تخریب آثار باستانی در شهرهای نمرود، هترا و اکنون پالمیرا: مکانهایی باستانی که افکار عمومی غرب ارتباطی ناچیز یا در حد صفر با آنها برقرار میکند، این روزها حضور کوتاه غمانگیزی در خبرهای تاریک خاورمیانه دارند. همان محوطههای باستانیای که نظام آموزشی کشورهای اروپایی که دوران باستان در آن دیگر کمتر مطرح میشود و پیشاپیش آنها را به دست فراموشی سپرده، اکنون در زمان کوتاهی از کفاش ربوده میشوند، آن هم از زمانی که پیکارجویان نظام خودخوانده «دولت اسلامی» آنها را با انفجار دینامیت با خاک یکسان میکنند.
از قضا٬ همین دستههای داعش که موجودی موزهها را با دیلم و پتک خرد و خمیر و تندیسها و سنگچهرههای سالممانده در گذر قرنها را با رگبار مسلسلهایشان ذره ذره میکنند، لحظهای به یاد مغربزمین میآورند که تاریخش به زمانی پیشتر از انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹ میلادی و همچنین قبل از کارل کبیر نیز میرسد.
نمرود، هترا و پالمیرا شهرهایی هستند که در درسهای تاریخ دیگر کمتر کسی از آنها نامی میبرد و آنها را میشناسد.
نمرود مرکز ثقل سیاسی دولتی قدرتمند، مانند واشنگتن یا پکن امروز بوده است. هترا نیز جاذبهگاه گروههایی از زائران و شبیه رم، بیتالمقدس یا حتا مکه امروزی بوده است. پالمیرا نیز مرکز بزرگ تجاری و اقتصادی در دوران باستان بوده و جایگاهی مانند لندن یا نیویورک امروز را داشته است. تنها کسی که از اهمیت این مکانها برای دورههای طولانی گذشته باخبر باشد، میتواند دریابد که با پیشروی داعش جهان چه میراث فرهنگیای را از دست میدهد. در منطقه میانه دریای مدیترانه و رود دجله در برابر چشمان همه ما حافظه فرهنگی بشریت در حال نابودی است.
نمرود: مرکز یک امپراتوری جهانی
در ژانویه سال ۲۰۱۵ شبهنظامیان دولت اسلامی بخشهایی از دیوارهای نینوا، یکی از ویرانشهرهای بازمانده از دوران آشوری را در نزدیکی دجله، واقع در مجاورت شهر موصل تخریب و با خاک یکسان کردند. کمی بعد شورشیان در شهر رقه سوریه پیکره عظیم شیری را ویران کردند که در اصل متعلق به شهر آشوری ارسلانتاش در ترکیه بود. در روز ۲۶ فوریه ویدیویی در اینترنت منتشر شد که تخریب آثار هنری بازمانده از دوران آشوری در موزه موصل را به دست اعضای گروه دولت اسلامی نشان میداد. همه این رویدادها از وضعیت امنی برای میراث فرهنگی دیگر در منطقه نفوذ دولت اسلامی خبر نمیداد. در واقع دیگر لازم نبود افکار عمومی جهان مدت بیشتری برای انتشار تصاویر جدیدی اینترنتی از ویرانگریهای شجاعانه این گروه انتظار بکشد. ظاهراً در روز ۵ مارس نیز افراد گروه دولت اسلامی شهر نمرود، کالخوی باستانی٬ یا به عبارتی کالح در کتاب مقدس را با بلدوزر و مواد منفجره ویران کردند.
