در آرژانتین، میدان مایو، میدان مادران است؛ میدان گردهمایی‌های سیاسی بوینوس‏ آیرس‏، در حوالی مقر روساى جمهورى آرژانتین. پنج‌شنبه هر هفته، درست سر ساعت پانزده و سى دقیقه، مادران در این میدان جمع می‌شوند؛ با سربند سفید و عکس‏ فرزندان‌شان بر سینه. راهپیمایی آنها در این میدان چند دهه طول کشیده است. فرزندان آنها ناپدیدشدگانى هستند که در فاصله سال‌های ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۳ به دست نظامیان حاکم کشته شدند.

در ایران مقاومت مادران تاریخی سی و چند ساله دارد؛ مقاومت مادران کشته‌شدگان دهه شصت تا مقاومت مادران واقعه ۱۸ تیر ۱۳۷۸ و پس از آن مادران جنبش سبز. به بهانه سالروز ۱۸ تیر یادی می‌کنیم از مادری که ۱۶سال است می‌خواهد از سرنوشت فرزندش باخبر شود و مادری که شش ماه پس از ناپدید شدن فرزندش، از اندوه جان باخت.

saeed zeinali
اکرم نقابی در کنار نسرین ستوده

۱۶ سال پرسشگری

۱۸ تیر ۱۳۷۸، پس از اعتراض‌های دانشجویی و حمله به کوی دانشگاه تهران، فصل تازه‌ای در ناپدیدسازی فعالان سیاسی و دانشجویی رقم خورد. در میان آنها که در این جریان ناپدید شدند، نام سعید زینالی به دلیل مقاومت مادرش، اکرم نقابی، شناخته‌شده‌تر است.

saeedzeinali
اکرم نقابی

سعید زینالی سه روز بعد از واقعه حمله به کوی دانشگاه تهران در تیرماه ۷۸ در منزل شخصی و در مقابل چشمان مادرش بازداشت شد. با گذشت ۱۶سال از حوادث ۱۸ تیر، تاکنون درباره سرنوشت سعید زینالی پاسخی از سوی نهادهای امنیتی داده نشده، اما مادرش همچنان با حضور در میان خانواده‌های کشته‌شدگان، مصاحبه با رسانه‌ها و مورد پرسش قرار دادن مقام‌های مسئول، به پیگیری‌هایش ادامه می‌دهد. او تا‌کنون یک بار به دلیل مصاحبه با صدای آمریکا و یک بار دیگر به دلیل شرکت در جمع مادران عزادار در پارک لاله دستگیر و زندانی شده است.

۱۸ تیر ۱۳۹۲، اکرم نقابی، مادر سعید زینالی، در گفت‌وگویی با بی‌بی‌سی فارسی گفت که در دیدار با علی‌رضا آوایی، رئیس کل دادگستری استان تهران، به او قول داده شده که از سرنوشت پسرش اطلاع یابد.

اکرم نقابی گفته بود با اینکه پسرش چند ماه پس از بازداشت با او تماس تلفنی گرفته، مقام‌های قوه قضائیه تا مدتی بازداشت بودن او را نمی‌پذیرفته‌اند، اما پس از پیگیری‌هایی سرانجام گفته‌اند که او بازداشت بوده و به او گفته شده که فرزندش دست‌کم تا سال ۸۱ در زندان اوین بوده است.

به گفته اکرم نقابی به غیر از او چندین خانواده دیگر نیز در آن سال‌ها پیگیر وضعیت فرزندان‌شان بودند که در ناآرامی‌های ۱۸ تیر ۷۸ مفقود شده بودند. دست‌کم پنج خانواده دیگر تا چند سال پیش پیگیر وضعیت فرزندان‌شان بوده‌اند که به دلایل نامعلومی دیگر این کار را رها کرده‌اند.

حرف‌های متناقضی به مادر سعید زینالی زده شده است. برخی به او گفته‌اند که فرزندش کشته شده و وقتی او خواستار دیدن قبر و گشایش آن شده، از پیگیری حرف خود دست کشیده‌اند.

در آخرین اقدام، فروردین ماه ۱۳۹۴، خانواده سعید زینالی از علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، به مجلس خبرگان رهبری شکایت کردند. اکرم نقابی، مادر سعید زینالی در مصاحبه با سایت روز گفت: «هر کجا مراجعه کردیم در نهایت گفتند باید ار طریق بیت رهبری پیگیری کنی. بیت رهبری هم هیچ پاسخی به ما نمی‌دهد، برای همین ناچار شدیم از رهبری به مجلس خبرگان رهبری شکایت کنیم.»

