معاون سردبیر فرهنگ لغات زبان انگلیسی آکسفورد، جاناتان دنت، روز دوم ماه مه به روزنامه «ساندی تایمز» گفت که در نسخه بعدی این لغتنامه، عنوانی که از لحاظ جنسیتی خنثی محسوب شود را به عنوانهای احترامآمیز اضافه خواهند کرد.
آکسفورد میخواهد عنوان خطابی MX را که «ماکس» یا «میکس» خوانده میشود، برای افرادی معرفی کنند که خود را «مستر» یا «میس» یا «میسیز» نمیدانند. یعنی افرادی که جنسیت خود را با نر و ماده، زن و مرد، مؤنث و مذکر توضیح نمیدهند؛ یا که اصلاً شاخص جنسیت را به رسمیت نمیشناسند؛ یا اینکه خود را چندجنسیتی میدانند و بر این باورند که زن و مرد توضیحی خوبی برای پیچیدگیهای جنسیتی آنها نیست.
در ده سال گذشته به خصوص در بریتانیا ادارات دولتی، شوراهای شهری، برخی دادگاهها، بانکها، برخی از دانشگاهها، مراکز صدور گواهینامه رانندگی، سعی کردهاند تقسیمبندیهای جنسیتی را از دوگانه زن و مرد جدا کنند و مسئله پذیرش «دیگری» را اجرایی کنند. در برخی از فرمها در محل انتخاب جنس، سه گزینه زن، مرد و «دیگر» عنوان شدهاند. اما در بریتانیا عنوان خطابی MX هم مطرحشده و به جای کلمه «دیگری» یا «Other»، اکنون برخی از فرمها چند گزینه زیر را برای عناوین خطابی مطرح میکنند: «Mr»، «Ms»، «Mrs»، و «Mx».
این خبر ناخودآگاه چالش حضور افراد فراجنسیتی در زبان فارسی را نیز مطرح میکند. آقا، خانم، جناب، سرکار و دیگر عنوانهای خطابی در زبان فارسی که قرار است احترامآمیز باشند، معمولا مربوط به ساختار دودویی جنسیت یعنی آقا و خانماند. در این میان آن عنوانهای خطابی که از لحاظ جنسیتی خنثی هستند، به صورت عرفی بیشتر در خطاب احترامآمیز به مردان مورد استفاده قرار میگیرند.
در این مقاله مجال کنکاش در زبان فارسی و یافتن عنوانهای خطابی احترامآمیزی که جنسیتمحور نباشند نیست. اما شاید وقت آن رسیده که در واژههای مورد استفاده در زبان فارسی دقیق شویم و عنوانهای احترامآمیز فراجنسیتی را بیابیم یا بسازیم.
زبان و برخورد آن با اجراگریهای جنسیتی
زبان یک ابزار برای شکل دادن به فرهنگ، جامعه و سیاست است. قسمتی از تلاشهای حقخواهی دگرباشان جنسی معطوف به ایجاد تغییر در زبان تبعیض است. یعنی تغییر زبان یا بیانی که گرایشهای جنسی، هویتهای جنسیتی یا حتی امیال جنسی و جنسیتی افراد را مستقیم و غیرمستقیم سرکوب میکند، به رسمیت نمیشناسد یا حتی واژهای و ترکیبی برای بیان اینها ارائه نمیکند.
معاون سردبیر فرهنگ لغات آکسفورد معتقد است که پذیرفتن MX نشان میدهد که زبان انگلیسی در حال تکامل و تغییر است. او میگوید: «این نمونهای است که نشان میدهد که چگونه در انگلیسی به جای اینکه به زبان اجازه دهد که هویت مردم را دیکته کند، زبان با نیازهای مردم و نحوه استفاده مردم از زبان، سازگار میشود.»
اما زبان معمولاً یدککش تعاریفهای اجتماعی تازه ایجاد شده است. تعاریف با استفاده از مفاهیم و واژههای موجود در زبان تغییر میکنند و بازتعریف میشوند و آنگاه وظیفه زبان این است که کلمات دقیقتری برای این تعاریف تازه ایجاد شده، تولید کند.
زمانی که جودیت باتلر، فیلسوف حوزه «نظریه کوییر» (نظریه فراهنجاری جنسی) برای اولین بار در سالهای ۱۹۹۰ مفهوم اجراگری جنسیتی Gender Performativity و همراه با آن سیالیت جنسیتی (Gender Fluidity) را مطرح کرد، حضور اجتماعی افراد فراجنسیتی حداقل ۲۰ سال بود که نمایانتر شده بود.
آنچه فلسفه باتلر را شکل میداد، افراد فراجنسیتیای بودند که صبحها کارمندانی بودند که در چارچوبهای دودویی جنسیتی (یعنی زن یا مرد) کار میکردند و شبها آزادانهتر به فضای عمومی میرفتند. یا که اصلاً چنین شرایطی نداشتند و در گوشههای خیابانها تنفروشی میکردند. برخی در رستورانها و دیسکوها آواز میخواندند و نمایش اجرا میکردند؛ برخی دیگر هم کنشگر شده بودند و در خیابانها حق و حقوقشان را میخواستند.
