سال نوی مردم افغانستان، با چهره خونین «فرخنده» تحویل شد، اما صدها نفر از فعالان جامعه مدنی و بانیان حقوق بشر در کابل، از روز کشته و سوزانده شدن او، دست به اعتراضهای خیابانی میزنند. آنها خواستار اجرای «عدالت» هستند و میگویند که دولت افغانستان و سران مذهبی باید به برگزار شدن «محکمههای صحرایی» پایان دهند.
روزنامه هشت صبح افغانستان در مطلبی با عنوان «اجازه ندهیم آدمسوزی به یک رویه معمول بدل شود»، مینویسد: «آدمسوزی آخر سال در کابل، بسیار وحشتناک بود. این شهر در طول تاریخش، چنین وحشتی را تجربه نکرده بود. مردم عام و برخی از اوباشهای اطراف زیارت شاه دوشمشیره، زنی را به جرم سوزاندن چند کاغذ پاره کشتند، به بستر رودخانه پرت کردند و بعد به آتشش کشیدند. واقعیت اندوهبار دیگر این بود که پلیس نتوانست از این جنایت جلوگیری کند.»
جسد فرخنده، روز یکشنبه، دوم فروردین ماه، در ازدحام زنان و مردانی که پلاکاردهایی با مضامین مرتبط با عدالت در دست داشتند، به خاک سپرده شد.
گروهی از زنان فعال افغان، خلاف سنت مردم افغانستان، تابوت فرخنده را بر دوش گرفتند و اجازه ندادند مردی زیر تابوت او را بگیرد.
دیانا ثاقب، فیلمساز به نام افغان نیز یکی از آنها بود که گوشهای از تابوت فرخنده را بر دوش گذاشت. خانم ثاقب در گفتوگو با رادیو زمانه میگوید: «من فیلمسازم و ترجیح میدهم کار حرفهای خودم را انجام بدهم، اما تعداد زنانی که در مراسم خاکسپاری فرخنده حضور داشتند زیاد نبودند و من دوربین خود را واگذار کردم تا پای تابوت او را بگیرم.»
خانم ثاقب در ادامه صحبتهایش میگوید که تا عدالت برقرار نشود و عاملان این جرم به دادگاه کشانده نشوند، از تلاش و مبارزه دست نخواهند کشید.
او میگوید: «جامعه مدنی افغانستان خواهان آن هستند که مراجع دینی اعلام موضع بکنند و در مبارزه علیه محاکمه صحرایی ما را همراهی کنند. همینطور از دولت میخواهیم مسئولانی که کشته شدن فرخنده را توجیه کردهاند، از سمتشان برکنار کند، حتی اگر معذرتخواهی کرده باشند.»
صحبتهای دیانا ثاقب را که ابتدا درباره بازتاب خبر سوزانده شدن فرخنده در رسانههای محلی و مواضع مختلف آنها گفته است، در اینجا بشنوید:
محمد یاسین نگاه، مدیر مسئول هفتهنامه «پرسش» و مسئول کانون نویسندگان افغانستان، یکی از دیگر افرادی است که در مراسم خاکسپاری فرخنده حاضر شده است. او و همراهانش در روز کشته شدن فرخنده، در محل قتل او تجمع مسالمتآمیز داشتهاند و در سکوت شمع روشن کردهاند.
این فعال فرهنگی در گفتوگو با رادیو زمانه از راههای مبارزه و رسیدن به دادخواهی برای فرخنده میگوید: «فعالیت ما فعالیتی مدنی است که در کشور نوپاست و به شدت آسیبپذیر. ما اعتقاد داریم که از راههای مسالمتآمیز خواستههای خود را عملی کنیم. از لحظهای که این اتفاق رخ داد ما خشونت نکردیم. چند ساعت بعد رفتیم در محل حادثه نشستیم و در سکوت، شمع روشن کردیم و صدای دادخواهی فرخندههای افغانستان را به گوش رسانهها رساندیم. ما هر روز نشستهایی داریم تا خواستههای خود را مطرح میکنیم. خواست ما شناسایی تمام عاملان حکومتی و نیروهای امنیتی حاضر در محل و مورد پیگرد قرار دادن آنهاست. خواست ما شناسایی تمام افرادی است که در محل بودند و آمدند و کاسه داغتر از آش شدند و سنگ و چوب و خشت بر سر و صورت فرخنده زدند. همینطور آن مقامهایی که غیر مسئولانه ابراز نظر کردند باید از سمت خود برکنار شوند و در برابر قانون پاسخگو باشند.»
