«مامان، من عاشق ندا شدم. می‌خواهم با ندا ازدواج کنم.»

ندا دختر دایی نیماست که هشت سال از او بزرگ‌تر است. مادر می‌گوید: «اما او از تو خیلی بزرگ‌تر است. تو فقط چهار سالت است. هنوز خیلی کوچولویی برای  ازدواج.» نیما چهره‌اش در هم می‌رود. راه خود را کج می‌کند و به اتاقش می‌رود.

childhood_innocent_love_by_awassabee

شهرزاد پنج ساله است. همیشه به مادرش می‌گوید قصد دارد با پدرش ازدواج کند. مادرش می‌گوید: «شاید به این دلیل است که پدرش را سمبل قدرت می‌داند. هرچند پدرش قدرت خانواده را در دست دارد و بعضی اوقات تبعیت او از پدرش از سر ترس است، ولی این موضوع باعث نمی‌شود موضوع ازدواج او تحت‌ شعاع قرار بگیرد.»

پدر و مادرها معمولا با چنین اظهارنظرهایی از سمت بچه‌ها مواجه می‌شوند. پنج‌شش‌ سالگی اوج سال‌هایی است که بچه‌ها احساسات شدیدی مثل عاشق شدن را تجربه می‌کنند. واکنش پدر و مادرها بعد از شگفتی اولیه و احساس خوشایند اینکه بچه‌شان حرف بامزه‌ای زده است، نگرانی است. خیلی‌ از آنها فکر می‌کنند که چشم و گوش بچه با این حرف‌ها باز می‌شود یا نگران می‌شوند که نکند بچه‌شان درگیر یک رابطه عاطفی جدی شود یا گرایش جنسی خاصی پیدا کند.

غزل مصباحی، روانشناس کودکان می‌گوید: «عاشق شدن بچه‌های کوچک یک اتفاق طبیعی است. در این مورد بهتر است والد حرف‌های کودک را بشنود و واکنشی مانند این نشان دهد: آهان، فلانی را می‌گویی! و یک لبخند کوچک بزند. این به این معناست که والد نه باید منع کند، نه تعجب کند، نه جزییات را بپرسد(کی، کجا، چگونه) و نه بگوید که تو هنوز کوچک هستی و باید بزرگ شوی و بعدا راجع به این مسائل صحبت کنی. در حقیقت کودک در دنیای کودکانه خودش برداشتی سطحی از حرف‌ها و احساسات خودش دارد که با آن‌چه ما فکر می‌کنیم متفاوت است. به همین دلیل پرداختن به موضوع و جزییات آن، موضوع را مهم جلوه می‌دهد و مهم بودن این موضوع از سطح سنی کودک فراتر است.»

نیلا شش ساله است. او می‌خواهد با دختر خاله‌اش که دو سال از خودش کوچک‌تر است ازدواج کند. از مادرش درباره برخوردش با این موضوع می‌پرسم. می‌گوید: «ما اصلا به اين فكر نكرديم چرا می‌خواهد با هانا ازدواج كند. شايد چون دوستش دارد و براي اينكه يک نفر را در كنار خودش نگه دارد بايد ازدواج كند. ما برخورد بدی نداشتیم و گفتیم تو می‌توانی با هر كس كه دوست داری ازدواج كنی. حتی گفتیم این قانون نیست که زن‌ها حتما باید با مردها ازدواج کنند. یک زن می‌تواند با زن دیگر زندگی کند یا حتی ازدواج کند. مردها هم می‌تونند با مردها زندگی یا ازدواج کنند.»

مادر نیلا اضافه می‌کند: «متاسفانه وقتی نیلا این موضوع را با دیگران مطرح کرد، دیگران برخورد خوبی نداشتند. مثلا گفتند نه، نمی‌توانی و یا این که این حرف‌ها را نزن. من ولی همیشه سعی می‌کنم مخالف کلیشه‌های جنسیتی عمل کنم. بعضی اوقات موفق هستم و بعضی اوقات موفق نیستم.»

