«فکر می کردم هر لحظه ممکن است به رگبار بسته شوم، دو سال آزگار دنیای من این بود.» سختترین روزهای اسارت تئو پادنس روزهایی بود که شکنجه میشد و میخواستند از او اعتراف بگیرند که عامل سازمان سیا «CIA» است. پادنس از این هم شگفتزده بود که پس از بیست دقیقه آزار، شکنجهگرانش میخواستند چیزهایی در باره زندگی جنسی و تعداد دوست دخترهایش بدانند.
اگر میخواهیم علیه جهادگرایی و خشونت مبارزه کنیم
باید به جهادگرایان جوان النصره و داعش و القاعده، محبت و عاطفه بدهیم.
“تئو پادنس”
پیتر تئو کورتیس یا تئو پادنس «Theo Padnos»، روزنامهنگار ۴۵ ساله آمریکایی، اوت ۲۰۱۴ پس از ۲۲ ماه اسارت نزد جبهه النصره در سوریه، آزاد شد. او سال ۲۰۰۴ برای یادگیری زبان عربی و مطالعه روی جوانانی که جذب تفسیر خشونتبار اسلام میشوند، به یمن سفر کرد. در آنجا پس از نوشتن کتابی به نام « مسلمان مخفی» درباره بنیادگرایی اسلامی، برای حفظ امنیت، نام خود را از پیتر تئو کورتیس به تئو پادنس تغییر داد.
پادنس سال ۲۰۱۲ در بحبوحه جنگ سوریه، برای نوشتن مقالاتی درباره این جنگ ویرانگر که خاورمیانه را دربرگرفته بود، به سوریه سفر کرد اما از سوی جبهه النصره به گروگان گرفته شد. او حدود دو سال در مکانهای مختلف محبوس بود و پس از آزادی، در نیویورک تایمز مقالهای نوشت با نام « اسارت من» و در آن جزییات اسارت خود را شرح داد.
تئو پادنس پس از انتشار این مقاله، مورد توجه رسانههای بسیار قرار گرفت. او به دعوت نشریه ۳۶۰ در هلند و با همکاری مرکز فرهنگی هنری دبالی «DeBalie» در آمستردام، روز ۱۹ فوریه ۲۰۱۵، گفتوگویی درباره دوران اسارت خود با روزنامهنگار هلندی الکو بوش فان روزنتال «Eelco Bosch van Rosenthal» داشت. آنچه میخوانید چکیدهای از مصاحبه با تئو پادنس است.
فضیلت مرگ
تئو پادنس پس از شرح مختصری از آنچه در اسارت بر او رفته، حرفهای خود را با این تاکید آغاز کرد که یک دلیل مهم پیوستن جوانان به گروههای جهادی مانند القاعده، کمبود عشق و محبت است. به گفته او یک جوان باید فرصت و فضای این را داشته باشد که بتواند خودش را پیدا کند: «اما به این مسئله در دین اسلام اهمیت داده نمیشود چون فرد جزئی از امت است؛ جزئی از جمع.» پیتر پادنس با نشان دادن دعاهایی که در مکه برای تقویت هویت جمعی میخوانند به این نکته اشاره کرد که برای دستیابی به هویت جمعی در این مناسک، همواره بر احساسات غم و عزا و گریه و زاری تمرکز میشود.
او به اهمیت و مقام والای مرگ در اسلام پرداخت و حرف یکی از جوانان القاعده را نقل کرد که در باره مرگ دوستش در عملیات انتحاری میگفت: «من درنهایت میمیرم و به بهشت میروم اما خوشا به سعادت کسی که در عنفوان جوانی به شهادت میرسد و به بهشت میرود.»
به باور پادنس، این جوانان به امید جهاد و شهادت جذب گروههای تروریستی میشوند چرا که این کار حس ماجراجویی آنها را ارضاء میکند و به آنها قدرت و هویت میبخشد: «ارزشگذاری اسلام روی جهاد و جنگ با کفار و برانگیختن احساسات جوانان برای به پاخاستن در برابر کسانی که برادرانشان را سلاخی میكنند، آنها را بیش از پیش به پیوستن به این گروهها تهییج میکند.» پادنس در دوران اسارت خود، جوانی القاعدهای از استرالیا را ملاقات کرده بود که میگفت دوستش در روزهای قبل از شهادت چقدر شاد و سرخوش بود. این جوان استرالیایی عقیده داشت مرگ و شهادت برای این جوانان اوج شادی است.
حمله انتحاری یا آیفون؟
اولین سوالی که روزنتال، روزنامهنگار هلندی از پادنس پرسید، این بود که آیا روزنامهنگاران باید خبرها و ویدئوهای خشن داعش را پوشش دهند یا خیر. پادنس گفت، سانسور کردن خبرهای داعش فایده ندارد زیرا جوانانی که برای دیدن صحنههای خشونتبار کنجکاو هستند، آنها را در اینترنت پیدا میکنند. به نظر پادنس از آنجا که مرگ در قرآن امری پسندیده تلقی میشود، شبهنظامیان داعش یا کسانی که جذب این ایدئولوژی میشوند، از مرگ و جهاد و کشتن هیچ ابایی ندارند.
