بار دیگر، با شروع فصل تابستان، اخبار نابودی جنگل‌ها در آتش‌سوزی، شعله‌ور شده است. اما این تنها عامل مرگ جنگل‌ها نیست. بیماری‌ها و آفت‌هایی که به جان درختان بلوط و بسیاری دیگر از گیاهان و درختان افتاده‌ است نیز باعث نابودی میلیون‌ها درخت در منطقه زاگرس شده و همچنان نیز می‌شود.

zagros3

سوءاستفاده، ویرانی و ناتوانی در پیشگیری و محافظت از منابع طبیعی داستان تازه‌ای نیست. اهمیت این موضوع اما در تأثیر این گونه فعالیت‌ها بر محیط زیست و در عین حال بر سلامت زیستی، اجتماعی و اقتصادی مردم جامعه است. در عین حال می‌دانیم که رابطه پیچیده و درهم تنیده‌ای میان این گونه ‌فعالیت‌ها و اثراتشان وجود دارد. داستان جنگل‌ها و مراتع طبیعی نیز از این قاعده مستثنا نیست.

شاید ویران شدن جنگل‌های ایران در مقایسه با مقیاس جهانی آنچنان بالا نباشد، اما با در نظر گرفتن وسعت کم آن‌ها، آنقدرها هم نمی‌توان به بقایشان در آینده امیدوار بود.

زیست‌بوم حساس ایران نیازمند آن است که پیوسته در معادلات توسعه‌ای، عمرانی و صنعتی مورد توجه قرار گیرد. اما متأسفانه آنچه اغلب شاهد آن هستیم عکس این گزاره است.

ایران جزو ۵۶ کشوری است که دارای پوشش جنگلی کم در جهان تلقی می‌شود و با توجه به منابع آبی محدود، تبخیر شدید و فرسایش بالای خاک انتظار می‌رود که مدیریت آن از اهمیتی دو چندان برخوردار باشد.

بانک جهانی در برآورد خود در سال ۱۳۸۴به رقم ۱۲۵ هزار هکتار ویرانی جنگل‌های ایران در سال اشاره کرد. برخی از مطالعات و گزارشات، حتی میزان ویرانی را تا حدود ۲۰۰ هزار هکتار در سال تخمین زده‌اند. آماری که هر انسانی را نسبت به آینده ناامید می‌کند. این در حالی است که سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری مدعی مدیریت پایدار جنگل‌ها‌ است.[منبع]

یکی از دلایل تمایل کشاورزان به زراعت در خاک‌های جنگلی، برخورداری این خاک‌ها از مواد آلی زیاد و ساختمان مناسب بوده که البته با اعمال خاک‌ورزی و بهره‌برداری انسان تغییر می‌کند.

بهره‌برداری‌های بی‌رویه از منابع طبیعی همراه با افزایش جمعیت و تمرکز بر سودآوری جنگل‌ها در تولید چوب و همچنین بهره‌برداری کشاورزی از آن‌ها، روند ویرانی جنگل‌ها را سرعت بخشیده است. همچنین افزایش شمار گردشگران در مناطق جنگلی بدون نظارت و عاری از امکانات گردشگری نقش به‌سزایی در نابودی و آتش‌سوزی‌های دهه‌های اخیر داشته است.

ناگفته نماند که مراتع و جنگل‌ها با چالش‌ها و مشکلات دیگری نیز مواجه‌اند. از جمله این موارد می‌توان به کنترل قاچاق چوب و نقش افراد وابسته به نهادهای قدرت، با سرمایه و امتیازات خاص اشاره کرد.

به تازگی سرهنگ تقی محمدی، فرمانده یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها، در گفتگو با خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا از کمبود نیروی حفاظتی سخن گفته است که نشانگر چالش‌های موجود در زمینه اختصاص بودجه و به کارگیری نیروی انسانی آموزش دیده در این بخش است.[منبع]

از مرگ جنگل تا فرسایش خاک

پوشش گیاهی از راه کاهش تولید رواناب و افزایش نفوذ آب در خاک، از فرسایش خاک می‌کاهد. همچنین ریشه‌های گیاهان در حفاظت از آب و خاک مراتع و جنگل‌ها نقش بسیار مهمی را ایفا می‌کنند.

