Opinion-small2

رهبر خودکامه جمهوری اسلامی طی دوران ۲۶ ساله زعامت خود حتی یک مصاحبه رسانه‌ای نداشته که به پرسش‌ها و انتقادها پاسخ بگوید. او میان بلوک‌بندی‌های ساختار سیاسی ایران در حال بازی است و در مورد توافق هسته‌ای نیز مطابق سنت همیشگی‌اش، صرفا به دنبال سود بردن بدون هزینه دادن است.‎

obamasayyid

با تأیید آیت‌الله خامنه‌ای دولت روحانی وارد مذاکره مستقیم و علنی با دولت اوباما شد و پس از ماه‌ها مذاکره، توافق وین به دست آمد و به تصویب شورای امنیت سازمان ملل رسید. مسأله اصلی در حال حاضر به تصویب رساندن این توافق توسط کنگره آمریکا و مجلس ایران است.

مقایسه تفاوت‌های رفتاری پرزیدنت اوباما و آیت‌الله خامنه‌ای در این زمینه قابل توجه بسیار است. پرسش این است: این دو برای اجرایی کردن توافق هسته‌ای چه کرده و می‌کنند؟

اول- کار اوباما بسیار پیچیده و دشوار و کار آیت‌الله خامنه‌ای آسان است. این وضعیت محصول دو ساختار سیاسی متفاوت دموکراتیک و دیکتاتوری است. اگر خامنه‌ای توافق را شخصاً تأیید کند، شورای عالی امنیت ملی و مجلس نیز به راحتی آن را تصویب خواهند کرد. اما “دموکراسی لابی‌های آمریکا” اوباما در برابر کنگره‌ای قرار داده که تحت سیطره لابی‌های گوناگون است که هر یک منافع خود را دنبال می‌کنند.

در این میان دولت اسرائیل و لابی اسرائیل در آمریکا بیش همه نقش بازی خواهند کرد. نسبت کنگره آمریکا با نتانیاهو را سناتور لیندسی گراهام به خوبی بیان کرده است. او خطاب به نتانیاهو گفت: کنگره آماده حرکت تحت رهبری شما است.

چاک هیگل – سناتور سابق و وزیر دفاع قبلی دولت اوباما- در سال ۲۰۰۸ گفته بود: «واقعیت سیاسی این است که لابی یهودی افراد زیاد را در آمریکا با ترس و تهدید خاموش کرده است و در واشنگتن هر گونه اظهار نظری درباره اسرائیل گونه‌ای توهین به مقدسات به شمار می آید.» در اعتراضی دیگر گفته بود: «من یک سناتور آمریکایی هستم، نه یک سناتور اسرائیلی… اولویت نخست من همان است که به خاطرش در سنا به قانون اساسی ایلات متحده سوگند یاد کردم، به قانون اساسی ایلات متحده، نه به یک رئیس جمهور، نه به یک حزب، نه به اسرائیل.»

با توجه به این واقعیت، نتانیاهو به عنوان دشمن توافق هسته‌ای ، مقابله با اوباما را از طریق کنگره دنبال خواهد کرد. اوباما می‌داند که نتانیاهو به هیچ توافقی جز تسلیم مطلق ایران (کاپیتولاسیون) قانع نمی‌شود. “نتانیاهو آمریکا را به سمت جنگ با ایران هدایت کرد، اما نتیجه توافقی است که از آن متنفر است“.

