انتخاب محمد یزدی به ریاست خبرگان یک پیروزی مهم برای محافظهکاران افراطی به شمار میرود.
نگرانی اصلی خامنهای و محافظهکاران مجلس خبرگان بعدی است. آنها بارها ادعا کردهاند که هاشمی به دنبال دست یافتن به اکثریت در مجلس خبرگان آینده است تا نه تنها راه ریاست خود را هموار کند، بلکه از طریق نظارت قدرت رهبری را محدود سازد.
خبر تعجبآوری بود. اکبر هاشمی رفسنجانی، یکی از ارکان اصلی جمهوری اسلامی از ابتدأ تاکنون، در انتخاب رئیس مجلس خبرگان رهبری در ۱۰ مارس ۲۰۱۵، رقابت را با ۲۴ رأی در برابر ۴۷ رأی به آیتالله محمد یزدی واگذار کرد.
مجلس خبرگان رهبری دو وظیفه بسیار مهم بر عهده دارد. اول- انتخاب رهبر جمهوری اسلامی (اصل ۱۰۷ قانون اساسی). دوم- برکناری رهبر در صورت ناتوانی یا از دست دادن شرایط رهبری (اصل ۱۱۱ قانون اساسی). آیتالله یزدی ۸۳ ساله، یکی از افراطیترین محافظهکاران، همچون رئیس قبلی مجلس خبرگان رهبری بیمار است. این رویداد در بستر جنگ قدرت جمهوری اسلامی قابل فهم است.
انتخابات و جنگ قدرت
جمهوری اسلامی از ابتدای تأسیس تاکنون همیشه گرفتار جنگ بر سر منابع کمیاب قدرت، ثروت، معرفت و منزلت اجتماعی بوده است. جنگ واقعی و آشکاری که حذف از ساختار سیاسی از طریق دروغ، تهمت، ترور شخصیت، سرکوب و زندان طرد شدگان، پیامد آن بوده است.
در واقع دو متغیر مهم دموکراسی نمایندگی ، یعنی “مشارکت” و “رقابت” سیاسی، در دیکتاتوری جمهوری اسلامی وجود دارد. در سطح رأی دادن، همیشه رژیم به دنبال بالاترین میزان مشارکت مردم در هر انتخاباتی بوده و هست. برای این که مشروعیت نظام را به دو شیوه موجه می سازد: الف- انواع تظاهرات خیابانی (روز قدس، روز ۲۲ بهمن به مناسبت سالگرد انقلاب، و…). ب- تأکید بر این که میزان رأی دادن مردم در انتخابات گوناگون جمهوری اسلامی، همیشه از همه انتخابات نظام های لیبرال دموکراسی- به خصوص آمریکا- بسیار بالاتر است.
اما مشارکت و رقابت در کاندیداتوری بسیار محدود است. نه تنها مخالفان رژیم و بیدینان و بهائیان حق کاندیداتوری ندارند، بلکه نیروهای خودی نظام- یعنی افرادی که اسلام، انقلاب، قانون اساسی، آیتالله خمینی، آیتالله خامنهای را قبول دارند- نیز به دلیل عدم تبعیت محض از آیتالله خامنهای و نظراتش، غیرخودی شده و از فرایند انتخابات توسط شورای نگهبان حذف میشوند.
بدین ترتیب، فقط خودیها برای ۴ انتخابات ریاست جمهوری، مجلس خبرگان رهبری، مجلس شورای اسلامی و شوراهای شهر و روستا تأیید صلاحیت میشوند. یعنی مشارکت سیاسی محدود به آنان است. اما رقابت سیاسی میان نامزدها بسیار جدی است و به افشاگریها ونزاعهای ریشهای میانجامد.
حذف سبزها و اصلاحطلبان
آیتالله خامنهای از زمانی که رهبری جمهوری اسلامی را در دست گرفت، حذف اصلاحطلبان را – که در دهه اول انقلاب “چپ” ها خوانده میشدند- آغاز کرد. انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد ۱۳۷۶ که به انتخاب محمد خاتمی انجامید، شوک بالایی بر او وارد آورد. پس از آن انتخابات مجلس ششم در بهمن ۷۸ برگزار شد و اصلاحطلبان اکثریت آن مجلس را هم به دست آوردند.
