آقای فرشتیان، آیا قرآن یک متن بیتاریخ است که در لحظاتی متافیزیکی آفریده شده؟
اگر پیشینه مباحث مربوط به تاریخ قرآن را در نظر بگیریم درمییابیم که از قرن سوم هجری در بین دانشمندان علم کلام اسلامی، این بحث مطرح شده بود که آیا کلام خدا یعنی قرآن «قدیم» است یا «حادث»؟ برخی بر این باور هستند که ریشه نامگذاری علم «کلام» بدین نام، نیز به مناسبت همین اختلاف در آفرینش کلام خداوند بوده است. این اختلاف دیدگاه در مورد کلام خداوند، موجب کشتار و درگیری بین مسلمانان شده بود که هر کدام، گروه مقابل را تکفیر میکردند. اشاعره معتقد بودند کلام خداوند مثل ذات خداوند «قدیم» است، ولی معتزله کلام خدا را «حادث» میدانستند و لذا نزاع خونینی بین آنان درگرفت. شیعه، تمایل زیادی برای ورود در این مباحث نداشت ولی در مجموع میتوان نظر شیعیان را خلاصه کرد که کلام خدا را حادث میدانند و بر این باور هستند که فقط خدا قدیم است یعنی در «زمان» ایجاد نشده است ولی کلام خدا ایجاد شده، أمری از خدا صادر شده، و کلامی از وی بیان شده است. اما چگونه این بیان، ابراز شده است مسأله دیگر و بحثی مجزاست.
این بحث کلامی در مورد آفرینش قرآن، به شیوه فوق در سدههای نخستین ظهور اسلام آغاز شد. در دوران متأخرتر، مشابه این بحث از زاویه دیگری مطرح شد، اینبار بحث از این زاویه مطرح شد که قرآن اگر در زمان خاصی حادث شده باشد، و متعلق به بستر تاریخی ویژهای باشد، أوامر و نواهی و دستوراتش فقط برای همان بستر تاریخی جنبه امر و نهی دارد، برای نسلهای دیگر، به یک حادثه تاریخی تبدیل میشود. برخی نیز نتیجهگیری کردند که چون قرآن، تاریخی دارد پس برای تاریخ خاصی مطرح شده است و برای همان برهه، حجت و برهان است و در تاریخی دیگر پایان مییابد.
بهنظر میرسد اگر با دقت توجه کنیم، از این جهت، باید میان آیات مختلف قرآنی تفکیک قائل شد. این آیات بر دوگونه هستند: برخی از آنها دستورات و أوامری هستند که میتوان آنها را «بیتاریخ» یا «فراتاریخی» دانست و برخی دیگر، برای تاریخ خاصی وارد شدهاند. به عنوان نمونه آیات مرتبط به تشویق به رفتار عادلانه و نهی از ستم به دیگران، فراتر از ظرف زمان و مکان انعکاس دارند، از زمان نزول در عصر بعثت پیامبر اسلام (و حتا قبل از آن دوران) تا امروز و تا فردا، ستم به دیگران ناشایست است. اما آیاتی دیگر هستند که وضعیت زمان و مکان نزول در آن تأثیر داشته است، مخاطب مستقیم و اصلی این آیات مردم همان دوران هستند، هرچند برای سایر مردم هم میتواند از جنبه هایی دیگر، آموزنده باشد و می توان درسهایی از آن آموخت ولی این آیات از جهت شکلی فقط برای همان دوران خاص هستند. برخی از این آیات، برای پاسخگویی به دغدغههای مردم در برهه ای از تاریخ بودند، اکنون نه تنها آن آیات تاریخی شدهاند بلکه آن دغدغهها نیز پایان یافتهاند و برای دوران معاصر موضوعیتی ندارند. مثلا آیات و احکام مربوط به برده و کنیز، امروز موضوعیتی ندارند هرچند به عنوان بخشی از تاریخ، میتواند مستند تاریخی باشد و حتا میتوان از آنها درس هایی برای امروز گرفت ولی موضوعیت آنها به محاق رفته است.
آیا خبرهایی مانند کشف کهنترین نسخه قرآن در حوزهها بازتاب پیدا میکند و زمینهساز بحثهایی پیرامون آن است یا خیر؟
بدون تردید، این مباحث در حوزه های علمیه به شکل آشکار و جذابی مطرح شده و میشود. حوزههای علمیه امروز به دلیل دسترسی به تکنولوژیهای مدرن و فنآوریهای نوین، به روز بوده و به سرعت در جریان این حوادث قرار گرفته و واکنش نشان میدهند.
شاید برخی از متدینین به شکل سادهای تلاش کنند کشف این نسخه را دلیلی بر حقانیت باورهای دینی خویش قرار بدهند. اما به نظر میرسد بحث اصلی در محتوای آن باشد که بایستی در مقام مقایسه و ارزیابی دید که با قرآنهای موجود کنونی چقدر همخوانی یا تفاوت دارد. در آن صورت، بحثهایی مربوط به تحریف و سندیت و وثاقت متن نیز میتواند مطرح شود و مخالفان و موافقان استدلالهای خویش را ارایه کنند. البته بحثهای جدی، در صورتی میتواند به شالودهریزی یک تئوریپردازی کمک کند که از جهت علمی، این ابزارها بدون خطا باشند یعنی ضریب دقت خطاناپذیری و قاطعیت این ابزارهای جدید تعیین سنِّ تاریخی، در دقت علمی نظریهها و تئوریهای مربوطه تأثیرگذار خواهد بود.
