زندگی مدرن، زندگی در دریای اطلاعات است. ویدئوها، فیلم‌ها و کتاب‌ها، تلویزیون و اینترنت، در مرکز توجه ما هستند. ما درباره سکس، عشق و رابطه هم از همین ابزارها استفاده می‌کنیم. اما بسیاری از چیزهایی که از رسانه‌ها دریافت می‌کنیم لزوماً درست نیستند، این اطلاعات ممکن است جهت دار، ناقص یا اساساً غلط باشند. به همین دلیل نمی‌توانیم مطمئن باشیم چیزی که از رسانه‌ها درباره عشق و سکس آموخته‌ایم درست است.

زندگی سکسی و عشقی ما بر همین اساس می‌تواند برپایه انتظاراتی غیر واقعی بنا شود و بعید نیست که بخش مهمی از مشکلاتمان در روابط عاشقانه ناشی از همین درک نادرست و اشتباه باشد.

sex

نمی‌دانم شما فیلم دون ژوان (ژوزف گوردن لویت ـ۲۰۱۳) را دیده‌اید یا نه ولی این فیلم مثال خوبی است برای چیزی که از آن حرف می‌زنم. داستان فیلم از این قرار است:

«جان مارتلو یک مرد جذاب است. دوستانش او را دون ژوان می‌دانند چون هر هفته با زن‌های جدیدی رفاقت می‌کند. با این حال او با هیچ زنی به اندازه تماشای یک فیلم پورن لذت نمی‌برد. بارابار هم زنی جذاب و زیباست. او با فیلم‌های عاشقانه هالیوودی بزرگ شده و به دنبال شاهزاده رویاهایش است. باربارا و جان از سکس انتظارات متفاوتی دارند. فیلم درباره کشمکش‌های این دو نفر درباره تأثیر فرهنگ رسانه در ایجاد فانتزی‌های متفاوت‌شان است. آن‌ها تلاش می‌کنند عشق و دوستی واقعی را پیدا کنند.»

مشکل دون ژوان چیست؟

وقتی زندگی جان را تماشا می‌کنید، ابتدا به این نتیجه می‌رسید که او زنان را فقط برای رابطه جنسی می‌خواهد. جان مدام در حال تماشای فیلم‌های پورن است و با زنان زیادی روابط موقتی و کوتاه دارد. او عاشق خانواده و دوستانش است، گاهی می‌رود کلیسا و یک زندگی معمولی دارد. بر اساس استانداردهای روزمره، آدم خوبی است. پس چرا پورنوگرافی را به رابطه واقعی عاشقانه ترجیح می‌دهد؟

Don Joan.

جان طوری شخصیت پردازی شده است که با دنبال کردن فیلم می‌فهمید او بیمار، معتاد و دچار اختلال شخصیت نیست. او مشکلی ندارد، فقط محصول رسانه‌ای است که زندگی‌اش را در اختیار گرفته است. جان زن را ابزار خودش می‌داند و توقعات یک جانبه‌ای از او دارد، روابطش سطحی است و این همان چیزی است که جامعه به او آموخته است. او غرق دنیای پورنوگرافی است، چون خلاف یک رابطه واقعی در ازای تماشای فیلم، کسی انتظاری از او ندارد. جان مجبور نیست برای هیچ زنی در رختخواب یا زندگی روزمره کاری بکند. مشخص است که او با وجود دیدگاه خودخواهانه و خودمحورش نمی‌تواند با یک زن رابطه سالمی داشته باشد.

در برابر تصویر جان، شخصیت باربارا قرار دارد. او هم به همان اندازه خودخواه و سطحی است اما باربارا پورنوگرافی تماشا نمی‌کند، فانتزی‌های غلط او از فیلم‌های عاشقانه  بیرون آمده‌اند. به همین دلیل باربارا هم در روابط عاشقانه‌اش مشکلاتی دارد. او توقع دارد دون کارش را قربانی این رابطه کند و بهترین مردی باشد که باربارا به دنبالش بوده است. عشق، کمال و قهرمان عشقی ویژگی‌های مورد علاقه او هستند در عین حال از اینکه جان از او خواسته‌ای داشته باشد عصبی می‌شود.

آن‌ها نتوانستند یک رابطه سالم داشته باشند، باربارا نتوانست شبیه یکی از زن‌های فیلم‌های پورن باشد و جان هم قهرمان فیلم‌های عاشقانه نبود.