از نظر پادنس، شبهنظامیان جبهه النصره اهداف متفاوتی داشتند: «برای مثال هدف اصلی جنگجویان سوری وعراقی النصره، برکناری بشار اسد بود. افرادی که از کشورهای اروپایی به النصره میپیوستند به خاطر جهاد بینالمللی عضو این گروه میشدند؛ درحالی که اعضای سوری و عراقی النصره شوق چندانی به جهاد فراگیر نداشتند.»
به باور پادنس شستشوی مغزی جوانان جهادگرای این گروهها عمیق نیست: «اگر از این جوانان بخواهید خود را در حملهای انتحاری منفجر کنند، بیدرنگ میپذیرند، اما همزمان اگر به آنها یک آیفون بدهید، از جهادگرایی دست میکشند.»
النصره چه بود؟
به گفته پادنس، جبهه النصره از آغاز تابع و تحت حمایت البغدادی بود. زندانبانها به او گفته بودند، قبل از اینکه جنگ داخلی سوریه سربگیرد البغدادی تجهیزات لازم برای قدرتگیری النصره را تامین کرده بود.
اما چه زمان بین النصره و البغدادی تفرقه افتاد؟ به گفته پادنس، وقتی که ابوبکر بغدادی از آنها پول نقد طلب کرد اما النصره از دادن آن سر باز زد. پادنس تعریف میکرد که نگهبانان النصره و داعش درباره مباحث اسلامی بحث و جدل بسیار داشتند، اما وقتی از یکی از آنها پرسید اختلاف شما بر سر چیست، زندانبان داعشی گفت مسئله بر سر پول است: «شکاف بین النصره و داعش به دلایل مذهبی یا فکری نبود، همه بر سر پول نقد بود.»
پادنس در جلسه آمستردام، نظر باراک اوباما در این مورد که داعش اسلام واقعی نیست را رد کرد و گفت: «اعضای داعش کاملا به ایدئولوژی اسلام واقف بودند و دربارهاش بحث میکردند و قرآن میخواندند. به نظر پادنس، اوباما میتواند هر نظری درباره داعش داشته باشد اما واقعیت این است که روحانیان داعش، اعمال این گروه مثل قطع کردن دست دزدها را با قرآن توجیه میکنند: «داعش به هیچ وجه خلاف اسلام عمل نمیکند، برعکس اسلام را پیادهسازی میکند.» پادنس برای روشن شدن مطلب، خطاب به روزنتال، روزنامهنگار هلندی گفت، این ادعا که داعش اسلام نیست، مثل این است که به شما بگویند شما هلندی نیستید!
خلاء عشق و محبت
تئو پادنس میگوید اگر میخواهیم علیه جهادگرایی و خشونت مبارزه کنیم باید به جهادگرایان جوان النصره و داعش و القاعده، محبت و عاطفه بدهیم، چون اغلب آنها از مناسبات عاطفی محروماند: «مثلا اگر این جوانان سوری و عراقی به ترکیه سفر کنند و آنجا با دختری دوست شوند، به احتمال زیاد دست از جهادگرایی بر میدارند.» به عقیده پادنس، مسلمان بودن در غرب زندگی در انزواست و بسیاری از این جوانان جهادگرا که جذب این گروهها میشوند، در محیط زندگی خود از کمبود روابط عاطفی رنج میبرند و در اینترنت زندگی مخفیانه خود را میسازند.
او در جواب این که چه تغییری در اسلام رهاییبخش است، گفت برای تغییر در اسلام باید روابط اجتماعی بین مردان و زنان آزادتر شود. تفکیک جنسی باید از بین برود. مثلا در مساجد هم باید زنان و مردان در کنار هم حضور داشته باشند زیرا حتی در قرآن هم ذکر نشده که زنان و مردان باید در مساجد جداگانه حضور یابند: «بسیاری از ممنوعیتهای اجتماعی دیگر هم که در میان مسلمانان رایج است در هیچ کجای قرآن یافت نمیشود.»
به نظر پادنس برای مقابله با گروههای جهادگرا همچون داعش، القاعده یا النصره باید برای جوانان سوری و عراقی آیندهای ترسیم کرد: «آنها فقط بلدند قرآن بخوانند و بگویند بسمالله الرحمن الرحیم. تنها کتابی که میخوانند همین است… باید به آنها آموزش داد، پول، مکانی برای زندگی و مهارت و فرصتهایی برای کار کردن.»
او عنوان کرد که جوانان جهادگرا اغلب فاقد هرگونه مهارت عملی برای تامین معاش خود بودند.
در پایان جلسه یکی از حضار از تئو پادنس پرسید آیا زندانبانان و شکنجهگرانش را بخشیده است یا نه. او پاسخ داد که از آنها متنفر نیست و حتی با چند نفر از آنها هنوز از طریق توئیتر رابطه دارد و حال یکدیگر را میپرسند. این جواب پادنس حضار را بسیار شگفتزده کرد.
گویا این بابا سر ش به تن ِ ش زیادی می کنه! داعش گفتن نه …
امیرشکاری / 05 March 2015