رهبر خودکامه جمهوری اسلامی طی دوران ۲۶ ساله زعامت خود حتی یک مصاحبه رسانهای نداشته که به پرسشها و انتقادها پاسخ بگوید. او میان بلوکبندیهای ساختار سیاسی ایران در حال بازی است و در مورد توافق هستهای نیز مطابق سنت همیشگیاش، صرفا به دنبال سود بردن بدون هزینه دادن است.
با تأیید آیتالله خامنهای دولت روحانی وارد مذاکره مستقیم و علنی با دولت اوباما شد و پس از ماهها مذاکره، توافق وین به دست آمد و به تصویب شورای امنیت سازمان ملل رسید. مسأله اصلی در حال حاضر به تصویب رساندن این توافق توسط کنگره آمریکا و مجلس ایران است.
مقایسه تفاوتهای رفتاری پرزیدنت اوباما و آیتالله خامنهای در این زمینه قابل توجه بسیار است. پرسش این است: این دو برای اجرایی کردن توافق هستهای چه کرده و میکنند؟
اول- کار اوباما بسیار پیچیده و دشوار و کار آیتالله خامنهای آسان است. این وضعیت محصول دو ساختار سیاسی متفاوت دموکراتیک و دیکتاتوری است. اگر خامنهای توافق را شخصاً تأیید کند، شورای عالی امنیت ملی و مجلس نیز به راحتی آن را تصویب خواهند کرد. اما “دموکراسی لابیهای آمریکا” اوباما در برابر کنگرهای قرار داده که تحت سیطره لابیهای گوناگون است که هر یک منافع خود را دنبال میکنند.
در این میان دولت اسرائیل و لابی اسرائیل در آمریکا بیش همه نقش بازی خواهند کرد. نسبت کنگره آمریکا با نتانیاهو را سناتور لیندسی گراهام به خوبی بیان کرده است. او خطاب به نتانیاهو گفت: کنگره آماده حرکت تحت رهبری شما است.
چاک هیگل – سناتور سابق و وزیر دفاع قبلی دولت اوباما- در سال ۲۰۰۸ گفته بود: «واقعیت سیاسی این است که لابی یهودی افراد زیاد را در آمریکا با ترس و تهدید خاموش کرده است و در واشنگتن هر گونه اظهار نظری درباره اسرائیل گونهای توهین به مقدسات به شمار می آید.» در اعتراضی دیگر گفته بود: «من یک سناتور آمریکایی هستم، نه یک سناتور اسرائیلی… اولویت نخست من همان است که به خاطرش در سنا به قانون اساسی ایلات متحده سوگند یاد کردم، به قانون اساسی ایلات متحده، نه به یک رئیس جمهور، نه به یک حزب، نه به اسرائیل.»
با توجه به این واقعیت، نتانیاهو به عنوان دشمن توافق هستهای ، مقابله با اوباما را از طریق کنگره دنبال خواهد کرد. اوباما میداند که نتانیاهو به هیچ توافقی جز تسلیم مطلق ایران (کاپیتولاسیون) قانع نمیشود. “نتانیاهو آمریکا را به سمت جنگ با ایران هدایت کرد، اما نتیجه توافقی است که از آن متنفر است“.
دوم- اوباما به آب و آتش می زند تا توافق هستهای را به تصویب برساند. تمام سرمایه خود را روی این توافق گذاشته است. تمام هزینههای توافق را شخصاً پذیرفته و میپردازد و سود آن (ثبت تاریخی توافق هستهای و بهبود احتمالی روابط با ایران به نام اوباما) نصیب او خواهد شد. اما آیتالله خامنهای مطابق سنت همیشگیاش، صرفا به دنبال سود بردن بدون هزینه دادن است. اگر توافق به دستاوردهای ارزشمندی منتهی شود، همه رهبران نظام مجبورند اعلام کنند که تحت رهبری خردمندانه رهبر فرزانه به چنین دستاوردی دست یافتند. اگر هم پیامدهای منفیای برای ایران داشته باشد، اعلام خواهند کرد که تیم مذاکره کننده- تحت رهبری حسن روحانی- با نادیده گرفتن خطوط قرمز رهبری مسئول این خیانت و فاجعه هستند. چند وقتی است که نیروهای افراطی جمهوری اسلامی توافق هستهای را “ترکمانچای جدید” قلمداد میکنند. رهبر خودکامه جمهوری اسلامی که حقوق بشر را به نحو سیستماتیک نقض میکند، در طول دوران ۲۶ ساله رهبری حتی یک مصاحبه رسانهای نداشته که به پرسشها و انتقادها پاسخ بگوید.