آثار شهرسازی در نمرود به هزاره ششم پیشامیلادی برمیگردد. در میانه عصر برنز، از حدود ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد، این مکان به یکی از مهمترین شهرهای منطقه بینالنهرین ارتقا یافت. امپراتوری دوران میانه آشور٬ کالخو را که در منطقهای مناسب در مجاورت بخش میانی رود دجله نزدیک به دهانه رودخانه بزرگ زاب قرار داشت، به یکی از مراکز استانی خود تبدیل کرد. این محل در میانه دلتایی قرار داشت که رأسهای آن مهمترین شهرهای امپراتوری آن زمان را میساختند: آشور در جنوب، اربیل (امروزی) در شرق و نینوا در شمال. بهواسطه این امر، نقش کالخو به عنوان یک مرکز تجارت با مناطق دوردست٬ از پیش تعیین شده بود که در آن جادههای زمینی مهمی به یکدیگر میرسیدند.
پس از یک دوران ضعف در گردش سالهای پایان هزاره دوم پیش از میلاد تا هزاره نخست، آشور نصیرپال دوم (حدود ۸۸۳-۸۵۹ پ.م)، پادشاه آشور، شورشیان منطقه را شکست داد و راه خود را به سوی مدیترانه گشود. البته جانشینان آشور نصیرپال نخست در قرن هشتم پیش از میلاد موفق شدند شام را برای مدتی طولانی به زانو درآورند. با وجود این، به هر حال سنگ بنای گسترش قلمرو امپراتوری آشوری نوین در آن زمان، به کل بخشهای آسیای جنوب غربی گذاشته شد.
آشور نصیرپال مقر خود را از پایتخت قدیمی آشور به کالخو (نمرود امروزی) منتقل کرد، جایی که دستور داد قصر باشکوه و ارگ بسیار مستحکمی برایش بسازند. قصری با سه بارگاه داخلی در اطراف آن ساخته شد که مساحتی بیش از دو هکتار را دربرمیگرفت. نقشبرجستههای پرشکوه محوطه درونی قصر که از قدرت و نزدیکی آشورنصیرپال به خدایان حکایت داشتند، بینندگان را به شگفتی میآوردند. شهر را در آن زمان دیواری به طول هفت کیلومتر و ۵۰۰ متر در بر میگرفت.
پادشاهان بعدی آشوری نیز همان شیوه آشور نصیرپال دوم را ادامه دادند. آنها نیز قصرهایی برای خود ساختند و داراییها و غنیمتهایی را که از سراسر قلمرو پیوسته روبهگسترش امپراتوری خود جمع میکردند، در کالخو به نمایش میگذاشتند. یکی از آن شاهان تیگلات-پیلسر سوم (حدود ۷۴۵-۷۲۶ پ.م) بود که سپاهیان آشوری را از شمال تا قفقاز، از غرب تا پادشاهی یهودا در نزدیکی بیتالمقدس امروزی، از جنوب تا شبهجزیره عربستان و از شرق تا ایران باستان فرماندهی کرد و پیش برد. حداکثر در همین زمان بود که کالخو به پایتخت یک امپراتوری جهانی تبدیل شد که از آن بیوقفه خراجهای مفصلی به سوی استحکاماتش سرازیر میشد.
اما آن شکوه شهر نمرود هنگامی که سارگن دوم (حدود ۷۲۲-۷۰۵ پ.م)، غاصب مقام امپراتوری آشور، مقر حکومت را بارها تغییر داد، ناگهان به پایان رسید. این انتقال به شهر «دور شاروکین» صورت گرفت که مخصوصاً برای همین منظور تأسیس شده بود. سانَهِریب (حدود ۷۰۵-۶۸۱ پ.م)، جانشین او٬ مقر حکومت خود را در شهر نینوا را به عنوان پایتخت خود برگزید برپا کرد، در حالی که از آن پس کالخو رفتهرفته میبایست با جایگاه دومین شهر مهم پس از نینوا کنار میآمد. در پایان قرن هفتم پیشامیلادی، امپراتوری آشور ظرف چند سال سقوط کرد و قدرتهای جدیدی میراث آن امپراتوری را در اختیار گرفتند: پس از سلطنت آشوریان نیز بابلیان، ایرانیان، مقدونیان و در نهایت – در غرب – رومیها و -در شرق- پارتها (اشکانیان) قدرت را به دست گرفتند.
