آمار طلاق تا اول اسفند ماه سال ۱۳۹۳، نسبت به مدت مشابه سال ۹۲، ۸/۲ درصد افزایش یافته است. همچنین از آغاز سال گذشته تا پایان آذر ماه، ۱۲ درصد زنانی که از همسرانشان جدا شدهاند، کمتر از ۲۰ سال داشتند.
مصطفی پورمحمدی، وزیر دادگستری هم شهریور ماه سال گذشته گفته بود که ۱۴ میلیون پرونده طلاق در دادگاههای ایران جریان دارد.
تکاندهنده برای حاکمیت، عادی برای مردم
در ایدئولوژی غالب جمهوری اسلامی، طلاق یک «آسیب اجتماعی» محسوب میشود. نهادهای حاکمیتی مدام در خصوص افزایش آمار طلاق هشدار میدهند و رسانههای هوادار وضع موجود، آمار طلاق را با تیترهایی همچون «تکاندهنده» پوشش میدهند و افزایش میزان طلاق را با عباراتی چون «زلزله خاموش» توصیف میکنند.
بر اساس آخرین آمار منتشر شده در سال گذشته، در هر ساعت ۱۸ طلاق در ایران اتفاق میافتد. تا پایان آبان ماه ۹۳، به طور متوسط در مقابل هر پنج ازدواج در کشور، یک طلاق ثبت شده است. در تهران هم در قبال هر چهار ازدواج، یک طلاق اتفاق افتاده است.
بر اساس پژوهشهای رسمی، علل اصلی طلاق در ایران به ترتیب عبارتند از: «اعتیاد به مواد مخدر، دخالت اطرافیان، ضرب و شتم، تنفر و بیعلاقگی، سوءظن به همسر، درآمد ناکافی برای اداره زندگی، بیماریها و اختلالات روانی همسر، عدم تمکین، خشونت روانی، ازدواج تحمیلی، بیکاری همسر، اختلافهای فرهنگی، ازدواج مجدد مرد، روابط نامشروع همسر، تفاوت سنی، انحراف جنسی یکی از زوجها و اختلالهای جنسی.»
واقعیت اما این است که برخلاف نظر دستگاه تبلیغاتی نظام حاکم، بخش زیادی از مردم دیگر طلاق را آسیب اجتماعی نمیدانند.
سیاوش، ۳۷ ساله و فارغالتحصیل مهندسی برق و شاغل در کارخانهای در کرج است که شش ماه پیش از همسرش جدا شده. او به رادیو زمانه میگوید: «بعد از پنج سال زندگی مشترک، دیگر حرفی نداشتیم با هم بزنیم. دلیل اصلی جداییمان این بود که احساس کردیم آدمیزاد حق دارد تجربههای بیشتری داشته باشد.»
او ارتباط دوستانهای با همسر سابقش دارد و میگوید که گاهی همدیگر را میبینند.
زینب -۳۲ ساله، فارغالتحصیل حسابداری و شاغل- هم در سال ۹۳ از همسرش جدا شده است. او میگوید: «از سال سوم زندگی مشترک، رابطه پرتنشی با شوهرم داشتم. هر دو بیشتر یکدیگر را آزار میدادیم تا اینکه “همسر” هم باشیم. طبیعی بود که تصمیم بگیریم جدا شویم.»
یک جامعهشناس حوزه خانواده در ایران اما در پاسخ به این سوال که آیا طلاق آسیب اجتماعی است، به رادیو زمانه میگوید: «لزوماً نه. طلاق هم یک راهکار است. وقتی زندگی مشترک به بنبست میرسد، اتفاقاً این الزام به ادامه زندگی است که به دو طرف و به جامعه آسیب میزند.»
زینب در پاسخ به اینکه آیا از طلاق آسیب دیده است، میگوید: «بله اما نه به خاطر خود طلاق، بلکه به خاطر برخورد خانواده و اطرافیانم. با این حال، اگر به زندگی مشترک ادامه میدادم، آسیب بیشتری میدیدم.»
