Opinion-small2

پس از کشف و بازگرداندن جنازه‌های ۱۷۵ تن از کشته‌شدگان عملیات کربلای چهار، نگاه‌ها بیش از قبل متوجه تلفات انسانی این عملیات شد. در اکثر نوشته‌ها و مصاحبه‌ها، از  «کربلای ۴» به عنوان سنگین‌ترین شکست ایران در جنگ با عراق نام برده‌اند، این مدعا اما نادرست است.

بلافاصله پس از «کربلای ۴»، عملیاتی دیگری به نام «کربلای ۵» انجام شد که بنا بر بسیاری از معیارها می‌باید شکستی سنگین‌تر از اولی محسوب ‌شود، شکستی که شاید در تاریخ چند صدساله اخیر بی‌مانند باشد اما در تلاشی عامدانه، ابعاد شکست «کربلای ۵» مخفی نگه داشته می‌شود. حتی به تدریج، مسئولان و مقامات ارشد جمهوری اسلامی از آن به عنوان یک پیروزی یاد می‌کنند.

کربلای-5

قبل از پرداختن به ابعاد این عملیات، مرور نظر یکی از فرماندهان کربلای پنج و همچنین موضع سایت رهبر جمهوری اسلامی در مورد این عملیات اهمیت دارد.

قاسم سلیمانی فرمانده کنونی سپاه قدس، توضیحات مبسوطی در سایت مشرق در باره عملیات «کربلای ۵» داده و در پایان، آن را یک پیروزی بسیار عظیم و مهم و درخشان نامیده است: «علت اینکه کشورهای جهان بسیج شدند و قطعنامه ۵۹۸ را نوشتند، از نتایج عملیات کربلای پنج بود. همه دشمنان از حجم مقاومت و فداکاری انجام شده متحیر مانده بودند. کربلای پنج در اوج همه این گرفتاری‌ها و نابسامانی‌ها و کمبود امکانات انجام شد. این پیروزی بسیار عظیم و مهم و درخشان، تاثیر بسیار اساسی در سرنوشت کل جنگ داشت که دنیا را وادار به عقب‌نشینی و صدور قطعنامه ۵۹۸ نمود.»

سایت رسمی رهبر جمهوری اسلامی هم به بهانه پرداختن به مجازات فرماندهان سپاه که در شکست‌ها نقش داشتند، در مقاله‌ای با عنوان “قصور بدون مقصر” در مورد عملیات «کربلای ۵» می‌نویسد: «فتح فاو در عملیات والفجر هشت در سال ۶۴ پیروزی بزرگی برای ایران در جبهه‌ها محسوب می‌شد. عراق تا یک سال بعد با تک‌های مکرر سعی کرد فاو را پس بگیرد اما موفق نبود. یک سال بعد، فتح شلمچه در عملیات غافلگیرانه “کربلای ۵” هرچه بیشتر موازنه را به نفع ایران تثبیت کرد.»

طبق این دو روایت، عملیات «کربلای ۵» باید بسیار موفقیت‌آمیز بوده باشد. اما اگر سه معیار اصلی زیر را برای بررسی موفقیت یا ناکامی یک عملیات جنگی در نظر بگیریم، نتیجه دیگری به دست می‌آید:

یک: میزان برآورده شدن اهداف تعیین‌شده
دو: میزان تلفات انسانی
سه: تاثیر آن بر روند رویدادهای بعدی.

با هرسه معیار فوق، عملیات کربلای پنج نه تنها شکستی به مراتب سنگین‌تر از کربلای چهار بود، بلکه شاید در تاریخ چند صد سال گذشته و حتی درپی بلایای طبیعی هم، چنین ضربه‌ای به جامعه انسانی ایران وارد نشده باشد.

دلایل این مدعا را می‌توان به شرح زیر دسته‌بندی کرد:

یک: طبق روایت‌های رسمی و خاطرات منتشر شده مقامات سیاسی و نظامی ایران، هدف اصلی عملیات کربلای پنج، نه تصرف شلمچه، که تصرف بصره، و پس از آن، تدارک حمله به مناطق مرکزی عراق بود. در هیچ کدام از این اسناد، برخلاف آنچه در سایت رسمی خامنه‌ای منتشر شده، به تصرف شلمچه حتی به عنوان اهداف اولیه عملیات هم اشاره نشده است.