کالخو با سقوط امپراتوری آشور از میان رفت و به دست فراموشی سپرده شد تا آنکه مسافران اروپایی در قرن هجدهم آن را دوباره کشف کردند. آنچه را که باستانشناسان عراقی، انگلیسی، لهستانی و ایتالیایی طی قرن نوزدهم و بیستم در کالخو/نمرود کشف کردند، در حال حاضر همزمان با دومین دور انهدام آثار باستانی نمرود به دست نیروهای دولت اسلامی، کالج دانشگاهی لندن پروژهای اینترنتی را به نمایش گذاشته که ارزش بازدید اینترنتی را دارد.
هترا: زیارتگاهی در کویر
در میانه منطقه موسوم به «جزیره» در شمال عراق٬ منطقهای مشابه «جزیره» واقع در حد فاصل بخش میانی فرات و دجله ویرانهای از دوران باستان با قدرت جاذبهای کمنظیر به چشم میخورد. در حلقه دیواری تقریباً دایرهوار که شهری کویری را محصور کرده، شرق و غرب در ترکیبی به یکدیگر میرسند که شکوه آن میتوانسته بازدیدکنندگان رومی یا آتنی دوران باستان را شگفتزده کند، همانطور که باستانشناسان عصر جدید را از زمان کشف هترا در حدود سال ۱۹۰۰ بهتزده کرده است. در سال ۱۹۱۱ گرترود بِل، خاوَرگَرد و باستانشناس بریتانیایی در یادداشتی در مورد هترا نوشت: «در ویرانههای هترا سالنهای سنگی بسیار بزرگی به چشم میخورند که گنبدهای عظیمی سقف آنها را تشکیل میدهند و تزئینکاریهای شگرفی آنها را پوشانده که هر یک زمانی زیر ضربه مُغارها [و ابزارها]ی نقشپردازان شرقی شکل گرفتهاند.»
خیابانهای تودرتو با خانههای خشتساخت٬ تصویری از محلههای بزرگ آن شهر به دست میدهند. اما در مرکز شهر مجموعه مذهبی عظیمی سربرمیآورده که نزدیک به ۵۰۰ متر طول و همچنین عرضی به همین اندازه داشته و در دیوارهای دربرگیرندهاش دستکم هفت مکان مقدس جا داشتهاند. در معماری این شهر باستانی با ستونها و قوسها و عناصر تزئینیاش، معماران قرن دوم میلادی مجموعه منحصربهفردی پدید آوردهاند که در خلاقترین شکل، عناصر معماری یونانی-رومی، ایرانی و بومیشان را به سبکی کاملاً نوین در آن زمان تبدیل کرد، پیوندی که در نوع خود میتوان آن را تنها در همین مکان، در حاشیه مرزی گسترده میان امپراتوریهای رومیان در غرب و پارتها در شرق یافت. با این توصیف، یک سکونتگاه «آشوری» نبود، بلکه شهری بود با ویژگی بارز محلی و منطقه تماس مضاعف دو امپراتوری بزرگ.
[metaslider id=221393]
منطقه جزیره (الجزیره در قدیم) تا قرن نخست میلادی سرزمین عشایر بود. آنها نه عشایر شتردار از نوع بدوی که مسافتهای طولانی را کوچ میکردند، بلکه چوپانها و خردهدامدارانی بودند که با تغییر فصلهای سال مدام به مراتع یکسانی میرفتند. هترا ممکن است در آغاز شکلگیریاش کم و بیش اقامتگاه ثابت همین چوپانهای کوچنشین بوده باشد. در آغاز قرن دوم میلادی هنگامی که هترا برای نخستین بار در افق تاریخ طلوع کرد، بنا بر شهادت لوسیوس کاسیوس دیو(۱۵۵ـ۲۳۵ م)، مورخ و راوی رومی، «نه شهری بزرگ بود، نه ثروتمند».
