ابلاغ «سیاست‌های کلی برنامه ششم» توسط رهبر جمهوری اسلامی ایران نشان داد که حفاظت از محیط زیست همچنان به عنوان اصلی اساسی در سیاست‌های کلان جمهوری اسلامی جایگاهی ندارد و هنوز رهبران ایران در عالی‌ترین سطوح معتقد به وجود یک بحران زیست محیطی در کشور نیستند.

در ابلاغیه آیت‌الله خامنه‌ای به حسن روحانی، رئیس‌جمهوری ایران، که به تاریخ ۹ تیرماه ارسال شده است، به برخی بحران‌های جدی مانند مسئله آب، فرسایش خاک، آلودگی‌های زیست محیطی اعم از آلودگی هوا، خاک و آب، و همچنین نحوه کشاورزی به عنوان یکی از عوامل بحران‌زا اشاره‌ای نشده است.

در کنار این‌ موارد باید به در خطر بودن تنوع زیستی گیاهی و جانوری و از بین رفتن سریع ذخایر طبیعی مانند جنگل‌ها و فرونشستن دشت‌های ایران نیز اشاره کرد که هیچ جایگاهی در میان سیاست‌های کلی برنامه ششم توسعه نیافته‌اند.

آیا مشاوران رهبر و از آن مهمتر رئیس‌جمهوری ایران از وجود بحران‌های زیست محیطی به رهبر ایران چیزی نگفته‌اند؟ یا آن‌که دستگا‌ه‌های اجرایی و نهادهای تحقیقاتی کشور اعتقادی به وجود بحران زیست محیطی ندارند؟ حالت سوم آن است که در دیدگاه کلان رهبری جمهوری اسلامی این بحران‌ها در اصل وجود ندارند و یا موارد زودگذری هستند که نیازی به تدوین سیاست کلان برای مدیریت آن‌ها نیست.

ازدیاد جمعیت بدون توجه به ظرفیت منابع طبیعی

سیاست‌های کلی برنامه ششم توسعه در ۸۰ بند تنظیم شده و شامل سر فصل‌های امور اقتصادی، فناوری اطلاعات و ارتباطات، اجتماعی، دفاعی و امنیتی، سیاست خارجی، حقوق و قضایی، فرهنگی، علم، فناوری و نوآوری است.

در میان سرفصل‌های موجود، نه تنها هیچ سر فصل مستقلی به محیط زیست اختصاص نیافته، بلکه موضوعات و بحران‌های جدی مرتبط با آن نیز در ذیل هیچکدام از فصل‌های دیگر مورد عنایت رهبر ایران قرار نگرفته‌اند.

این در حالی است که همین ابلاغیه در بند ۴۵ خود تأکید دارد که برای تحقق سیاست‌های جمعیتی باید فرهنگ‌سازی شود و زمینه‌‌ها و ترتیبات لازم برای آن فراهم شود.

در سیاست‌های کلی جمعیت که در اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۳ توسط رهبر ایران ابلاغ شده بود، «جوانی جمعیت با افزایش نرخ باروری به بیش از سطح جانشینی» به عنوان اصل اول سیاست‌های جمعیتی تبیین شده است.

دستگاه‌های اجرایی، این سیاست را به تسهیل در رشد کمی جمعیت ترجمه کردند و پس از آن راهکارها و سیاست‌هایی که پیش از این برای کنترل جمعیت به کار می‌رفت متوقف یا محدود شد.

اما این سؤال از همان زمان مطرح شد که رشد جمعیت بدون توجه به زمینه‌های لازم برای آن از جمله وجود منابع کافی چگونه امکان‌پذیر است؟ به ویژه در زمانی که ایران با بحران شدید در زمینه آب رو به روست، این کشور چگونه می‌تواند شاهد افزایش جمعیتش به بالای ۱۵۰ میلیون نفر باشد؟

آیت‌الله خامنه‌ای در آبان ماه ۱۳۹۲ اعلام کرده بود جمعیت ایران باید به جای ۷۵ میلیون، ۱۵۰ میلیون نفر باشد. او همچنین تأکید کرده بود که: «ما دست‌کم را گرفتیم که گفتیم ۱۵۰ میلیون نفر، بیشتر هم می‌شود». شاید انتظار این بود که سیاست‌های کلی برنامه ششم مشخص کند ایران با اتخاذ چه راهکار‌هایی قادر است منابع طبیعی خود به ویژه آب را برای رسیدن به جمیعت ۱۵۰ میلیون نفری مدیریت کند؟ اما این سؤال جدی در سیاست‌های کلی برنامه ششم جوابی نمی‌یابد.

آیا گناه بی‌آبی بر گردن تحریم‌هاست؟

شاید در دیدگاه رهبران ایران، مسائل زیست‌محیطی هنوز به یک بحران فراگیر تبدیل نشده‌اند، بلکه این‌ها مشکلاتی زودگذرند که دولت می‌تواند آن‌ها را به راحتی رفع کند.

چند هفته پیش از ابلاغ «سیاست‌های کلی برنامه ششم» از سوی رهبر به رئیس‌جمهوری، حسن روحانی در مراسم گرامی‌داشت هفته محیط زیست در روز ۱۷ خرداد گفته بود: «برای حل مشکل محیط زیست لازم است تحریم‌های ظالمانه رفع شود». او همچنین مشکل آب آشامیدنی را نیز به وجود تحریم‌ها گره زده بود.