سوم- آیتالله خامنهای میان بلوک بندیهای ساختار سیاسی ایران در حال بازی است. اگر چه به پیامدهای توافق یا عدم توافق هستهای برای حفظ جمهوری اسلامی میاندیشد ، اما گوشه چشمی هم به نیروهای سیاسی داخلی داشته و به هیچ وجه قصد ندارد که مهمترین نیروهای حامی خود را دلسرد و ناراضی کند.
خامنهای آگاهانه و هوشیارانه در انتظار تصمیم کنگره آمریکا است. اگر کنگره توافق هستهای را رد کند و اوباما با وتو هم حریف کنگره نشود، آمریکا از نظر جهان مسئول شکست مذاکرات و توافق شناخته خواهد شد. این پیروزی بزرگی برای آیتالله خامنهای خواهد بود.
در دوره مذاکرات “تفاهم لوزان”، نیروهای محافظهکار تا مرحله پایان دادن به مذاکرات پیش رفتند. هاشمی رفسنجانی که از عملیات آنان آگاه شد، از روحانی خواست که به دیدارش برود. اما روحانی به شدت گرفتار بود. به همین دلیل، با توجه به فوریت موضوع، هاشمی رفسنجانی به دیدار روحانی رفت و به او گفت که باید به سرعت به نزد آیتالله خامنهای رفته و محکم بایستد و کوتاه نیاید. حسن روحانی هم یک راست به نزد خامنهای رفت و گفت: اگر نظر شما هم با اینها یکسان است، من استعفا میدهم و فقط یک انتخابات ریاست جمهوری برای شما برگزار میکنم تا جانشینم انتخاب شود. خامنهای عقبنشینی کرد و ادامه مذاکرات و توافق را تأیید کرد. بدین ترتیب، مخالفان عقب نشستند و “تفاهم لوزان” حاصل شد.
پس از توافق نهایی وین، خامنهای در نماز عید فطر (۱۳۹۴/۰۴/۲۷) گفت که باید مسیر قانونی تصویب توافق هستهای طی شود ولی افزود: “مصالح ملی” باید ملاک تصویب یا عدم تصویب قرار گیرد. همان روز در دیدار با مسئولان نظام دوباره تأکید کرد که در تصویب توافق هستهای به دنبال “منافع ملی” باشند.
او دو نکته را آگاهانه مجهول باقی گذارد. الف- موافقت یا مخالفت خود با توافق وین. ب- مسئول تصویب قانونی توافق هستهای شورایعالی امنیت ملی است یا مجلس شورای اسلامی؟ این نحوه رفتار را با رفتار اوباما مقایسه کنید:
اوباما دقایقی پس از “تفاهم لوزان” در ۳ آوریل و “توافق نهایی وین” در ۱۴ژوئیه در کاخ سفید با مردم سخن گفت. مصاحبههای ۵ آوریل و ۱۴ژوئیه با توماس فریدمن، ۲۱ می با جفری کلدبرگ، ۲۱ ژوئیه با جان استوارت، ۷ ژوئیه با NPR و ۲۳ ژوئیه با BBC را ترتیب داد.
اوباما در ۱۴ مه در کمپ دیوید با رهبران عرب کشورهای حوزه خلیج فارس دیدار کرد تا آنها را درباره توافق هستهای توجیه کرده و رضایت آنان را جلب کند.
اوباما در ۲۲ مه در کنیسه یهودیان واشنگتن در این مورد سخنرانی کرد. در ۲۱ ژوئیه در نشست ملی کهنه سربازان آمریکا در شهر پیتزبورگ در این مورد سخنرانی کرد. سخنرانیهای هفتگی خود را هم به این امر اختصاص داد.