جنگل‌های ایران بیشتر در مکان‌هایی پر باران و با شیب تند واقع شده‌اند که از پتانسیل ویرانی بالایی برخوردار هستند. گیاهان و درختان موجود در این مناطق، خاک را به‌وسیله ریشه‌ها تثبیت و قطرات باران را از طریق تنه، ساقه واندام هوایی (بویژه تاجپوش جنگل) جذب و باعث کاهش سرعت برخورد قطرات باران برسطح زمین می‌شوند.

یکی از خدمات زیست‌محیطی جنگل‌ها کاهش روند فرسایش خاک در برابر آب و باد است. پدیده‌ای که هم‌اکنون گلوی ایران را گرفته و بی‌توجهی دولت و مسئولان ایران را با شتاب هرچه بیشتر به سوی آینده‌ای تاریک هدایت می‌کند. از جمله نتایج‌ این امر، کسب رتبه‌ی بالای بیابا‌‌ن‌زایی در ایران و قرارگرفتن در قعر جدول این شاخص‌ محیط‌ زیستی است.

ملی شدن جنگل‌ها

سیاست‌های اعمال شده در زمان حکومت پهلوی، که پیش‌تر نیز در باب کشاورزی و آبیاری به طور خلاصه به آن پرداخته شد، تغییرات ساختاری در مدیریت جنگل‌ها و مراتع را نیز در پی داشت. با اجرای طرح ملی کردن مراتع طبیعی و مناطق جنگلی قرار بود از ویرانی و بهره‌برداری‌های غیرقانونی از چوب به منظور تولید سوخت جلوگیری شود. اما تغییر در ساختار مدیریتی پیامدهای دیگری را نیز در پی داشت.

نظام‌های مالکیتی و اجاره‌داری زمین در ایران تا پیش از تصویب اصل پنجم انقلاب سفید انواع گوناگونی داشت که مالکیت خصوصی و جمعی را نیز شامل می‌شد. پس از تصویب این اصل در سال ۱۳۴۲، دولت مالکیت کامل و مدیریت جنگل‌ها را به دست گرفت.

از سال ۱۳۵۷ به این سو، در خوشبینانه‌ترین حالت، حداقل ۳۰ درصد جنگل‌های ایران از بین رفته است. هر سال مساحت زیادی از جنگل‌ها یا در آتش می‌سوزند و یا در اثر ویرانی و تغییر کاربری از بین می‌روند. افزایش دما، کاهش دما و خشکی هوا را می‌توان به درستی در میان عوامل تأثیرگذار آتش‌سوزی قرار داد، اما ساده‌انگارانه خواهد بود اگر تنها طبیعت را مقصر بدانیم.

طبق گزارش سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری ایران، مناطق جنگلی تنها ۱۰ درصد از مساحت ایران را فرا گرفته‌اند. همین سازمان، اصلی‌ترین وظیفه‌ی خود را نیز محافظت از همین ۱۰ درصد می‌داند. این در حالی است که در دهه‌های اخیر پدیده‌ چرای بی رویه دام و فعالیت‌های مخرب انسانی به صورت جدی آینده‌ی جنگل‌ها را تهدید می‌کند. بگذریم که حالا تهدیدی به مراتب نگران کننده‌تر نیز به آن اضافه شده و آن آتش‌سوزی فزاینده در این مناطق است.[منبع]

پس از تصویب اصل پنجم تا امروز همواره کوشش‌هایی از سوی دولت در زمینه بازگرداندن مدیریت محلی صورت گرفته است. در کوه‌های زاگرس روش‌های مدیریتی سنتی محلی و غیر رسمی از سوی دولت ایجاد شد و هنوز هم وجود دارد. تعداد انگشت‌شماری سازمان‌های غیردولتی نیز در این زمینه تلاش‌هایی کرده‌اند.

پس از تغییر رویه شورای عالی جنگل‌ها در سال ۱۳۸۱ و بازنگری در برخی نظام‌های مدیریتی سنتی، این شورا پژوهش‌هایی را در زمینه مشارکت عمومی و دانش بومی از جمله پرورش جنگل مرتع‌داری و احیای جنگل انجام داده است. با این وجود، راه درازی در پیش است و با توجه به بودجه محدود و رویکرد مدیریتی تک وجهی، دور از انتظار نیست که روند نابودی جنگل‌ها نیز به مسیر غیرقابل بازگشت دیگری در تاریخ طبیعی ایران تبدیل شود.

