در روز ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۵، روز جهانی دیدن و پذیرفتن دوجنسگرایان، بسیاری از پناهجویان دوجنسگرا همچنان با این واقعیت روبهرو هستند که دستگاههای اجرای پذیرش پناهجویان در کشورهای اروپایی عملا گرایش جنسیشان را نپذیرفتهاند و این موجب شده بسیاری از دوجنسگرایان خود را همجنسگرا معرفی کنند.
دوستم چند هفته پیش، تنها چند روز قبل از آخرین مصاحبهاش در اداره مهاجرت سوئد، مثل هر پناهجوی دیگری که میداند ادامه زندگیاش در کشور میزبان بستگی به تصمیم ساده فردی دارد که او را چندان نمیشناسد، مضطرب بود. با هم آنچه را که میخواست به کارکنان اداره مهاجرت بگوید مرور میکردیم. به او گفتم باید تلاش کند کارکنان اداره مهاجرت را متقاعد کند که تنها به همجنساش گرایش جنسی دارد و نمیتواند تصور کند که با جنس مخالف رابطه داشته باشد.
این اول باری بود که به یک دوجنسگرا توصیه میکردم گرایش جنسیاش را پنهان کند.
در طول سالهای اخیر همیشه به عنوان یک دوجنسگرا به خصوص بعد از مشارکت در تاسیس سایت دوجنسگرا تلاش کردهام که دوجنسگرایان دیگر را متقاعد کنم آشکارسازی کنند و با افتخار از گرایش جنسیشان صحبت کنند، اما این مورد یک استثنا بود. میخواستم شانس قبولی درخواست پناهندگی دوستم را بالا ببرم.
دستگاههای حقوقی در غرب و نپذیرفتن دوجنسگرایی
من تنها کسی نبودم که به یک دوجنسگرا پیشنهاد میداد در اداره مهاجرت وانمود کند همجنسگراست.
چندی پیش اعضای گروه دوجنسگرایان انگلیس (یک گروه خیریه که از تحقیقات و فعالیتهای داوطلبانه در زمینه دوجنسگرایی حمایت میکند) نامه سرگشادهای خطاب به نمایندگان مجلس عوام این کشور در حمایت از یک پناهجوی دوجنسگرا به نام اوراشیا ادواردز (Orashia Edwards) منتشر کردند. آنها در این نامه نوشتند:
«بعد از اینکه ما از این پرونده مطلع شدیم، پناهجویان دوجنسگرای دیگری هم تأیید کردند که کارکنان اداره مهاجرت انگلستان و همچنین مشاورین گروههای فعال در زمینه حقوق دگرباشان جنسی در این کشور به آنها توصیه کردهاند که دوجنسگراییشان را پنهان کنند و وانمود کنند که همجنسگرایند تا شانس پذیرش درخواست پناهندگیشان افزایش یابد.»
با وجود اینکه کلمه «دوجنسگرا» به ادبیات حقخواهی اقلیتهای جنسی و حتی به ادبیات سازمآنهای بینالمللی مانند سازمان ملل متحد اضافه شده است و این سازمآنها چنین گرایشی را پذیرفتهاند، اما عملا دستگاههای حقوقی و اجرایی پذیرش پناهجویان در کشورهای میزان در مورد دوجنسگرایی انتخابی عمل میکنند.
روز جهانی مشاهدهپذیری دوجنسگرایان
۲۳ سپتامبر روز جهانی مشاهدهپذیری دوجنسگرایان است که از سال ۱۹۹۹ تاکنون در کشورهای اروپایی-آمریکایی، استرالیا و نیوزلند، و برخی دیگر کشورها توسط کنشگران حقوق اقلیتهای جنسی رسمیت یافته است.
حضور اجتماعی – سیاسی دوجنسگرایان، حتی در جوامعی که حقوق اقلیتهای جنسی را پذیرفتهاند چندان دیده نمیشود و بسیار به ندرت در رسانهها درباره آنها صحبت میشود. پناهجویان دوجنسگرا نیز از این قاعده مستثنی نیستند.
