دوگنبدان، گچساران. پسری پس از شنیدن جواب رد از دختر مورد علاقه‌اش به خانه یکی از خواهران دختر به نام راضیه که ازدواج کرده و فرزند هم دارد، می‌رود. می‌داند که شوهرخواهر، تا دیروقت سر کار است و ساعت نبودن او را انتخاب می‌کند. جلوی خانه راضیه، می‌گوید که می‌خواهد با الهام صحبت کند. مرضیه، خواهر دیگر، جلوی در می‌رود و به او می‌گوید که الهام با تو کاری ندارد. قاتل یک لیوان آب می‌خواهد و تا مرضیه می‌رود آب بیاورد، کلاشنیکفی را که داخل ماشینش پنهان کرده، برمی‌دارد و وقتی مرضیه برایش آب می‌برد، یک گلوله به قلب او شلیک می‌کند. مرضیه در جا می‌میرد.

عکس از محل حادثه
عکس از محل حادثه

قاتل وارد حیاط می‌شود و خواهرشوهر راضیه را که آنجا ایستاده، با دو گلوله از پا در می‌آورد. بعد اسلحه را روی سر کودکی می‌گذارد و تهدید می‌کند که اگر الهام بیرون نیاید، بچه را می‌کشد. با این تهدید الهام که زیر تخت مخفی شده، بیرون می‌آید و قاتل دو گلوله به او شلیک می‌کند. بعد بلافاصله اسلحه را زیر چانه خودش می‌گذارد و شلیک می‌کند.

این تنها یک نمونه از جنایت‌هایی است که در سال جدید در ایران رخ داده است.

با اینکه سال ۱۳۹۳، هادی مصطفایی، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی ناجا اعلام کرد که کمتر از پنج درصد جرایم پلیس آگاهی به حوزه جرایم جنایی مرتبط می‌شود و قتل ۶.۷ درصد نسبت به شش ماهه سال ۹۲ کاهش یافته است، اما آمار جنایت‌های خونین در ایران هنوز بالاست و ابعاد و شکل وقوع آن‌ها شوکه کننده است.

1

وقتی دادگاه‌های پرهیجان پدرام تجریشی که گفته می‌شد نامادری‌اش او را به قتل رسانده برگزار می‌شد و وقتی در دهه هفتاد خورشیدی، شاهرخ و سمیه، دو نوجوان تهرانی با همدستی هم خواهران و برادران کوچک سمیه را کشتند، هنوز جامعه به قدر این روز‌ها خشن به نظر نمی‌رسید یا دست‌کم اخبار جرم‌ وجنایت‌ها در زمینه اخبار جنگ، کشتارهای دهه شصت و تحولات اجتماعی گم می‌شد.

کم‌کم اما جنایتکارهایی پیدا شدند که بی‌آنکه زمینه قبلی اعمال جنایتکارانه داشته باشند، به خشن‌ترین شکل‌های جنایت دست می‌زدند و از ابزارهایی مثل چاقو، اسلحه گرم و اسید استفاده می‌کردند.

جانیانی که هر روز خشن‌تر می‌شوند

نمونه جنایتی که در دوگنبدان اتفاق افتاد، کم‌سابقه نیست.

سال ٨٨، مردی تحصیل‌کرده در دانشگاه‌های آمریزن کا وقتی برای تقسیم سهم ارثیه پدری‌اش با اعضای خانواده دچار اختلاف شد، دست به کشتار دسته‌جمعی زد. این حادثه در خیابان مقدس ‌اردبیلی منطقه زعفرانیه تهران رخ داد. پسر خانواده که مردی میانسال و تحصیل‌کرده بود، به دلیل این‌که تصور می‌کرد مادر و خواهرانش قصد دارند ارثیه او را نادیده بگیرند، تصمیم گرفت تا حقش را انتقام‌جویانه پس بگیرد. اسلحه خرید و وقتی همه اعضای خانواده و وکیل خانوادگی‌شان به همراه قاضی شورای حل اختلاف دور هم جمع بودند، نقشه‌اش را اجرا کرد. اسلحه‌ را بیرون کشید و ١٧ گلوله به سمت افراد خانواده خود و وکیل و نماینده شورای حل اختلاف شلیک کرد و پنج نفر را کشت.

در نمونه‌ای دیگر، در سال ٩٠، نگهبان یک کارخانه وقتی همسر و دو فرزندش را در داخل یک خودرو بنز مدل بالا دید که مردی میانسال پشت فرمانش نشسته، به تصور این‌که همسر و فرزندانش به او خیانت کرده‌اند، با ضربات متعدد چاقو و میله آهنی آن‌ها را کشت.
در سال ٩٢ در میدان شوش تهران جنایت وحشتناکی اتفاق افتاد. مردی جوان با همسرش درگیر شد، او را با چاقو به قتل رساند و دختر پنج ساله‌اش را از طبقه سوم خانه به بیرون پرتاب کرد.