علیرضا که سال ۹۱ در رشته پزشکی از دانشگاه تبریز فارغالتحصیل شده است، به تازگی ازدواج کرده. او معتقد است که انسان برای زندگی مشترک موفق، به تجربه نیاز دارد و میگوید: «من به این ازدواج به چشم یک تجربه نگاه میکنم و اصلاً انتظار ندارم که تا آخر عمر به همین زندگی مشترک ادامه بدهم.»
ازدواج سفید، نماد شکست سیاستهای فرهنگی
جریان دیگری که در حوزه خانواده، نظام اسلامی را به واکنش واداشته است، در رسانههای داخلی «ازدواج سفید» خوانده میشود و از آن به عنوان یک «پدیده» یاد میشود.
ازدواج سفید به معنی زندگی مشترک زن و مرد بدون ثبت شرعی و قانونی ازدواج است. در غرب، شهروندان مختارند در صورتی که با فرد مورد علاقهشان زندگی کنند و اگر بخواهند ازدواج کنند و علاقهای به ثبت مذهبی ازدواجشان نداشته باشند، میتوانند تنها به ثبت قانونی آن اکتفا کنند که به آن «ازدواج مدنی» میگویند. در ایران اما ثبت قانونی ازدواج، در واقع عین ثبت شرعی نیز هست و تفاوتی بین ازدواج شرعی و قانونی وجود ندارد.
در گفتمان غالب جمهوری اسلامی، ازدواج سفید هم یک آسیب اجتماعی تلقی میشود و رسانههای حامی حکومت آن را بخشی از حملههای «ناتوی فرهنگی» برای «به زانو درآوردن نظام اسلامی» میدانند.
در کشوری که آمار دقیقی از مسائل روشن اجتماعی وجود ندارد، نمیتوان توقع داشت آماری از زندگی مشترک بدون ازدواج در دسترس باشد، به خصوص که نهادها و رسانههای رسمی، به تازگی حاضر شدهاند وجود چنین پدیدهای را به رسمیت بشناسند.
سارا، ۲۸ ساله و فارغالتحصیل مهندسی معماری، در یک شرکت ساختمانی شاغل است. او که از بهار ۹۳ با دوستپسرش زندگی میکند، در مورد اینکه چرا ازدواج نمیکند، میگوید: «هر چقدر رابطهمان رسمیتر باشد و مقدمات بیشتری داشته باشد، کَندن از آن سختتر میشود. من دلم میخواهد هر وقت به این نتیجه رسیدم که دیگر شریک زندگیام را دوست ندارم، جدا شوم. اگر ازدواج کنم، بهخاطر این جدایی باید برای تمام بستگان و اطرافیان توضیح بدهم. اما الان هر وقت دلم بخواهد، بدون دغدغه خاصی جدا میشوم.»
امیر که ۲۹ سال دارد و چند ماه است که با دختر مورد علاقهاش زندگی میکند هم معتقد است تا وقتی قرار نیست بچهدار شود، لزومی ندارد رابطهاش را جایی ثبت کند. از نظر او ازدواج فقط یک قرارداد است که نه کمکی به دوام زندگی مشترک میکند و نه به کیفیت آن.
او میگوید: «معنی ندارد برای اینکه نشان دهم میخواهم با کسی زندگی کنم، جایی را امضا کنم.»
رواج زندگی مشترک و رابطه جنسی بین زن و مرد بدون عقد شرعی، علاوه بر اینکه مغایر ارزشهای بنیادین حکومتی است، ممکن است عواقب حقوقی هم برای افراد داشته باشد.