از او می‌پرسم، وقتی سعی می‌کنی مخالف کلیشه‌های جنسیتی رفتار کنی، در مورد آینده دخترت حتی در دلت احساس ترس نداری؟ می‌گوید: «من و همسرم به این فکر می‌کنیم که هر بچه‌ای می‌تواند تمايل همجنسگرايانه داشته باشد. ما قدرت درك اين تمايل رو تا بزرگسالی‌اش نداريم. ولی درباره اين مساله خاص اگر فقط يك درصد احتمال همجنسگرا بودن نيلا در آینده وجود داشته باشد، حرف زدن درباره این مساله قاعدتا در زندگی آينده او موثر است؛ درباره ترس‌ها، خطرها و نگرانی‌هایش. در نهايت هم فكر می‌کنم هر بچه‌ای باید اين را بداند. درست همانطور كه ياد می‌گيرد آدم‌ها سياه‌اند يا سفيد. در حقیقت این موضوع باید آن‌قدر عادی شود تا جامعه را از تبعیض نجات بدهد.»

عشق و اعتماد

سمیرا به خاطر می‌آورد زمانی که شش ساله بود عاشق یکی از پسرهای کوچه محل سکونت‌شان شد. او می‌گوید: «اسم او را نمی‌دانستم ولی چون از میان میوه‌ها عاشق شاتوت بودم، اسم او را شاتوت گذاشته بودم. همیشه با یکی از دوستانم درباره او حرف می‌زدیم. دوستم هم سن من بود و او هم همین حس را به شاتوت داشت. ما هر دو می‌خواستیم با او ازدواج کنیم. این موضوع از سری‌ترین موضوعات زندگی‌مان بود. به والدین‌مان نگفته بودیم چون می‌دانستیم برخورد منفی خواهند داشت یا مسخره‌مان می‌کنند. شاتوت از ما چند سالی بزرگ‌تر بود و اصلا به ما فکر هم نمی‌کرد. یک روز تصمیم گرفتیم نقاشی بکشیم و به دست شاتوت بدهیم. روی یک صفحه از دفتر نقاشی‌مان قلب بزرگ قرمزی کشیدیم و کاغذ را تا کردیم. در فرصت مناسب کاغذ را به دستش رساندیم و پا به فرار گذاشتیم. در حال بازگشت به خانه بودیم که زن همسایه جلوی ما ایستاد. سرش را تکان داد و با احساس تمسخر و تاسف به ما گفت “بچه های این دوره و زمونه از این بهتر نمی‌شوند”. در آن لحظه بدترین حس دنیا را داشتم.»

6-11_My Girl

«نصیبه اوزگان»  که مدیر یک مهدکودک می‌گوید: «این موضوع در کودکان پنج و شش سال در مهدکودک شایع است. معمولا کودکان در این سن به تفاوت‌های فیزیکی خود با جنس مخالف نیز آگاه می‌شوند. در مهدکودک بسیار شنیده‌ام کودکان به مربی خود می‌گویند قصد دارند با فلانی ازدواج کنند. ما همیشه به مربیان توصیه می‌کنیم واکنش خاصی به این موضوع نشان ندهند. معمولا پس از گذشت زمان، کودکان، خود فراموش می‌کنند که روزی چنین تصمیمی داشته‌اند.»

او اضافه می‌کند: «در دوران ۱۲ ساله تجربه آموزشی‌ام، فقط یک یا دو بار احساس کردم این موضوع از طرف کودک بسیار جدی شده. در هر دو مورد هر دو کودک دختر و پسر اصرار داشتند در همه فعالیت‌ها در کنار یکدیگر باشند، کنار هم نقاشی بکشند، بازی کنند، غذا بخورند و … . این موضوع نهایتا با پیشنهاد مربی کودک با این عبارت که: “فلانی هم در جمع خود بپذیرید” و سوق دادن آن‌ها به فعالیت‌های دست‌جمعی از بین رفت.»