اوباما که به خوبی آگاه بود که نتانیاهو قصد دارد تا کلیه یهودیان آمریکا را علیه توافق هستهای بسیج کند، آگاهانه به دنبال جذب یهودیان آمریکا رفت. گفتوگوهای او با یهودیانی چون توماس فریدمن، جفری کلدبرگ، جان استوارت و سخنرانیاش در کنیسه یهودیان واشنگتن دقیقا با همین هدف صورت گرفت. جان کری هم با ۱۲۰ تن از رهبران “کنفرانس سازمان های بزرگ یهودی آمریکا” در پشت درهای بسته نشست توجیهی “پر تنشی” داشت. با این حال، موفقیت اوباما را نمیتوان در این مورد نادیده گرفت. اینک ۵۹ درصد یهودیان آمریکا از توافق هستهای حمایت به عمل می آورند .
چهارم- اوباما از دوران نامزدی ریاست جمهوری، استراتژی حمله نظامی به کشورها را نادرست خوانده بود که به پیامدهای بسیار بدی منتهی میشود. در واقع او سوار بر موج اجتماعی ضد جنگ اواخر دوران جرج بوش وارد کاخ سفید شد. او سیاست آمریکا در رابطه با کشورهایی چون کوبا و ایران را هم نادرست خواند و از قصد خود برای مذاکره سخن گفت.
پس از تفاهم لوزان نیز دائما این مدعا را تکرار کرد که سه راه بیشتر وجود ندارد: توافق هستهای، افزایش تحریمهای کمرشکن، حمله نظامی به ایران. او افزود که تحریم ها هم نهایتاً به حمله نظامی منتهی خواهند شد، برای این که ایران متقابلاً به برنامه هستهای اش سرعت خواهد بخشید. به گفته اوباما، جنگ تنها آلترناتیو توافق هستهای موجود است. در همین چارچوب، جاش ارنست، سخنگوی اوباما، تظاهرات ۲۳ ژوئیه در واشنگتن علیه توافق هستهای را “تظاهرات در حمایت از جنگ” نامید. او گفت که خبر دارد که سناتور کروز قصد داشته “تظاهراتی در حمایت از جنگ” بیرون کاخ سفید برگزار کند. جان کری هم در شورای روابط خارجی گفت که تنها آلترناتیو مخالفان توافق هستهای، بمباران ایران است.
پنجم- اوباما و خامنهای، هر دو تأکید کردند و میکنند که رابطه میان دو کشور و سیاستهای منطقهای شان هیچ تغییری نکرده است.
اوباما برای راضی کردن مخالفان، ضمن گزارش نظارتها و محدودیتهای بسیار گسترده و بلند مدتی که بر برنامه هستهای ایران تحمیل کرده، دائماً بر آمریکا ستیزی، اسرائیل ستیزی، یهودستیزی و تروریستی بودن جمهوری اسلامی تأکید کرد و گفت که از امنیت اسرائیل و متحدان عرب در برابر تهدیدات ایران دفاع خواهد کرد و گزینه نظامی همچنان روی میز قرار دارد. او در مصاحبه با بیبیسی به درستی گفت که هزینه نظامی کشورهای عرب خلیج فارس حداقل ۱۰ برابر هزینه نظامی ایران است. یعنی ایران با این هزینه نظامی نمیتواند تهدیدی برای متحدان آمریکا- با حدود ۶۰۰ میلیارد دلار بودجه نظامی- به شمار رود.
خامنهای نیز متقابلاً از عدم تغییر سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی در حمایت از متحدانش- عراق، سوریه، حزبالله، حماس، مردم بحرین و یمن- سخن گفت. او گفت آمریکا در حالی ایران را به دروغ متهم میسازد که به دنبال سلاحهای هستهای است که خود و اسرائیل دارای هزاران بمب اتمی هستند، آمریکا تنها کشوری است که از بمب اتمی علیه مردم ژاپن استفاده کرده، آمریکا به عراق و لیبی و افغانستان حمله نظامی کرد، در سوریه از تروریستها حمایت به عمل میآورد، از ۴ ماه بمباران مردم یمن توسط عربستان سعودی حمایت به عمل آورده، حکومت منتخب دکتر محمد مصدق را در سال ۱۹۵۳ با کودتا سرنگون کرد و ۲۵ سال به طور مطلق از حکومت شاه حمایت به عمل آورد.