زوجی که از اواخر سال ۹۲ بدون ازدواج رسمی، در آپارتمانی در غرب تهران زندگی میکردند، به رادیو زمانه میگویند که بعد از یک دزدی در پارکینگ مجتمع مسکونیشان، پلیس از همه ساکنان پرسوجو میکند که در این پرسوجوها، متوجه میشود این زوج عقد قانونی و شرعی نکردهاند. این زوج در انتظار محاکمه به اتهام «رابطه نامشروع» هستند.
مشکلات جنسی، عامل اصلی طلاق
سید حسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران یکی از مهمترین دلایل طلاق در ایران را «عدم رضایت جنسی» دانسته است.
چندی پیش هم کاظم فروتن، رئیس کنگره خانواده و سلامت جنسی ایران گفته بود که ریشه حدود ۵۰ درصد طلاقها در کشور، در مسائل و مشکلات جنسی است.
پنهانکاری سیستماتیک در مورد مسائل جنسی، رویکرد غالب نهادهای مسئول در این زمینه در ایران است.
البته ایران تنها کشوری نیست که زن و مرد به خاطر نارضایتی جنسی از هم جدا میشوند. در آمریکا، عامل «اصلی» و در بریتانیا، عامل ۴۳ درصد طلاقها، سکس است.
تفاوت اصلی اما در ایران، رویکردی است که هم حاکمیت و هم فرهنگ عمومی در خصوص مسائل جنسی در پیش میگیرند: لاپوشانی.
به گفته رئیس انجمن مددکاری کشور، «زوجین به علت “ملاحظات اجتماعی متعدد”، موضوعات جنسی را در دادخواستهای طلاق خود مطرح نمیکنند.»
در دوران اخیر، رضایت فردی یکی از عوامل اصلی مؤثر در بقای زندگی مشترک است. یکی از سویههای اصلی رضایت فردی، رضایت جنسی است. هرچند واقعیت نارضایی جنسی همواره وجود داشته است، اما مفهوم «رضایت جنسی»، مفهومی متأخر است.
در ایران تصور دقیقی از رضایت جنسی وجود ندارد. به این معنی که ممکن است فرد نتواند دلیل اصلی ناراضی بودن خود از زندگی مشترکش را دریابد. هرچند در سالهای اخیر، با اطلاعرسانی گسترده رسانههای غیررسمی در مورد انتخابها، سلامت جنسی و سکس، آگاهی عمومی در این خصوص افزایش یافته است، اما همچنان گروههای اجتماعی زیادی هستند که به دلیل فقدان آموزش جنسی در سیستم آموزشی کشور، به مسائل بدن خود و شریک زندگیشان آگاه نیستند.
سمیه، ۲۷ ساله، به رادیو زمانه میگوید: «هیچ مشکلی در زندگی مشترکمان نداشتیم، جز اینکه شوهر سابقم اطلاعی از اینکه ارگاسم در زنان دیرتر اتفاق میافتد نداشت.»
حمیدرضا، ۳۱ ساله، در مورد جدایی از همسر سابقش میگوید: «همسرم از یک خانواده نسبتاً مذهبی بود. به هیچوجه حاضر نبود در مورد مسائل جنسی صحبت کند. نه من میدانستم او دقیقاً چه میخواهد و نه او میدانست چه چیزی من را راضی میکند.»
در فرهنگ عمومی ایران، صحبت کردن درباره سکس -حتی بین دو شریک جنسی- تابو محسوب میشود و حاکمیت و جامعه، دست در دست هم، مانع راهیابی آموزش جنسی به برنامه آموزشی دانشگاهها و مدارس ایران هستند.
یک مشاور خانواده در ایران به رادیو زمانه میگوید: «تجربه شخصی من نشان داده بخش زیادی از مشکلات جنسی که به طلاق میانجامد، از طریق دیالوگ قابل حل است.»
این در حالی است که بخش زیادی از آموزش جنسی، مبتنی بر این است که طرفین یاد بگیرند با یکدیگر درباره خواستهای جنسیشان صحبت کنند.
