اگر دختر باشی و ساکن تهران، هر روز قبل از خروج از خانه باید برخی آداب اولیه را رعایت کنی. آرایش ساده یا غلیظ (به انتخاب خودت)، بر تن کردن مانتو، پوشیدن شال یا روسری و شاید هم مقنعه و بعد، اطلاع پیدا کردن از امنیت مقصدی که میخواهی بروی. مهمترین سئوال این روزهای دختران و زنان جوان و میانسال تهرانی از هم، پیش از خارج شدن از خانه این است: «آنجا گشت ارشاد نبود؟»
این روزها گشتهای امنیت اخلاقی پلیس تهران بزرگ دوباره به خیابانها برگشتهاند و این بار با بدپوششی و کشف حجاب سرنشینان خودروها در بزرگراههای شهر تهران برخورد میکنند. این طرح از یکشنبه این هفته اجرایی شده است.
جریمه برای کلاه و عینک روی سر
گشت ارشاد، یکی از همان طرحهای جامعی است که طی سالهای ۸۰ تا ۸۲ و با بهانه بهبود وضعیت امنیت اجتماعی ایران در دستور کار نیروی انتظامی قرار گرفت. طرح امنیت اخلاقی- گشت ارشاد- سال ۸۲ به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید و نیروی انتظامی یکی از ۲۶ دستگاه اجرایی شد که اجرای آن را بر عهده دارند. ریاست این شورا از ابتدا برعهده رئیس جمهور وقت گذاشته شد.
در حقیقت «محمد خاتمی» به صورت ناخواسته در آخرین سالهای ریاست جمهوریاش، با مسئله امنیت اجتماعی از نوع برخورد قاطعانه و خیابانی با بدحجابی در ایران روبهرو شد. اتفاقی که البته طی دو سال اول تصویب طرح، به شکلی جدی به مرحله اجرا در نیامد. اما پس از حضور محمود احمدینژاد به عنوان رییس جمهور (ولو با وجود مخالفتهای ضمنی و شفاهیاش با رفتارهای گشت ارشاد در سطح شهر) قدرت نیروی انتظامی در برخورد با مسئله بیحجابی جدیتر و گستردهتر شد تا امروز که در بهار سال ۱۳۹۴ همین ونهای سبز رنگ نیروی انتظامی در سطح معابر شهر، بدل به کابوس دختران تهرانی شده است.
حضور گشت ارشاد در خیابانهای تهران با یک فرمول ساده قابل فهم شده. آنها در بهار و تابستان به دلیل گرم شدن هوای پایتخت و البته آزاد شدن پوشش خانمها، قدرت و گستره عمل بیشتری پیدا میکنند.
سال گذشته در جلسه علنی ۱۷ مهر مجلس شورای اسلامی طرحی اعلام وصول شد که «صیانت از حریم عفاف و حجاب» نام داشت و به امضای ۳۶ نماینده همچون روح الله حسینیان، حسین نجابت، غلامرضا مصباحی مقدم، مهرداد بذرپاش، ابراهیم کارخانه، زهره طبیبزاده، فاطمه آلیا، نیره اخوان بیطرف، لاله افتخاری و حسن کامران رسیده بود.
در یکی از مواد این طرح از نیروی انتظامی خواسته شده بود با به کارگیری نیروهای زن آموزش دیده در انظار و امکان عمومی به بانوان فاقد حجاب شرعی تذکر بدهد و زنانی که با پوشش غیرشرعی و نامناسب، عفت عمومی را جریحه دار میکنند، ابتدا متعهد به شرکت در دورههای آموزشی و سپس محکوم به پرداخت جریمه نقدی از دو تا ده میلیون ریال کند.
در ماده یک این طرح هم آمده بود: «چنانچه راننده یا سرنشینان وسایل نقلیه اقدام به کشف حجاب، روزه خواری، مزاحمت برای نوامیس یا حرکات غیرمتعارف خلاف عفت عمومی کنند باید یک میلیون ریال جریمه شوند و در صورت تکرار علاوه بر ۱۰ نمره منفی، وسیله نقلیه به مدت ۷۲ ساعت توقیف میشود.»