اما حقیقت برخلاف ظواهر مدعیات اوباما و خامنهای است. روابط ایران و آمریکا با این گفتوگوهای علنی، بلند پایه و بلند مدت تغییر کرد. دو کشور در جای پیشا مذاکره قرار ندارند و این امر بیش از هر چیز دیگری موجب نگرانی اسرائیل و دولت های عرب منطقه شده است. بی جهت نیست که هاآرتص ژنرال قاسم سلیمانی را شریک مخفی آمریکا در ایران قلمداد میکند. جان استورات هم به اوباما گفت که در عراق همراه ایران علیه داعش میجنگید و در یمن همراه با عربستان سعودی علیه ایران (دقیقه ۵ و ۳۰ ثانیه).
اگر اختیار به دست اوباما/کری از یک سو و روحانی/ظریف از دیگر سو باشد، تا پایان دوران ریاست جمهوری اوباما روابط میان دو کشور برقرار خواهد شد. دولتهای منطقه از این میهراسند و اوباما و خامنهای به آنان میگویند که هیچ چیز تغییر نکرده است.
ششم- این نکته که “منافع ملی” ایران مبنای قبول یا رد توافق هستهای است، نه اسلام و قانون اساسی جمهوری اسلامی، گامی مهم در سیاستورزی خامنهای است. او آگاهانه و هوشیارانه در انتظار تصمیم کنگره آمریکا است. اگر کنگره توافق هستهای را رد کند و اوباما با وتو هم حریف کنگره نشود، آمریکا از نظر جهان مسئول شکست مذاکرات و توافق شناخته خواهد شد. این پیروزی بزرگی برای آیتالله خامنهای خواهد بود. جان کری و مونیز در واشنگتن پست نوشتند: «عقب کشیدن آمریکا از این توافق اشتباهی تاریخی خواهد بود. در این صورت ما در میان شرکای مان منزوی شده و شاهد گسیخته شدن نظام تحریمها خواهیم بود و این وضع به ایران قابلیت غیرقابل کنترلی در جهت پیشبرد برنامه هستهای خواهد داد.»
—————————————————————————————————
* نسخه انگلیسی این مقاله در ۲۹ ژوئیه ۲۰۱۵ در هافینگتون پست منتشر شده است.
سوال من از اقای گنجی به صورت مشخص و بدون حاشیه اینست که چرا نظام دیکتاوری و فاسد ج.ا.
مثل نظام دیکتاوری و فاسد ال سعود متحد و دوست نظام امریکا نمیشود؟؟
از انجا ج.ا. با حکومت ملحد چین دوست است چرت با اهل کتاب دوست نبست؟
شواهد نشان میدهد کشور ایران در عرض ۳۷ در نتیجه دشمنی با غرب و مشخصا با امریکا و اسراییل دو هزار میلیارپ دلار خیارت خورده.
سود و زیان امریکا ستبزی و دشمنی با اسراییل برای ج.ا چیست
ی
qwerty / 31 July 2015
به گزارش آسوشیتدپرس از تهران، عباس عراقچی معاون وزیر امور خارجه رژیم ایران گفته جمهوری اسلامی به بازرسان آمریکایی یا کانادایی که برای آژانس بین المللی انرژی اتمی کار می کنند اجازه نخواهد داد از تاسیسات هسته ای در ایران بازرسی کنند.
عراقچی در اظهاراتی که روز پنجشنبه از تلویزیون دولتی ایران پخش شد افزود جمهوری اسلامی فقط به بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی از کشورهایی اجازه بازدید از تاسیسات هسته ای را می دهد که با آنها روابط دیپلماتیک دارد.
وی افزود بازرسان آمریکایی و کانادایی اجازه ورود به ایران را ندارند و بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز به اسناد حساس و نظامی دسترسی پیدا نخواهند کرد.
nader / 31 July 2015
وال استریت ژورنال توافق با رژیم سوریه توسط دولت اوباما را با توافق اتمی با رژیم ایران مقایسه کرده و مینویسد فریبکاری که در پروسه خلع تسلیحات شیمیایی سوریه صورت گرفت در حال تکرار شدن در مورد یک فریبکاری دیگر در رابطه با رژیم ایران است.