نکته دیگری که قاعدتاً بایستی مورد توجه قرار گیرد این است که آیا این نسخه، بخشی از قرآنی هست که در زمان خلیفه سوم متحدالشکل شد و به عنوان «رفرانسِ قرآن» یا به تعبیری دیگر به عنوان «قرآنِ رفرانس» بین مناطق اسلامی توزیع شد؟ یا این که بخشی از دستنوشتههایی است که به صورت پراکنده موجود بود و به هنگام ارایه قرآن متحدالشکل، خلیفه دستور محو کردن آن نسخههای پراکنده را داده بود و احیاناً این مکتوب، مخفی ماند و محو نشد؟ به عبارتی دیگر، این، فقط یک یادداشت از چند آیات مربوط به قرآن است که در پی متحدالشکل شدن قرآن، از محو شدن در امان ماند، یا اینکه بخشی از آن قرآن رسمی است که در زمان خلیفه سوم ارایه شد و مسلمانان بر وثاقت متن آن تقریباً اجماع دارند.
روشنفکران دینی چگونه میاندیشند؟ آیا آنها به متن نگاه تاریخی دارند؟
روشنفکران دینی، شامل طیفی متنوع و گسترده میشوند که به دلیل عدم انسجام مبانی، نمیتوان نظر یگانهای را به این طیفهای متنوع نسبت داد. مضافاً بر این که گزاره «نگاه تاریخی به متن» نیز میتواند از منظرهای گوناگونی مورد توجه قرار بگیرد. منظور از تاریخی بودن متن، گاهی «بشری» پنداشتن متن است که در برابر «الاهی» پنداشتن متن، بهکار برده میشود، یعنی گزاره «تاریخی» در برابر گزاره «وحیانی» یا «متافیزیکی» قرار داده میشود. ولی گاهی منظور متنی است که «کاربردی تاریخی» دارد و برای موقعیت خاصی نازل شده است که در برابر متن «فراتاریخی» بهکار برده میشود. این تعاریف مختلف، دستاوردها و نتایج متفاوتی دارد.
برای تبیین چگونگی نگرش به متون مقدس، میتوان از زاویه دیگری نیز به مسأله نگریست که امروزه جنبه کاربردی داشته باشد. از این منظر، میتوان دو نگرش بنیادینی که نتایج متفاوتی در عملکرد مسلمانان دارد را با یکدیگر مقایسه کرد. در نگرش سنتی، متن، امر مقدسی تلقی میشود و قرآن، جامع همه راه حلها برای تمام بشریت تا انتهای تاریخ حیات بشر است، به همین اعتبار، کلیه فرامین همان متون کهن، امروزه بایستی اجرا شوند و اگر در اجرا مشکلی پیدا شود و یا با خِرد بشری ناسازگار باشد این ناسازگاری به حساب نارسایی و ناتوانی خِرد بشری گذاشته میشود.
در برابر این طرز تفکر محافظهکارانه و سنتی، نگاههای نواندیشانه، آموزههای دینی را با خِرد و منطق بشری هماهنگ میداند. متون مقدس در ظرفهای تاریخی خاصی پدید آمدهاند که در همان ظروف قابل تفسیر و توجیه و اجرا هستند. لذا اگر ما با فرامینی از متون مقدس مواجه شدیم که با خِرد بشری سازگار نیست میبایست به توجیه تاریخی آن متون توجه کنیم، آن متون در آن ظرفهای تاریخی نه تنها با خِرد بشری آن دوران ناسازگار نبودند بلکه مورد تأیید و پذیرش بودند لذا در آن دوران مقبول افتادند، و حتا اگر ما با خِرد امروزی در تونل زمان، به آن دوران بازگردیم، با توجه به مستلزمات و نیازهای آن دوران، آن راه حلهای ارایه شده را منطقی درمییابیم. اما آن چه که در زمانه ما با خِرد بشری ناسازگار است و به عنوان مثال، اجرای آن موجب ستم میشود و میدانیم که طبق اصول مسلم همین مکتب، ستم به دیگران، هم منع شرعی دارد و هم منع عقلی، لذا آن بخش از متون، آمریت خویش را برای ما از دست میدهد، آنچه که از آن بخشها برای ما باقی میماند ارزشهای فراتاریخی است.