آیتالله خامنهای در انتخابات مجلس هفتم، با رد صلاحیت حدود ۳۵۰۰ نفر (از جمله ۸۰ نماینده مجلس ششم) به وسیله شورای نگهبان، و “گردن کلفت” خواندن نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم، مجلس تماماً محافظهکار هفتم را پدید آورد. پس از آن نیز در انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۸۴ به گونه ای عمل کرد که هاشمی رفسنجانی و اصلاحطلبان حذف شدند و محمود احمدینژاد به ریاست جمهوری رسید.
او پیروزمندانه اعلام کرد، قطار انقلاب که از مسیر ارزشها خارج شده بود، به روی ریلهای خود بازگشت. دولت احمدی نژاد را “محبوبترین دولتها بعد از انقلاب مشروطه تا امروز” قلمداد کرد. بارها گوشزد کرد که اصلاحطلبان حاکمیت جمهوری اسلامی را به “حاکمیت دوگانه”- بخش انتخابی در برابر بخش انتصابی- تبدیل کرده بودند، اما با حذف آنان حاکمیت دوباره یکپارچه شده است. ( 1 و 2 )
انتخابات متقلبانه ریاست جمهوری خرداد ۸۸ به “جنبش سبز” انجامید. خامنهای جنبش را سرکوب و رهبرانش (موسوی و کروبی و رهنورد) را در منازلشان زندانی کرد.
خامنه ای با اعلام این که “نظرات آقای رئیس جمهور [احمدینژاد از نظرات هاشمی رفسنجانی] به نظر بنده نزدیکتر است“، جنبش را سرکوب و رهبرانش (موسوی و کروبی و رهنورد) را در منازلشان زندانی کرد.
خامنه ای در ۲/۶/۹۱ در دیدار با کابینه احمدینژاد گفت که در دوران ۸ سال اصلاحات، “انقلاب و انقلابی گری به عنوان ضد ارزش به انزوا افتاده بود”، اما “نقطه قوت” دوران ریاست جمهوری احمدینژاد،”برجسته کردن ارزشهای انقلاب است”.
یکی از وعدههای حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ آزادی موسوی و کروبی و رهنورد بود. مطالبه آزادی رهبران جنبش سبز اینک به خواستی عمومی تبدیل شده است. اما خامنهای همچنان در چنبره خطای استراتژیک گرفتار است.
عکسالعمل خامنهای به این مطالبه، محدود کردن بیشتر محدودیتهای محمد خاتمی است. او که قبلاً ممنوع الخروج از کشور شده بود، این بار ممنوع التصویر شد. محسنی اژهای- معاون و سخنگوی قوه قضائیه در ۲۷ بهمن ۹۳ گفت که خاتمی یکی از رهبران جنبش سبز بود و انتشار مطالب و تصویر او توسط رسانهها ممنوع است و اگر رسانهای خلاف این دستور عمل کند، با آن برخورد خواهد شد.
اسطورهسازی علنی از سردار قاسم سلیمانی که دو سالی است آغاز شده ، این احتمال را هم مطرح میسازد که شاید خامنهای واصولگرایان او را به عنوان کاندیدای خود در برابر حسن روحانی علم کنند.
پس از این سخنان، رسانهها به دلیل ترس از توقیف، دیگر نامی از محمد خاتمی نبردند. ابراهیم رئیسی- دادستان کل کشور- هم در ۲/۱۲/۹۳ گفت که ممنوعیت خاتمی توسط سخنگوی قوه قضائیه اعلام شده و “جای هیچ گونه تردیدی باقی نمیماند”.
بدین ترتیب، خامنهای به مخالفان میگوید که نه تنها در برابر فشار اجتماعی برای رفع حصر عقبنشینی نخواهد کرد، بلکه با محدودیتهای جدید برای خاتمی اجازه نخواهد داد تا او همچون انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ که از اعتبارش برای رئیس جمهور شدن حسن روحانی استفاده کرد، در انتخابات مجلس شورای اسلامی در ۷ اسفند سال آینده استفاده کند.