«مریم. م» ساکن محله نارمک از یک جریمه سیصد هزار تومانی در سال ۹۲ میگوید: «همراه دوست پسرم در هفت حوض در حال قدم زدن بودیم که یکی از همین خواهران مرا صدا زد. نمیتوانستم سمتش نروم چون دو مامور مرد نیروی انتظامی سمتم آمدند. اول پرسیدند که نسبتی با هم داریم که گفتیم زن و شوهر هستیم. بعد مدارک خواستند و گفتیم وقتی برای خرید بیرون میآییم دلیلی ندارد شناسنامه همراهمان باشد. آرایش غلیظی نداشتم اما به لاکهای قرمز و رژلبی که زده بودم بند کردند. مرا سوار کردند و به پایگاه بردند. وقتی با خانوادهام تماس گرفتند و فهمیدند که متاهل نیستم، به خاطر قدم زدن با مرد نامحرم، آرایش غلیظ، مانتوی تنگ و پای بدون جوراب در مجموع سیصدهزار تومان جریمه شدم که البته باید نقد هم پرداخت میکردم!»
نمیدانیم شما را کجا میبریم!
اگر ساکن کلانشهرهای ایران و بخصوص پایتخت باشید، آرام آرام مقرهای گشت ارشاد را هم میشناسید. مثلا متوجه میشوید که هر وقت از پلههای هر کدام از ایستگاههای متروی تهران بالا بیایید، قطعا با یک دستگاه ون، چند موتورسوار و یک خودروی بنز نیروی انتظامی روبهرو خواهید شد.
پاتوقهای اصلی گشت ارشاد در تهران را میتوان ایستگاههای متروی تجریش، شهدا، کوکا، فرهنگسرا، هفتتیر، قلهک و به خصوص مصلای تهران دانست اما همیشه جلوی درهای ورودی پاساژهای بزرگ تهران مثل تندیس تجریش، میلاد نور شهرک غرب، گلستان و بوستان و حتی مرکز خرید ونک و یا بازار هفت حوض میتوان آنها را ملاقات کرد. نیروی انتظامی اما مهمترین بخش فعالیت یگان گشت ارشاد خود را مختص شبهای برج میلاد و تالار وزارت کشور میکند. شبهایی که در این سالنها، کنسرتهای خوانندگان برگزار میشود و تیپ و آرایش خانمهای تهرانی غلیظتر و بازتر میشود.
نیروی انتظامی برای ارسال هر یک دستگاه ون خود به محل برگزاری کنسرتها در پایتخت، از وزارت کشور یک میلیون و صدهزار تومان کمک مالی دریافت میکند. ونها تا زمانی که ظرفیتشان در مقابل در سالنهای کنسرت تکمیل نشود، به سمت پایگاههای خود حرکت نمیکنند.
اما واقعا مقصد این ونها کجاست؟ پایگاههای گشت ارشاد در تهران چطور میزبان دختران بدحجاب ایرانی میشوند؟
«سمانه. ف» از شبی که مجبور شد سوار یکی از همین ونهای سبز گشت ارشاد شود میگوید: «من را زمستان ۹۲ در پاساژ تندیس گرفتند. دو تا خانم چادری بودند که وقتی جوابشان را ندادم در جا دو تا مامور هیکلی و درشت را صدا زدند. یک لحظه فکر کردم جانی هستم… چهار نفر وسط پاساژ دورهام کرده بودند. وقتی مقاومت کردم یکی از همان ماموران مرد گفت اگر یک کلمه دیگر حرف بزنی موبایلت را هم میگیریم و ضبط میکنیم. مرا هم سوار ون کردند.
وقتی پرسیدم کجای تیپ من مشکل دارد یکی از خواهرها از جلوی ون با صدای بلند سرم فریاد زد که وقتی شلوار تنگ میپوشی که مردها تماشایت کنند باید فکر اینجا را هم میکردی. خیلی از کسانی که گرفته بودند همراه داشتند. یکی با پدرش بود، یکی با همسرش. وقتی همراهها میپرسیدند که لااقل بگویید اینها را کجا میبرید ماموران میگفتند که نمیدانیم! یادم است ماشین دیگر نیروی انتظامی اجازه نداد همراهانی که میخواستند دنبال ون به مقر بیایند ما را تعقیب کنند. خودروی ون از چند کوچه باریک گذشت و وارد یک محوطه بسیار بزرگ شد. یک مرکز نیروی انتظامی بود در یکی از قدیمیترین کوچههای دربند.
