محمود صالحی، از فعالان کارگری در ایران، روز شنبه نهم خرداد‌ماه ١٣۹۴، پس از ٣٢ روز بازداشت در اداره اطلاعات سنندج، آزاد شد.

محمود صالحی، چند ساعت پس از آزادی

عکس‌های منتشر شده از این فعال کارگری در روز اول آزادی، از وضعیت بد جسمانی او حکایت داشت. او در طول دوران بازداشت کلیه‌هایش را از دست داد و مأموران امنیتی بدون اطلاع دادن به خانواده صالحی، او را برای دیالیز به بیمارستان توحید سنندج منتقل کردند.

فشارهای دولت و دستگاه قضایی به فعالان کارگری در حالی ادامه دارد که بهنام ابراهیم زاده، فعال کارگری و حقوق کودکان، روز ٢۶ تیر‌ماه ١٣۹۴، در پی شدت بیماری و وخامت اوضاع جسمانی از زندان رجایی شهر به بیمارستان منتقل شد.

از دست دادن کلیه‌های محمود صالحی در زندان، وضعیت وخیم جسمی رضا شهابی و محمد جراحی و همچنین مرگ مشکوک افشین اسانلو، از اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس‌رانی تهران و حومه، تصویری از برخورد‌های خشن نیروهای امنیتی و قضایی با فعالان کارگری ارائه می‌دهد. تاکنون گزارشی در مورد محاکمه علنی فعالان کارگری در ایران منتشر نشده و اعتصاب غذای شاهرخ زمانی، بهنام ابراهیم زاده و رضا شهابی از اوضاع نامناسب این کارگران در زندان خبر می‌دهد.

محمود صالحی، پس از آزادی هفته‌ای دو بار دیالیز می‌شود و وضعیت جسمانی‌اش نامناسب و خطرناک گزارش می‌شود. این عضو سندیکای خبازان شهر سقز که در آستانه روز جهانی کارگر ١٣۹۴ بازداشت شد، در گفت‌وگو با رادیو زمانه درباره از دست دادن کلیه‌هایش در انفرادی بازداشتگاه وزارت اطلاعات سنندج می‌گوید.

• شما در چه تاریخ و به چه علتی بازداشت شدید؟

محمود صالحی: من در تاریخ هشتم اردیبهشت ١٣۹۴ توسط نیروهای وزارت اطلاعات که نیابت از استان داشتند و استان هم نیابت از تهران داشت، دستگیر شدم.

• آیا نیروهای امنیتی در زمان دستگیری‌تان علت بازداشت شما را توضیح دادند؟

– وقتی که من را دستگیر کردند، ابتدا یک ساعت در سلول‌های انفرادی بازداشتگاهی در شهر سقز نگه داشتند و پس از آن من را به سلول‌های انفرادی بازداشتگاهی در شهر سنندج انتقال دادند. بعد از یک روز که در آن‌جا بودم، یک قاضی آمد و من را تفهیم اتهام کرد. اولین اتهامی که به من زدند، عضویت در حزب کمونیست ایران بود و دیگر اتهامات، تبلیغ علیه نظام و عضویت در کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری بود. من در دفاعیات خود، عضویت در حزب کمونیست ایران را رد کردم و تاکید کردم که این اتهام واقعیت ندارد. در مورد دیگر اتهامات، دفاع من این بود که من علیه نظام تبلیغی نکردم. در رابطه با اتهام عضویت در کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری من گفتم که عضو کمیته هماهنگی نیستم، بلکه بانی و تشکیل‌دهنده کمیته هماهنگی هستم.

• در خبرها آمده است که شما کلیه‌هایتان را از دست داده‌اید و در حال حاضر دیالیز می‌شوید. آیا می‌توانید بگویید که در طول دوران بازداشت چه فشارهایی به شما  وارد شده است؟

– وقتی که من را در سقز بازداشت کردند، زمانی که می‌خواستند من را از زندان انفرادی در این شهر به سنندج منتقل کنند، به دستانم دستبند زدند. به هر حال چون در دست چپ من رگ مصنوعی هست، هر چه‌قدر به ماموران توضیح دادم که من نمی‌توانم دستبند بزنم، قبول نکردند. به آن‌ها توضیح دادم که در دست چپ من رگ مصنوعی هست و اگر در فاصله ٢٠٠ کیلومتری سقز-سنندج دستبند بر دست‌هایم باشد، برای دستانم مشکل جدی به وجود خواهد آمد. اما با تمام این توضیحات و این‌که خودشان می‌دانستند دست من چنین وضعیتی دارد و وزارت اطلاعات هم دقیقا بر این مساله آگاهی داشت، اما با زور و فشار دستبند را به دستانم بستند و چشم‌هایم را بستند و حتی گوش‌هایم را هم بستند تا به سنندج رسیدیم. من را ٢٠٠ کیلومتر با چشم بسته، گوش بسته و دست بسته بردند و به سنندج منتقل کردند.