متن را باید در ظرف تاریخی نزولش بازخوانی کرد. متن در خلاء پدید نیامده است بلکه جایگاهی دارد منشأیی و فرودگاهی دارد که برای درک بهتر پیام، باید آن را در بستر واقعیات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نزولش قرائت کرد. حتا در بین مفسرین و فقهای متقدم نیز، توجه به «شأن نزول آیات» جایگاه ویژهای داشت و برای فهم متن به شأن نزول آن توجه میکردند. دانش شأن نزول، کمک میکند تا برای درک بهتر مفهوم آیات، متن در ظرف تاریخی خودش بازخوانی شود، زمینههای تاریخی و بسترهای نزول آن نیز مورد توجه قرار گیرد. به ویژه بخشهای احکام اجتماعی قرآن، مثل حدود و قصاص را باید در همان متن تاریخیاش قرائت کرد، تا به کُنه هدف شارع از این قانونگذاریها پی بُرد.
چرا سنتیها با نگاه تاریخی به متن مشکل دارند؟
سنتیها به دلیل نگرش محافظهکارانه خویش با هر نوع دستاورد جدیدی با دیده تردید مینگرند. البته بخشی از نگرانیهای آنان نیز قابل درک است، آنها نگران هستند زیرا نمیدانند این نگاه تاریخی سرانجامش به کجا ختم میشود، آنها تمایلی ندارند که با تاریخی دانستن متن، از قُدسی پنداشتن آن و از ابدی بودن آن کاسته شود. زیرا در آن سو، برخی از باورمندان به نگاه تاریخی به متن، در نهایت نتیجهگیری میکنند که متنی که تاریخ دارد، تاریخ مصرفی هم دارد و در نهایت تاریخ انقضایی هم دارد.
نگرانی اصلی رهبران سنتی دین، حفظ اصل و اساس دین و پیامهای دینی است همانگونه که از قدیم رایج بوده. آنها باور و یقین دارند که این متن مقدس از جانب شارع مقدس، برای سعادت همه بشریت در همه اعصار و همه امکنه نازل شده است، فرامین آن را به همان شکل، امروزه برای بشر قرن بیست و یکم، وافی و بلکه کافی میدانند. در تعارض خِرد با متن، اولویت را به متن میدهند، زبان حالشان میتواند این باشد که:
«هر چه هست از قامت ناساز بیاندام ماست
ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست».
این گونه مقدس پنداشتن متن، کار آنان را تسهیل میکند و مسئولیتشان را تقلیل میدهد. اندیشیدن و بکارگیری خِرد نیز نیمهتعطیل میشود. با استناد به ظاهر متن، مسئولیت را متوجه متن (شارع) میکنند بدون آنکه خود مسئولیتی بپذیرند.
در ادیان مختلف، روحانیون و دانشمندان آن، همزمان به دو وظیفه اشتغال دارند، یکی حفظ مرزهای دین و نشانهگذاری بین امر مقدس و امر نامقدس است، و دیگری شرح و تفسیر متون مقدس. البته در مواردی که قدرتی داشته باشند به وظیفه سومی نیز اشتغال پیدا میکنند که آن، اجرای فرامین مکتوب متون مقدس است.
به نظر میرسد که سنتگرایان، سخت به وظیفه اول اشتغال دارند و خود را دژبان برج و باروهای امر مقدس میپندارند. ولی به هنگام نیاز به بازخوانی و تفسیر متون مقدس، برخی به دلیل راحتطلبی و آسودگی خاطر، و برخی دیگر به دلیل نگرانی از کاهش باورهای معنوی و قُدسی دینداران، حاضر نمیشوند از ظاهر متن دست برداشته و به خویش زحمت خردورزی بدهند. زیرا آن خردورزی، مسئولیتآفرین هم هست. سنتگرایان ترجیح میدهند مسئولیت تفسیر و بازخوانی متون مقدس را متقبل نشوند. آنان از زیرِ بارِ تاریخیِ شرح وظایف خویش شانه خالی می کنند و با مقدس انگاشتن متن، از بازخوانش آن خودداری میورزند.
«قدیمیترین» قرآن جهان در دانشگاه بیرمنگام کشف شد
قرآنِ گفتاری و بازسازی گفتمانِ دینی
محمد: انسانی جایزالخطا و انتقادپذیر
اسلام: آغازی نو، در تداوم سنتهای کهن
در همین زمینه:
«قدیمیترین» قرآن جهان در دانشگاه بیرمنگام کشف شد
قرآنِ گفتاری و بازسازی گفتمانِ دینی
در میان بخش قابل توجه ایی از اساتید تاریخ و اسلام شناسان غربی، وجود خارجی پیامبری بنام محمد و کتاب منسوب به او “قرآن” (البته بدون باور به احادیث و روایت غیر قابل اثبات شده علمی تاریخی)، در هاله ایی از ابهام و ناروشنایی است. “قرآن بیرمنگام” میتواند برگه ایی ابتدایی از یک جنبش فکری مذهبی در خاورمیانه باشد که بعدها شاخه و برگ داده شده و امروزه بشکل یک متن مذهبی درامده و رفرنس است یا یک تقلب انگلیسی- اسراییلی برای دلبری شیخهای نفتی و جهان اسلام بر علیه آگاهی به حقایق تاریخی , در منطقه ایی پر آشوب و دین بیمار مذهبی زده خاورمیانه که همه چیز را در تسلیم شدن به خدا و سرنوشت میداند و از توانائیهای نامحدود و متحول خود بعنوان یک انسان بیخبر است !
جمهوریخواه / 02 August 2015