دو: تلفات نیروی انسانی ایران در این جنگ بی‌سابقه بود. آمارها متفاوتند اما همه بر حداکثری بودن تلفات این عملیات در مقایسه با سایر عملیات‌های جنگ هشت ساله تاکید دارند. مقامات ایران از ۱۱ هزار کشته و مفقودالاثر حکایت می‌کنند. عراقی‌ها تلفات ایران را ۶۵ هزار نفر اعلام کردند که سایت ویکی پدیا هم به همان استناد کرده است. سایت پرتال جامع علوم انسانی، وابسته به پژوهشگاه علوم انسانی ایران از ۳۰ هزار کشته و مجروح می‌گوید. یکی از محققان پنتاگون، آنتونی کردزمن کشته شدگان ایران در این عملیات را  ۴۰ هزار نفر ذکر کرده است.

اگر ادعای این کارشناس نظامی را به عنوان حد وسط آمار اعلام شده توسط ایران و عراق در نظر بگیریم، باید گفت که کشته شدن چهل هزار نیروی انسانی تنها طی چند هفته، آن هم نیروی آماده برای کار، فاجعه‌ای بی‌مانند در تاریخ ایران است. حتی در سوانح طبیعی هم همه کشته شده‌ها، نیروی جوان، مذکر و دارای توان کاری نیستند.

سه: پس از ناکامی در تصرف بصره، طی مدتی کوتاه، ایران به تدریج شلمچه را هم از دست داد و در کمتر از یک سال، عراق توانست فاو را هم از ایران پس بگیرد.

در واقع، عملیات کربلای پنج، چنان شکست سنگینی بود که پس از آن، ایران هرگز توانایی انجام یک عملیات وسیع دیگر را پیدا نکرد. کربلای پنج، آخرین عملیات جدی ایران تا زمان پذیرش آتش‌بس بود. مناطق جنوبی ایران هم، برای همیشه برای اجرای عملیات به بن بست تبدیل شدند و ایران مجبور شد پس از کربلای پنج، در مناطق دیگری از جمله در غرب و شمال غربی، جبهه‌های تازه‌ای بگشاید که البته آنجا هم به فاجعه حلبچه و شکست عملیات والفجر ۱۰ انجامید.

معلوم نیست عملیاتی که به هدف تعیین شده‌اش نرسید ، بیشترین تلفات انسانی دوران جنگ را به خود اختصاص داد و پیامدهای آن، پایان توان اجرای عملیات مشابه و به بن بست رسیدن هر گونه عملیات در یک منطقه مهم بود، چگونه به قول قاسم سلیمانی “یک پیروزی بزرگ و مهم و درخشان” محسوب می‌شود، یا آنگونه که سایت رهبری اعلام کرده، موازنه را به نفع ایران تثبیت کرده باشد.

تاکتیک اصلی این جنگ، استفاده از نیروی انسانی آماتور، به عنوان موج انسانی و منبع تهیه این نیرو هم دستگاه تبلیغی پایگاه‌های بسیج مستضعفین در آذرماه ۶۵ بود. به مناسبت هفته بسیج، کارزار تبلیغاتی وسیعی برای عضوگیری راه افتاده بود و مردم به شرکت در عملیاتی تشویق می‌شدند که “سرنوشت جنگ را روشن خواهد کرد.” اکثر نیروهای بی‌تجربه‌ای که در نیمه دوم آذرماه ۶۵ برای اولین بار به جبهه اعزام شده بودند، تنها پس از یک ماه اقامت در جبهه و بدون کمترین آمادگی، در نیمه دوم دیماه به “موج انسانی” عملیات کربلای پنج پیوستند و به کام مرگ رفتند.

در این عملیات حدود صد و پنجاه هزار نیروی سپاهی و بسیجی شرکت کردند که در واقع بزرگ‌ترین بسیج انسانی در جنگ ایران و عراق بود اما در اظهاراتی عجیب، قاسم سلیمانی ادعا کرده است که درعملیات کربلای پنج، ایران در همه زمینه‌ها امکانات کمتری از عراقی‌ها داشت: «حتی در بسیج نیروی انسانی هم، این نابرابری وجود داشت.»

حقیقت امر آن بود که نه تنها در این عملیات، که در هیچ کدام از عملیات‌های جنگ هشت ساله، ایران از نظر نیروی انسانی‌، کمتر از عراق نیرو نداشت، چه رسد به عملیاتی که ایران بیشترین نیروی انسانی خود را در اختیار داشت.

در میان چهل هزار قربانی عملیات کربلای پنج، سیصد و پنجاه فرمانده سپاه هم بودند که فقدان آنها، یک مرتبه سپاه را با بحران کمبود کادر، مخصوصا در سطوح میانی و بالا مواجه کرد. پس از آن بود که شماری از فرماندهان سطوح پائین، به فرماندهی ارشد ارتقا یافتند.

این جنگ تنها برای آنهایی پیروزی بزرگ و مهم و درخشان محسوب می‌شود که خود در این این عملیات یک خراش هم برنداشتند و بلافاصله پس از آن، به کادرها و فرماندهان ارشد سپاه مبدل شدند.