بعد چند فراز و نشیب در مذاکرات هسته‌ای بین ایران و گروه ۵+۱ و کسالت بار شدن این مذاکرات طولانی، در نشست لوزان سوئیس بالاخره بیانیه مشترکی صادر شد تا بلکه نشانه‌‌ای باشد از امضای یک توافق نهایی در آینده‌ای نزدیک. در میان موج خبرها و گمانه‌زنی‌های سیاسی پس از توافق، ولی فقیه، علی خامنه‌ای، به ایراد یک سخنرانی پرداخت که طی آن به صورت مفصل به مذاکرات لوزان واکنش نشان داد. رسانه‌های وابسته به جمهوری اسلامی به طور ویژه‌ای به انتشار سخنان مقام معظم نظام پرداختند و چند مصاحبه نمایشی از افرادی با عنوان “مردم” در حمایت از گفته‌های علی خامنه‌ای از تلویزیون پخش کردند.

Khamanei_atom

ما نیز به میان مردم رفتیم تا از نظرات آنان درباره مواضع رهبر حکومت مطلع شویم. مردم چقدر در جریان مواضع رهبر ایران درباره مسئله هسته‌ای هستند؟ تا چه حد پیگیر صحبتها و سخنرانی‌های او هستند؟ با کدام بخش از مواضع او موافق و با کدام بخش‌ها مخالف‌اند؟ چه نکاتی از این سخنرانی مورد توجه قرار گرفته است؟

مهم یا حاشیه‌ای؟

آیت الله خامنه‌ای در قسمتی از سخنرانی خود درباره بیانیه لوزان گفته است:

«بنده هیچ وقت به مذاکره با آمریکا خوش بین نبودم. نه از باب یک توهم بلکه از باب تجربه. تجربه کردیم. حالا اگر یه روزی شماها انشاء الله، ما که نخواهیم بود در این روز قاعدتا، شماها ان شاء الله در جریان حوادث و جزئیان و یادداشت‌ها و نوشته‌های این روزها قرار بگیرید خواهید دید تجربه ما از کجا حاصل شده. تجربه کردیم. لاکن با وجود اینکه من خوشبین نبودم با مذاکرات با آمریکا با این مذاکرات موردی حمایت کردم. مخالفت نکردم، موافقت کردم. از مذاکره کنندگان هم با همه وجود دفاع کردم الان هم می‌کنم.»

قسمتی که مربوط به اشاره خامنه‌ای به مرگ خودش است در اولین بخش‌های خبری صدا و سیما از تلویزیون پخش گردید اما در سایت رسمی او وجود ندارد. تقریبا نیمی از کسانی که با آنان به گفت‌وگو پرداختیم به این بخش از صحبت‌های خامنه‌ای توجه نشان دادند و افرادی که صحبت‌ها را نشنیده بودند بعد از اطلاع از این عبارت نسبت به آن واکنش نشان داده و به درجات مختلفی آنرا مهم دانستند.

در این باره یک شهروند ۴۴ ساله نظر خود را با صراحت می‌کند؛ با صدای بلند می‌گوید:

«آره من هم دیدم توی اخبار. راستش تا ته گوش ندادم چی میگه اما اینکه گفت به سلامتی قرار است برود بهشت پیش حوری‌ها، این را شنیدم. به همکارها گفتم ببینید چی میگه. همه گوش دادند. فکر کنم گوش شیطان کر، آخرهای کارش است. برای ما هم بهتره؛ شاید یه تکونی بخوره مملکت.»

یک شهروند میان‌سال به موضوع مرگ خامنه‌ای اشاره می‌کند اما از آن برای بیان مسئله‌ای دیگر استفاده می‌کند:

«اینکه نظرش عوض شده و حاضر شده بیاد جلوی تلویزیون و بگه من مخالف توافق نیستم شاید به خاطر این باشه واقعا که خودش می‌دونه زیاد زنده نیست. آدمها اینطوری هستند؛ وقتی می‌فهمند آخرای عمرشان است نرم می‌شوند. مثلا پیش خودش فکر کرد باشه آخرین چیزی که مردم یادشان می‌مانه چیز بدی نباشه، که کمتر فحش بخوره. شایدم این نیست. نمی‌دونم، ولی یه جورایی این شکلی بود به نظرم.»

یک دانشجوی اهل شیراز اهمیت مرگ خامنه‌ای را در ماجرای این سخنرانی اینطور بیان می‌کند:

«وصیت محسوب میشه تقریبا. اگر قبل این سخنرانی می‌مرد، کسانی که مخالف توافق هسته‌ای هستند می‌گفتند وصیت خامنه‌ای است که توافق نداشته باشیم. مثل وصیت‌های خمینی که هر چیزی گفته است دیگر کسی جرات نمی‌کند برعکس‌اش را بگوید. حالا این سخنرانی هست و خودش هم گفته که مخالف توافق نیست.»