جنگ قدرت هاشمی رفسنجانی و خامنهای
انتخابات مجلس خبرگان رهبری در ۷ اسفند سال آینده همزمان با انتخابات مجلس برگزار خواهد شد. این انتخابات بسیار مهم است، برای این که انتخاب رهبر با آن مجلس است. آیتالله خامنهای که به خاطر داشت، هاشمی رفسنجانی چگونه به عنوان رئیس مجلس خبرگان در فردای مرگ آیتالله خمینی با ذکر یک خاطره، او را به رهبری رساند، برای پیشگیری از تکرار این نقش، چنان فضایی علیه هاشمی پس از جنبش سبز به راه انداخت که او مجبور شد در اسفند ۸۹ ریاست مجلس خبرگان رهبری را به آیتالله مهدوی کنی بسپارد.
آیتالله مهدوی کنی در خرداد سال جاری در بیمارستان به کما رفت و در مهرماه خبر مرگ او اعلام شد. هفدهمین اجلاس دوره چهارم مجلس خبرگان رهبری در ۱۹ اسفند برگزار گردید و رئیس جدید مجلس خبرگان برای یک سال باقیمانده انتخاب شد. این انتخابی مهم و سرنوشتساز برای انتخابات سال آینده و رهبری بعد از آیتالله خامنهای است.
اختلافات خامنهای و محافظهکاران با هاشمی رفسنجانی به شدت افزایش یافته است. ( 1 و 2 و 3) هاشمی گفته بود در صورتی که محافظهکاران افراطی (مصباح یزدی، محمد یزدی، احمد جنتی، و…) کاندیدای ریاست خبرگان شوند، او هم کاندیدا خواهد شد. اما اگر افراطیها کاندیدا نشوند، او هم کاندیدا نخواهد شد. انتخاب محمد یزدی به ریاست خبرگان یک پیروزی مهم برای محافظهکاران افراطی به شمار میرود.
نگرانی اصلی خامنه ای و محافظه کاران مجلس خبرگان بعدی است. آنان بارها ادعا کردهاند که هاشمی به دنبال دست یافتن به اکثریت در مجلس خبرگان آینده است تا نه تنها راه ریاست خود را هموار کند، بلکه از طریق نظارت قدرت رهبری را محدود سازد.
آیتالله موحدی کرمانی در نشست وحدت محافظهکاران گفته است که هیچیک از اعضای فعلی خبرگان در برابر خامنهای هیچ غلطینمیتوانند بکنند و نگرانی آنان معطوف به دوران پس از خامنهای است: «اگر مجلس آینده را در دست نگیریم، اسلام و نظام سیلی خواهند خورد.»
حال که محافظهکاران افراطی، خود را قدرتمندتر از قبل احساس میکنند، هاشمی رفسنجانی را به برخورد قضایی تهدید میکنند. روز بعد از انتخاب محمد یزدی به ریاست خبرگان رهبری، صادق لاریجانی- رئیس قوه قضائیه و عضو و مجلس خبرگان رهبری- هاشمی رفسنجانی را تهدید به برخورد قضایی کرد، چون گفته بود که پسرش بی گناه است و حکم عادلانه تبرئه اوست، ولی اگر محکوم شود، حکم دستوری است.
جنگ قدرت علیه حسن روحانی
آیتالله خامنهای با حسن روحانی اختلافنظرهای اساسی دارد. حسن روحانی و سیاستهایش در حوزه سیاست خارجی و داخلی مطلقا مطلوب محافظهکاران نبوده و نیست. آنان به سرعت فعالیتهای تخریبی علیه روحانی را آغاز کردند. نمیخواهند که روحانی در سال ۹۶ برای یک دوره دیگر به ریاست جمهوری انتخاب شود.
اقتصاد ایران که تحت شدیدترین تحریمهای طول تاریخ قرار داشت و دارد، توسط دولت احمدینژاد به فلاکت انداخته شد. او دولت را با رشد اقتصادی منفی ۸/۶ درصدی سال ۹۱، تورم ۴۰ درصدی، بیکاری بالا و فساد بسیار گسترده تحویل حسن روحانی داد. گام اول روحانی کاهش تورم از ۴۰ درصد به کمتر از ۱۶ درصد و کاهش رشد اقتصادی به منفی ۹/۱ درصد در سال ۹۲ و مثبت کردن آن در سال ۹۳ بود. اما کاهش ۵۰ درصدی قیمت نفت، ضربه دیگری بر اقتصاد دولتی و نفتی ایران وارد آورد و قیمت ارزهای خارجی هم افزایش یافت.