در سال ۱۱۷ میلادی ترایان، امپراتور روم، شهر را محاصره کرد. دژنشینان هترا سزار روم را که در بابل جنگی را پیش میبرد، تهدید میکردند خطوط انتقال آذوقه برای او را قطع میکنند. سرداران رومی نیز که با وجود گرمای طاقتفرسا بارها و بارها به حصارهای هترا حمله بردند، رنجهای بسیاری کشیدند، اما موفق به فتح آن نشدند: به این ترتیب، ترایان سرانجام مجبور شد به محاصره شهر پایان بدهد و جانشین او هادریانوس نیز یکسره از منطقه بینالنهرین عقبنشینی کرد.
نزدیک به یک سده پس از این رویداد، در سال ۱۹۶ میلادی سپتیمیوس سوروس (۱۹۳-۲۱۱ م.)٬ دیگر امپراتور رومی٬ شکست مشابهی را تجربه کرد. بنا بر آنچه در روایتهای کاسیوس دیو میتوان خواند، در فاصله آن سالها هترا با پرستشگاه خداوند خورشید، به مادرشهری ثروتمند تبدیل شده بود. به این ترتیب بود که استقامت ساکنان آن و خشونت طبیعت آن سرزمین بار دیگر باعث شکست یک امپراتور روم شد. حاکمان هترا به پارتها، امپراتوری رقیب خود٬ وفادار بودند. پادشاهان پارت سخاوتمندانه به هترا اجازه خودمختاری داده بودند. در بحبوحه پیچیده روابط میان حکومتها و اقوام در صحراها و مناطق نیمهخشک آن زمان، اعمال حاکمیت هنگامی به بهترین نحو ممکن میشد که غیرمستقیم صورت میگرفت و سمت و اعتبار قدرتمندان و حاکمان محلی را برقرار باقی میگذاشت. شاهان کمقدرت محلی تحت کنترل حکومت مرکزی٬ اغلب وفادار از کار درمیآمدند و کار طاقتفرسای قدرت مرکزی را برای کنترل آن دسته از عشایر قبیلهای آسان میکردند که در محدوده رودهای دجله و فرات جابهجا میشدند. در مقابل٬ حاکمان و عشایر محلی نیز ساکنان هترا را خویشاوندان قبیلهای خود میدیدند و به عنوان «اعراب» یا صحرانشینان با آنها احساس همبستگی متقابل داشتند. با وجود این، هر گاه نیز اختلافی پیش میآمد، برای رفع تنشها ذخیره وسیعی از مراجع قانونی و شرعی آماده وساطت بودند.
هترا و حاکمان آن شهر، مردان قدرتمندی با نامهایی چون وُلگاش (بلاش)، سَنطروق یا عَبد سمیا که مجسمههایشان تا چندی پیش در موزه موصل نگهداری میشد، سهم بسزایی در برقراری ثبات در منطقه شمال بینالنهرین و مرزهای بیثبات و شکننده آن
داشتند و این وضع به سود هر دو امپراتوری پارت (اشکانیان) و روم بود. با این حال، در سال ۲۲۶ میلادی هنگامی که سلسله پارتی اشکانیان فروپاشید و قدرت آن به ساسانیان ایران رسید، شاهان هترا تغییر موضع دادند و به رومیها پیوستند. پانزده سال بعد شاپور اول، شاه ساسانیان در آن زمان، شهر هترا را تصرف کرد و تنها ویرانههایی سوزان در آتش از آن بر جا گذاشت. بهای این اقدام شاپور را باید جانشینان او میپرداختند که مجبور بودند از آن پس در مرزهای غربی خود در ایران آن زمان٬ با قبیلههای کوچنشینی درگیر شوند که به دلیل از بین رفتن حکومت مرکزی، هترا دیگر نمیتوانست نیروی بیثباتکننده آنها را برای منطقه مهار کند.