مسئله این است که گرایش جنسی ما افراد غیر تکجنسگرا شامل دوجنسگرایان، همهجنسگرایان و کوئیرها (non-monosexuals) معمولاً توسط تکجنسگرایان (دگرجنسگرایان و همجنسگرایان) از جمله کارکنان ادارات مهاجرت که به هنجارهای تکجنسگرایی عادت کردهاند، در کشورهای غربی مختلف جدی گرفته نمیشود.
استدلال کلی این است که یک فرد دوجنسگرا به دلیل «داشتن حق انتخاب» برای برقراری رابطه با غیرهمجنس خود، در جامعه و کشوری که همجنسگرایی را جرمانگاری کردهاست، تحت فشار نیست. یا اینکه وجود چنین گرایشی انکار میشود و میگویند که فرد دوجنسگرا به کلی درباره گرایشش به همجنس دروغ میگوید و در واقع دگرجنسگراست.
دوجنسگرایان کجا هستند؟
اواخر تابستان ۲۰۱۴ تنها چند روز بعد از اینکه دختر دوجنسگرایی را در فستیوال افتخار رنگین کمانیها در سوئد ملاقات کردم که او نیز در درخواست پناهندگیاش خود را همجنسگرا معرفی کرده بود، در دومین کنفرانس ایگلهرک درباره حقوق دگرباشان جنسی در ایران شرکت کردم. مقاله من در این کنفرانس در نقد نادیده گرفتن دوجنسگرایان ایرانی در رسانهها و گزارشهای تحقیقاتی بود. فعالین و پژوهشگران دیگری که در این کنفرانس شرکت کرده بودند، در پاسخ به انتقادات من به درستی یادآوری کردند که گاهی پژوهشگران تلاش میکنند به دوجنسگرایان نیز در تحقیقاتشان بپردازند، اما پیدا کردن دوجنسگرایان مخصوصاً پناهجویان دوجنسگرایی که بخواهند با روزنامهنگاران یا پژوهشگران مصاحبه کنند، آسان نیست.
پرسش من از آنها این بود که چه طور توقع دارند پناهجویان دوجنسگرا آشکارسازی کنند، در شرایطی که گرایش جنسیشان دلیل قابل قبولی برای درخواست پناهندگی در کشورهای غربی نیست؟
پناهجویان دوجنسگرا در اروپا
تحقیقی که در سال ۲۰۱۱ با عنوان «ترک وطن، همجنسگراهراسی و جستجوی امنیت در اروپا» درباره وضعیت پناهجویان دگرباش در کشورهای مختلف اروپایی انجام شده است چنین نتیجه گیری میکند که «تعداد کم پناهجویان دوجنسگرا ممکن است ناشی از مشاهده ناپذیری عمومی دوجنسگرایان باشد که در شرایط مختلف به اشتباه همجنسگرا یا دگرجنسگرا نامیده میشوند».
بسیاری از کشورهای غربی ادعا میکنند که بر اساس کنوانسیونهای حقوق بشری سازمان ملل متحد و توصیههای اتحاد اروپا از حقوق همجنسگرایان، دوجنسگرایان، تراجنسیها و تراجنسیتیها حمایت میکنند، اما در واقع دوجنسگرایان شانس چندانی برای پذیرش درخواست پناهندگیشان در کشورهای اروپایی ندارند.
شاید یکی از معروفترین پناهجویان دوجنسگرا اوراشیا ادواردز باشد که هر چند تاکنون خبررسانیهای گسترده رسانهها و کارزارهای حمایتی مختلف مانع از اخراج او از انگلستان شده است، اما به صورت مداوم در معرض خطر بازگردانده شدن اجباری به جامائیکا بوده است. او حتی بارها در انگلستان بازداشت شده و به بازداشتگاه اداره مهاجرت، منتقل شده اما هر بار با حمایتهای گسترده فعالین حقوق دگرباشان جنسی آزاد شده است.
