در نشستی که خردادماه امسال در دانشکده علوم اجتماعی تهران برگزار شد، زهرا حضرتی، استاد جامعهشناسی گفت که زنان ایرانی رتبه اول «خودسوزی» را در خاورمیانه دارند. ادعایی که به گفته پروین بختیارنژاد، پژوهشگر حوزه زنان «دور از ذهن نیست»؛ اگرچه آمار دقیقی نه از میزان خودکشی و نه از تعداد خودسوزی موجود نیست. اما بنا به آمارهای رسمی میزان مرگ بر اثر خودکشی میان مردان بالاتر از زنان است، اما زنان بیش از مردان اقدام به خودکشی میکنند. آماری که در سالهای اخیر رو به فزونی نهاده است.
پدیده خودسوزی میان زنان در استانهایی مانند ایلام، لرستان، کهگیلویه و بویر احمد، آذربایجان شرقی و غربی، ترکمنهای گلستان و بوشهر بیشتر دیده میشود. اما در این میان، آمار خودسوزی زنان در ایلام بیش از سایرین است و به «فرهنگ غالب» این منطقه تبدیل شده اما همچنان اطلاعرسانی از این امر از جمله خط قرمزهای جمهوری اسلامی به حساب میآید.
حضرتی با اشاره به جایگاه زنان ایرانی در میزان خودسوزی در خاورمیانه، تاکید کرد که «بازتولید کلیشههای جنسیتی» از جمله عوامل آن هستند که زنان را بیش از مردان به سوی این روش خودکشی جلب میکنند: «۴۰ درصد از علل خودکشیها به خودسوزی تعلق دارد. فرودستی جنسیتی به لحاظ سابقه تاریخی از نظام طبقاتی قدمت بیشتری دارد و ریشهدارتر است. در جامعه شکارگر مردان از موقعیت برتری برخوردارند.» او همچنین «عدم آگاهی یا پایین بودن سط آگاهی زنان، ازدواج اجباری یا پیش از موعد، فقر، تجاوزات جنسی و مشکلات روانی» را از جمله عواملی میداند که باعث خودسوزی زنان است.
بختیارنژاد در مقابل اظهارات حضرتی در گفتوگو با رادیو زمانه، به سطح آگاهی زنان ایرانی از حقوق خود در مقابل زنان در سایر کشورهای خاورمیانه اشاره میکند: «اینکه زنان ایرانی رتبه اول خودکشی و خودسوزی را در خاورمیانه داشته باشند، زیاد هم دور از ذهن نیست. زنان ایران از سطح آگاهی بالایی نسبت به دیگر زنان منطقه برخوردارند اما از آنجایی که این آگاهی با بنبستهای قانونی و اجتماعی مواجه میشود و به تغییر شرایط نمیانجامد، به ابزاری برای رنج بیشتر آنها تبدیل شده. اما این آگاهی در زنان دیگر منطقه مانند امارات شکل نگرفته. آنها بیشتر مصرفکننده هستند و حتی تا حدودی چندهمسری مردان را نیز پذیرفتهاند. جنبش عدالتخواهی هنوز در این منطقه شکل نگرفته و زنها صرفا کالاهای لوکسی هستند که بیشتر به آموزش و پرورش یا پزشکی وارد شدهاند. مانند جایگاه زنان ایرانی پس از انقلاب سال ۵۷».
بختیارنژاد چندین سال روی مساله خودسوزی زنان خصوصا در ایلام تحقیقات میدانی کرده و ماحصل آن را در کتاب «زنان خودسوخته» منتشر کرده است. او عواملی چون فقر، اعتیاد و مشکلات روانی را از جمله دلایل اقدام به خودسوزی در زنان ایرانی میداند که به هم ریختگی «زیرساختهای اقتصادی» و افزایش افسردگی به آن دامن زده است. اما مهمترین عامل خودسوزی به گفته این پژوهشگر «اختلافات خانوادگی» است؛ «که بخش عمدهی این اختلافات نیز به مسایل اقتصادی اختصاص دارد».
بیکاری نیز دیگر دلیلی است که هم باعث ایجاد مشکلات اقتصادی میشود و هم مشکلات روانی در پی دارد. طبق آمار تنها ۱۳ درصد زنان تحصیلکرده وارد بازار کار شدهاند.
