اهدای جایزه خرس طلایی به فیلم «تاکسی» آخرین ساخته جعفر پناهی با واکنش‌های متفاوتی به ویژه در میان ایرانیان همراه بوده است. در حالی که حکومت جمهوری اسلامی، اهدای این جایزه به فیلمسازی محکوم‌شده به فیلم نساختن را اقدامی سیاسی می‌داند، برخی دیگر نیز به دلایلی متفاوت معتقدند این جایزه بیشتر به خاطر حواشی سیاسی کارگردان و نه خود فیلم به جعفر پناهی داده شده است.

خبر اول «بانی‌فیلم» پیش از برگزاری برلیناله: فیلم «محمد» در بخش رقابتی جشنواره برلین. بعد از برگزاری جشنواره: خرس طلا برای «تاکسی» پناهی
خبر اول «بانی‌فیلم» پیش از برلیناله: فیلم «محمد» در بخش رقابتی برلین. بعد از برگزاری جشنواره: خرس طلا برای «تاکسی» پناهی

با این وجود بسیاری از منتقدان سر‌شناس بین‌المللی از خود فیلم و ارزش‌های آن تمجید کرده‌اند و از جمله فدراسیون بین‌المللی منتقدان فیلم، جایزه «فیپرشی» امسال خود در بخش مسابقه اصلی جشنواره برلین را به فیلم «تاکسی» داد.

بحث بر سر حواشی سیاسی این فیلم در داخل ایران تا آنجا بالا گرفته که به عنوان نمونه، برخی نشریات و رسانه‌ها با تحریف و انتخاب گزینشی نقدهای مثبت منتقدان خارجی بر این فیلم، کوشیده‌اند ثابت کنند که منتقدان غیر ایرانی نیز این فیلم را غیر هنری و ضعیف قلمداد می‌کنند و به همین دلیل اهدای جایزه خرس طلایی به آن، صرفاً به دلایل حاشیه‌ای، سیاسی و بیرون از خود از فیلم صورت گرفته است.

برای مثال نشریه سینمایی «بانی فیلم» روز یکشنیه ۲۶ بهمن ماه، یعنی یک روز پس از اعلام خبر اهدای جایزه خرس طلایی به فیلم «تاکسی» گزیده‌ای دستچین شده و تحریف‌آمیز از نقد ژان میشل فرودون، منتقد سر‌شناس فرانسوی و سردبیر پیشین نشریه معتبر «کایه دو سینما» را با تأخیری دو هفته‌ای و به شکلی کاملاً مغایر با متن اصلی منتشر کرد.

ژان میشل فرودون، سردبیر پیشین کایه دو سینما
ژان میشل فرودون، سردبیر پیشین کایه دو سینما

ژان میشل فرودون در نقد خود که در آستانه آغاز جشنواره برلین منتشر شده بود، فیلم «تاکسی» را ستوده و تأکید کرده بود که این فیلم، مهم‌ترین اتفاق شصت و پنجمین جشنواره فیلم برلین خواهد بود.

فرودون در نقد خود نوشته است: «اگرچه تاکسی سفری در جامعه شهری ایران امروز است، اما تنها یک مطالعه جامعه‌شناسانه نیست. با ‌شناختی که از هنر و مهارت بالای این فیلمساز از زمان ساخت بادکنک سفید داریم، کارگردان “دایره” و “طلای سرخ” همواره نوعی کمدی تلخ – شیرین را با تفکری عمیق در رفتار انسان‌ها ترکیب می‌کند که ابتدا به نظر یک شوخی می‌آید اما ناگهان عمق تکان‌دهنده آن نمایان می‌شود. او جایگاه خود به عنوان یک کارگردان را به چالش می‌کشد و همزمان در آثارش بین مستند و داستانی در رفت و آمد است.»

نشریه «بانی فیلم» اما این بخش از نوشته این منتقد فرانسوی را که در ایران نیز کاملاً برای اهالی سینما شناخته شده است، به صورت منقطع و جابه جا منتشر کرده است.