او می‌گوید که نهاد بازداشت‌کننده فرزندش سپاه است و رهبر جمهوری اسلامی، به عنوان فرمانده کل قوا در این زمینه مسئولیت دارد.

مادری که تاب نیاورد

اما در میان نام‌هایی که از ناپدیدشدگان حوادث ۱۸ تیر فاش شده است، فرشته علیزاده، فعال دانشجویی دانشگاه الزهرا و مسئول برد انجمن این دانشگاه هم نام شناخته شده‌ای است. او هم در درگیری‌های پس از حمله شبه‌نظامیان انصار حزب‌الله و پلیس به خوابگاه دانشجویان در کوی دانشگاه تهران، در وقایع ۱۸ تیر ۱۳۷۸ ناپدید شد و منابع دانشجویی معتقدند که کشته شده‌ است.

علی اکبر موسوی خویینی، نماینده مجلس ششم، چهار سال پس از ۱۸ تیر در همایشی در دانشگاه امیرکبیر گفت که علیزاده توسط ماموران امنیتی ربوده شده و هیچ نهادی مسئولیت آن‌ را به عهده نمی‌گیرد.

موسوی خویینی گفته بود که مادر این دانشجوی سبزواری، شش ماه پس از این ماجرا در اثر فشار و رابطه عاطفی قوی با فرزند خود، به دنبال عارضه قلبی فوت می‌کند.

برادر این دانشجو که معلم بود تمام تلاش خود را کرد، ولی اثری از خواهر خود در هیچ‌کدام از بازداشتگاه‌ها و زندان‌ها نیافت. در آن زمان خانواده فرشته علیزاده تلاش کردند با بازرسان سازمان ملل ارتباط برقرار کنند تا به این ترتیب پیگیر وضعیت فرزندشان شوند؛ اما با گذشت چندین سال از حادثه کوی دانشگاه، خبری از او نیافتند و هیچ‌کدام از نهادها حاضر به پاسخگویی به آنها نشدند.

ادعا شده است که فرشته علیزاده در گورستان خاوران دفن شده است.

هجده تیر بی سرانجامی

۱۶ سال پس از ۱۸ تیر، هنوز جسته و گریخته مطالبی درباره این واقعه نوشته می‌شود اما بیشتر اوقات آن‌چه نوشته می‌شود، روایت برداشت‌ها و تحلیل‌های سیاسی درباره چرایی این حادثه و مقصران بی‌سرانجامی آن است. در این میان اما مادر یکی از کشته‌شدگان با حضور مدام خود بر صحنه جامعه، همواره پرسشی را برای افکار عمومی زنده و تکرار می‌کند: «چه بر سر سعید زینالی آمده است؟»

18تیر

این پرسشگری و این شیوه کنشگری، بدون اینکه لزوما کنشگر سیاسی باشد، سیستم سرکوب دولتی را با به چالش می‌کشد و در بطن خود سوال‌های بی‌پایانی درباره ریشه‌ها و چرایی یک حادثه مطرح می‌کند. این پرسش‌ها در این سطح است که: «چرا به کوی دانشگاه حمله شد؟ چه کسی به کوی دانشگاه حمله کرد؟ چرا دانشجویان و معترضان را بازداشت کردند و کشتند؟»

اما سوال‌ها به همین‌ها محدود نمی‌ماند: «چه کسی پاسخگوی اقدام‌های خودسرانه یا از پیش تعیین شده است؟ چرا تروریسم دولتی در ایران وجود دارد؟ جایگاه دادخواهی کجاست و چگونه باید در طلب عدالت، مطالبات قربانیان تروریسم دولتی را پاسخ داد؟»

در شانزدهمین سالگرد ۱۸ تیر، هنوز این پرسش‌ها پاسخی نگرفته است و مادر سعید زینالی همچنان به دنبال جواب سوالی می‌گردد که مادران مفقودشدگان درباره تاریخ سی و چند ساله ناپدیدسازی و قتل‌ دولتی در جمهوری اسلامی مطرح می‌کنند.

* تیتر برگرفته از مصرعی سروده سید مهدی موسوی است: 

خسته از «انقلاب» و «آزادی»، فندکی درمی‌آوری شاید

هجده تیر بی سرانجامی، توی سیگار «بهمنت» باشد


بیشتر بخوانید: گفت‌و‌گو با اکرم نقابی، مادر سعید زینالی: مادری که از آیت‌الله خامنه‌ای شکایت کرد