرایند گذار به نظام دموکراتیک را تسهیل خواهند کرد. اگر صلح و امنیت نباشد، دموکراسی و حقوق بشر کاملاً منتفی خواهد شد. در شرایط جنگی و ناامنی فراگیر منطقه، به نزدیکی ایران و آمریکا از این منظر هم باید نگریست.