این دانشجوی شیرازی ادامه می‌دهد:

«بخش مهمترش به نظرم این بود که گفت اگر آمریکا پای توافق بماند، سر موضوعات دیگر هم مذاکره می‌کنیم. یک همچین چیزی گفت. من توی اخبار شنیدم و عین حرفش یادم نیست ولی معنی حرفی که زد این بود.»

برداشت این دانشجو از سخنان علی خامنه‌ای منطبق واقعیت است. رهبر جمهوری اسلامی در بخشی از سخنرانی مربوط به توافق لوزان گفته است:

«در این مذاکراتی که دارد انجام می‌گیرد که بخشی از آنها مذاکره با طرفهای امریکایی است این مذاکرات فقط درباره موضوع هسته ای است. ما در هیچ موضوع دیگری ا آمریکایی ها‌مذاکره نمی‌کنیم. نه در موضوعات منطقه‌ای، نه داخلی و نه بین المللی. فقط موضوع بحث و مذاکره امروز مسئله هسته ای است. این تجربه ای خواهد شد. اگر طرف مقابل دست از کج‌تابی‌های معمولی خودش دست برداشت این یک تجربه ای برای ما میشه. اما اگر دیدیم نه این کج تابی‌هایی که همیشه از اینها دیدیم باز هم وجود دارد و کج راه اینها دارند می‌روند خوب طبعا تجربه گذشته ما تقویت خواهد شد.»

حمایت‌ها و موافقت‌ها

احمد در یک نانوایی کار می‌کند. سخنرانی را از طریق رادیو شنیده است. البته نه چندان دقیق زیرا به قول خودش: «یک دستم به خمیر بود و یک گوشم به رادیو!» اما با کلیت صحبت‌های خامنه‌ای موافق است:

«موافق است از ته دلش یا مجبوری قبول کرده، فرقی ندارد. کلک قضیه کنده شود برود پی کارش. یکی به دو کردن فایده ندارد. این ثمره‌اش است دیگر. این گرانی، این بدبختی.

بد حرف نمی‌زد. می‌گفت توافق می‌کنید، یک توافق خوب بکنید. درستش همین است. اینجوری نباشد که ایران گوش کند به آنها ولی آنها گوش نکنند به ایران. تحریم‌ها دیگر. تحریم‌ها باید برداشته بشه. هر چی جلویش بدهند، می‌ارزد. این وضع جلوتر برود سر کلاف گم می‌شود و گره کور می‌افتد به کار. مردم هم راضی‌اند. بلکه جانب از خدا کارخانه‌ها راه بیافتند، شغل باشد، گرانی‌ها بیشتر نشود، زندگی‌ها به هم نریزد.

ساعت به ساعت یک نفر برای گدایی می‌آید. بیشترشان زن هستند. دل آدم می‌سوزد برایشان. قبلا روزی دو تا فوق آخرش می‌آمد حالا شده است ساعتی.»

یک جوان ۲۳ ساله با ظاهری غیر مذهبی و مدل موی به اصطلاح فشن، درباره موضع رهبر جمهوری اسلامی درباره مذاکرات هسته‌ای می‌گوید:

«بچه‌ها گفتند یه حرفهایی زده. خیلی بحثش بود چند روز. پدرم هم حرف می‌زد. اینجوریه که مثل اینکه قبول کرده توافق بشه… ولی راستش من از این توافق خوشم نمیاد… ایران باید بمب اتمی داشته باشه. به خدا من مطمئنم این عرب‌ها(احتمالا منظورش حاکمان کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس است) به ایران حمله می‌کنند. دل بخواهی نیستش که؛ ایران باید یک قدرت درست و حسابی بشه وگرنه می زنند دخل‌مان را میارن!»

این جوان در ادامه می‌گوید:

«…ایراد این بود که آدم خوبی پشت قضیه نبود. احمدی‌نژاد آدم نبود آخه. به خاطر اینکه مردم مخالف احمدی‌نژاد هستند فکر می‌کنند انرژی هسته‌ای بده در صورتی که اگر یک آدم خوب بود که مردم به حرفش گوش می‌کردند الان بیشتر مردم می‌گفتند تحریم‌ها را تحمل می‌کنیم تا چند سال، تا ایران بمب اتم بسازد… من فکر کردم به این. همین میرحسین اگر رئیس جمهور می‌شد و به مردم می‌گفت چند سال تحمل کنید، نصف بیشتر مردم قبول می‌کردند. خامنه‌ای را کسی قبول نداره جز بسیجی‌ها؛ مردم به حرف خامنه‌ای گوش نمی‌دهند. حرف نزنه خیلی بهتره.»

