آیا زنی را میشناسید که هم مادر دو فرزند خیلی موفق است و هم ساعتهای طولانی بیرون از خانه مشغول آموزش و کار؟ خود شما چطور؟ آیا دائما در حال کار و فعالیت هستید تا به تصویر زن آرمانی که در ذهنتان ساختهاید برسید؟ کمی که دقت کنید میبینید که حتما دوست یا همسایهای دارید که از جنبه دیگری همینقدر در تکاپو است تا به آنچه کمال خودش میداند برسد.
شما و همه این زنها باهوش و تاثیرگذار هستید و به خودی خود میتوانید از وجود خودتان رضایت داشته باشید. اما شما نسبت به خودتان دچار تردید هستید و حسرت چیزهایی را که در زندگی از دست دادهاید یا به آن نرسیدهاید میخورید. یکی فکر میکند که به جای درس خواندن و طی کردن مدارج عالی تحصیلی میتوانست دور دنیا را بگردد و دیگری فکر میکند به خاطر ماندن در خانه و نگهداری از فرزندانش فرصت تحصیلات عالی را از دست داده است.
از طرفی، زن شاغلی که در کارش بسیار هم موفق است نگران این موضوع است که رابطه زناشوییاش را به خاطر کار زیاد به خطر انداخته است و زنی هم هست که دنیای سرمایهداری را مقصر اصلی از دست دادن خلاقیتها و فرصتهایش میداند. در مقابل یک نفر گمان میکند تلاشهایش برای سازگاری با دنیای سرمایهداری کافی نبوده است. همه این زنها نگران هستند. گویا همیشه چیزی وجود دارد که باید نگرانش بود حتی اگر به قدر کافی برای زندگی تلاش کنید.
الیزابت گیلبرت، نویسنده و روزنامهنگار موفق آمریکایی از ما میخواهد نسبت به این موضوع بیشتر فکر کنیم و از خودمان بپرسیم آیا واقعا لازم است اینقدر تلاش کنیم؟ آیا ما آنقدر کافی نیستیم و باید برای بهتر شدن بیوقفه نگران باشیم؟ او میگوید: «حتی من هم با وجود نوشتن پنج کتاب نگران هستم که نکند کتابهایم آن چیزی که باید نباشند. احساس میکنم زندگیام را وقف نوشتن کردهام و به جنبههای دیگر زندگیم بیتوجه بودهام و پرسش اینجاست که آیا ما میتوانیم همه چیز را تا این حد جدی نگیریم؟»
همه فن حریفهای خسته
آیا ما میتوانیم به دیدگاهی منطقی برای حل انتظارات نامعقولی که از خودمان داریم برسیم؟ چرا ما سعی میکنیم بهترین دوست، بهترین مادر، بهترین کارمند و بهترین همسر یا عاشق با بهترین اندام باشیم؛ در حالی که همزمان خودمان را با فعالیتهای خیریه مشغول میکنیم و بیش از حد در تکاپوی تبدیل شدن به یک انسان خوب و سازگار با طبیعت هستیم؟ چرا فکر میکنیم باید زن توانمند همه فن حریفی باشیم که روی دستهایش میایستد و با پاهایش ساز میزند؟
الیزابت گیلبرت به نکته قابل تاملی اشاره میکند. او میگوید ما زنانی با استعداد و صاحب فرصتهای بیشمار هستیم که سعی میکنیم در راههای پرپیچ و خم و سردرگم کننده قدم برداریم تا بتوانیم راه خودمان را پیدا کنیم و هیچ فرصتی را از دست ندهیم. به نظر میرسد دلایلی تاریخی برای این مساله وجود داشته باشد. چون در طول قرنها زندگی بشر مورد مشابهی از زن مستقل و تحصیلکرده امروزی وجود ندارد. بنابراین ما و شما نقشه راه و الگویی نداریم. ما نژاد جدیدی هستیم که خودمان باید در این مسیر پیچیده گام برداریم. خطر سراشیبی نیز وجود دارد. ما اشتباه میکنیم. از پیچو خمها عبور میکنیم تا یک راه روشن پیدا کنیم و زمانی که به بن بست بر میخوریم، مسیر را عوض میکنیم تا دوباره از مسیر تکراری عبور نکنیم.
آیا نیمهشب از خواب بیدار میشوید و به فکر کارهای نکردهتان میافتید و خودتان را سرزنش میکنید که چرا یک رشته تحصیلی بهتر را انتخاب نکردهاید یا چرا زبان فرانسه یاد نگرفتهاید؟ اگر جوابتان آری است، بدانید که این روند باید متوقف شود. آرمانگرایی و نقش زن موفق در مرحلهای باید متوقف شود. نتیجه این تلاش برای رسیدن به یک زن موفق و ایدهال چیزی جز سلطه اضطراب و پریشانی بر زنان نخواهد بود.
برای موفق بودن اینقدر اصرار و تلاش نکنید. یک لحظه بایستید و اجازه بدهید یک نفر دیگر مادر بهتری باشد. بگذارید زن یا مرد دیگری به جای شما تحصیلاتش را در آن رشته مورد علاقه که اکنون به افسوس و حسرتتان تبدیل شده ادامه بدهد. نگران ازدواج موفق دیگران نباشید و چون به هزار و یک دلیل از زندگی زناشوییتان راضی نیستید، خوشبختی دیگران را اندازه نگیرید. به این فکر کنید که این طرز فکر چقدر ناامیدکننده است. به جای ایجاد یک زندگی بهتر، شما را در حسرت و اندوه نگه میدارد و مانعی برای لذت بردن از دستاوردهایتان خواهد بود. به علاوه باعث اشتباهات بیشتر میشود. چون ممکن است در مسیر نادرستی قرار بگیرید، کار نامناسبی انتخاب کنید، در خانه یا شهر نامناسبی زندگی کنید یا با رئیس، دوست و همسرتان اختلافات تازهای پیدا کنید.
به پیشنهاد الیزابت گیلبرت گوش بدهید و به جای حسرت خوردن و ترس از اشتباهات گذشته آنها را با شجاعت بپذیرید. مطمئن باشید به جای حسرت خوردن و عوض کردن مسیر، در دنیایی جدید، کنار همه چیزهایی که حتی فکرش را هم نمیکردید قرار خواهید گرفت. به خاطر خودتان و دیگران، با حقیقت زندگیتان مواجه شوید اما از آن دست نکشید.