١٨ آذرماه‌ سال گذشته (۱۳۹۳)، یک قتل خانوادگی در خیابان پاسداران روی داد. مردی تحصیلکرده و مرفه، نامه‌ای کوتاه نوشت و در آن از نداشتن احساس خوشبختی در خانواده‌اش سخن گفت و با اسلحه، همسر و تنها دخترش را کشت و سپس با شلیک گلوله به زندگی خودش هم پایان داد.

بهمن ماه سال ۹۳، پرونده‌ای در مورد تجاوز ناموسی در دادگاه‌ استان ایلام در حال رسیدگی بود که بعد از مراحل قانونی، با اعلام تبرئه متهم از تجاوز، خانواده شاکی رأی را نپذیرفتند. چهار نفر که یکی از آن‌ها زن شاکی پرونده بود، به متهم هجوم بردند و پس از اینکه او را با ضربات ساطور زخمی کردند، سرش را از تن جدا کردند.

بیشتر بخوانید: جنایت در دادگاه و بی‌کفایتی قانون

١۶ فروردین ‌ماه‌ امسال هم یک جنایت خانوادگی در خانواده یک پزشک خبرساز شد. در خیابان ایتالیای تهران، پسر خشمگین یک خانواده‌ مرفه تنها به خاطر اختلاف بر سر شبکه تلویزیونی با خواهرش، او را کشت و بعد برای پاک کردن رد پایش، پدرش را که تنها شاهد جنایت او بود به قتل رساند.

به این‌ها می‌توان پرونده قربانیان اسیدپاشی را هم افزود؛ جانیانی که برای انتقام‌گیری، بر قربانی خود اسید می‌پاشند و آمارشان در ایران قابل توجه است.

Asid2

در تمام این جنایت‌ها،‌گاه عناصری مشترک به چشم می‌خورد: کسی دست به کشتن نزدیک‌ترین افراد خانواده یا افراد محبوب خود می‌زند که جز تحریکی آنی، دلیلی برای  تصمیم‌گیری نداشته و بهانه جنایتش واهی و برآمده از توهم است.

در میان عناصر مشترک دیگر می‌توان به ناتوانی این افراد در کنترل خشم اشاره کرد که‌ گاه بی‌آنکه موضوع و بهانه ارزشش را داشته باشد، به خاطر یک اختلاف ساده یا دعوای خیابانی دست به جنایت می‌زنند.

شاید در دسترس بودن آلات جرم مانند اسلحه گرم و سرد یا اسید در ایران مانند آمریکا (مظهر خشونت از نظر حکومت ایران) نباشد اما میزان وقوع این جنایت‌ها در مقابل این جامعه قابل توجه است. در حالی که تبلیغات رسمی حکومتی مدام بر رواج این نوع جنایت‌ها در غرب تاکید دارد، ادعا می‌شود که جامعه ایران اخلاقی و اسلامی و به تبع آن، دور از جنایت است.

جامعه آماده جرم

محیط اجتماعی را یکی از اثرگذار‌ترین عوامل و زمینه‌های بروز جرم می‌دانند.

یک جامعه‌شناس از تهران در این‌باره به رادیو زمانه می‌گوید: «محیط خانوادگی، محیط‌های شغلی، محیط‌های تفریحی و میزان دسترسی افراد به شادی‌های مفرح و فیزیکی، مسکن سالم، میزان دسترسی به امکانات آموزشی، وسایل ارتباط جمعی و مهاجرت و حاشیه‌نشینی، هر کدام می‌توانند زمینه‌ساز کاهش یا افزایش جنایت در یک جامعه باشند.»

در کنار محیط اجتماعی، محیط اقتصادی هر جامعه هم در تأثیرگذاری بر جرم و ناهنجاری در سطح کلان تأثیر ویژه دارد.

این جامعه‌شناس که خواست نامش ذکر نشود می‌گوید: «فقر به عنوان یکی از بنیادی‌ترین مشکلات زندگی انسان بسترساز انحرافات است. اثر فقر بر آسیب‌های اجتماعی نکته تازه‌ای نیست و ارتباط بین فقر با سرقت، قتل و اعتیاد، موضوع پژوهش‌های مختلف قرار گرفته است.»

او اضافه می‌کند که بیکاری هم به عنوان یک عارضه اجتماعی، باعث عدم استفاده از نیروی کار می‌شود و زمینه‌ساز ایجاد فقر و نابرابری‌های اقتصادی است.

بیکاری، آمار تنش، بی‌نظمی اجتماعی و خشونت را افزایش می‌دهد.

به همه این‌ها باید محیط سیاسی را هم افزود؛ سیاست داخلی و خارجی، انقلاب‌ و آشوب، جنگ، سیاست‌های قانون‌گذاری و سیاست‌های کیفری، هر کدام در کاهش یا افزایش میزان وقوع جرم در یک جامعه مؤثرند.