این بازی تاریخ است که ۱۸۰۰ سال پس از آن رویداد بازیگران جدید ضدامپریالیستی، گروههای اسلامگرای قرن بیستویکم٬ هترا را برای بار دوم ویران میکنند. آنها تجدید نظر در یک نظم منطقهای را همچون شعاری با پرچمهای سیاه خود حمل میکنند که قدرتهای استعماری بریتانیا و فرانسه در سال ۱۹۱۹ بر روی ویرانههای امپراتوری عثمانی بر پا کردند. به این ترتیب، تخریب دوباره هترا را هر بار میتوان مرحله جدیدی در چرخه درگیری امپراتوریها در نظر گرفت؛ چرخهای که جنوب غرب آسیا را از ۵۰۰۰ سال قبل به شکلی ثابت در سیطره خود داشته است. اگر جهان تنها تماشاگر پیشروی نیروهای دولت اسلامی باشد احتمالاً با دوام آن، پس از زوال نظم قدیمی منطقه خاورمیانه، برآمدن یک امپراتوری جدید از بطن داعش آغاز میشود.
پالمیرا: نواختری بزرگ در کویر
در روز بیستم ماه مه سال ۲۰۱۵ ستیزهجویان دولت اسلامی تَدمُر، آبادی برجانده از پالمیرای باستانی در شرق سوریه را فتح کردند. گفتهها حاکی است که در نزدیکی این شهر منابع مهم گازی قرار دارند و در آن همچنین زندانی وجود دارد که بسیاری از هواداران دولت اسلامی در بازداشت به سرمیبرند. البته به نظر میرسد سران شبهنظامیان دولت اسلامی هدفی بیش از تصرف و تخریب خود ویرانشهر برجامانده از پالمیرا را دنبال میکنند. از میان تمام مکانهای باستانیای که در گستره تاختوتاز ترور دولت اسلامی قرار دارند، پالمیرا تنها جایی است که در غرب از حد خاصی از شهرت برخوردار است.
اما نه تنها اروپاییها، بلکه آمریکاییها نیز با زنوبیا، ملکه افسانهای کویر [و همسر اودیناتوس، شاه تدمر] احساس پیوند دارند که از پالمیرا امپراتوران روم را به مبارزه طلبید. دیکتاتوری بعث از دارودسته خاندان اسد نیز این شورش منقول در تاریخ در برابر امپراتوری روم را نقطه تبلور عرق ملی در سوریه تلقی میکنند. بنابراین تخریب پالمیرا یک پیروزی نمادین و مهم بر سلسله منفور علویان در سوریه است. علاوه بر این، تخریب مؤثر بر افکار عمومی ، آنگونه که در مکانهای باستانشناختی مانند نمرود و هترا به چشم میخورد، اقدام تبلیغاتی بیارزشی برای حراج و فروش اشیای قیمتی و یافتههای غارتشده از موزهها به دست دولت اسلامی بود که در بازار هنر خریداران و متقاضیان ثروتمند و همچنین بیملاحظه خود را مییابند.
پالمیرا توانگری و جلوهگری هر چند کوتاه اما درخشان خود را در صحنه عظیم سیاست جهانی مدیون تجارت راه دور در عصر باستان است. از قرن اول میلادی اداره تقریباً تمام روند مبادله کالاها میان دریای مدیترانه و هند و علاوه بر آن چین، در دست بازرگانان همین شهر کویری پالمیرا بود. زیبارویان و ثروتمندان امپراتوری روم مدام کالاهای زینتی متفاوت و خارجی درخواست میکردند: ابریشم، ادویهجات شرقی و عاج از جمله کالاهای قیمتیای بودند که تقاضا برای آنها بسیار بالا بود. حاملان این کالاهای زینتی و تجملی آن دسته از اهالی پالمیرا بودند که کالاهای تجاری غیرقابل هموزنی با طلا را نخست با کشتی از راههای آبی از ساحل غربی هند به اقیانوس هند، خلیج فارس و سرانجام تا شطالعرب میرساندند. از آنجا نیز کاروانهایی با عبور از قلمرو پارتها کالاها را در امتداد رود فرات به سوی مقصد حمل میکردند. در میانه این راه، جایی بین فرات و دریای مدیترانه، به دلیل وجود منطقه کویری، پالمیرا، شهری مناسب از نظر استراتژیک در مسیر قرار داشت که بازرگانان منطقه مدیترانه بیصبرانه در آن منتظر ورود کاروانهای حامل کالا بودند.