مجموعه این حضورهای اجتماعی فیلسوفها و افرادی که تخصص فلسفیدن و تولید مفهوم را داشتند بر آن داشت که توضیح دهند و واژه بسازند.
مفاهیم اجراگری جنسیتی و سیالیت جنسیتی اکنون در توضیح رفتار جنسی افراد در حوزه مطالعات جنسیت و گرایش جنسی فراگیر شدهاند؛ اما این فراگیری هنوز به دنیای قانون، حقوقی رسمی و زبان اداری و دولتی نرسیده است.
باتلر در مورد سیالیت جنسیتی مطرح کرد که اجراگری جنسیتی مرتبط به یک «جوهره درونی ثابت و پایدار» نیست بلکه جنسیت مجموعهای از کنشهای تولید شده توسط فرد است که از طریق شاخصهای عرفی در هر فرهنگ مفهوم «جنسیت» مییابد.
امروز کار دشوارتر این است که به تمام مکانیسمهایی که ساختوسازها و واقعیتهای اجتماعی را میسازند، ثابت شود که چیزی به اسم جنسیت «واقعی» و یا «حقیقی» وجود ندارد؛ جنسیت مجموعهای از رفتارها، کنشهای، حرکات بدنی، لحن گفتاری و انتخاب آرایش بدنی و لباس است که وابسته به فرهنگ عرفی و هنجارهای اجتماعی، توسط فرد «اجرا» میشوند.
افراد برای انتخابهای جنسیتیشان، تحت تأثیر مسأله قدرت و گفتمانهای فرهنگی گاهی هزینه میدهند و مورد تبعیض قرار میگیرند؛ گاهی هم تشویق میشوند. کسانی که سیالیت جنسیتی را انتخاب میکنند، به مانند همهکسانی که تصمیم میگیرند زن باشند یا مرد باشند، یک انتخاب سیاسی کردهاند. یعنی اجراگری جنسیتی خود را با تعامل با اجتماع و فرهنگ اجتماعی به شکلی سیاسی ساختهاند و اجرا میکنند.
دردسرهای زبانی برای افراد دارای جنسیت مبهم
زبانهایی که از لحاظ جنسی و جنسیتی خنثی نیستند، در بیان نابرابریهای جنسیتی نسبت به سایر زبانها «دقیقتر»اند. این به این مفهوم نیست که در زبانهایی که از لحاظ جنسیتی خنثی هستند، تبعیضهای زبانی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی وجود ندارد. زبان و قدرت در رابطه باهم هستند. دستور زبانهایی که جنسیت را به عنوان شاخص تمایز دستوری لحاظ میکنند، صرفاً ابزار دقیقتری برای ایجاد تمایز و حتی تبعیض دارند.
در ساختار زبانهای دگرجنسگراسالار که چارچوب جنسیتی آن بر اساس دودویی جنسیتی زن و مرد تعریف شده است، افرادی که جنسیت شان مبهم است، افرادی میانجنسی، چندجنسی، بیجنسیت هستند، کسانی که در تاریخ پزشکی به آنها هرمافرودیت گفتهاند و کسانی که آنها را در زبان فقهی مخنث خواندهاند، به اندازه کافی واژههایی که بتواند نماینده پیچیدگیهای زیستی، جنسیتی، هویتی و یا وجودی آنها باشد، پیدا نمیکنند.
اگر سری به رسالههای احکام مجتهدان شیعه بزنید، احکامی که در آنها جنسیت مطرح است بر اساس دودویی زن و مرد تعریف شدهاند. از افراد میان جنسیتی یا کسانی که در فقه به آنها «مخنث» میگویند همیشه خواسته شده که بر اساس یک سری احکام دیگر تصمیم بگیرند که احکام جنسیتی را باید مانند زنان اجرا کنند یا به مانند مردان.
در ساختار فرهنگ دگرجنسگراسالاری که زن و مرد تنها دو گزینه قابل قبول برای جنسیتاند، همیشه از افراد بیجنسیت، چند جنسیتی، میان جنسیتی و یا آنها که جنسیتی مبهم دارند خواسته شده که تعلق یا حداقل نزدیکی خود را به یکی از دو جنسیت زن و یا مرد انتخاب کنند و یا خود را بر اساس چنین نزدیکیای تعریف کنند. از این رو تلاش فرهنگ لغات زبان انگلیسی آکسفورد برای به چالش کشیدن عنوانهای خطابی رایج برای به رسمیت شناخت افرادی که با جنسیت زن و مرد قابل تعریف نیستند کاری مهم است.
این تلاش برای جا انداختن MX اما تلاش «تازهای» نیست. به رسمیت شناختن افرادی که نه زناند، نه مرداند یا چیزی بین اینها هستند یا اصلاً ربطی به اینها ندارند، بیش از پنجاه سال است که در جنبشهای دگرباشان جنسی در جریان است. در دنیای دانشگاهی هم نظریهپردازان حوزه جنسیت در مورد ابهامهای جنسیتی، مرزهای فراتر از دوگانه زن و مرد، و تعلق نداشتنها به این دوگانه فکر کردهاند و فلسفیدهاند.