دوم- اوباما به آب و آتش می زند تا توافق هسته‌ای را به تصویب برساند. تمام سرمایه خود را روی این توافق گذاشته است. تمام هزینه‌های توافق را شخصاً پذیرفته و می‌پردازد و سود آن (ثبت تاریخی توافق هسته‌ای و بهبود احتمالی روابط با ایران به نام اوباما) نصیب او خواهد شد. اما آیت‌الله خامنه‌ای مطابق سنت همیشگی‌اش، صرفا به دنبال سود بردن بدون هزینه دادن است.‎ اگر توافق به دستاوردهای ارزشمندی منتهی شود، همه رهبران نظام مجبورند اعلام کنند که تحت رهبری خردمندانه رهبر فرزانه به چنین دستاوردی دست یافتند. اگر هم پیامدهای منفی‌ای برای ایران داشته باشد، اعلام خواهند کرد که تیم مذاکره کننده- تحت رهبری حسن روحانی- با نادیده گرفتن خطوط قرمز رهبری مسئول این خیانت و فاجعه هستند. چند وقتی است که نیروهای افراطی جمهوری اسلامی توافق هسته‌ای را “ترکمانچای جدید” قلمداد می‌کنند. رهبر خودکامه جمهوری اسلامی که حقوق بشر را به نحو سیستماتیک نقض می‌کند، در طول دوران ۲۶ ساله رهبری حتی یک مصاحبه رسانه‌ای نداشته که به پرسش‌ها و انتقادها پاسخ بگوید.

سوم- آیت‌الله خامنه‌ای میان بلوک بندی‌های ساختار سیاسی ایران در حال بازی است. اگر چه به پیامدهای توافق یا عدم توافق هسته‌ای برای حفظ جمهوری اسلامی می‌اندیشد ، اما گوشه چشمی هم به نیروهای سیاسی داخلی داشته و به هیچ وجه قصد ندارد که مهم‌ترین نیروهای حامی خود را دلسرد و ناراضی کند.

خامنه‌ای آگاهانه و هوشیارانه در انتظار تصمیم کنگره آمریکا است. اگر کنگره توافق هسته‌ای را رد کند و اوباما با وتو هم حریف کنگره نشود، آمریکا از نظر جهان مسئول شکست مذاکرات و توافق شناخته خواهد شد. این پیروزی بزرگی برای آیت‌الله خامنه‌ای خواهد بود.

در دوره مذاکرات “تفاهم لوزان”، نیروهای محافظه‌کار تا مرحله پایان دادن به مذاکرات پیش رفتند. هاشمی رفسنجانی که از عملیات آنان آگاه شد، از روحانی خواست که به دیدارش برود. اما روحانی به شدت گرفتار بود. به همین دلیل، با توجه به فوریت موضوع، هاشمی رفسنجانی به دیدار روحانی رفت و به او گفت که باید به سرعت به نزد آیت‌الله خامنه‌ای رفته و محکم بایستد و کوتاه نیاید. حسن روحانی هم یک راست به نزد خامنه‌ای رفت و گفت: اگر نظر شما هم با اینها یکسان است، من استعفا می‌دهم و فقط یک انتخابات ریاست جمهوری برای شما برگزار می‌کنم تا جانشینم انتخاب شود. خامنه‌ای عقب‌نشینی کرد و ادامه مذاکرات و توافق را تأیید کرد. بدین ترتیب، مخالفان عقب نشستند و “تفاهم لوزان” حاصل شد.

پس از توافق نهایی وین، خامنه‌ای در نماز عید فطر (۱۳۹۴/۰۴/۲۷) گفت که باید مسیر قانونی تصویب توافق هسته‌ای طی شود ولی افزود: “مصالح ملی” باید ملاک تصویب یا عدم تصویب قرار گیرد. همان روز در دیدار با مسئولان نظام دوباره تأکید کرد که در تصویب توافق هسته‌ای به دنبال “منافع ملی” باشند.

او دو نکته را آگاهانه مجهول باقی گذارد. الف- موافقت یا مخالفت خود با توافق وین. ب- مسئول تصویب قانونی توافق هسته‌ای شورایعالی امنیت ملی است یا مجلس شورای اسلامی؟ این نحوه رفتار را با رفتار اوباما مقایسه کنید:

اوباما دقایقی پس از “تفاهم لوزان” در ۳ آوریل و “توافق نهایی وین” در ۱۴ژوئیه در کاخ سفید با مردم سخن گفت. مصاحبه‌های  ۵ آوریل و  ۱۴ژوئیه با توماس فریدمن، ۲۱ می با جفری کلدبرگ، ۲۱ ژوئیه با جان استوارت،  ۷ ژوئیه با NPR و ۲۳ ژوئیه با BBC را ترتیب داد.