به این ترتیب در دیدگاه رئیس دستگاه اجرایی کشور، آن چه وضعیت محیط زیست و منابع آبی را به این‌جا کشانده است، تحریم‌‌های غرب و سازمان ملل متحد به دلیل برنامه‌های اتمی ایران است. در این دیدگاه نقش چندین دهه مدیریت غلط و عدم برنامه‌ریزی برای حفظ منابع زیست محیطی عملاً نادیده گرفته شده است.

این در حالی است که بخش زیادی از بحران آب در ایران به دلیل رشد شتابان سدسازی در کشور است که عملاً پس از پایان جنگ آغاز شد و ایران را به یکی از بزرگ‌ترین سدسازان جهان تبدیل کرد. سدسازی بی‌رویه باعث تحلیل رفتن منابع آب‌های زیرزمینی شد و بسیاری از دریاچه‌‌ها و تالاب‌ها را خشک کرد. در زمانی که مسابقه سدسازی در ایران آغاز شده بود، هنوز خبری از مشکلات سیاسی بر سر مسئله هسته‌ای ایران و به تبع آن تحریم‌های سازمان ملل متحد در میان نبود.

آیا حسن روحانی آدرس غلط داده است یا آن‌که از مسئله محیط زیست نیز برای پیشبرد مذاکرات هسته‌ای با کشورهای غربی و ترساندن «دلواپسان» داخلی استفاده کرده است تا به آن‌ها بگوید با ادامه تحریم‌ها واقعاً «آب خوش» نیز از گلوی کسی در ایران دیگر پایین نخواهد رفت؟

بحران آب و روزهای سیاه پیش رو

مسئله آب در ایران و بحران فزاینده مرتبط با آن هر روز ابعاد جدی‌تری به خود می‌گیرد و دستگاه‌های اجرایی مختلف آمار جدیدتری از تحلیل‌ رفتن منابع آبی ارائه می‌دهند.

در بهمن ۱۳۹۳، حمید چیت‌چیان وزیر نیروی ایران اعلام کرده بود ۷/۵ میلیارد مترمکعب بیش از حد مجاز از آب‌های زیر زمینی در ایران برداشت شده است. به گفته او، این امر بیلان آب در ایران را منفی کرده و باعث نشست گسترده در اکثر دشت‌های کشور شده است.

این وزارتخانه همچنین اعلام کرده است کشور وارد مرحله تنش آبی شده و وزارت نیرو به تنهایی قادر به مهار این بحران نیست.

آمارها و مطالعات دیگر نیز از آغاز یک دوره سی ساله خشکسالی در ایران خبر می‌دهد. با این حال هیچکدام از این نگرانی‌های عمیق در «سیاست‌های کلی برنامه ششم» بازتابی نیافته است.

در سال‌های اخیر و با بالا گرفتن مسأله کم آبی، توجه به نقش منفی کشاورزی در هدر دادن عظیم منابع آبی و به صرفه نبودن آن بیش از پیش جلب شده است. تحلیل‌ها نشان می‌دهد برای تولید یک کیلو گندم به حدود ۱۵۰۰ لیتر آب نیاز است و هزینه آب مصرف شده برای تولید یک کیلو گندم در ایران پانزده هزار تومان است، اما دولت گندم تولید شده را به قیمت هزار و پانصد تومان می‌خرد.

آمارهای دیگر نیز حاکی از آن است که حدود ۹۰ تا ۹۲ درصد حجم آبی که در ایران مصرف می‌شود، در زمین‌های کشاورزی است؛ اما این آب کارایی لازم را ندارد و بخش عمده آن هدر می‌رود.

سیاست‌های کلی برنامه ششم نتوانسته است به رابطه کشاورزی با توسعه پایدار و حفاظت از منابع آبی و خاکی ایران بپردازد و از این سؤال مهم نیز غافل شده است که آیا با توجه به بحران‌های موجود تأکید بر خودکفایی در عرصه کشاورزی به نفع محیط زیست، توسعه و همچنین اقتصاد ایران است یا خیر؟

انرژی‌های تجدیدپذیر و برنامه ششم توسعه

شاید تنها نقطه امید بخش برای محیط زیست در این سیاست‌های کلان، اشاره‌ای هر چند بسیار مختصر به لزوم ‍روی آوردن بیشتر به سمت انرژی‌های تجدید پذیر باشد.

بند ۱۳ این ابلاغیه در ذیل سیاست‌های اقتصادی بر«افزایش سهم انرژی‌های تجدیدپذیر و نوین و گسترش نیروگاه‌های پراکنده و کوچک مقیاس» تأکید می‌کند.

ایران در زمینه روی آوردن به انرژی‌های پاک و تجدید‌پذیر تاکنون دست‌آورد مهمی نداشته است. تنها سرمایه‌گذاری اصلی ایران در زمینه استفاده از سوخت‌های غیر فسیلی محدود به ساخت نیروگاه اتمی بوشهر است که پس از گذشت سال‌ها هنوز به چرخه تولید انرژی در کشور وارد نشده است. با این‌حال نیروگاه اتمی بوشهر و نیروگاه‌های مشابه آن از نظر زیست محیطی و ایمنی قابل مقایسه با انرژی‌های دیگری مانند انرژی خورشیدی یا انرژی باد نیستند و نگرانی‌های زیادی در زمینه آلودگی‌های محیط زیست با مواد رادیو اکتیو و همچنین ایمنی آن‌ها برابر حوادثی مانند زلزله وجود دارد.

آیا تأکید رهبر ایران بر لزوم استفاده بیشتر از انرژی‌های تجدیدپذیر به معنی سرمایه‌گذاری دولت در زمینه نیروگاه‌های خورشیدی و بادی خواهد بود و یا به عقد قراردادهای بیشتر با روسیه برای توسعه نیروگاه‌های اتمی ترجمه خواهد شد؟