بردیم یا باختیم؟

یک شخصیت دانشگاهی که در عرصه فعالیت سیاسی نیز فرد شناخته شده‌ای است درباره پرونده‌ای هسته‌ای و موضع رسمی علی خامنه‌ای در قبال آن، می‌گوید:

«بله من این صحبت ها‌را چندبار با دقت گوش دادم و ذهنم تا چند روز کاملا درگیر شده بود با این سخنرانی. حالا که کمی گذشته و واکنش‌ها را خوانده ام، فکر می‌کنم ما دور شده‌ایم از ماجرا. ما که می‌گویم یعنی من و شما و مردم عادی. ما دخالتی در تصمیم‌گیری نداریم برای همین از این زاویه به مسئله نگاه می‌کنیم که توافق یعنی کاهش تحریم‌ها. حق داریم. مردم حق دارند اینطور نگاه کنند. اما این جدال در اصل خودش، جدال جمهوری اسلامی با قدرت‌های جهانی است. فعالیت هسته‌ای را با دلایلی دیگری شروع کردند اما وقتی جنگ تمام شد و چند سال بعد از آتش بس و جام زهری که نوشیده شد، دلایل نظامی مربوط به جنگ ایران و عراق رفع شده بود به صورت کامل. اینجا باید پرسید برای چه دوباره استارت زدند و جدی‌تر از گذشته پی این پروژه را گرفتند؟

می‌گویند ترس از اسرائیل که سلاح هسته‌ای دارد. اسرائیل با دشمنان خودش خیلی وحشیانه رفتار می‌کند اما با کشورهایی که آنرا به رسمیت بشناسند کاری ندارد. یا عربستان که زمان آقای خاتمی ما روابط خوبی داشتیم که لااقل محکم می‌شود گفت هرچه بود، خصمانه نبود.»

این فعال سیاسی معتقد است دلیل اصلی از سرگیری فعالیت‌های اتمی جمهوری اسلامی بعد از جنگ عراق، «تلاشی بود که اگر به سرانجام می‌رسید از نظر آقایان، آمریکا و اروپا مجبور بودند جمهوری اسلامی را به رسمیت بشناسند و با این حاکمیت کنار بیایند.»

او متقد است:

«توقف برنامه‌ای هسته‌ای ایران تحت یک قرارداد بین‌المللی بیشتر از دستیابی به بمب اتمی به نفع جمهوری اسلامی است. بمب درست می‌شد، با ایران کنار نمی‌آمدند. ما شانس این را نداشتیم که بشویم هند یا پاکستان. سرنوشت ما شبیه کره شمالی می‌شد… حالا جمهوری اسلامی به چه چیزی می‌رسد؟ یک قرارداد رسمی و مورد تایید شورای امنیت که یک سند رسمی جهانی است و این دانش به رسمیت شناخته می‌شود. ایران به عنوان عضو رسمی باشگاه هسته‌ای به رسمیت شناخته می‌شود. جمهوری اسلامی بعد از کاهش تحریم‌ها از نظر اقتصادی و سیاسی خودش را بازسازی می‌کند تا اینکه چند سال بعد؛ − ده سال، بیست سال دیگر؛ − از یک فرصت جهانی استفاده می‌کند. فرض کنید جنگ یا بحران اقتصادی شدید در جای مهمی اتفاق بیافتد یا اوضاع به شکلی باشد که فرصت دخالت سریع جهان وجود نداشته باشد. جمهوری اسلامی از همان فرصت استفاده می‌کند و بمب‌اش را می‌سازد.

ما باختیم. در هر دو جبهه این بازی باختیم. هزینه این بلند پروازی روی دوش مردم افتاد. باخت جمهوری اسلامی در ساختن بمب اتمی برایش یک پیروزی دیگر شد که با آمریکا به توافق برسد. تبعاتش این است که ما دوباره چیزهایی را می‌بازیم. و مهمتر اینکه احتمال ایجاد تغییر در ساختار سیاسی کشور ضعیف می‌شود.»

یک مهندس ۳۰ ساله که در یک جریان سیاسی حامی دولت حسن روحانی فعالیت دارد معتقد است که انکار اثرات مثبت توافق هسته‌ای، سیاه نمایی است و «این همان چیزی است که اصولگرایان می‌خواهند.» او ادامه می‌دهد:

«دوباره امید به جامعه تزریق شده که بیایید مشاکرت کنید تا اصولگرایان نتوانند قدرت را به دست بگیرند. اصولگرایان می‌دانند تا زمانی که این امید و این مشاکت هست، بازنده انتخابات هستند و قدرت اجرایی ندارند؛ روی همین حساب سعی می‌کنند با انواع و اقسام حاشیه‌ها امید مردم را از بین ببرند. مثلاً به محض آنکه دکتر ظریف تبدیل به یک قهرمان ملی شدند و دیدند مردم از ایشان حمایت می‌کنند صدا و سیما بحث سفر خبرنگار اسرائیلی را پخش کرد تا ضربه بزند به وزارت خارجه که در این زمان، کانون امید مردم است.»