در توافق سوریه نیز گفته شده بود رژیم بشار اسد دسترسی بازرسان بینالمللی را تأمین خواهد کرد همان چیزی که در توافق اتمی گفته شده است. سازمان سیا در حال حاضر تصدیق میکند که رژیم سوریه کمیت قابل ملاحظهیی از مرگبارترین تسلیحات اتمی خود را حفظ کرده است.
مقاله میافزاید باراک اوباما هنگامی که توافق تسلیحات شیمیایی با رژیم سوریه را اعلام کرد گفت: در صورتیکه بشار اسد به تعهداتش پایبند نباشد دست به اقدام نظامی علیه آن خواهد زد ولی این یک تهدید توخالی بود و الآن تبدیل به یک موضوع مضحکی شده است. رژیم ایران نیز بهصورت گام به گام، پیچیده و فزایندهیی دست به تقلب در مفاد توافق اتمی خواهد زد.
وال استریت ژورنال در پایان نتیجهگیری میکند موضوعی که فریبکاری در توافق سوریه با فریبکاری در توافق اتمی با رژیم ایران را بهم پیوند میدهد باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا میباشد که مصمم به پیشبردن توهمات سیاسی خود در داخل آمریکا به بهای واقعیتهای استراتژیک جهانی است، ضعفهای او برای همه بجز خودش روشن و آشکار است
faryad / 31 July 2015
قدرت توتالیتر ( و شبه توتالیتر همچون حکومت کنونی ایران ) حکومتی نوپدید است . تا قبل از شکل گیری جنبش ها توده ای و بد نبال ان حکومت های توتالیتر در قرن بیستم در فلسفه سیاسی از دونوع شیوه حکومت داری “بی قانون و نتیجه ان قدرت خودکامه ” و ” مبتنی بر قانون و مشروع ” بحث شده بود اما قدرت توتالیتر مدعی حکومتی شد که نتیجه و مجری قانونی جدید است که همه قوانین موضوعه این جهانی منشا و قدرت خود ““mandate خود را از ان کسب می کنند . حکومت اسلامی ایران خود را مبتنی بر قانون تاریخی شیعی امام زمانی می داند و ” می کوشد” تک تک افراد جامعه را چنان تغییر دهد که همچون زمان ظهور هریک مظهر قانونیت و عدالت شوند و تضاد ایندو چنان از میان برخیزد که نیاز به “قانون موضوعه این جهانی ” از بین برود.
قدرت توتالیتر به محض تصرف دستگاه دولتی در یک کشور خود را در موقعیتی متضاد و متعارض قرار می دهد . از یکسو اداره جامعه نیازمند قوانین موضوعه ای است که روابط بین مردم را معین کند و در عین حال این حکومت در جهانی قدرت را در اختیار گرفته است که مبتنی بر قوانین بین المللی است و خود میراث دار این قوانین است . اما تسلیم و پذیرش تام و تمام قوانین موضوعه در یک کشور و قوانین بین المللی به توان و انگیزه جنبش پایان می دهد و در جنبشی که برای نفی این “جهان ” امده است شیوه زندگی نوینی را تثبیت می کند که بدل به شیوه عادی زندگی در جامعه بین المللی می شود . از اینرو قدرت توتالیتر چاره ای جز شکل دادن به دو دستگاه حکومتی در طول یکدیگر ندارد . الف :رهبری جنبش توتالیتر ب: دولت بورکراتیک . محققان هر دو دولت توتالیتر شوروی استالینی و المان هیتلری تا بدانجا پیش رفته اند که از وجود دو حکومت در هردواین کشورها سحن گفته اند که موجب تضاد و بحران در هردو کشور می شده است .
در حکومت اسلامی نیز همچون دیگر حکومت های توتالیتر ( حکومت اسلامی شبه توتالیتر است که دلایل معینی دارد ) قدرت اصلی در اختیار “رهبری جنبش” است که می کوشد کشور و جهان پیرامون را به شیوه ” جنبش مبتنی بر قوانین شیعه امام زمانی ” اداره کند و از تثبیت “شیوه زندگی و حکومت داری مشخص مبتنی برقوانین این جهانی” جلوگیری کند .
“محقق” سیاسی بر مبنای واقعیت نظر خویش را توضیح می دهد اما “اندرز نامه نویس ” از اگر و مگر سخن می گوید .پوپر در جامعه باز ارسطو را به این دلیل از حوزه “محققان سیاسی جدی ” بیرون می گذارد که در دورانی قدرت گیری نیروهای استبدادی از امکان گسترش دموکراسی در یونان سخن می گوید.