بها دادن به جنگل‌ها

نظام اقتصادی حاکم بر ایران همسو با نظام سرمایه محور اقتصاد جهانی، همه معادلات را در رابطه با هزینه و سود توصیف و ارزیابی می‌کند. این در حالی است که بسیاری از «اثرات بیرونی» لزوماً و به طور مستقیم قابل مشاهده و ارزیابی نبوده و اندازه‌گیری آن‌ها بسیار پیچیده است.

برای مثال، در برخی پژوهش‌ها با استفاده از تحلیل‌های اقتصادی هزینه-فایده، خسارت ناشی از ویرانی جنگل‌ها در جریان سدسازی در برابر سود حاصل از ساخت سد قابل جبران ارزیابی شده است. این رویکرد سود محور، همچنین نسبت به جنبه‌‌هایی از مدیریت منابع طبیعی از جمله رابطه معنوی و هویتی مردم، بی‌توجه است. اما بر اساس همین رویکرد نیز دلیل کافی برای محافظت از مناطق جنگلی وجود دارد.

یک پژوهش در سال ۱۳۹۰ در دانشگاه آزاد اسلامی لاهیجان، برآورد کرده که ارزش ۱۱ خدمت زیست بومی جنگل‌ها (از جمله تنظیم جریانات هیدرولوژیکی و بیولولوژیکی، نگهداری کربن در خاک و فرسایش آبی و بادی) در ایران برابر با ۴۳ درصد ارزش تولید ناخالص ملی است.

این در حالی است که بانک جهانی در سال ۱۳۸۴ خسارت ناشی از ویرانی جنگل‌ها را ۸ دهم درصد تولید ناخالص ملی عنوان کرده است. علاوه بر این، بسیاری از این خدمات قابل جایگزینی نبوده و ارزش واقعی این خدمات، به طبع از تخمین‌های این مطالعات بیشتر است.

نقش مردم محلی در تصمیم‌گیری

سازمان جنگل‌ها در پی آن است که در راستای محافظت و احیای جنگل‌ها با در نظر گرفتن مسائل اجتماعی و اقتصادی مردم این نواحی عمل کند. این در حالی است که این سازمان تصمیمات خود را در غیاب نمایندگان ساکنان محل می‌گیرد و نیازهای واقعی جوامع محلی در این تصمیمات انعکاس نمی‌یابد.

سیاست‌‌های نامنسجم، غیر فراگیر و مقطعی دولت در بخش محیط زیست تا به امروز از کاستی‌های بسیاری در زمینه مدیریت جنگل‌ها رنج برده است که نابودی جنگل‌ها را به دنبال داشته است. همچنین طرح‌های بهبود دهنده جنگل‌داری اغلب رویکردی ساده و مقطعی داشته‌اند. علاوه بر این، در بسیاری از موارد مدیریت مشارکتی جنگل‌ها ناکام بوده که از جمله دلایل آن می‌توان به رویکرد بالا به پایین مسئولان و مقاومت مردم در برابر طرح‌ها اشاره کرد.

بسیاری از پژوهش‌های اخیر به لزوم مشارکت مردم محلی و گذار از مشارکت در فرآیندهای اجرایی و تمرکز بر مشارکت در فرایندهای هدف‌گذاری اشاره کرده‌اند. چنین رویکردی کاهش هزینه اداره جنگل را نیز در پی خواهد داشت.

هم اکنون حدود ۳۹ درصد از جمعیت ایران در مناطق جنگلی زندگی می‌کنند. درنتیجه نمی‌توان در مقابل پیامدهای زیستی ناشی از ویرانی جنگل‌ها بر این جمعیت سکوت کرد. مشارکت مردم این نواحی به شکل صوری نیز بی‌فایده است. مردم محلی باید در منافع حاصل از مدیریت جنگل سهیم باشند.

در پایان باید به این نکته توجه داشت که ویرانی و مصرف بی‌رویه منابع طبیعی روز به روز به مرحله‌ بازگشت‌ناپذیری نزدیک‌تر می‌شود و برگرداندن این رویه نیازمند نگاهی چندجانبه و در برگیرنده وجوه مختلف عوامل مرتبط با این پدیده است. رویکردی که به نظر ساده می‌آید اما در عمل با موانع و دشواری‌های بسیاری روبه‌رو است.


از همین نویسنده:

چگونه کشاورزی ایران به چاه افتاد؟