اداره مهاجرت انگلستان معتقد است که اوراشیا به عنوان یک دوجنسگرا در جامائیکا در خطر نیست. او دو سال در انگلستان با مرد دیگری در رابطه بوده است اما این برای اداره مهاجرت کافی نیست. آنها میگویند از آنجایی که اوراشیا پیش از این با یک زن ازدواج کرده بوده پس تلاش دارد اداره مهاجرت را فریب دهد. آنها معتقدند رابطه او با یک مرد دیگر تنها تلاشی برای تجربه رابطه با همجنس بوده است و اوراشیا در واقع دگرجنسگراست. اما او خودش در مصاحبه با روزنامه گاردین پاسخ میدهد «من از سال ۲۰۰۳ با زنان و مردان مختلف رابطه داشتهام، اگر میخواستم تجربه کنم خب فقط با یک مرد رابطه جنسی برقرار میکردم و دیگر تکرارش نمیکردم اما من همینم: یک دوجنسگرا».
گزارش «ترک وطن، همجنسگراهراسی و جستجوی امنیت در اروپا» که پیش از این به آن اشاره شد تاکید میکند که کشورهای اروپایی در بسیاری از موارد درخواست پناهجویی دگرباشان جنسی را بر اساس تصورات قالبی و کلیشهای مورد بررسی قرار میدهند. به عنوان نمونه، گرایش جنسی یک پناهجو تنها زمانی جدی گرفته میشود که فرد یک کشش درونی غیرقابل تغییر به رابطه با همجنس داشته باشد. این تصور قالبی دوجنسگرایانی را که مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند و نیز سایر دگرباشان جنسی را که مطابق کلیشههای مورد انتظار این تصمیم گیرندگان رفتار نمیکنند، از حمایتهای قانونی بینالمللی محروم میکند.
واژهها و حقوق پناهجویان دوجنسگرا
گاهی درخواست پناهجویان غیرغربیای که به بیش از یک جنس یا جنسیت گرایش دارند به این دلیل رد میشود که با واژههایی که دگرباشان کشورهای غربی برای معرفی خود استفاده میکنند، آشنایی کافی ندارند.
برای نمونه یک مرد پناهجو که ابتدا در درخواست پناهندگیاش در کشور فنلاند خودش را همجنسگرا معرفی کرده بود، پس از آنکه با یک زن ازدواج کرد، خودش را دوجنسگرا معرفی کرد. او پس از این در مصاحبه با اداره مهاجرت به صورت مداوم تکرار کرد که دوجنسگراست نه همجنسگرا و بر تفاوت این دو گرایش جنسی تأکید کرد اما اظهار داشت زمانی که درخواست پناهندگی داده است نمیدانسته که برای گرایش به هر دوجنس باید واژه دوجنسگرا را به کار برد. این توضیحات برای اداره مهاجرت فنلاند کافی نبود و درخواست پناهندگی او رد شد.
البته خوشبختانه برخی از کشورهای اروپایی پذیرفتهاند که پناهجویان دگرباش جنسی ممکن است تجربه رابطه با جنس مخالف هم داشته باشند.
مثلاً در دانمارک به مردی که به دلیل تجربه رابطه با همجنس در کشور خودش درخواست پناهندگی داده بود اما در دانمارک با یک زن در رابطه بود، پناهندگی اعطا شد. در فرانسه نیز ازدواج فرد پناهجو با جنس مخالف مبنای اصلی رد درخواست پناهندگی نیست اما در صورتی که ادعاهای پناهجو مورد تردید قرار گیرد، این موضوع نیز در کنار موضوعات دیگر میتواند مبنای رد درخواست پناهجویی باشد (جانسن و اسپیکربوئر، ۲۰۱۱، ۵۹).
دوجنسگرایان پناهجو و تحمیل گزینه گرایش به غیر همجنس
هنوز در بسیاری از کشورهای پناهندهپذیر گرایش دوجنسگرایان به همجنسشان جدی گرفته نمیشود و گفته میشود که آنها میتوانند به کشورهایی که از آنها گریختهاند برگردند، با جنس مخالف ارتباط داشته باشند و رفتار مناسب با ارزشهای فرهنگی جامعهشان داشته باشند تا برایشان مشکلی پیش نیاید.
