نیروهای منتقد به برنامههای اتمی ایران نه یکدست بودند و نه با انگیزهها و هدفهای یگانهای به نقد برنامه اتمی حکومت ایران پرداختند. آنها شامل نیروها و افرادی با دغدغه منافع ملی ایران و موضع میهندوستانه و مردمخواهانه تا نیروها و افرادی با موضعِ همکاری وهمدستی با جنگطلبان اسرائیلی و نئولیبرالهای آمریکایی میشوند. طبیعی است که نوع انتقاد و نوع روشنگری چنین طیفِ وسیعِ ناهمگون و نامتنجانسی نه قابل یک کاسه شدن است و نه به یک معنا قابل جمعبندی. یکی به نقد مینشیند تا از زیان بیشتر به جامعه و مردم جلوگیری شود و دیگری نقد میکند تا دستمایه دخالت نیروهای خارجی در ایران را فراهم آورد.
به علت چندوجهی بودن سیاست اتمی حکومت ایران و چندوجهی بودن سیاستهای قدرتهای بزرگ جهانی در برابر حکومت ایران ( که بخش قابل ملاحظه آن در اصل نه به سیاستهای اتمی حکومت که به دیگر سیاستهای خارجی جمهوری حکومت اسلامی معطوف بود) در نگاه روشنفکران منتقد به این برنامه فراز و فرودهای فراوان قابل رؤیت بود. اما به گمان من عده زیادی از روشنفکران مترقی ایران از روز نخست به این برنامه و جاهطلبیهای خانمانبرانداز آن واکنش نشان دادند؛ هرچند که در هیاهوهای سیاسی چندجانبه و منفعتطلبانه روز، بسیاری از هشدارها و نکتههای اساسی آنها به حاشیه رانده شدند.
نقطه قوت نقدها به برنامه اتمی حکومت ایران، در بیان این مطلب خلاصه میشد که مملکتی که بزرگترین منبعِ گاز جهان را در اختیار دارد و از چنین منبع تمام نشدنی انرژی خورشیدی برخوردار است، نیازی به این برنامه کمرشکن اقتصادی و ضدملی ندارد.
اما به گمان من به رغم همه نقدهای عالمانه و مسئولانه، نیروهای اپوزیسیون و روشنفکرانِ مترقی ایران آنطور که میبایست نتوانستند جنبههای گوناگون و مردمفریبانه شعارِ کاذبِ ملیِ «حق مسلم ما» را به درستی نشان دهند و تأثیری درخور داشته باشند. آنها همچنین نتوانستند با یک شعار معین و مشخص و با یک برنامه روشن به صورت هماهنگ و متحد ابتکار عمل را به دست بگیرند.