وقتی پیاده شدیم انگار که تروریستهای طالبان را گرفته باشند، مامورین نیروی انتظامی به سمت ما دویدند و دورهمان کردند. ما را به یک سالن کوچک فرستادند که یکی از خواهران بسیجی باید از ما عکس میگرفت. تابلویی به دستمان دادند و رویش عین زندانیها عددی نوشتند. بعد در سه حالت عکس گرفتند. گفتند باید از ما چادر بخرید و سرتان کنید وگرنه تا صبح اینجا میمانید. یکی از دخترها گفت من پول همراهم نیست که همان خواهر با صدای بلند خندید و گفت تویی که پول نداشتی چه جوری رفتی تندیس خرید کنی! بعد فرمهایی دستمان دادند که دو جای خالی داشت. اول باید نامت را مینوشتی و بعد دلیل دستگیریات را. در جای دوم هم باید فقط مینوشتی «بدحجابی در سطح شهر» وگرنه خط میزدند و یک فرم دیگر دستت میدادند. مشکل اصلی اما اینجا بود که مامورین نیروی انتظامی اجازه نمیدادند همه ما با هم خارج شویم. هر پنج دقیقه یکی را از یک در دیگر بیرون میکردند. وقتی نوبت من شد و در را باز کردند یک راهروی دراز و تاریک را دیدم که تهش معلوم نبود. فقط در تمام طول مسیر میدویدم. هیچ وقت نمیتوانم حال آن لحظات را فراموش کنم. تمام وجودم از شدت ترس میلرزید! وقتی از در پاسگاه بیرون رفتم، از شدت ترس کنار خیابان نشستم و گریه کردم…»
حمله با شوکر!
درگیریهای خیابانی دختران و زنان ایرانی با ماموران گشت ارشاد بارها به تصاویر صفحات اجتماعی ایرانیان بدل شده. از ضرب و شتم دختران در خیابانها برای سوار کردن اجباری آنها به ونهای حمل بدحجابان گرفته تا استفاده از شوکر و اسپری فلفل.
مقابله با گشت ارشاد هم به همین دلیل یکی از دستاویزهای کاندیداتورهای ریاست جمهوری بوده است. محمود احمدینژاد در انتخابات سال ۸۸ و بعد حسن روحانی در انتخابات سال ۹۲ هر دو از جمع شدن گشت ارشاد حرف زدند و البته هرگز به نتیجه نرسیدند. در حقیقت خود آنها بعد از نشستن بر مسند ریاست جمهوری، ریاست بر گشت ارشاد را هم برعهده گرفتند. چندی قبل حسن روحانی پلیس را مامور برقراری امنیت دانست، نه آمر به معروف و ناهی از منکر! اما خیلی زود از موضع خود عقب کشید.
سال گذشته شهیندخت مولاوردی معاون رئیس جمهوری در امور زنان و خانواده در واکنش به طرح «صیانت از حریم حجاب و عفاف» که از سوی نمایندگان محلس ارائه شده بود به خبرگزاری ایلنا گفت: «دولت معتقد است که انجام اقدامات سلبی، ایجاد محدودیت و ممنوعیت نمیتواند سبب گسترش حجاب و عفاف در جامعه شود.»
پیشتر هم دولت حسن روحانی با مواد بسیاری از «طرح حمایت آمران به معروف و ناهیان از منکر» مخالفت کرد؛ اما به نتیجهای نرسید.