احساس علاقه شدید به دوست و همبازی، ممکن است باعث شود که به تفاوت‌های فیزیکی خود با جنس مخالف نشان می‌دهند. میترا، مربی مهدکودکی در تهران در این باره می‌گوید: «از آن جایی که کودک، مربی را به خود نزدیک‌تر از والدین احساس می‌کنند ممکن است سئوالاتی در این باره از مربی بپرسد. اطلاع‌رسانی خلاف واقعیت و دروغ گویی، ایجاد احساس شرم یا سرزنش ممکن است عامل اختلالاتی در آینده کودک باشد. بنابراین مربی و والدین در این زمینه نقش کلیدی دارند. هيچ‌گاه نبايد به كودكان پاسخ غلط داده شود چرا که آن‌ها بسيار زودباور هستند. اگر به آن‌ها دروغ گفته شود، آن‌ها در خيال‌پردازي‌ها و فانتزی‌هايشان آن را به كار مي‌برند اما آنها به طور مسلم با بزرگ‌تر شدن، خود پی به نادرستی اين اطلاعات می‌برند و حكم صادر مي‌كنند: “والدین و مربی من دروغ گفته‌اند، در نتيجه دورغگو هستند. آنها می‌توانند دروغ‌های ديگري هم بگويند و اتفاقا به خاطر اين كه می‌توانند دوباره دروغ بگويند پس غيرقابل اعتماد هستند. بنابراین من بعد از اين مشكلات و سوالاتم را با آنها در ميان نخواهم گذاشت”.»

راه‌کارهایی برای بزرگ‌ترها

کودکان تا شش سالگی معمولا عادت دارند بدون توجه به جنسیت دوستان‌شان با آن‌ها هم‌بازی شوند. ولی در صورتی که فرزندتان تمایل دارد فقط با دوستان جنس مخالفش هم‌بازی باشد سعی کنید از به کار بردن عبارت «دوست پسر، دوست دختر» خودداری کنید. کودکان در این سن نیاز دارند بر «رابطه دوستی» خود تمرکز کنند؛ نه بر روی رابطه با جنس مخالف.

childhood_love

اگر فرزندتان تمایل دارد راجع به آینده خود یا در مورد تصمیمش برای ازدواج با یکی از دوستانش صحبت کند با آرامش کامل شنونده حرف‌هایش باشید. سعی کنید احساستان به موضوع تا جایی که تحت کنترل‌تان است خنثی باشد. نه تشویق و هیجان و نه نفی و منع کودک.

سعی کنید برای فرزندتان توضیح دهید که ‌دوست داشتن فرد دیگر به معنای ازدواج با او نیست. دو نفر می‌توانند یکدیگر را دوست داشته باشند و این به این معنا نیست که رابطه باید در چهارچوب ازدواج تعریف شود.

اگر فرزندتان به شما می‌گوید عاشق کودک دیگری با جنسیت همسان خود شده است، با جملات نفی کننده ذهنیت او را در چهارچوب کلیشه‌های جنسیتی قرار ندهید. مانند اینکه «نمی‌شود عاشق همجنس خود شد و یا این که دخترها فقط عاشق پسرها می‌شوند و بالعکس.»

در صورتی که فرزندتان در مورد تفاوت‌های فیزیکی خود با جنس مخالف از شما سوال کرد، سعی کنید پاسخ‌تان صحیح، ساده و با خونسردی باشد.

به فرزندتان آموزش دهید اعضای خصوصی بدن، شخصی و خصوصی هستند. فقط پزشکان در زمان معاینه در صورتی بیماری فرزندتان می‌توانند آن را لمس کنند. فقط پدر و مادر می‌توانند به آن نگاه کنند؛ آن هم فقط در صورتی که کودک در آن منطقه احساس درد دارد.