در ایران ایت الله خامنه ای که رهبری جنبش را در اختیار دارد تا انجا به قوانین موضوعه داخلی و بین المللی تمکین می کند که حکومت اسلامی و جنبش هردو را تثبیت کند واز خطر برای هردو جلوگیری کند . از انجاییکه اجرای قوانین موضوعه بر عهده دولت بورکراتیک حسن روحانی است ایت الله خامنه ای از سخن گفتن در باره تک تک بند های معاهده ای اتمی که به معنای پذیرش ” قوانین موضوعه بین المللی ” است خوداری خواهد کرد چون “قانون تاریخی شیعه گری امام زمانی ” که ایشان مشروعیت خویش را از ان می گیرد هرگز نباید در ذیل قانون این جهانی قرار گیرد . از سوی دیگر پذیرش هر نوع رابطه دیپلماتیک با امریکا به معنی پایان دادن به جنبش است و رهبران جنبش توتالیتر (و شبه توتالیتر) تا زمانی وجودشان ضروری و معنادار است که قادر باشند بر فراز هر قانونی “جهان “را به گرد خویش به حرکت در آورند.ایت الله سعیدی نماینده ایشان در سپاه ماه گذشته مصاحبه ای کردندکه می توان بدرستی انرا مانیفست حکومت شبه توتالیتر ایران دانست و فهم ان برای هر محقق سیاسی ضروری است .
روابط ایشان با دولت بورکراتیک حسن روحانی و مجوزهای گسترش روابط خارجی درحدود نقش های “رهبری جنبش” و ” دولت بورکراتیک ” باقی خواهد ماند و رهبری اجازه نخواهد داد تا قدرت جنبش نابود شود از اینرو سخن گفتن از “اگر و مگر” رابطه دیپلماتیک ایران و امریکا ناشی از توهم باور به ” حکومت سلطانی ” و رهبر خودکامه ای است که بر اساس امیال و اغراض نظر خویش را تغییر می دهد که با مطالبی که ایت الله سعیدی بدرستی تبیین کرده اند در تضاد است .
شاهد / 01 August 2015
بنظر ميرسد راه حل يافته شده ! برای تغيير نحوه بازرسی از پارچين به اين صورت شکل گرفته که مسئوليت نمونه برداری خاک در پارچين، بجای بازرسان آژانس توسط ايران انجام ! و نمونه ها برای آزمايش به آژانس تحويل داده شود!!؛ با اين شرط که نتايج آزمايش نيز آشکار نشده و مفاد آن جزء پرونده های سری آژانس باقی بماند!
سناتور باب کورکر رييس کميته روابط خارجی سنای آمريکا اظهار داشت که قبول نمونه برداری توسط ايران و تحويل آن به آژانس مانند «درخواست از روباه برای مراقبت از مرغها است!!
Farid / 01 August 2015
توافق کثیف بین کری و نیاک !
naseem / 01 August 2015
آیا آمریکا متعهد شده که از تأسیسات هستهای ایران در برابر اسرائیل حمایت کند؟
شهیر شهیدثالث
روزنامهنگار و تحلیلگر
…..
جالبترین بخش کشمکش بین دو گروه زمانی بود که سناتور مارک روبیو از ایالت فلوریدا که به داشتن مواضع بسیار راست شهرت دارد و یکی از داوطلبان نامزدی انتخابات ریاست جمهوری سال آینده آمریکا از حزب جمهوریخواه است، با کری و مونیز وارد گفتگو شد.
او بهطور غافلگیرانهای از جان کری و ارنست مونیز خواست که در مورد یکی از مواد پیوست شماره ۳ صفحه ۱۴۲ از سند ۱۵۹ صفحهای موسوم به “برنامه جامع اقدام مشترک” (برجام) توضیح دهند.
در ماده مذکور آمده است که هر شش قدرت جهانی، از جمله آمریکا، به اضافه اتحادیه اروپا موظف شدهاند که “با [ایران] همکاری کنند و از طریق برنامههای آموزشی و کارگاه هایی [که به همین منظور برپا میشوند] قابلیتهای ایران را برای محافظت از تأسیسات هستهای خود و مقابله با تهدیدات امنیتی، از جمله خرابکاری، افزایش دهند.”