مردم کارشناس مسائل اقتصادی نیستند و کاری به این ندارند که چه کسانی اقتصاد کشور را به این روز انداختهاند. آنان انتظار داشتند و دارند که وضعیت اقتصادی به سرعت بهبود یابد. وقتی چنین نشد، میزان محبوبیت روحانی کاهش یافت. مطابق جدیدترین نظرسنجی، میزان رضایت از عملکرد روحانی از ۵۸ درصد در آبان ماه سال جاری به ۴۹درصد در بهمن ماه کاهش یافته و میزان مخالفت با او با حدود ۳۰ درصد افزایش یافته است.
محمود احمدینژاد هم از فرصت استفاده کرده و بر فعالیتهای سیاسی خود افزوده است. او قصد دارد تا با شعارهای پوپولیستی و ضد غربی، بر موج نارضایتیها سوار شود. وقتی از مردم پرسیده شد که در انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ به چه کسی رأی خواهند داد، حسن روحانی در رتبه اول با ۲۷ درصد و احمدینژاد در رتبه دوم با ۲۱ درصد آرأ قرار گرفت. نمره عملکرد احمدینژاد در دوران ریاست جمهوریاش- از بیست- ۷/۱۳ شد و این فقط ۲/۰ از نمره عملکرد حسن روحانی پائینتر است.
توافق نهایی هستهای و لغو تحریم در سرنوشت روحانی تأثیر بسیار خواهد داشت. اگر مذاکرات به شکست بینجامد، نیروهای افراطی مسئولیت آن را به گردن روحانی انداخته و خواهند گفت که او همه امتیازات را به دولتهای غربی به رهبری آمریکا داد و هیچ چیز نگرفت و آبروی ایران و انقلاب را برد. در این صورت زمین زدن او آسان خواهد بود.
اگر هم مذاکرات به توافق نهایی بینجامد، خواهند گفت که تحت رهبری خردمندانه آیتالله خامنهای این پیروزی به دست آمد. در صورتی که توافق نهایی به لغو چشمگیر تحریمها و بهبود وضعیت اقتصادی نینجامد، زبان نیروهای افراطی چون احمدینژاد و سعید جلیلی بلندتر خواهد شد.
اسطورهسازی علنی از سردار قاسم سلیمانی که ۲ سالی است آغاز شده ، این احتمال را هم مطرح میسازد که شاید خامنهای واصولگرایان او را به عنوان کاندیدای خود در برابر حسن روحانی علم کنند. در عین حال، دستیابی به توافق نهایی هستهای، لغو تحریمهای اقتصادی و بهبود روابط با دولت های غربی در نزد نخبگان و مردم یک پیروزی برای روحانی به شمار خواهد رفت. چنان امری میتواند بر قدرت روحانی، رفسنجانی، اصلاحطلبان و سبزها بیفزاید، برای این که مردم خواهان جنگ و تخاصم نیستند، آنان خواهان صلح و روابط دوستانه با غرب و آمریکا هستند.
وقتی کشور از بزرگترین تحریمهای طول تاریخ و حمله نظامی احتمالی نجات یابد، آزادیخواهانی که نمیخواهند کشورشان به سوریه و لیبی و عراق دیگری تبدیل شود، صدایشان را علیه رژیم دیکتاتوری بلندتر خواهند کرد و بر مبارزاتشان خواهند افزود، چرا که نگران به خطر افتادن موجودیت ایران نخواهند بود.
نسخه انگلیسی مقاله در Huffington Post
چرا خامنه ای از اصلاح طلبان میترسد!؟
او خواهان حفظ وضع موجود و اصلاح طلبان خواهان تغیر ومحدود کردن قدرت اوهستند.خیلی طبیعی است که
او با اصلاح طلبان مشگل داشته باشد. ودر این نبرد قدرت . خامنه ای به محافظه کاران یعنی حامیان او رو میاورد..
سپاه نیز حافظ قدرت ووضع موجود است.بنابراین .حامی ومتحد خامنه ا یست.
