مردم و جامعه مدنی و حتی کارشناسان محیط زیست و اقتصاد، نه در راه انداختن این برنامه نقش داشتند و نه در توقف آن! برنامه اتمی یک برنامه کاملا سیاسی و نظامی بوده و همچنان هست. تصمیمگیرندگانش هم سیاسیها و نظامیها هستند.
مسأله این است که بحث و گفتگو در ایران بر سر برنامه اتمی همواره ممنوع بوده است. بنا بر این منتقدان این برنامه از هر زاویهای که به آن نقد میداشتند، در ایران نمیتوانستند آن را مطرح و یا روشنگری کنند. در خارج کشور اما بسیار نوشته و گفته شد از جمله از زاویه محیط زیست و اقتصاد، که بر خلاف سیاست و نظامیگری، اتفاقا مهمترین جنبههای این برنامه در رابطه با منافع ملی پایدار هستند. طبیعی است کسانی که در این زمینه به طور مداوم روشنگری کردهاند، میتوانند از کار خود راضی باشند اگر چه در سیاستهای جمهوری اسلامی و سیاست بینالمللی درست به همین دلیل که این یک برنامه سیاسی و نظامی است، نقشی نداشتند.
در یکی دو سال اخیر فضای ایران نه برای نقد برنامه اتمی، بلکه برای بحث با رعایت «خط قرمزها» بر سر توافق اتمی کمی باز شد.
نکاتی که جامعه مدنی و روشنگران نباید فراموش کنند این است که اولا، هرگز از تکرار نقش جمهوری اسلامی در پیامدهای ویرانگری که این برنامه ناکام داشته خسته نشوند.
ثانیا، از رهبران و مسوولان جمهوری اسلامی همواره پاسخ بخواهند که چرا سالها کشور را به انزوا و فلاکت اقتصادی کشاندند و سرانجام میلیاردها دلار هزینه و تمامی برنامه هستهای را در چنین توافق ذلتباری وانهادند. آنها میتوانستند سالها پیش مانند لیبی و آفریقای جنوبی از بلندپروازی دست بردارند و این ذلت را که ایران باید سالّها زیر کنترل و نظارت کشورهای قدرتمند بماند به آن تحمیل نکنند.
ثالثا، این توافق به هر شکلی که اجرا بشود یا نشود یک شکست مفتضحانه برای جمهوری اسلامی و یک بُرد و فرصت برای جامعه مدنی و مدافعان محیط زیست و کارشناسان اقتصادی و منابع انرژی است.
آیا جمهوری اسلامی میتواند این شکست را به فرصتی برای خود تبدیل کند یا نه، باید منتظر ماند و دید. آیا جامعه مدنی ایران و روشنفکران و روشنگران در داخل و خارج کشور میتوانند این بُرد و فرصت را در راه گشایش سیاسی و اقتصادی کشور به کار گیرند، این را هم باید منتظر ماند و دید.