به عنوان نمونه بارها در اتریش به پناهجویان دوجنسگرا چنین توصیهای شده است. مثلاً دادگاه اداره مهاجرت این کشور تقاضای پناهندگی یک دوجنسگرای ایرانی را با این استدلال رد کرد که این اگر چه این فرد تجربه رابطه با همجنس را داشته اما رابطه با همجنس عمیقاً در گرایش جنسی او نقش ندارد و بنابراین برای او امکانپذیر است که با جنس مخالف رابطه داشته باشد (همان، ۱۱۵).
این نگرش و رفتارها میتوانند ناشی از عدم شناخت دوجنسگرایی به عنوان یک گرایش جنسی باشد. در بیشتر کشورهای اروپایی اداره مهاجرت این کشورها بر اساس اطلاعات رسمیای که دولت این کشورها یا سازمانهای غیردولتی شناخته شده مورد اعتماد دولتها درباره وضعیت دگرباشان جنسی در کشورهای مختلف جمعآوری میکنند و «اطلاعات کشور مبدا» نامیده میشود، درباره درخواست پناهجویان تصمیم گیری میکنند.
این گزارشهای رسمی بسیار به ندرت به دوجنسگرایی میپردازند. بیشتر این گزارشها به وضعیت مردان همجنسگرا میپردازند و اطلاعات آنها درباره زنان همجنسگرا و ترنسها بسیار محدود است، در حالیکه تقریباً هیچ اطلاعاتی درباره وضعیت دوجنسگرایان و همچنین میانجنسیها (intersex) در این گزارشها به چشم نمیخورد. (همان، ۷۵)
در برخی موارد تصمیم گیرندگان ادارههای مهاجرت کشورهای اروپایی استدلال میکنند از آنجایی که دوجنسگرایان به بیش از یک جنس گرایش دارند، بنابراین میتوانند انتخاب کنند که تنها با جنس مخالفشان ارتباط داشته باشند.
این دیدگاه بر این تصور غالبی مبتنی است که گرایشهای جنسی تنها شامل چند دسته بندی مشخص، ثابت و تعریف شدهاند که در مرکز آنها دگرجنسگرایی قرار دارد. همجنسگرایی نیز به اندازه دگرجنسگرایی یک گرایش جنسی ثابت تلقی میشود.
از سویی دیگر به ترنسها و میانجنسیها از زاویه دید پزشکی نگاه میشود و به دنبال «درمان» آنها هستند اما در این نگاه دوجنسگرایان نیاز دارند که تصمیم بگیرند بالاخره در دسته دگرجنسگرایان هستند یا همجنسگرایان و به عنوان یک گروه جداگانه دیده نمیشوند. از نگاه تصمیم گیرندگان ادارههای مهاجرت دوجنسگرایان امکان انتخاب بین این دو گرایش جنسی را دارند بنابراین مشکلی ندارند و نیازی هم به حمایت ندارند.
در چنین وضعیتی بسیاری از پناهجویان دوجنسگرا ناگزیر به پنهان کردن گرایش جنسی واقعیشان میشوند و ناچارند خودشان را همجنسگرا معرفی کنند. این افراد همیشه در معرض این خطر قرار دارند که رازشان فاش شود و متهم به دروغگویی و سوءاستفاده شوند. اتهامی که برای یک پناهجو میتواند به قیمت اخراج از کشور میزبان و بازگردانده شدن اجباری به کشور خودش تمام شود.
اما سئوال اینجاست که آیا زندگی در کشورهایی که رابطه با همجنس جرم تلقی میشود و یا به اشکال مختلف با خشونت جامعه مواجه میشود، برای دوجنسگرایان آسانتر از همجنسگرایان است؟ پاسخ من به این سئوال منفی است. وقتی رابطه فرد با همجنساش فاش شود روابط قبلی یا بعدی او با جنس مخالف سبب نخواهد شد که قربانی خشونت قانونی یا فرهنگی نشود.
منبع:
Jansen, Sabine and Spijkerboer, Thomas (2011), “Fleeing Homophobia”, COC Netherlands and University of Amsterdam.