امید / 12 March 2015
آقای گنجی، شما اینقدر نباید ساده باشید، یادتان رفت که امام بعد از نوشیدن جام چه بالایی سر دگر اندیشان آورد، حالا چرا فکر میکنید که خامنهای اجازه میدهد که بعد از کم شدن تحریمها، این به اصطلاح اصلاح طلبان زبان به انتقاد دراز کنند؟
Masoud / 13 March 2015
اگر توافق با آمریکا صورت گیرد باید بنام خامنهای باشد، چرا که او تصمیم گرنده نهائی است.رئیس جمهور آلت دست خامنه ایست.مملکت را تند روها اداره میکنند.انتخابات خبرگان و کتک خوردن مطهری گوشهای از قدرت را به نمایش گذاشت، که حتی در مسائل داخلی هم دولت هیچکاره است، چه رصد به مسائل خارجی.فرقی نمیکند که چه کسی در انتخابها برنده شود. همشان برای رضایت خدا عمل میکنند.همچون جنگ هشت ساله و قتل عام مردم و اعدام هر روزه و دزدی و جنایات بیشمار.
Bahram / 13 March 2015
آقای گنجی:
جنگ خونین ۸ ساله بین شیعه ولی فقیه ایرانی و سنی بعثی
عراقی چه برای دو این گروه به ارمغان آورد؟ حقیقت با خود
فریبی و آن جنگ را دفاع مقدس نامیدن هرگز و هرگز از بین
نرفته و دیر یا زود برملا خواهد شد. جنگ قدرت در ولایت فقیه
و بازی انرژی هسته ای هم نمیتواند ولایت فقیه ایرانی را پایدار
نگاه دارد و دیر یا زود به همان سرنوشتی دچار خواهد که بعث
عراقی به آن دچار شد. این وعده خدا در قرآن است و چه ما را
خوش آید و یا نیاید خدا هرگز بر خلاف وعده خود عمل نمیکند.
Majid / 13 March 2015
“جمهوری اسلامی از ابتدای تأسیس تاکنون همیشه گرفتار جنگ بر سر منابع کمیاب قدرت، ثروت، معرفت و منزلت اجتماعی بوده است.”
و چون دین خالص خدا مبراست از چنین گرفتاری و از فسادی که
آخوند از ابتدای کار زیر عناوین خود ساخته اصلاحگرا و اصولگرا
و محافظه کار افراطی و غیره و غیره در چنان دینی بوجود آورده
و میاورد لازم است که از استفاده عبارت «جمهوری اسلامی» که
آنهم اختراع همان آخوند است اجتناب ورزید. و باور بدانیم که
اگر عبارتی چون «جمهوری متکلفین*» و یا «جمهوری فقاهتی»
و یا «جمهوری آخوندی» را در عوض بکار گیریم قدمی شاید در
حل گرفتاری بر داشته باشیم.
*متکلفین یعنی کسانیکه نسبت دروغ به خدا میدهند. و جای حیرت
است که آخوندی که اصول و فروع دین را ابداع کرده از ذکر اینکه
الزامأ «فرو گرا» هم است پرهیز میکند. راستی چرا ؟ شاید که
آقای گنجی جوابی برای آن داشته باشد.
حمید / 14 March 2015
انتخابات ! ۹۲ مهندسی تر از ۸۸ بود:
امام جمعه موقت تهران بعداز انتخاب ۹۲ فرمودند:
“دشمن” قصد داشته “موفقیت نسبی سال ۸۸” خود را دوباره تکرار کند، اما “برگزاری یک انتخابات محکم و برنامهریزی شده ! و عالی توسط دست اندرکاران انتخابات” !! جلوی این کار را گرفته و “یک تودهنی به دشمنان نظام و القای تقلب در انتخابات ۸۸ بود.”
او خطاب به معترضان به نتایج انتخابات ۸۸ و رهبرانشان گفته “هنوز فرصت باقی است، به دامن رهبری رئوف ملت و نظام برگردید!
آمار انتخابات اعتدال – اين آمار غير طبيعي بنظر نميايد ؟
استانی :
گلستان – از 1,056,000 واجد شرايط فقط 118,000 نفر رای نداده اند!.
مازندران- از 2,068,843 واجد شرايط فقط 199,134 نفر رای نداده اند. !
اين آمار فقط 10-11 % رای ندادن غير متعارف نيست ؟!