خودسوزی؛ یک اعتراض
در آخرین آماری که سازمان پزشکی قانونی ایران درباره میزان خودکشی منتشر کرده، در ۹ ماه نخست سال ۹۲ روزانه بیش از ۱۱ نفر به زندگی خود پایان دادهاند. یعنی ۳۱۲۵ نفر تنها در ۹ ماه که از این آمار ۹۸۲ نفر زن بوده و ۲۱۴۳ نفر مرد بودهاند. از سوی دیگر به گفته حسین اسدبیگی، رییس اورژانس اجتماعی ایران از ۱۲۶۷ مورد تماس تلفنی در این رابطه ۸۰۰ مورد مربوط به زنان و ۴۶۰ مورد به مردان مربوط است. همچنین از ۶۶۰ مراجعه مرتبط با خودکشی ۱۴۵ مراجعهکننده مرد و ۵۱۵ مراجعهکننده زن بودهاند. این مقایسهی آماری نشان میدهد که اگرچه خودکشیهایی که به انجام میرسد در مردان بیشتر است اما اقدام به خودکشی زنان آمار بالاتری دارد.
پروین بختیارنژاد این تناقض آماری را چنین توضیح میدهد که خودکشی در زنان نوعی «اعتراض» است تا آنکه قصد پایان دادن به زندگی مطرح باشد: «خودکشی و خودسوزی میان زنها بیشتر اعلام یک اعتراض است تا مفهومی سنتی و شناختهشده. رفتاری که پیامی شوم به همراه دارد. شاید این زنها امید دارند که با خودکشی از بار خشونت و تبعیضی که علیه خود احساس میکنند، کاسته شود.»
به گفته این پژوهشگر خودسوزی به عنوان روشی برای خودکشی نوعی «اعتراض» و «انتقامگیری» از اطرافیانیست که خشونت را اعمال کردهاند. فرد خود را مقابل دیدگاه دیگران به آتش میکشد تا «خشم» خود را نسبت به خشونتی که علیه او اعمال شده، نشان دهد. اما این رفتار به الگویی برای کودکان نیز تبدیل شده است: «حتی کودکان ۹ تا ۱۲ ساله نیز خود را به آتش میکشند.» هر ساله تعدادی از کودکان در بازیهای خود با تقلید از آنچه در خیابان میبینند، یعنی خودسوزی، تن به آتش و در نهایت جان میسپارند.
انتخاب خودسوزی برای پایان یک زندگی را اما شاید بتوان از دردناکترین روشها دانست. فردی که خود را به آتش میسپارد، سوخته شدن گوشت تن خود را تا چند ثانیه میچشد و اگر در این میان پشیمان شود، راه به جایی ندارد. اما در صورتی که فرد از این نوع مرگ رهایی یابد، هر بار نگاه به آینه یادآور دردهای جسمی و روحیاش خواهد بود؛ مسالهای که شاید تا مرگ طبیعی نیز او را رها نکند. به گفته بختیارنژاد خودسوزی چنان دردناک است که حتی یکی از استادان دانشگاه علوم پزشکی ایلام پیشنهاد داده بود که زنان به جای خودسوزی، «گچ» بخورند تا بسته شدن راه تنفسیشان بمیرند و درد کمتری را متحمل شوند.
خودسوزی در سکوت خبری
آمار مشخصی از میزان خودسوزی در شهرهای مختلف ایران در دست نیست. مسوولان جمهوری اسلامی معتقدند که انتشار هرچه بیشتر اخبار مربوط به خودکشی و خودسوزی باعث شیوع بیشتر این امر در جامعه میشود، در حالیکه عدم انتشار و پرداختن به این پدیده اجتماعی نه تنها آمار خودکشی و خودسوزی را کاهش نداده، بلکه طبق آمار، خودکشی افزایش نیز داشته و شیوع آن را امروز میتوان در خودکشیهای ملاءعام مشاهده کرد. اخباری از این دست که هر از گاهی منتشر میشوند: «زنی خود را از بالای برج میلاد به پایین پرتاب کرد»، «زنی خود را جلوی قطار مترو انداخت»، «زنی خود را از پل عابر پیاده حلقآویز کرد»، «دختری دانشجو با پریدن از ساختمانی بلند خود را کشت» یا «زنی خود را شعلهور ساخت.»
در ایلام اما شرایط روال گذشته را طی میکند. به گفته بختیارنژاد در تماسهایی که او با استان ایلام داشته، با گذشت بیش از ۱۰ سال از تحقیقات میدانی وی، جامعه این استان همچنان شاهد آمار بالای خودسوزی خصوصا در زنان است. از سوی دیگر بیمارستانها نیز در مدارک خود عامل مرگ را ذکر نمیکنند: «در تحقیقاتی که داشتم با پرستاران نیز صحبت کردم که میگفتند در بیشتر مواقع عل مرگ را “سانحه” ثبت میکنند؛ چراکه در صورت ثبت واقعیت، آمار بسیار بالا میرود.» به گفته این پژوهشگر دلیل مرگهایی چون خودکشی، خودسوزی یا قتل ناموسی به عنوان «سانحه» ثبت میشود.