حمیدرضا اما میگوید: «احتمالاً همسر سابقم هنوز فکر میکند اصرار من برای جدایی، دلیل دیگری داشته و نارضایتی جنسی بهانه بوده است.»
شبنم، که به گفته خودش «بعد از کشوقوس زیاد»، به تازگی به زندگی مشترک برگشته، میگوید که تا آستانه طلاق رفته است، چون اولاً شوهرش خواستههای غیرمتعارف جنسی از او داشته و ثانیاً درکی از نیازها و رضایت جنسی زن نداشته است. شبنم قبل از دادگاه، موفق میشود همسرش را راضی کند که مسائلشان را با یک مشاور در میان بگذارند. او میگوید: «مشاور توانست همسرم را مجاب کند که خواستههای جنسیاش واقعگرایانه نیست. در مورد نیازهای جنسی زنان هم با او صحبت کرد.»
نیما، همسر شبنم هم میگوید که قبل از مشاوره، درکش از سکس محدود بوده به «آنچه در فیلمهای پورن نشان میدهند.»
راه جدای حاکمان و مردم
بر اساس آمارهای موجود، در شهر قم، مرکز «مقدس» روحانیت شیعه ایران و پایتخت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، بیش از سی درصد ازدواجها به طلاق میانجامد. مسئولان میگویند که این شهر به عنوان «شهر الگو و نمونه کشور از نظر فرهنگی»، به توجه بیشتری در این زمینهها نیاز دارد.
چندی پیش نتایج یک تحقیق به نقل از مرکز پژوهشهای مجلس ایران منتشر شد که بر اساس آن، بیش از ۷۴ درصد دانشآموزان در سال تحصیلی ۸۷-۱۳۸۶، «رابطه غیرمجاز با جنس مخالف» داشتهاند. این آمار البته با توجه به سرعت تغییرات اجتماعی در جامعه ایران، در آغاز سال ۱۳۹۴ چندان قابل اتکا نیست، اما میشود بر اساس آن نتیجه گرفت که راه مردم ایران در حوزه روابط فردی -اعم از ازدواج، قبل از ازدواج، ازدواج سفید، طلاق و …- با مطلوب روحانیون حاکم بر ایران، فاصله و تفاوت جدی دارد. هرچند، حاکمیت و مردم، همچنان کم و بیش بر سر لاپوشانی مسائل و مشکلات جنسی توافق دارند.
قبل از مطلب نوشتن نويسنده حتي ده ثانيه فكر نكرده ويا يه نوجوان فراري از مدرسه بوده كه مطالبي كه تو مهمونيا شنيده رو بي هيچ منطقي رديف كرده و شايد هم خواسته از قاعده دروغ هر چه بزرگتر ،بهتر…،پيروى كنه و گر نه ١٤ مليون پرونده طلاق تو يه كشور هفتاد مليوني؟ كه بيش از سي و شايد چهل مليونش مجردن! بعد با توجه به ساعتي هجده طلاق يعنى فقط كمتر از يكهزارم به طلاق منجر ميشه؟
محمدرضا / 22 March 2015
منبع اظهارات وزیر دادگستری:
http://goo.gl/820TtY
ا.ر / 22 March 2015
آقای محمدرضا،
اولاً ایران حدود 80 میلیون نفر جمعیت داره، دوماً سن ازدواج قانونی پایینتر ازمعدل جهانی است.
رشد جمعیت بالاتر از معدل جهانی است و رهبر مایلند فرزند بیشتر زندگی بهتر را ترویج دهند بدون اینکه حقوق کارگران را همطراز با نرخ تورم کنند و به سندیکاها اجازۀ فعالیت.
عدد 14 میلیون تقاضا صحیح است و لطفاً در نقد یکدیگر تلاش کنیم که تمام مالیخولیای خود را یکدفعه به بیرون نریزم.
سال نو شما مبارک.
فرزاد / 24 March 2015