شرح ماجرای کشته شدن فرخنده را از زبان محمد یاسین نگاه از اینجا بشنوید:
فرخنده که بود؟
به گفته پدر فرخنده، او از دارالعلوم عایشه صدیقه فارغالتحصیل شده بود و به علوم اسلامی اشراف داشت. پدر او میگوید: «من از تمامی نهادهای عدلی و قضایی میخواهم که دادخواهی کنند و خون اولاد مرا تلف نکنند».
مادر فرخنده هم در سوگواری برای فرزندش از پلیس افغانستان میخواهد تا امنیت تمامی شهروندان کشور به ویژه زنان را تأمین کند: «من به دخترم افتخار میکنم. دخترم سر قوم من را خم نکرده است. سرخودم را خم نکرده است. بلکه به راه حق جانش را سپرده است. خداوند مقام شهید را نصیبش کرده است و روحش شاد باد.»
دیانا ثاقب که در مراسم خاکسپاری فرخنده با خانواده او آشنایی پیدا کرده است، میگوید: «برادر فرخنده سر قبر او کنار ما نشسته بود و مرتب به ما میگفت: خواهر شیرینم، دختر خوب و مؤمنی بود که اگر زنده میبود و با ملا نیازی مناظره میکرد، شاید برای همه معلوم میشد که بیشتر از او از اسلام میفهمد و بیشتر از او از دین سر درمیآورد.»
به گفته بستگان فرخنده، او دوست داشته در دانشگاه کابل ادامه تحصیل دهد و درس شریعت بخواند. خانم ثاقب میگوید که تلاش دارد رابطه خود را با خانواده فرخنده حفظ کند و مدام به آنها سر بزند چون عقیده دارد چیزی که این روزها بیشتر از همه به آنها آرامش میبخشد، دانستن این است که همه مردم افغانستان با آنها هستند و تعداد آنها که علیهشان هستند، خیلی کم است.
روز دوشنبه، سوم فروردین ماه نیز گروهی از فعالان مدنی و حقوق بشر، در شهر کابل تجمع اعتراضی برگزار کردند و قرار است روز سهشنبه، چهارم فروردین هم راهپیمایی بزرگ دیگری به این مناسبت در کابل برگزار شود.
گروهی از مردم کابل هم امروز (دوشنبه، سوم فروردین) در محل سوزانده شدن فرخنده نهال کاشتند و چنین به نظر میرسد که تا قاتلان فرخنده را در برابر قانون کشور پاسخگو نسازند، از مبارزه دست نخواهند کشید.
در همین زمینه:
تشییع پیکر فرخنده که به اتهام آتش زدنِ قرآن کشته شد
بازداشت ۶ نفر به اتهام دست داشتن در قتل و سوزاندن یک زن در کابل
وقتی مردان غیرت ندارند ، زنان زیر تابوت فرخنده را گرفته اند .
اسلام این ویروس خطرناک که در حال گسترش است ، تنها جز خشونت و قتل و غارت و بی رحمی ، تاکنون چه چیز دیگری برای بشریت به ارمغان آورده است ؟
اسلام فقط و فقط با شمشیر و خشونت گسترش یافت و آنان که به این دین مزورانه و من در آوردی پیوستند ، فقط و فقط از سر ناچاری و اجبار گرایش یافتند ، و الی هیچ انسان عاقلی حاضر نیست خود را اسیر این چرندیات پوسیده و جهل و خرافات کهن و افسانه های کذب و بی اساس نماید .