اگر چه از قرن اول میلادی پالمیرا در محدوده قضائی فرماندار رومی سوریه و امپراتوری روم قرار گرفت، اما از نظر سیاسی و اقتصادی نسبت به هر شهر دیگر در روم آن روزگار آزادی عمل گستردهتری داشت. شهر باستانی پالمیرا مانند هترا در طرف پارتی منطقه مرزی دو امپراتوری آن زمان، این نقش ویژه را مدیون رابطه ویژه خود با قبیلههای کوچنشینی بود که سرانشان به پالمیرا رفتوآمد داشتند. ارتباط منظم با همان عشایر و همچنین پارتها٬ نیروی حیاتی تجارت راه دور برای پالمیرا بود. در امتداد مرز صحرایی آن منطقه٬ اشراف پالمیرا با اعتماد به نفسی در حد جسارت٬ در امور عمل میکردند: این جسارت تا آنجا پیش میرفت که آنها در میانه قلمرو پارتها که از رومیان بیزاری شدیدی داشتند، معبدی برای برپایی آیین سزار روم ساخته بودند.
لحظه بزرگ برای واحهای با نام پالمیرا زمانی فرارسید که حکمرانی روم در مشرقزمین، در سال ۲۶۰ میلادی در جدیترین بحران خود تا آن روزگار قرار گرفت. والرین، امپراتوری روم٬ در شرق فرات از سپاهیان ایران در زمان شاپور اول شکست سنگینی خورده و در اوج ذلت به اسارت آنها درآمده بود. در حالی که در گوشهوکنار زیرساختهای نظامی امپراتوری روم درهم میشکست، سپتیمیوس اودائناتوس، یک شهروند رومی و اشرافزاده اهل پالمیرا٬ حرکت مقاومت خود را سازماندهی میکرد. چند سال بعد سپاهیان او در مجاورت تیسفون، پایتخت آن زمان پادشاهی ساسانی٬ آرایش نظامی گرفتند. در این میان، پالمیرا با زمینگیر شدن امپراتوری روم به بازیگری جهانی ارتقا یافته بود. امپراتوری روم هنوز چندان از بحران خود خلاص نشده بود که آزادی اعطاشده به زنوبیا که در سایه آن در سرزمینهای شرقی به دلخواه خود حکمرانی میکرد، خاری در چشم امپراتوران روم شد. اورلیانوس، امپراتور روم٬ در رأس سپاهی به پالمیرا حمله کرد و زنوبیا را به شورش علنی علیه روم واداشت. سرانجام اهالی پالمیرا بار دیگر در سال ۲۷۲ میلادی از اورلیانوس شکست خوردند و نواختر بزرگ فضای قدرت سیاسی آن روزگار فروغ خود را از دست داد. از آن پس٬ پالمیرا از نظر اقتصادی و سیاسی هرگز نقش مهمی در منطقه ایفا نکرد، هر چند این شهر به عنوان یک دژ و بعدها همچنین مقر اسقف مسیحی همچنان اهمیتی مانند گذشته داشت.