در کنار این عوامل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، محیط فرهنگی را هم نباید از یاد برد. در جرم‌شناسی، تمام جنبه‌های فرهنگی اجتماع شامل مذهب، آداب، رسوم، اخلاقیات، اعتقادات، نهادهای تعلیم و تربیت و …، در جرم‌افزایی یا کاهش آن در یک جامعه مؤثرند.

با این نگاه، جامعه ایران از هر نظر آماده جرم و جنایت است: قانون ناکارآمدی که خشونت را ترویج می‌کند، مشکلات اقتصادی ناشی از بی‌تدبیری‌های دولتمردان، اثر تحریم‌های بین‌المللی، عوارض مدرن شدن جامعه بدون فراهم بودن بسترهای فرهنگی، نفوذ عمیق مذهب و تبلیغ ایدئولوژی رسمی به سود باورهای سنتی و بدوی.

از یک سو فقر و مشکلات اقتصادی در جامعه ایران به جرم و جنایت دامن می‌زنند و از سوی دیگر فساد اقتصادی که ثروت‌های بادآورده را برای گروه‌های معدودی به ارمغان آورده، بسترساز جرم و جنایت است.

جوانان ایرانی که با مشکلات ناشی از بیکاری، درآمد پایین، فشارهای اجتماعی و کمبود امکانات رفاهی مواجه‌ هستند، خود را در دست‌یابی به امکانات اولیه زندگی و رسیدن به خواسته‌های ابتدایی ناکام می‌بینند و این ناکامی، زمینه‌های ابتلا به بیماری‌های روحی و روانی را در آن‌ها بیشتر می‌کند.

واکنش مردم به اخبار جرم و جنایت

با اینکه اخبار جرم و جنایت جزو بخش‌های پرخواننده نشریات است، اما رد پای این بحث‌ها را در شبکه‌های اجتماعی چندان نمی‌توان جست. بیشترین واکنش مخاطبان به اخباری است که در سایت‌های خبری منتشر می‌شود که در آن‌ها مخاطبان با کامنت‌گذاری این اخبار را از منظر خود تحلیل می‌کنند.

از یک سو گروهی از مخاطبان این نوع جنایت‌ها را به «فاسد شدن جامعه»، «روابط آزاد زن و مرد» و «الگوگیری از غرب» نسبت می‌دهند و از سویی، گروهی دیگر وقوع آن‌ها را ناشی از «ضعف آموزش در برقراری رابطه میان زنان و مردان»، «ترویج ازدواج بدون آموزش‌های لازم»، «تبعیض جنسیتی» و «مشکلات روانی و اقتصادی» می‌دانند.

یک خواننده اخبار مربوط به جنایت دوگنبدان در واکنش به آن نوشته است: «اگر در محیط‌های کوچک رشد فرهنگی بود، دوره‌های مهارت زندگی رایگان و اجباری برای همه بود، اگر نمایشگاه، موزه، سینما، شهربازی، تیا‌تر، کنسرت، ورزشگاه با حضور خانوادگی بود …، اگر در کنار هم بودیم، ظرفیت‌مان بالا می‌رفت. چرا توجیه می‌کنید؟ چرا نمی‌بینید چه بلایی سر مردم آمده؟ اعتیاد، طلاق، کم شدن ازدواج و جنایت‌های خانگی نتیجه سیاست‌های غلط است.»

به اعتقاد بسیاری از کاربران، ایرانیان مهارت‌های زندگی را آموزش نمی‌بینند و قادر به کنترل احساسات آنی خود نیستند و فرهنگ مراجعه به پزشک و مشاور هم در میان‌شان کمتر دیده می‌شود. آن‌ها می‌گویند که افسردگی در میان مردم تشدید و سیاست‌های غلط حکومت باعث ایجاد آسیب‌های اجتماعی نظیر اعتیاد و طلاق شده که خود زمینه‌ساز جرم و جنایت است.

شهروند دیگری هم وقوع این جنایت‌ها را چنین تحلیل می‌کند: «به خاطر شیوه کشورداری که با معنویت محتوایی فاصله دارد و فقط شکل آن را حفظ کرده‌اند، ملت نیز غرق در ظواهر شده و با معنویت و متانت سال‌ها فاصله دارد.»

او اضافه کرده که فشارهای اقتصادی و ممنوعیت‌های فرهنگی و اجتماعی بسیاری را عصبانی، پرخاشگر و جنگ طلب کرده است: «مشکلات شخصیتی و رفتاری هم که برخاسته از نوع تربیت غلط خانوادگی و اجتماعی و برگرفته از متن همین اجتماع است، مکمل این وضع است و گرنه در یک جامعه آزاد و باز و بدون فشار، کسی به خاطر شنیدن جواب رد از یک دختر، مسلسل به دست نمی‌گیرد و خود و دیگران را از پا در نمی‌آورد. با این وصف، بروز چنین جنایاتی در بستر این اجتماع، دور از ذهن نیست و باید منتظر بد‌تر از آن بود.»