اوباما در ۱۴ مه در کمپ دیوید با رهبران عرب کشورهای حوزه خلیج فارس دیدار کرد تا آنها را درباره توافق هسته‌ای توجیه کرده و رضایت آنان را جلب کند.

اوباما در ۲۲ مه در کنیسه یهودیان واشنگتن در این مورد سخنرانی کرد. در ۲۱ ژوئیه در نشست ملی کهنه سربازان آمریکا در شهر پیتزبورگ در این مورد سخنرانی کرد. سخنرانی‌های هفتگی خود را هم به این امر اختصاص داد.

اوباما که به خوبی آگاه بود که نتانیاهو قصد دارد تا کلیه یهودیان آمریکا را علیه توافق هسته‌ای بسیج کند، آگاهانه به دنبال جذب یهودیان آمریکا رفت. گفت‌وگوهای او با یهودیانی چون توماس فریدمن، جفری کلدبرگ، جان استوارت و سخنرانی‌اش در کنیسه یهودیان واشنگتن دقیقا با همین هدف صورت گرفت. جان کری هم با ۱۲۰ تن از رهبران “کنفرانس سازمان های بزرگ یهودی آمریکا” در پشت درهای بسته نشست توجیهی “پر تنشی” داشت. با این حال، موفقیت اوباما را نمی‌توان در این مورد نادیده گرفت. اینک ۵۹ درصد یهودیان آمریکا از توافق هسته‌ای حمایت به عمل می آورند .

چهارم- اوباما از دوران نامزدی ریاست جمهوری، استراتژی حمله نظامی به کشورها را نادرست خوانده بود که به پیامدهای بسیار بدی منتهی می‌شود. در واقع او سوار بر موج اجتماعی ضد جنگ اواخر دوران جرج بوش وارد کاخ سفید شد. او سیاست آمریکا در رابطه با کشورهایی چون کوبا و ایران را هم نادرست خواند و از قصد خود برای مذاکره سخن گفت.

پس از تفاهم لوزان نیز دائما این مدعا را تکرار کرد که سه راه بیشتر وجود ندارد: توافق هسته‌ای، افزایش تحریم‌های کمرشکن، حمله نظامی به ایران. او افزود که تحریم ها هم نهایتاً به حمله نظامی منتهی خواهند شد، برای این که ایران متقابلاً به برنامه هسته‌ای اش سرعت خواهد بخشید. به گفته اوباما، جنگ تنها آلترناتیو توافق هسته‌ای موجود است. در همین چارچوب، جاش ارنست، سخنگوی اوباما، تظاهرات ۲۳ ژوئیه در واشنگتن علیه توافق هسته‌ای را “تظاهرات در حمایت از جنگ” نامید. او گفت که خبر دارد که سناتور کروز قصد داشته “تظاهراتی در حمایت از جنگ” بیرون کاخ سفید برگزار کند. جان کری هم در شورای روابط خارجی گفت که تنها آلترناتیو مخالفان توافق هسته‌ای، بمباران ایران است.

پنجم- اوباما و خامنه‌ای، هر دو تأکید کردند و می‌کنند که رابطه میان دو کشور و سیاست‌های منطقه‌ای شان هیچ تغییری نکرده است.