ویرانههای شهر باستانی پالمیرا، تا امروز بیانگر دوران طلایی مادرشهری تجاری در قرن دوم و سوم میلادی هستند. خیابانهای راهرومانند چندکیلومتری در سراسر شهر، معبد سترگ بل محصور در بارگاه آن، سالن تئاتر رومی، میدان بازار و سرانجام کتیبههای فراوان دوزبانه یونانی ـ پالمیری به شکلی تأثیربرانگیز شور زندگی جامعه شهری آن زمان را در قلمرو مرزی میان مشرق – و مغربزمین به ثبت رساندهاند. استادان معماری پالمیرا متهورانه از مجموعه الگوهای صور ساختمانیای که از راه ارتباط با رومیان حاصل میشد، در کارهای خود استفاده میکردند. آنها در شکلهای موجود معماری رومی دست میبردند، زبان شاکلهبخش معماری در معبدی رومی را انتخاب میکردند و با سبک آن مقبره میساختند. ستونهای کلاسیک در مقابل معبدی میساختند که در آن آیینهای دینیای به انجام میرسید که رومیها هیچ تصوری از آنها نداشتند. نجیبزادگان پالمیرا روزها توگا یا ردای رومی میپوشیدند و بعدازظهرها با لباس محلی عشایر صحراگرد در کویر به سوارکاری میپرداختند.
اگر آنچه بیم آن میرود، یعنی ویرانی کامل پالمیرا از سوی ستیزهجویان «دولت اسلامی»، رخ بدهد، تخریب میراث فرهنگی جهانی از سوی حرامدانندگان تصویرگری و تصویرستیزان داعش تنها یکی از پیامدها است: احتمالاً عامل آزاردهنده از دید این تندروها ترکیبی از امور در ظاهر متضاد و عامل گمراهکننده [برای دینداران] هم آمادگی نهفته در این میراث برای جذب و پذیرش امر بیگانه به و در واقعیت زندگی خود است [که داعشیان در آن ناتواناند].
شهرهای نمرود، هترا و پالمیرا هر یک به شیوه خاص خود آثار تاریخی حاکی از رواداری ساختاریای هستند که امپراتوریهای بزرگ گذشته در حاشیههای مرزی خود آماده نشان دادن و اجرای آن بودند. مکانهای باستانی تهدیدشده از سوی دولت اسلامی بهواسطه این ویژگی میراثی متعلق به تمامی بشریت هستند، همچنین و بهویژه به اروپا که به سنت رواداری خود بسیار افتخار میکند.
منابع:
Butcher, K. (2003): “Roman Syria and the Near East” (London).
Millar, F. (1993): “The Roman Near East. 31 BC – AD 337” (Cambridge (Mass.)).
Sommer, M. (2005): “Roms orientalische Steppengrenze” (Oriens et Occidens, 9, Stuttgart).
درباره نویسنده:
برخی گزارشها از بازگشت قاسم سلیمانی، سرکرده نیروی قدس سپاه پاسداران به همراه سامانه موشکی «زلزال» به خاک عراق حکایت دارد.
به گزارش دیگربان، شماری از سایتهای وابسته به شبهنظامیان شیعه عراق که از سوی جمهوری اسلامی حمایت میشوند در دو روز گذشته تصاویری از حضور قاسم سلیمانی٬ در استان «الانبار» منتشر کردهاند.
تصاویری از انتقال سامانه موشکی «زلزال» ساخت جمهوری اسلامی به این منطقه نیز منتشر شده است.
پیشبینی میشود با بازگشت سلیمانی٬ نقش «حشد شعبی» (شبه نظامیان شیعه) بار دیگر در عراق پر رنگ شود.
پیش تر برخی منابع عراقی از احتمال حمله موشکی به شهر سنی نشین رمادی ابراز نگرانی کردهاند
amir / 02 June 2015
ماری هارف سخنگوی وزارتخارجه آمریکا روز دوشنبه 11خرداد 94 گفت: بر اساس گزارشهای دریافتی رژیم سوریه در حمایت از پیشروی داعش بطرف حلب دست به بمبارانهای هوایی زده و به این گروه در حملاتش علیه مردم سوریه کمکرسانی میکند.
او افزود بر اساس این گزارشها بشار اسد یک بار دیگر نشان داد نه تنها نیروی نظامی خودش را علیه این گروه بهکار نمیبرد بلکه، درست عکس این مساله، او بهطور فعالی خواهان تقویت وضعیت داعش میباشد!
hasani / 04 June 2015