روبیو با اشاره به این ماده سؤال خود را اینگونه مطرح کرد که ” اگر اسرائیل به این نتیجه برسد که این توافق باب میل او نیست و بخواهد در برنامه هستهای ایران یا تأسیسات آن خرابکاری کند، آیا این توافقی که ما آن را امضاء کردهایم ما را موظف میکند که از ایران در برابر خرابکاری اسرائیل حمایت کنیم؟”
مونیز گفت: “باور من این است که این [ماده] بیشتر به چیزهایی مانند امنیت فیزیکی [دستگاهها] اشاره میکند… [وگرنه] تمام گزینههای ما و متحدان ما و دوستان ما سر جای خود باقی است.”
روبیو بلافاصله واکنش نشان داده و گفت: “این دقیقاً نکته ایست که من دارم. اگر اسرائیل دست به حملات هوایی علیه تأسیسات [ایران] بزند آیا این توافق… ما را موظف میکند که از ایران در برابر آن تهدید محافظت کنیم و به آن تهدید پاسخ دهیم؟”
در اینجا جان کری با شتاب وارد بحث شد و گفت: “مقصود از این ماده این بوده است که در حالی که ما داریم وارد دنیایی میشویم که جنگهای سایبری بهطور روز افزونی برای هر کس مایه نگرانی شده [ایران] از یک تضمین دراز مدت برخوردار باشد. اگر قرار است که شما یک ظرفیت هستهای داشته باشید واضح است که این درخواست را داشته باشید که [سیستم شما] به نحو مقتضی محافظت شود.”
روبیو در پاسخ به این گفته جان کری از وی سؤال کرد که آیا این ماده معنایش این است که ما میباید در برابر “جنگ سایبری” اسرائیل از ایران دفاع کنیم.
جان کری که مشخص بود در تنگنای بدی گرفتار شده گفت: “من به شما اطمینان میدهم که ما بسیار بسیار از نزدیک با اسرائیل کار و هماهنگ کنیم …”!!
روبیو در جواب گفت: “برداشت من اینطور نیست.
از بی بی سی
naseem / 02 August 2015
آقای گنجی، نتانیاهو بارها اعلام کرده است که راه حل او جنگ با ایران نیست و به فشار بیشتر به جمهوری اسلامی فکر می کند.
یهود ستیزی شما در بین نوشته هایی که دارید باعث تاسف است
دَوَّار / 02 August 2015
“چاک هیگل – سناتور سابق و وزیر دفاع قبلی دولت اوباما- در سال ۲۰۰۸ گفته بود: «واقعیت سیاسی این است که لابی یهودی افراد زیاد را در آمریکا با ترس و تهدید خاموش کرده است و در واشنگتن هر گونه اظهار نظری درباره اسرائیل گونهای توهین به مقدسات به شمار می آید.»”
سناتور لیندسی گراهام ازایالت کارولینای جنوبی در جلسه قبول و یا رد وی برای پست وزارت دفاع از چاک هیگل در مورد گفته های وی در مورد لابی اسرائیل و نامها سوأل کرد و جواب هیگل این بود که نباید اینطور میگفت و هیچ نامی را هم نمیدانست https://www.youtube.com/watch?v=l1xSY-g0Ghk . سناتور تد کروز از ایالت تکزاس هم هیگل را هم زیر فشار گذاشت که هیگل را پاک درمانده کرد بود https://www.youtube.com/watch?v=r0UZMi19yzg . هیگل در مقابل با لابی های ایرانی در تماس بوده و عکس های دست جمعی با هم دارندhttps://www.google.se/search?q=Hagel+%26+iranian+lobby&rlz=1C1GGGE___SE578SE621&espv=2&biw=1920&bih=979&tbm=isch&source=lnms&sa=X&ved=0CAYQ_AUoAWoVChMIrsaqqdyUxwIV6_5yCh0FxQFw&dpr=1#tbm=isch&q=Hagel+%26+iranian+hushang+amir+ahmadi&imgrc=CymkoOH49xi4aM%3A. هیگل Episcopalian و ضد یهود هست و بهمین جهت مورد استناد و پسند نویسنده قرارگرفته است.
Behrouz / 06 August 2015