ملتهای جهان در راه آگاهی و بیداری و روشنفکری پیش میروند و افراد بیگناهی که هر از چندی قربانی مطامع ملایان خدا ناباور و خائن ، میشوند ، با مرگ خود وجدانهای خفته را تلنگر زده و خفتگان جهل و تاریکی و ظلمت را از خواب خرگوشی بیدار میکنند .
خون فرخنده و فرخنده ها بی پاسخ نخواهد ماند و خداوند ، خود انتقام این زن مظلوم را از ریا کاران و دقل کاران مذهبی خواهد ستاند .
بهنام / 23 March 2015
شعله های آتش بر پیکر فرخنده، یونس و ترانه
طی روزهای اخیر، دو رویداد دردناک اتفاق افتاد. دو رویدادی که ارتباط مستقیم با حکومت داشته و هر کدام باعث خشم مردم شد. زندگی فرخنده و یونس با شعله های آتش به پایان رسید.
یونس عساکره، یک کارگر جوان خرمشهری در پی آسیب دیدگی ناشی از خودسوزی، روز یکشنبه 2 فروردین درگذشت. هزاران نفر از مردم خرمشهر در مراسم خاکسپاری او در روز دوشنبه 3 فروردین شرکت کردند. یونس عساکره از جمله جوانان محروم خرمشهر بود که در اعتراض به خراب شدن دکه اش (تنها منبع درآمد وی و خانواده اش) و نیز در اعتراض به بیکار شدن خود، در برابر ساختمان شهرداری این شهر خود را به آتش کشید.
شعله های آتشی که از بدن رنجور یونس سرکشید، شعله های نفرت از فقر، تنگدستی و بیکاری است. یونس نه اولین و نه آخرین کسی است که با سوختن گوشت و پوست خود اعتراض را بیان می کند. آمار بیکاری جوانان در استانهای جنوبی بیشتر از مناطق دیگر کشور است. جوانان اهواز و خرمشهر و بلوچ از یک سو محروم از کار و زندگی عادلانه و از سوی دیگر زیر سرکوب نیروهای امنیتی هستند.
مرگ یونس در اثر شعله های فقر محصول حکومت فاسد است. حکومتی که در آن دانه درشتها و رانت خواران با اختلاس و چپاول، ثروت مردم را به یغما می برند. در حالی که منابع ملی کشور در بارگاه ولی فقیه انباشته می شود، دکه فقیرانه یونس ویران می شود.
خبر تکان دهنده دیگر طی روزهای اخیر، سنگسار، شکنجه و آتش زدن فرخنده در کابل است. تصویر شکنجه شده فرخنده قبل از آتش زدن و پیکر سوخته او به راستی یک شوک در افکار عمومی به وجود آورد. شرکت هزاران تن از مردم آگاه در خاکسپاری فرخنده و تظاهرات اعتراضی نسبت به این عمل وحشیانه نکته ای مثبت و امیدوار کننده در اعتراض به ارتجاع است. در این مراسم بر خلاف رویه سنتی در افغانستان، تابوت فرخنده توسط تعدادی از زنان شجاع این کشور تا گورستان حمل شد.
جنایت انجام شده در مورد فرخنده نه اولین و نه آخرین است. جان فرخنده در خیابان توسط عده ای مرتجع و نادان گرفته شد و ترانه موسوی در زندان توسط ماموران مورد تجاوز قرار گرفت و جسدش سوزانده شد و قاتل او همچنان آزاد می چرخد.
شلاق زدن زندانی قبل از اعدام، تجاوز به دختران باکره قبل از اعدام، تجاوز به زندان زندانی و سنگسار زنان …. اینها نمونه های جناتیهای دولتی هستند. فرخنده در برابر چشمهای ماموران دولتی شکنجه و آتش زده شد و در ایران ماموران دولتی شکنجه و سنگسار می کنند!