حالا «مهدیه. م» از اتفاقی که هفته اول اردیبهشت ماه در محله آریاشهر افتاده میگوید: «با همکارم در حال قدم زدن در فلکه اول بودیم که یکی از مامورین گشت ارشاد به سمت همکارم آمد و از او خواست سوار ون شود. اما همکارم شدیدا مقاومت کرد و حاضر نشد. وقتی کار داشت به درگیری میکشید یکی از مامورین مرد نیروی انتظامی که سوار بر موتور بود، پیاده شد و جلو آمد و همکار من را با شوکر زد. همکارم زمین خورد و به حالت بیهوشی رفت. من فقط جیغ میزدم و از مردم کمک میخواستم. آن دو خانم مامور جلو آمدند و همکارم را بلند کردند و به ون بردند. من تا فردای آن روز هیچ خبری از او نداشتم. بعد از آن اتفاق، همکارم حدود یک هفته در خانه بود و بیرون نمیآمد!»
به نظر میرسد گشت ارشاد در سال ۹۴ با تشدید مبحث امنیت اجتماعی، روی موضوع مقابله با آنچه آن را بدحجابی میخواند، حمایت و پشتیبانی نهادهایی بالاتر از ریاست جمهوری را ازخود میبیند. شاید به همین دلیل است که این روزها دختران تهرانی، شاهد حضور پرتعدادتر و پررنگتر آنها در معابر شهر و حتی استفاده جدی آنها از ابزارهایی مانند شوکر و گاز فلفل هستند.
مرگ بر رژیم بیگانه اسلامی
مرگ بر اسلام زن ستیز
مرگ بر اسید پااش اسلام گرا
مرگ بر جمهوری اسلامی
بانوی ایرانی هرگز شکست نمی خورد
و باور های داعشی رژیم بیگانه به راستی اسلامی
تنها در زباله دان تاریخ جا دارد
پاینده و پیروز باد ایران و فرهنگ ایرانی
اتوسا تهران / 21 May 2015
متاسفانه نسل بعد از انقلاب باید تاوان خریت پدرانشان را بدهند که آن پادشاه میهن پرست خردمند رو بیرون کردند ودنبال یک آخوند هندیه بیسواد جلاد دروغگوی عامل انگلیس راه افتادند برای رسیدن به آبو برق و اتوبوس مجانی!
حال اینگونه باید جان ومال ناموس وروح وروانشان مورد تجاوز قرار گیرد ومانند رعیت ودر حد یک حیوان توسط مامورین پلید حکومت مورد رفتار وحشیانه قرار بگیرند واز اولیه ترین حقوق انسانی وشهروندیشان محروم گردند.ملت ایران هیچ راهی جز به خیابان آمدن وجنگیدن برای سرنگونیه این رژیم اهریمنی ندارند اگر آزادی میخواهند اگر آسایش ورفاه وسربلندی میخواهند باید بپاخیزند وتا رسیدن به پیروزیه کامل از پا ننشینند.
داریوش همایون / 21 May 2015
مرگ بر اصل ولایت فقیه
پارمیس / 21 May 2015
داریوش همایون:
خریت (جهالت) پدر و پسر نمیشناسد و هیچگونه ارتباطی به
نسل و نسب ندارد. تاوان جهالت و یا بلاهت را هم خود جاهل پس
میدهد و نه کس دیگر. جاهل ( الاغ) ایرانی و یا هندی و یا
آمریکایی هم گر چه در شکل و ظاهر با هم تفاوت ممکن است
داشته باشند ولی باطنأ از یک قماشند. پادشاه هم نه میهن پرست
بود و نه خردمند. فاسق بود و جاهل و همچون خمینی با وعده های
طلایی اش به فریبکاری ملت مشغول. انقلابی هم اگر در حال رشد
گرفتن بود به توسط خمینی و چون او مهار شد تا قوم اکثرأ جاهل
ایرانی را همچنان در افسار و غل و زنجیر نگه دارد. همین.
Majid / 21 May 2015
همین انقلاب نیمه تمام باعث شد رعب و وحشت مردم از رژیمهای پوشالی چه از نوع سلطنتی چه آخوندی بریزه و جرعت اعتراض پیدا کنند. پادشاه وطن پرست ما ترسو تشریف داشت تقی که به توق خورد پا بفرار میگذاشت ناخدای کشتی در حال غرق شدن اول همه جون خودش نجات داد و بقیه فرمانده ها رو بکام مرگ فرستاد.