در سکوت خبری درباره خودکشی و خودسوزی اما نمیتوان جامعه را نادیده گرفت. این مساله همچنان در جامعه ایران یک تابو شناخته میشود و افراد مختلف از ابراز دلیل واقعی مرگ اعضای خانواده خود سر باز میزنند. اما سکوت پیرامون خودکشی و خودسوزی عاملی مذهبی نیز دارد که در بسترهای مذهبی بیشتر خود را نشان میدهد. از دیدگاه اسلام که مذهب رسمی کشور و بخش بزرگی از جامعه است، خودکشی یک «گناه کبیره» محسوب میشود که فرد جان باخته «مورد بخشش خداوند قرار نخواهد گرفت.» بسیاری نیز به شکل سنتی خودکشی را مساوی با «آبروریزی» میدانند. این دیدگاه باعث شده که خانوادهها نیز این سکوت را همراهی کرده و به آن دامن زنند.
در همین چند ثانیه
در همین چند ثانیهای که صرف خواندن این گزارش کردید، چندین نفر در جهان به زندگی خود پایان دادند. بنا به آخرین آمار، میزان خودکشی که توسط سازمان بهداشت جهانی در سپتامبر سال گذشته منتشر شد، هر ۴۰ ثانیه یک نفر دست به خودکشی میزند و به گفته مارگارت چان، رییس این سازمان به طور تخمینی سالانه «بیش از ۸۰۰ هزار نفر» اقدام به خودکشی میکنند. اما به ازای هر مرگ ناشی از خودکشی، چندین «اقدام به خودکشی» نیز وجود دارد. پدیدهای اجتماعی که جهان را به خود مشغول کرده و باعث شده تا این سازمان هدف خود را کاهش ۱۰ درصدی آمار خودکشی در سال ۲۰۲۰ تعیین کند. اما این آمار «خودسوزی» را به تفکیک مشخص نکرده است؛ چراکه آماری در این زمینه موجود نیست.
به گزارش این سازمان یکی از مهمترین عوامل خودکشی «افسردگی» است که جهان را فراگرفته. آمار خودکشی بر اثر افسردگی در کشورهایی بیشتر است که سطح درآمد بالایی دارند. یک سوم خودکشیها نیز در کشورهای آسیای شرقی اتفاق میافتد که بنا به تعریف سازمان بهداشت جهانی شامل کشورهای کره شمالی، هند، اندونزی و نپال میشود. با این وجود جدای از بحرانهای اقتصادی، افسردگی نیز در ایران و در میان جوانان رو به افزایش است؛ همانطور که مصرف مواد مخدر خصوصا میان زنان بیشتر شده است.
محمدرضا فراهانی، معاون دانشجویی و فرهنگی وزارت بهداشت در اردیبهشت ماه سال جاری از افزایش افسردگی و مواد مخدر میان دانشجویان ایرانی خبر داد: «آمار افت تحصیلی، اعتیاد، افسردگی، مواد مخدر و روانگردانها و خودکشیهایی که در اوج افسردگی صورت گرفته متاسفانه در سالهای گذشته به طرز نگرانکنندهای افزایش یافته است.»
از سوی دیگر طبق گزارشهای منتشر شده مصرف «شیشه» و «گل» در میان جوانان و خصوصا زنان بیشتر شده؛ به طوریکه برخی معتقدند امروزه مواد مخدر در ایران «زنانه» شده است. این در حالی است که آمار خودکشی در میان دختران دانشجو نیز بالا رفته و هر از گاهی خبری از این دست منتشر میشود.
بختیارنژاد ضمن اشاره به شیوع خودسوزی میان زنان و دختران کمسن خصوصا در غرب کشور میگوید: «آنها برای رهایی از این فشار، راهی جز خودسوزی ندارند که نوعی اعتراض است اما جامعه به جای آنکه به این امر بیندیشد، پردهای بر آن میکشد و در نتیجه نمیتواند به راهی برای جلوگیری از آن فکر کند. مسوولان نیز از آسیبشناسی این پدیده اجتماعی شانه خالی میکنند. در حالیکه داشتن آماری دقیق از معضلهایی اجتماعی، ما را در دستیابی به دلایل و علتها کمک میکند، اما مخدوش کردن منابع آماری، آسیبشناسی را دچار اختلال میکند.»
زنان ایرانی در حالی رتبه نخست خودسوزی در خاورمیانه را از آن خود کردهاند که در نسبت با دیگر زنان منطقه از جایگاه آگاهی بالاتری برخوردارند؛ این آگاهی اما به جای آنکه به تغییر شرایطشان بینجامد، آنها را افسرده کرده و به انتخاب مرگ کشانده است. در این شرایط اما مسوولان جمهوری اسلامی همچنان از پرداختن به این پدیده اجتماعی سر باز میزنند.