تعداد راي روحاني -شهرهای مرزی سنی نشین :
شهرستان سرباز: ۸۶.۲۵% ! معادل ۵۳۷۰۲ رای
خاش: ۸۴.۰۴% ! معادل ۵۶۱۳۸ رای
ماکو:۷۵.۵۰% معادل ۳۵۲۶۹ رای
پیرانشهر: ۷۸.۹۶% ! معادل ۳۷۶۰۴ رای
پاوه: ۷۵.۴۸% ! معادل ۲۰۶۶۹ رای
مریوان: ۷۳.۱۷% ! معادل ۴۲۸۴۷ رای
تایباد: ۶۶.۳۷% ! معادل ۳۰۶۲۵ رای
کلید بنفش و اعتدال را اعلم کردند تا تحریمها را لغو کنند و بعد دوباره فردی تیر خلاص کن و یا باز جو و یا جزو تیم قتلهای زنجیری و یا سرکوب ۸۸ را در یک انتخابات متین ! ریس جمهور کنند!
farid / 14 March 2015
در دوران روحانی، روزانه ۲ نفر در ایران اعدام شدهاند
سازمان حقوق بشر ایران در گزارش سالانه خود در خصوص مجازات مرگ در ایران و ارزیابی چگونگی اجرای این مجازات در سال گذشته میلادی، از اعدام ۷۵۳ نفر طی سال ۲۰۱۴ خبر داده است. سخنگوی این سازمان با بیان اینکه این اعدامها در یک دهه و نیم گذشته بیسابقه بوده در مصاحبه با روز میگوید طی ۱۸ ماه پس از انتخاب حسن روحانی، به طور متوسط روزانه بیش از ۲ نفر در ایران اعدام شدهاند!
hasani / 14 March 2015
مجید اشراق، دادستان عمومی و انقلاب شهرستان چناران، دوهفته پس از لغو کنسرت علیرضا قربانی خواننده سنتی ایرانی و بازتابهای آن در رسانههای داخلی و خارجی، در نخستین واکنش رسمی درباره این موضوع تاکید کرد، بنا به دستورات رسیده، برگزاری کنسرت فعلا به طور کل در استان خراسان منتفی است.
hasani / 14 March 2015
حکومت ایران شبه توتالیتر است . به دلیل تکیه بر ارزش های اسلامی و عدم امکان قطع کامل اطلاعات و ارتباطات بین افراد در عصر کنونی قادر به شکل دادن حاکمیت توتالیتر تام نیست اما همچون هر حکومت توتالیتر ارزشهایش تمامیت گرا و هدفش گسترش جهانی است تا زندگی همه افراد را در کنترل ارزشهای تمامیت گرا قرار دهد .
انگاه که جنبشی تام گرا حکومت تشکیل می دهد رهبران جنبش در مقابل وظیفه ای دشوار قرار می گیرند از یکسو باید به ملزومات دولتی مستقر پایبند شوند و قوانین سیاسی و حقوقی کشوری و بین المللی را بپذیرند و از سوی دیگر پایه چنین حاکمیتی بر جنبشی توده ای استوار است که مدام از قید هر وضعیت مستقر و قانون دائمی فراتر می رود . چنین حکومتی همواره با اتکا به دو حالت همزمان جنبش و دستگاه دولتی می کوشد مشکل دو گانه را رفع و رجوع کند که این امر موجب بحرانی دائمی می شود . ” توتالیتاریسم هانا ارنت”
در روابط بین الملل و دیپلماتیک نیز این حکومت با دوگانگی استقرار و جنبش روبرو است و هرگونه کوشش برای رقتن به سمت استقرار و پذیرش قوانین بین المللی با عقب راندن جنبش موجب تبدیل شدن چنین حکومتی به دیکتاتوری معمولی می شود که انرا در معرض مخاطرات بیشتر می گذارد .
هر حکومت تمامیت خواه دست یابی به هرگونه توافق بین المللی را پیروزی خود و شکست طرف مقابل قلمداد کرده و ضمن در پیش گرفتن سیاستی تهاجمی تر می کوشد با به پیش راندن جنبش تمامیت گرا بر کوشش برای قیمومیت ارزشهای خویش بر جامعه و جهان بیافزاید از اینرو امید جناب گنجی برای بر امدن بخش دولت مستقر روحانی به بخش غالب پس راندن بخش دیگر که پیش برنده ارزشهای تمامیت گرایانه می باشد بسیار دشوار است . اما چنین کوششی در مبارزه سیاسی برای شکل دادن به به حکومتی عادی و دموکرات در ایران لازم است .
شاهد / 15 March 2015