روزبه / 21 May 2015
دو کاربر رادیو زمانه
که به دروغ
خود را ناسازگار با رژیم ایران می نامنند
کوشش می کنند با درج دیدگاه جهت دار و بی خردانه در رادیو زمانه
مخالفان رژیم ایران نادان و بی ادب
بدون شور سیاسی و تاریخی و اجتماعی بنامنند.
این ادم ها که بسیار روشن از کجا سازمان دهی می شوند باید
بدانند با
چرت پرت گفتن و سخن بی پیوند
در رادیو زمانه
نمی توانند جای شر و خیر را جابجا کنند.
رژیمی که مزدوران ان اسید بر روی دختران می ریزند و با چاقو به دختران جهرم یورش می برنند
زیرا از دیدگاه انان پوشش ان دختران با باور های بی خردانه انان برابر نیست.
چه فرقی می کنندخمینی هندی باشد یا ایرانی شما ادمکش های این فرد
را فراموش کردید اعدام دهه شصت
اعدام وزیر فرهنگ رژیم پهلوی
ادامه دادن جنگ خانمان سوز و هزاران کشته زخمی
به جنگ فرستادن نوجوان و حجاب اجباری
درگیر شدن کشور با هم پیمان های ایران امریکا و اسرایل که زیان زیادی به کشور وارد شد.
خمینی با ۱۰ سال خلافت در ایران به کشور زنامید
ای
بسیاری وارد
کرد و هزاران نفر را به کشتن داد
هندی بودن یا ایرانی فرقی نمی کنند.
و مردم ایران نیز از اینده چیزی نمیدانستند از کجا می دانستند
که خمینی به دنبال خلافت اسلامی است خمینی با ریاکاری از جمهوری سخن و قانون سخن میگفت
خود را مسضفین می نامید
و انقلاب سال 57 نه از خریت و نادانی مردم نبود هر انقلابی
انگیره های خودزدند
مردم در زمان دنبال ازادی سیاسی
بیشتر بودند همین که مردم شعار جمهوری فریاد می زدند
خود از هوش مردم سرچشمه میگرد
و نشان می دهد مردم به دنبال مردم
ستلاری و دومکراسی بودند و خود باید گفت که هر انقلابی سرنوشت خوبی ندارد
پس این ادم های که در رادیو زمانه با نام مخالف رژیم به
مردم ایران
که دو بار در انقلاب مشروطه و
انقلاب سال 57 به دنبال دومکراسی
بودند وشوربختانه در هردو ان شکست خوردند دشنام میگویند
بدانند بهتر است در سخنان خود
پس بگریند و با ریکاری و نیرنگ
جای شر را با خیر جابجا کنند
و مخالفان رژیم را نادان و بی ادب
نشان دهند.
نمی توان اشک مادران ستار بهشتی
ندا اقا سلطان و زهرا کاظمی که
رژیم دژخیم و داعشی اسلامی ایران
ان ها پر پر کرده پاک کرد.
شر شر است و خیر خیر است
و شر نمی تواند بگوید که خیر است.
به مردم ایران دشنامم نگوید شور سیاسی و اجتماعی و تاریخی خو افزایش دهید / 22 May 2015
فکر کنم موقع انقلاب فرا رسیده. باید مردم شهر ها کم کم بیرون امده و ترتیب حکومت ملا ها را بدهند. مردم این دین نکبتی را نمی خواهند. از همه چیز هم خسته شده اند. البته هنوز در کشور ***داریم. ولی این *** ها هم باید کم کم به خود بیایند. اندیشه کنند و مملکت را نجات دهند. ایران اینده با این وضع خیلی بی ریخت خواهد شد و نا بود خواهد گردید. مردم باید به خیا با نها بیایند و عده زیادی هم تفنگ دست بگیرند. و با هر کس که خواست با انها مقابله کند برخورد کنند. ملاطفت و ا سهال طلبی با این ملا ها بی معنی است. مردم اسلحه دست گرفته به خیا بان بروید و هر کس جلوتان امد بکشید. این بهترین راه هست. بهتر از مرگ تدریجی است.
مینا / 22 May 2015
مرگ بر رژیم کثیف جمهوری اسلامی
مرگ بر خامنه ای الدنگ
لعنت و تف بر قبر *** خمینی ***
سید علی / 17 April 2016