این شهروند معتقد است:

«چه در جریانات اصلاح طلب و چه در جریانات اپوزیسیون خواست اکثریت نیروها، برقراری آزادی و دموکراسی در کشور است. اگر توافق نمی‌شد، فضای امنیتی باقی می‌ماند و در این فضا نمی‌شود برای دموکراسی فعالیت کرد. فشاری که بعد از جنبش سبز آوردند همه را تا حدود زیادی منفعل کرد. صحبت من این است قدر این فرصت دوباره‌ای که با انتخاب آقای روحانی به وجود آمده را بدانیم.»

عده‌ای معتقدند که توافق هسته‌ای میان ایران و آمریکا دست جمهوری اسلامی را برای سرکوب داخلی باز خواهد گذاشت و در مقابل عده‌ای دیگر معتقد هستند که انزوای سیاسی رژیم حاکم بر ایران منجر به افزایش سرکوب‌های داخلی خواهد شد. هر دو گروه برای صحبت‌های خود دلایل و استناداتی دارند و به نظر می‌رسد در آینده بحث‌‌های مفصلی در اینباره بین نخبگان و فعالان سیاسی ایرانی شکل بگیرد. دسته سومی نیز هستند که میل حاکمیت ایران به سرکوب جنبش‌های مدنی و سیاسی را ناشی از ماهیت این رژیم می‌دانند و معتقد هستند توافق هسته‌ای یا انزوای سیاسی جمهوری اسلامی تنها به تغییر شیوه سرکوب منجر خواهد شد.

در سوی دیگر مردم عادی کمتر از چنین بحث‌هایی مطلع هستند و به آنها علاق نشان می‌دهند. در اغلب گفتگوهایی که حول موضوع توافق هسته‌ای با مردم صورت می‌گیرد، خواست اول آنان بهبود وضعیت معیشتی و فاصله گرفتن از فشارهایی است که در ۱۲ سال گذشته فشارهای زیادی را به آنان وارد کرده است. جدای از فشارهای خرد کننده اقتصادی، وجود یک فشار عصبی و عدم آرامش درونی و فقدان امید به آینده در جامعه و در بین مردم محسوس است.

ریشخندها و تحقیرها

در میان طرح دغدغه‌های اقتصادی و خواست مردم برای «آرامش اعصاب» و اینکه حکومت «دست از سر زندگی مردم بردارد»، « جنگ و دعوا با دنیا را تمام کند»، «مثل آدم و از روی تمدن رفتار کند»، «به جای بمب ساختن وضعیت بیمارستان‌ها درست کند» و «دارایی‌های ایران را زودتر بازگرداند» و غیره؛ موجی از ریشخندها و تحقیر‌ها نسبت به حاکمان نیز به عنوان متمم در اظهارات شهروندان موجود است. برای مثال در طول تهییه این گزارش عبارات زیر را در کنار نظرات مردم شنیدم:

− «دست‌شان درد نکند؛ غنی کردند همه ما را!»

− «آخوند باید سرش به آداب طهارت و آفتابه باشد نه انرژی هسته‌ای.»

− «خوشم آمد آمریکا خوب ابروی اینها را برد. این همه خامنه‌ای گفت: دشمن، دشمن؛ آخر سر مجبور شد وزیر خارجه را بفرستد التماس جان کری تا مردم بفهمند همه حرفهایش هارت و پورت بوده.»

− «پشت پرده با اوباما برای هم نامه فدایت شوم می‌نویسند ولی جلوی چشم مردم می‌گوید به آمریکایی‌ها اعتماد نکنید.»

− «مرتیکه‌ پایش لب گور رسیده تازه رگ خریتش خوابیده. اینقدر کورتون بهش تزریق کردند که پف کرده. حتما باید موقع مرگت می‌رسید تا آدم بشوی.

− «از ترس عربستان دارند پاچه‌خواری آمریکا را می کنند. می ترسند آمریکا و اسرایل و عربستان و ترکیه از چهار طرف حمله کنند. پاکستان هم با عربستان است.»

− «یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود!»

− «فلسطینی‌ها از ما خوشبخت‌ترند. تکلیفشان روشن است یک دشمن دارند. حکومت ما هنوز با آمریکا صلح نکرده‌اند با عربستان شروع کرده‌اند. چه مرگتان است، چرا یک روز آرام نمی‌گیرید؟»