اوباما برای راضی کردن مخالفان، ضمن گزارش نظارت‌ها و محدودیت‌های بسیار گسترده و بلند مدتی که بر برنامه هسته‌ای ایران تحمیل کرده، دائماً بر آمریکا ستیزی، اسرائیل ستیزی، یهودستیزی و تروریستی بودن جمهوری اسلامی تأکید کرد و گفت که از امنیت اسرائیل و متحدان عرب در برابر تهدیدات ایران دفاع خواهد کرد و گزینه نظامی همچنان روی میز قرار دارد. او در مصاحبه با بی‌بی‌سی به درستی گفت که هزینه نظامی کشورهای عرب خلیج فارس حداقل ۱۰ برابر هزینه نظامی ایران است. یعنی ایران با این هزینه نظامی نمی‌تواند تهدیدی برای متحدان آمریکا- با حدود ۶۰۰ میلیارد دلار بودجه نظامی- به شمار رود.

خامنه‌ای نیز متقابلاً از عدم تغییر سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی در حمایت از متحدانش- عراق، سوریه، حزب‌الله، حماس، مردم بحرین و یمن- سخن گفت. او گفت آمریکا در حالی ایران را به دروغ متهم می‌سازد که به دنبال سلاح‌های هسته‌ای است که خود و اسرائیل دارای هزاران بمب اتمی هستند، آمریکا تنها کشوری است که از بمب اتمی علیه مردم ژاپن استفاده کرده، آمریکا به عراق و لیبی و افغانستان حمله نظامی کرد، در سوریه از تروریست‌ها حمایت به عمل می‌آورد، از ۴ ماه بمباران مردم یمن توسط عربستان سعودی حمایت به عمل آورده، حکومت منتخب دکتر محمد مصدق را در سال ۱۹۵۳ با کودتا سرنگون کرد و ۲۵ سال به طور مطلق از حکومت شاه حمایت به عمل آورد.

اما حقیقت برخلاف ظواهر مدعیات اوباما و خامنه‌ای است. روابط ایران و آمریکا با این گفت‌وگوهای علنی، بلند پایه و بلند مدت تغییر کرد. دو کشور در جای پیشا مذاکره قرار ندارند و این امر بیش از هر چیز دیگری موجب نگرانی اسرائیل و دولت های عرب منطقه شده است. بی جهت نیست که هاآرتص ژنرال قاسم سلیمانی را شریک مخفی آمریکا در ایران قلمداد می‌کند. جان استورات هم به اوباما گفت که در عراق همراه ایران علیه داعش می‌جنگید و در یمن همراه با عربستان سعودی علیه ایران (دقیقه ۵ و ۳۰ ثانیه).

اگر اختیار به دست اوباما/کری از یک سو و روحانی/ظریف از دیگر سو باشد، تا پایان دوران ریاست جمهوری اوباما روابط میان دو کشور برقرار خواهد شد. دولت‌های منطقه از این می‌هراسند و اوباما و خامنه‌ای به آنان می‌گویند که هیچ چیز تغییر نکرده است.

ششم- این نکته که “منافع ملی” ایران مبنای قبول یا رد توافق هسته‌ای است، نه اسلام و قانون اساسی جمهوری اسلامی، گامی مهم در سیاست‌ورزی خامنه‌ای است. او آگاهانه و هوشیارانه در انتظار تصمیم کنگره آمریکا است. اگر کنگره توافق هسته‌ای را رد کند و اوباما با وتو هم حریف کنگره نشود، آمریکا از نظر جهان مسئول شکست مذاکرات و توافق شناخته خواهد شد. این پیروزی بزرگی برای آیت‌الله خامنه‌ای خواهد بود. جان کری و مونیز در واشنگتن پست نوشتند: «عقب کشیدن آمریکا از این توافق اشتباهی تاریخی خواهد بود. در این صورت ما در میان شرکای مان منزوی شده و شاهد گسیخته شدن نظام تحریم‌ها خواهیم بود و این وضع به ایران قابلیت غیرقابل کنترلی در جهت پیشبرد برنامه هسته‌ای خواهد داد.»

—————————————————————————————————

* نسخه انگلیسی این مقاله در  ۲۹ ژوئیه ۲۰۱۵ در  هافینگتون پست منتشر شده است.