واقعاً هم درک یک دوجنس گرا راحت نیست، چون یک دگر جنس گرا یکی را بالاخره
پیدا می کند و می رود باهاش زندگی می کند، یک دوجنس گرا دقیقاً می خواهد توی زندگیش
چه کار کند؟! در صورت عشق به یک همجنس می رود و با او زندگی مشترک را سر می گیرد؛
پس از مدتی به دلیل توانایی در ابراز عشق به یک غیر همجنس، عاشق یک غیر همجنس
می شود و رابطه قبلی را رها می کند؟! یا این که مانند دگر جنس گراها توانایی یک عمر زندگی در گنار شریک
خود را دارند؟!
ستاره / 24 September 2015
آیا دوجنس گراها مانند گی ها که فقط با گی می توانند زندگی کنند، یا مانند لزبینها که فقط با لزبینها می توانند باشند؛ فقط با دوجنس گرا ها می توانند باشند و یا در صورت کشش به غیر همجنس- غیر همجنس دگرجنس گرا- ،می توانند تشکیل یک زوج معمولی بدهند؟!
نوشین / 26 September 2015
اینها دیگر از همه زرنگ تر هستند. یعنی هر چی از راه برسد را حریفند: زن، مرد و خدا عالم است بعدها بچه را هم بهش اضافه خواهد کرد. فقط این روزها تصویر خوبی ندارد. آن هم در یک نسل عادی می شود. بعد می شوند سه جنس گرا. یکباره اسمش را بگذارند پلورالیسم جنسی و خلاص.
علی / 05 October 2015
BBC Persian: نتیجه یک تحقیق: زنها یا به هر دو جنس گرایش دارند یا به همجنس
7 نوامبر 2015 – 16 آبان 1394
دکتر جیرولف ریگر، از دانشگاه اسکس در بریتانیا، که هدایت این تحقیق را به عهده داشته است میگوید: “اگرچه اکثر زنان خود را دگرجنسگرا میدانند، تحقیق ما نشان میدهد که از حیث اینکه چه چیزی برایشان تحریککننده است، آنها یا به همجنس گرایش دارند یا هر دو جنس، و هیچ وقت کاملا دگرجنسگرا نیستند.”
در دهههای اخیر مطالعات بسیاری در این زمینه انجام شده که رفتار جنسی انسانها از یک الگوی ساده “مردانه – زنانه” پیروی نمیکند.
پژوهش تازه، که یافتههایش در مجله علمی شخصیت و روانشناسی اجتماعی منتشر شده، با پرسیدن سوالهایی از داوطلبان و همچنین سنجش سطح برانگیختگی جنسی آنها، الگوی رابطه میان هویت جنسی و تحریک جنسی را بررسی کرده است.
دکتر ریگر گفت اینکه زنانی که خود را کاملا همجنسگرا میدانند به طور چشمگیری بیشتر با دیدن تصاویر زنان تحریک میشوند، مشابه الگوی رفتاری مردان است، چرا که برای مردان عموما همان جنسی تحریک کننده است که میگویند به آن گرایش دارند.
Ehsan / 08 November 2015
ببخشید اگە کسی واقعا هم ا ز زندگی مجردش دوچار ازار و شکنجە شدە باشد بە دلیل رابط بەه جنس خودش بعدشم از زندگی متاهلش باز هم این اتفاقات براش افتادە شدە باشد و بە دلیل فاش شدنش با رابطە با همجنسش روبرو فرار و اخرش رسیدن بە یکی از کشورهای اوروپای باشد تکلیفیش چی میشە ؟؟؟؟؟تو زندگیش دو بار تهدید بە مرگ شدە یک بار از طرف خانوادش یک بارم از طرف شوهرش توی دو کشور جدا (خانوادش تو کشور دیگە باشن و زندگی متاهلش توی ایران)
الانم پناه اوردە بە کشور اوروپای تکلیفیش چی میشە؟؟؟؟
Lina / 07 September 2017
من اوایل خیلی احساس گناه می کردم از این حسم ، خودمم نمی دونستم چیه و چرا لذت میبرم از همجنسم حتی این احساس گناه باعث شد که چند سالی کلا این تمایلم به همجنسم رو سرکوب کنم با تصور اینکه این کلا اشنباهه
تا اینکه بایه دوستی آشنا شدم که اونم متاهل بود ولی مثه من بود و باهاش رابطه برقرار کردم
صبا / 14 May 2019
Trackbacks