ابتدا: آمارهای مربوط به فرسایش یا آلودگی خاک معمولا چندان توجهی بر نمی انگیزد. خاک اساسا پیش پا افتاده ترین پدیده عالم هستی است.

Soil degredation-02
تخریب و فرسایش گسترده خاک در ایران اغلب مورد توجه قرار نمی‌گیرد

طرفداران محیط زیست ممکن است واکنش سراسری و پرشور نسبت به موضوعاتی مثل سگ کشی در یک شهر یا قطع درختان حیاط یک ساختمان دولتی داشته باشند، اما حتی دهشتناک ترین گزارش های مربوط به بحران فرسایش خاک در ایران گوشه چشمی از کسی تر نمی کند.

منابع رسمی متعددی می گویند ایران رتبه نخست فرسایش خاک را در جهان دارد.

رییس جامعه جنگلبانی ایران، که خود با سابقه سالها مدیریت سازمان جنگلها و مراتع کشور مسئولیت مستقیم حفاظت از خاک در ایران را به عهده داشته با تایید این ادعا اضافه می‌کند «مساحت خاک ایران ۲/۱ درصد از خشکی های زمین است و رقم سالانه ۲ میلیارد تن فرسایش خاک ایران چیزی معادل ۷/۷ درصد فرسایش جهانی است و این رقم بالاترین رقم فرسایش خاک دنیا است».

به این ترتیب هر دو نهاد علمی و اجرایی رسمی کشور درباره رسیدن ایران به قله فرسایش خاک در جهان اتفاق نظر دارند.

آمار واقعی فرسایش خاک در ایران چقدر است؟

اما این همه ماجرا نیست. منابع دیگری می گویند نرخ ۲ میلیارد تن فرسایش سالانه خاک که معمولا از سوی نهادهای دولتی ابراز می شود (و البته در همین حد هم ایران را به فرساینده ترین کشور جهان در حوزه خاک تبدیل کرده) بسیار محافظه کارانه اعلام شده است و مقدار واقعی می تواند حتی ۳ برابر این نرخ باشد.

Soil errosion
ایران بیشترین میزان فرسایش خاک در جهان را دارد

بر اساس گزارشی که انجمن علوم خاک ایران منتشر کرده است «نرخ سالانه فرسایش خاک در ایران تا ۳۳ تن در هکتار گزارش شده که ۵ تا ۶ برابر حد مجاز است. همچنین میانگین سالانه فرسایش خاک نیز به حدود ۱۵ تن در هکتار رسیده که سه برابر متوسط قاره آسیاست».

اگر این ادعا درست باشد، یعنی میزان جابجایی خاک در ایران، نه ۲ میلیارد تنی است که اغلب در گزارش‌های رسمی به آن استناد می‌شود و نه حتا ۴٫۵ میلیارد تنی است که معاون وقت رییس جمهور و رییس سازمان حفاظت محیط زیست کشور، چند سال پیش آن را اعلام کرده بود! بلکه سخن از فرسایشی در حدود ۵ تا شش میلیارد تن در سال است (همان منبع).

این نرخ را که توسط یک مرجع علمی و تخصصی اعلام شده می توانیم از زاویه ای دیگر مرور کنیم: هم اکنون میزان فرسایش خاک در ایران به حدی رسیده که اگر فرض کنیم دولت همه توش و توانش را به کار گیرد تا این میزان را به یک سوم مقدار کنونی کاهش دهد (فرضی دشوار در شرایط مدیریتی و اقتصادی کنونی کشور) باز هم ایران کماکان رتبه اول فرسایش خاک در جهان خواهد بود. آنچه که نشان می دهد فرسایش خاک نه فقط بزرگترین بحران محیط زیست ایران، بلکه می تواند حتی بزرگترین مولفه در شکل گیری چشم انداز آینده حیات اقتصادی و اجتماعی کشور به شمار آید.

لایحه حفاظت از خاک: خوشبینی بدون پشتوانه

بعد: هفته گذشته رسانه ها خبری منتشر کردند با مضمون تصویب لایحه حفاظت خاک در ایران.

به‌ گفته سازمان حفاظت محیط زیست، «در این لایحه آلودگی و تخریب و مصادیق آن و همچنین آلوده‌کننده و تخریب‌کننده خاک و نحوه برخورد قانونی با آن‌ها تعیین و موضوع آموزش حفاظت خاک و فرهنگ‌سازی در این‌باره و نقش سازمان‌های متولی نیز مورد نظر قرار گرفته است».

Soil pollution
دولت ایران به تازگی لایجه حفاظت از خاک برابر آلودگی و فرسایش را تصویب کرد

تصویب این لایحه چقدر می تواند به کاهش روند فرسایش خاک در ایران کمک کند؟ به دو دلیل چندان نمی توان خوشبین بود.