زینت میرهاشمی
Neda / 24 March 2015
ملا بازی و دعا نویسی و رفع طلسم و برداشت تحجری و سوزندان قرون وسطایی !
با کمک امپریالیست کهن بریتانیا همه کشورهای منطقه را ۴ قرن برگردانند بعقب !
farid / 24 March 2015
مطهری: مهاجمان شیراز مثل اعضای داعش و طالبان شستوشوی مغزی شده بودند
این افراد مثل اعضای داعش و طالبان که از سر اعتقادشان بمب به خود میبندند و منفجر میکنند، شستشوی مغزی داده شدهاند. به کاری که میکردند معتقد بودند و با آن جدیت که به من حمله میکردند انگار که من یک فرد مهدور الدم هستم.
nader / 24 March 2015
مردم افغانستان کار مهمی که می توانند بکنند تا خون این دختر پایمان نشود باید در مکان کشته شدن او مجسمه یادبودش را بسازند
ali / 24 March 2015
فرخنده ی کابلی دختر ۲۷ سالهٔ افغان، از اهالی ی کابل که عصر روز پنجشنبه 28 حوت – اسفند- سال 1393ش. به خانه برمی گشته به زیارتگاه شاه دو شمشیره می رود، در آنجا پنج ملا بوده اند که به زنانی که برای بخت گشایی مراجعه می کرده اند تعویذ – دعا- می فروخته اند، فرخنده با آنان صحبت می کند تا به آنها بفهماند که این کار کلاه برداری و شیادی و خرافات است و هیچ تأثیری ندارد، در همین وقت بکی از ملاها تعدادی قرآن نیمه سوخته را که از قبل در زیارتگاه بوده به مردم نشان داده و فریاد می زند که این زن قرآن را آتش زده است، مردم با فریاد الله اکبر و زنده باد اسلام به زیارتگاه ریخته و می کوشند فرخنده را تنبیه کنند، فرخنده به داخل زیارتگاه فرار کرده، بیست نفر پلیس برای آرام کردن ازدحام مردم به محل اعزام می شوند که با شلیک تیر هوایی مردم را متفرق می سازند و فرخنده را به کانتینر پلیس منتقل می نمایند، مردم به کانتینر پلیس حمله کرده، او را از چنگ پلیس درآورده، به بالای بام کشانده، به توی کوچه انداخته و حدود صد جوان عصبانی به سرش می ریزند با مشت و لگد و چوب و چماق تا حد مرگ او را لت کوب می کنند و به او می گویند: بگو قرآن شریف را سوزانده ام، فرخنده با حجاب کاملاً اسلامی که فقط دو چشمش پیدا است به مردان خشمگین می گوید: قسم می خورم، قرآن شریف را نسوختاندم، گپ مرا باور کنین. مردان خشمگین حرف او را باور نمی کنند و در حالیکه شعار می دهند: او جاسوس آمریکا است زنده اش نگذارید، با یک دستگاه اتومبیل بسیار شیک شاسی بلند سفید رنگ مدل بالا چند بار از روی جسدش عبور می نمایند سپس جنازه ی او را حدود دویست متر تا لب رودخانه ی خشک می کشانند، به داخل رودخانه می اندازند، سنگهایی را که هر کدامش حداقل ده کیلو وزن داشته بالای سرشان برده با تمام قوت بر جنازه ی او فرود آورده سپس روی جسدش تیل – نفت- ریخته و به آتش می کشند.