نظر شما چیست؟

به تأثیر منفی پورنوگرافی بر روابط به ویژه برای مردان بسیار پرداخته شده اما کمتر به تأثیر کتاب‌ها، فیلم‌ها و سریال‌های عاشقانه در روابط واقعی آدم‌ها توجه شده است. وقتی می‌خواهیم به یکی از این دو مساله بپردازیم بیشتر از هرچیز بر مسئولیت فردی تاکید می‌کنیم و کمتر به تأثیر ارائه تصویر نادرست رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی دقت می‌کنیم. طبیعی است که خیلی از آدم‌ها متوجه اشتباه خودشان نباشند. اگر زن یا مردی وابسته به پورنوگرافی یا انتظارات غیرواقعی عاشقانه باشد، همیشه در هراس است که مبادا دچار اختلال شخصیت باشد.

فیلم دون ژوان به ما می‌گوید هر کسی ممکن است انتظارات نامتوازنی از سکس و رابطه عاشقانه، بر اساس بمبارن شدید و جهت دار رسانه داشته باشد. اگر شما یکی از این آدم‌ها هستید، به این معنا نیست که حتماً دچار اختلال شخصیت یا مشکلات روانی دیگری هستید. ممکن است شما فقط قربانی دریافت اشتباه اطلاعات بوده باشید. شاید به همین دلیل است که تاکنون نتوانسته‌اید عشق واقعی و لذت جنسی را تجربه کنید.

پس حقیقت چیست؟

زن و مرد انسان‌هایی با نیاز و آرزوهای اغلب مشابه هستند و رابطه چیزی جز تلاش دوجانبه برای برآوردن خواسته‌های دیگری، معامله و مبادله برابر نیست. هدف رابطه، رسیدن به بلوغ و رضایت است. هرچند رسانه‌ها زن را ابزار جنسی مردان برای رسیدن به لذت معرفی می‌کنند و مردها را قهرمان عاشقانه زندگی زنان نشان می‌دهند، اما آنچه در زندگی واقعی ما رخ می‌دهد چیز دیگری است.

porndisadvantages

اگر نمی‌توانید از رابطه جنسی یا عاشقانه خودتان لذت ببرید، خوب است به این فهرست کوچک از انتظارات غیرواقعی نگاهی بیندازید:

ـ  بعضی از مردها تصوری کاملاً جنسی از زن دارند؛ توقعات صرفاً جنسی بدون توجه به نیازها و خواسته‌های شریک‌شان.

ـ بعضی از مردها خود را در فانتزی‌های عاشقانه غرق می‌کنند؛ برای اینکه عشق زنی را به دست بیاورند یک طرفه خود را قربانی خواسته‌های زن می‌کنند.

ـ بعضی از زن‌ها همه نیازها و خواسته‌هایشان را در مرد می‌بینند و از او انتظار دارند بدون توقع پاسخگو باشد.

ـ بعضی از زن‌ها خود را ابزار جنسی شریک‌شان می‌دانند و هر نوع انتظار جنسی‌ای را برآورده می‌کنند حتی اگر نیازها و تمایلات خودشان نادیده گرفته شود.

اگر یکی از وضعیت‌های پیش گفته، بازتاب یا نمایی از فکر شماست، این نشان می‌دهد که باید در روابط عاطفی و عاشقانه‌تان تغییری ایجاد کنید. شما خوب می‌دانید که عشق و روابط جنسی یک طرفه دوام نمی‌آورد. پیش‌تر گفتیم که رابطه موفق بده بستان برابر است. به جای اینکه فقط به خواسته خودتان یا شریک جنسی و عاطفی‌تان توجه کنید، به این توجه کنید که از رابطه چه می‌خواهید و در مقابل چه می‌کنید. حالا دنبال فرد مناسب باشید.

دون ژوان و باربارا، نمونه معمولی از کج فهمی و درک نادرست از عشق و رابطه هستند. این کج فهمی بازتابی از اطلاعات غلط و جهت‌گیری شده رسانه‌هاست. درک نادرست از رابطه جنسی و عاشقانه در هر رابطه‌ای که آن را بر همین اساس شروع کنید، همراه‌تان خواهند بود.

وقتی باورها یا خواسته‌هایی غیرواقعی از رابطه داشته باشید، خودتان متوجه تفاوت دیدگاه‌تان با بقیه می‌شوید. به محض اینکه بفهمید رابطه نوعی بده بستان است، درک خود از ارتباط را عوض خواهید کرد و به دنبال انتظارات واقعی برای خودتان و طرف مقابل‌تان می‌روید.

حالا و بعد از خواندن این مطلب احتمالا ماهیت واقعی پورنوگرافی و فیلم‌های عاشقانه را بهتر درک می‌کنید. آن‌ها فقط ابزار سرگرمی هستند نه الگویی برای سبک زندگی.

منبع: روانشناسی امروز