اولین استفاده ثبت شده از MX به سال ۱۹۷۷ بر میگردد که مجله آمریکایی «سینگل پرنت» (والدین تنها)، برای اعتراض به مردسالاری نهفته در صورتهای خطابی احترامآمیز مانند «میسیز»، «مستر» و «میس» (به مفهوم خانم و آقا و دوشیزه) استفاده از مخفف خنثیای را مطرح کرد که فرای تعلقات جنسیتی افراد باشد.
در سالهای ۱۹۹۰، MX بین افرادی که به دوگانه زن و مرد حس تعلق نداشتند، بیشتر مورد قبول قرار گرفت اما با این حال این مخفف، هنوز غریبهای غیر آشنا در زبان انگلیسی است.
اینکه آیا در نهایت لقب خطابی MX به طور گستردهتر در زبان انگلیسی مورد استفاده قرار گیرد یا نه، چیزی است که گذر زمان نشان خواهد داد. تلاش فرهنگ لغات آکسفورد از این لحاظ اهمیت دارد که این تلاشها اکنون در یکی از جریان اصلیترین لغتنامههای زبان انگلیسی، موجب تغییر فرهنگی شده است.
نظامهای حقوقی و قضایی و دودوییهای زن و مردی
در کشورهایی که به مرور زمان حقوق اقلیتهای جنسی پذیرفتهتر شده است، این مسئله مطرح میشود که نظام حقوق و قضایی مدرن بر پایه دوگانه جنسیتی زن و مرد پایهگذاری شده است و اصلاح جنسیت به چندین گزینه، سیستم حقوق و قضایی پایه گذاشته شده در بیشتر کشورهای «مدرن» را بر هم میریزد.
اما جنبش حقخواهی افراد فراجنسیتی این را مطرح میکند که شهروندان باید حق این را داشته باشند که همه گزینههایی که جنسیت آنها را مطرح میکنند، توسط سیستمهای حقوقی به رسمیت شناخته شوند. سیستم حقوقی که شهروندانی را که جنسیتهای سیال دارند یا اصلاً مسئله جنسیت برای آنها مطرح نیست در چارچوب دودویی زن-مرد بگنجاند، فرهنگ رسمیت دادن به حقوق چنین شهروندانی را به رسمیت نمیشناسد.
آنچه در اسناد، فرمهای رسمی، مدارک بانکی، گذرنامه، کارت شناسایی افراد به عنوان جنسیت آنها وارد میشود، میتواند دسترسی افراد به خدمات مختلف را محدود کنند یا که میتواند افراد را به طور بالقوه در شرایط غیر انسانی قرار دهد که ناچار شوند هویت، انتخابهای پوششی، ظاهر و حتی آرایش خود را به دیگری توضیح دهند.
قدم بعدی مجاب کردن سیستمهای قضایی و حقوقی به پذیرش واژههایی است که افراد در توضیح سیالیتهای جنسیتی و جنسی خود استفاده میکنند. این کار دشواری خواهد بود چرا که «دیسیپلین» قانون و حقوق مربوط به تأدیب و ترتیب است و در تأدیب و ترتیب، ابهام پذیرفته نیست. شاید راه حل زمانی نزدیک شود که گفتمانهای حقوقی، «ابهام» در جنسیت را بپذیرد.
زبان انگلیسی به دلیل اهمیتی که در فرایندهای جهانیشدن مفاهیم مرتبط به حقوق انسانها در ۱۰۰ سال گذشته ایفا کرده است (اگر بخواهیم منتقدانه و از نگاه پسااستعماری به آن نگاه نکنیم)، در حال حاضر به طور گسترده در فضایی فراتر از مرزهای کشورهای غربی مؤثر است. به همین دلیل پذیرش عنوان خطابی فرای تقسیمبدنی دوگانه زن و مرد، در جریان اصلی زبان انگلیسی، اهمیتی فرای وارد شدن یک مدخل جدید به یک «دیکشنری» دارد.
مساله به رسمیت شناختن سیالیتهای جنسی و جنسیتی ممکن است با عنوان احترام آمیز MX به جایی نرسد؛ اما این مرحله گذاری است که در آن به کمک همه افرادی که در همه زبانها با فلسفه سکس و جنسیت، فسلفه حقوق و قانون و زبان سر و کار دارند، نیاز هست.
با تشکر و سپاس فراوان از رادیو زمانه به خاطر مقالات بی نظیرش.
در صورت امکان کار واژه سازی برای عناوین احترام آمیز خنثی در زبان فارسی را انجام دهید تا منبعی برای استفاده ی دیگران قرار گیرد. با سپاس
حامد / 11 May 2015
مقاله روشنگر و خوبی بود. لطفن کلمه “کنکاش” را به جای کند و کاو بکار نبرید. کنکاش یعنی رأی زدن و مشورت کردن
پرتو نوری علا / 15 June 2017
Trackbacks