بیست مأمور امنیه که تقریباً از همان ابتدای ماجرا تا آخر در محل حاضر بوده اند هیچ اقدامی انجام نمی دهند و مانع مهاجمین نمی گردند چون فرمانده شان به آنان دستور داده بوده حق دخالت ندارند زیرا بیم آن می رفته که باعث تحریک عده ی بیشتری شوند و دامنه ی درگیری و خشونت گسترش یابد، اکثر اهالی ی کابل حق را به قاتلان فرخنده دادند و اقدام آنها را تأیید کردند، اداره ی امنیت کابل به خانواده ی فرخنده ابلاغ می کند که شایعات استخباراتی در شهر پراکنده شده که قرار است فردا امامان جمعه در خطبه های نماز مردم را تحریک کنند، نمازگزاران پس از اقامه ی نماز راهپیمایی نمایند، اعتراض خوشان را نسبت به قرآن سوزانی ی فرخنده ابراز نمایند و احتمال می رود کار به آتش زدن و کشتار کشیده شود، صلاح است که شما کار دخترتان را تقبیح کنید تا خشم مردم فروکش کند، شب هنگام پدر و مادر و برادر فرخنده در تلویزیون کابل با مردم صحبت نموده، از آنها به خاطر عمل کفرآمیز فرخنده عذر خواهی کرده و اعلام می نمایند که فرخنده از شانزده سالگی دچار بیماری ی روانی بوده و از روی نادانی مرتکب این عمل شده است، آن شب پلیس کابل خانواده ی فرخنده را از منزلشان به جای امنی در خارج شهر منتقل نمود زیرا بیم آن می رفته که مردم به منزلشان هجوم برند آنها را مانند دخترشان مثله کنند و خانه شان را به آتش کشند.
روز بعد وزیر ارشاد و حج و اوقاف افغانستان با تمام خطبا و امامان مساجد شهر کابل تماس گرفته و از آنها می خواهد که از تحریک مردم خودداری کنند ولی علیرغم این تذکر تعدادی از امامان جمعه از جمله دکتر محمد ایاز نیازی امام مسجد جامع وزیر اکبر خان که استاد پوهنتون – دانشگاه- کابل در رشته ی شرعیات نیز هست در خطبه ی نماز جمعه در محکوم کردن قرآن سوزانی ی فرخنده و تأیید عمل جنایتکاران روی منبر سخنرانی کرده و می گوید: پس از آنکه اعلام می شود فرخنده 12 جلد قرآن را آتش زده مردم تکلیف خودشان را اجرا کرده اند، والدین فرخنده اطلاع داشته اند که او از 16 سالگی تکلیف روانی داشته ولی مردم از کجا باید می دانستند که او بیمار روانی بوده و این عمل را از روی دیوانگی انجام داده، پس تکلیف شرعی ی خود را انجام داده اند و هیچ مقامی حق بازخواست آنها را ندارد.
روز جمعه تدابیر امنیتی ی شدیدی در کابل برقرار می گردد و اتفاق ناگواری رخ نمی دهد، طی روزهای جمعه و شنبه پلیس کابل 48 نفر را که 20 نفرشان همان مأمورین پلیس بوده اند بازداشت کرده و در اثر تحقیقات مشخص می شود که فرخنده بی گناه بوده قرآن را آتش نزده بلکه آن ملا به او تهمت زده است، روز یکشنبه دوم حمل – فروردین- که جنازه ی فرخنده را می خواستند دفن کنند زنان کابل تابوت او را به دوش کشیدند، اجازه ندادند هیچ مردی به تابوت او دست بزند و هر مردی از جمله پدر و برادرش که می خواستند به تابوت نزدیک شود آنها را با خشم دور کرده و می گفتند: وقتی این بلا را به سر فرخنده می آوردند شما کجا بودید؟ دکتر محمد ایاز نیازی هم که از سخنان روز جمعه اش پشیمان شده بوده برای تشییع جنازه آمده بود اما زنان به او حمله ور شده و نیازی فرار کرد، این حادثه مرا به یاد شاگرد ناصر خسرو قبادیانی انداخت که ما نیشابوریها در سال 437ق. رفتار مشابهی با او کردیم، یاد او و فرخنده و تمام کسانی که قربانی ی جهالت ما شده و می شوند گرامی باد. محمد رضا کیانفر 09365476322
محمد رضا کیانفر / 21 August 2015