• در طول دوران بازداشت، آیا فشارهای دیگری هم به شما وارد شد؟

محمود صالحی
محمود صالحی در بیمارستان

– وزارت اطلاعات می‌دانست که من کلیه‌هایم نارسایی دارد و دیالیز دارویی می‌کنم. علاوه بر این وقتی که به خانه من حمله کردند و تمام وسایل خانه را مصادره کردند و بردند، تمام پرونده‌هایی که مربوط به وضعیت پزشکی من در چند سال گذشته بود را با خودشان برده بودند. با توجه به این‌که این پرونده‌ها هم زیر دست‌شان بود اما در سلول‌های انفرادی، داروهای من که ١٣ نوع دارو‌ست را قطع کردند. به همین دلیل من خون دماغ شدم و فشار خونم نزدیک ٢۴ رفت و بعد از این اتفاق کلیه‌هایم را از دست دادم. در حال حاضر من در هفته دو روز دیالیز می‌شوم. در روزهای شنبه و سه‌شنبه در هر وعده به مدت چهار ساعت زیر دستگاه دیالیز هستم. بعد از دیالیز هم به مدت ١٠ تا ١٢ ساعت نمی‌توانم صحبت کنم چون گوش‌هایم شنوایی خود را بعد از دیالیز از دست می‌دهند.

• با توجه به این‌که داروهای شما را در دوران بازداشت قطع کردند، آیا شما می‌توانید در مورد این اقدام به مراجع قضایی شکایت کنید؟

– من این کار را خواهم کرد، اما در حال حاضر با توجه به وضعیت جسمی‌ام نمی‌توانم این کار را بکنم. این‌ها (وزارت اطلاعات) ادعا می‌کردند که در چند سال گذشته گزارش‌های زیادی در مورد من بوده که من عضو کومله هستید. هم‌چنین ادعا می‌کردند کسانی که این گزارش‌ها را در مورد من داده‌اند، دوستان خودم بوده یا هستند. حالا یا باید این دوستان را به من معرفی کنند که چه کسانی هستند یا من از ماموری که قرص‌ها را به من نداده و باعث شده که من کلیه‌هایم را از دست بدهم شاکی می‌شوم.

• برای جلوگیری از حوادثی از این دست و فشار به فعالان کارگری، کارگران چه کارهایی می‌توانند انجام بدهند؟

– من به نیروهای امنیتی و انتظامی توصیه می‌کنم که آگاهانه‌تر قدم بردارند. کارگران حق خود می‌دانند که متشکل شوند و تشکل داشته باشند. کارگران در این مملکت شناسنامه دارند. کارگران باید مبارزه کنند. باید در مقابل کارفرما از خودشان دفاع کنند. چرا در طول این مدت نتوانستند ١٠ نفر کارفرما را بازداشت کنند، اما کارگری که تنها حرف می‌زند و می‌گوید که من حقم را می‌خواهم، حقوق معوقه‌ام را می‌خواهم، بیمه بیکاری می‌خواهم، بیمه تامین اجتماعی می‌خواهم، چرا این کارگر باید به زندان برود اما کارفرمایی که ٣۶ ماه به کارگرانش حقوق نداده است باید آزاد باشد. هیچ‌کدام از کارگرانی که در زندان هستند جرمی مرتکب نشده‌اند، جز این‌که نیروهای امنیتی از کاه، کوه ساخته‌اند. کارگر خواستار به وجود آمدن تشکل‌های خودش است و مطالبه حقوق و بیمه بیکاری جرم نیست. کسانی که صدها میلیارد دلار پول این مملکت را به تاراج برده‌اند باید محاکمه شوند، نه کارگری که در فضای سبز یا در آشغالدانی شهرداری کاری می‌کند و ١١ ماه است حقوق نگرفته است. کسانی که کارگران را با این اتهامات دستگیر می‌کنند مجرم هستند.

 • به نظر شما آیا به دنبال توافق هسته‌ای، فشار بر فعالان کارگری در ایران ادامه پیدا خواهد کرد؟

– چه توافق هسته‌‌‌ای حاصل شود و چه نشود، هیچ تاثیری بر زندگی کارگران ندارد و نانی هم به سفره کارگران اضافه نمی‌شود. فشار بر فعالان کارگری که محصول امروز و دیروز نیست. سال‌هاست که فشار بر روی کارگران به شکل‌های مختلف وجود دارد ولی امروز این فشار مستقیما بر روی اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری است، چون دولت اعلام کرده است که کمیته هماهنگی یک تشکل غیر قانونی است و این تشکل در راستای حزب کمونیست ایران فعالیت می‌کند. این در حالی است که من بانی تشکیل کمیته هماهنگی بوده‌ام. در طول زندگی خود در چند سال گذشته، ده‌ها تشکل کارگری در ایران درست کرده‌ام و این تشکل‌ها هر کدام‌شان به ثبت رسیده‌اند و تنها تشکلی که به ثبت نرسیده، کمیته هماهنگی است. با توجه به این‌که ما درخواست ثبت هم کرده‌ایم اما دولت مانع از ثبت آن شده است. این فشارها امروز روی فعالان کارگری و فعالان اعضای کمیته هماهنگی است که هر کدام به سه سال، چهار سال و دو سال زندان محکوم شده‌اند و در حال حاضر ده‌ها نفر از این کمیته کارگری در زندان هستند و ده‌ها نفر دیگر هم در انتظار حکم به سر می‌برند.