نخست آنکه تمرکز افزونتر لایحه بر موضوع آلودگی خاک است و نه فرسایش آن. آلودگی خاک هم بخش خیلی کوچکتری از بحران زیست محیطی حوزه خاک در ایران است و هم اینکه بدون تصویب این قانون هم تاکنون امری غیر مجاز بوده و بعضا در قالب مقررات عمومی محیط زیست با آن برخورد می شده است. اما اینکه در مواردی مثل استفاده بی رویه از سموم و کود شیمیایی در بخش کشاورزی (مهمترین عامل آلودگی خاک در ایران) و یا حوزه های بهره برداری نفتی نتوانسته اند تاثیری در کاهش انتشار آلودگی داشته باشند ناشی از نبود قانون نبوده، بلکه واقعیت این است که سازمان محیط زیست اصلا زورش به آلایندگان نمی رسیده است.

لایحه حفاظت خاک یک فعالیت معمول کاغذسالارانه است که در کنار همه آن قوانین و لوایح پرطمطراق قرار خواهد گرفت که هرگز مورداعتنای نقش آفرینان اصلی محیط زیست، اعم از آلایندگان یا مجریان قانون قرار نمی گیرد.

دوم اینکه موضوع فرسایش خاک در ساحتی بزرگتر از حوزه مدیریت محیط زیست و می توان گفت حتی حوزه اختیارات دولت رخ می دهد. پس این لایحه یا هر لایحه «شیک و مجلسی» دیگر که توسط دولت ارائه شده و توسط دولت هم قرار است پیگیری شود بعید است که منشا اثر باشد.

برای مثال تخریب نظام هیدروشناختی سرزمین در قالب فعالیت های مخربی مثل سدسازی بی رویه و خشکاندن دشت ها و غیره می تواند عامل اصلی فرسایش خاک در ایران به شمار آید. اما نمی توان تصور کرد به صرف تصویب یک لایحه حالا دیگر سازمان محیط زیست می تواند به وزارت نیرو بگوید بس است، دیگر سد نساز، و دست کم سدهایی را که منجر به خشکیدن ۳۰۰ دشت خشکیده کنونی کشور شده اند (افزون بر نیمی از دشت های کشور) برچین و قلع و قمع کن.

مساله دیگر چرای بی رویه و دامداری زیانبار سنتی است که بعید است در شرایط اقتصادی موجود دولت بتواند کاری برای مهار آن بکند. عشایر همچنان‌که بنیانگذار جمهوری اسلامی گفته بود «ذخایر صدیق جمهوری اسلامی» هستند و دولت در پاسداشت متابعت غالبا بی چون و چرای شان از نظام چاره ای ندارد جز همین اعطای حق واگذاری بی چند و چون چرای دام به آنها.

لایحه حفاظت خاک به واقع یک فعالیت معمول کاغذسالارانه است که در نهایت کنار همه آن قوانین و لوایح پرطمطراق قرار خواهد گرفت که هرگز مورداعتنای نقش آفرینان اصلی محیط زیست، اعم از آلایندگان یا مجریان قانون قرار نمی گیرد.

ایران؛ قامتی که هر سال کوتاهتر می‌شود

سرانجام: جز آنکه ایران در رده نخست فرسایش خاک در جهان قرار دارد، می توان آمار این بلای مصیبت بار را به شکل دیگری هم بازگو کرد.

مثلا این‌که با تقسیم حجم خاکی که سالانه از دست می رود بر کل مساحت کشور می توان به این نتیجه رسید که هم اکنون ایران دارد سالانه دو میلی متر کوتاهتر می شود.

یا این‌که این حجم خاک تقریبا معادل کل حجم سه جزیره تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی است.

این هم داستانی است که از دست رفتن حتی یک سانتی متر از خاک این سه جزیره یا هر جزیره ایرانی دیگر و یا هر بخش دیگری از پهنه ایران مصداق بی وطنی و بی غیرتی و دهها جور خسران اخلاق و معنوی دیگر است اما چنین حجمی از مساحت ایران، آن هم بخشی از این مساحت که بستر حیات است و زمینه زندگی ایرانیان، شتابناک از دست می رود و توجهی هم بر نمی انگیزد.

خاک، موضوعی است که در کنار بسیاری مسائل زیست محیطی دیگر نشان می دهد که در ایران وقتی از محیط زیست حرف می زنیم، از آلودگی و تنش در زیستبوم های طبیعی یا انسانی حرف نمی زنیم، داریم از چروکیدن و آب رفتن و خشکیدن و بی آیندگی یک کشور حرف می زنیم.

همین یک قلم یادتان باشد که ایران دارد سالانه دو میلی متر کوتاهتر می شود.