ترجمه فارسی متن این پاراگراف در این نشریه چنین منتشر شده است: «فیلم نمی‌تواند حاصل یک بررسی جامعه‌شناسانه باشد. فیلم در جایی روند کمدی دارد و در یک آن به‌ظاهر هم که شده عمق پیدا می‌کند. “تاکسی” ساخته جعفر پناهی فیلم کارگردان نیست و نمی‌توان آن را اثری دانست که کارگردانی حرفه‌ای را به خدمت گرفته است. در این فیلم جایگاه کارگردان کاملاً زیر سؤال است زیرا فیلم میان دو گونه مستند و درام اجتماعی سرگردان است.»

پیش از آغاز جشنواره فیلم برلین «بانی فیلم» خبر داده بود که فیلم «محمد» ساخته مجید مجیدی در بخش رقابتی برلیناله به نمایش درمی‌آید. اما چنین نشد و به جای این فیلم که گفته می‌شود بودجه آن کمتر از ۱۰۰ میلیون دلار نیست، فیلم کم‌هزینه «تاکسی» که بدون اخذ مجوز از وزارت ارشاد ساخته شده، به نمایش درآمد و اکنون پس از فرانسه، قرار است در ۳۰ کشور دیگر جهان به نمایش گذاشته شود.

آنچه در ادامه می‌خوانید، نوشته ژان میشل فرودون است که می‌تواند نمونه‌ای از نقدهای ستایش‌آمیزی باشد که درباره فیلم «تاکسی» نوشته شده است. نویسنده ابتدا شصت و پنجمین جشنواره فیلم برلین را معرفی می‌کند و سپس به فیلم «تاکسی» به عنوان یکی از مهم‌ترین دستاوردهای این جشنواره سینمایی می‌پردازد:

«تاکسی»، مهم‌ترین اتفاق جشنواره برلین

(…) فیلم «تاکسی» در بخش مسابقه جشنواره فیلم برلین، پیشاپیش جایگاه منحصر به فردی دارد و تنها فیلمی است که بدون شک کارگردانش در نمایش رسمی آن شرکت نخواهد داشت. این کارگردان، جعفر پناهی، همچنان در ممنوعیت از خروج از ایران باقی مانده، و این تنها بخشی از حکم قضایی‌ست که از سال ۲۰۱۰ او را گرفتار کرده است: او محکوم به ۶ سال زندان، ممنوعیت از ساخت فیلم و بیان اظهاراتش در اماکن عمومی است، به دلیل حمایتش از «جنبش سبز» که سعی در مخالفت با دوباره انتخاب شدن تقلبی محمود احمدی‌نژاد به عنوان رئیس جمهور در ژوئن ۲۰۰۹ شد. پناهی در‌‌ همان دوره بازداشت و بدون محاکمه زندانی شد و پس از این اتفاق او در خانه‌اش زندگی می‌کند ولی همچنان در معرض تهدید اجرای حکم ۶ سال زندان است.

اهدای خرس طلایی برلیناله به حنا سعیدی، خواهرزاده جعفر پناهی


اگر او به ممنوعیتش در قبال بیان اظهاراتش در اماکن عمومی و سفر کردن احترام گذاشته، اما در مقابل سه بار ممنوعیت از فیلمسازیش را نقض کرده است. پس از شکل‌گیری یک جنبش عظیم اتحاد از طرف فیلمسازان سراسر دنیا در هنگام بازداشت او، که با استقبال پرشور جشنواره‌های بزرگ همراه شد، در جشنواره فیلم برلین در سال ۲۰۱۱ یک صندلی خالی برای او به عنوان عضو غایب هیأت داوران نگه داشتند و سپس جشنواره‌های فیلم کن، ونیز و تورونتو نیز اقدامات مشابهی انجام دادند.

پاسخ پناهی به این حرکت رژیم که قصد ساکت کردن او را داشت، ساخت سه فیلم مهم است. پشت درهای بسته آپارتمانش در تهران، «این یک فیلم نیست» را ساخت با کارگردانی مشترک با مجتبی میرتهماسب که در بخش خارج از مسابقه جشنواره فیلم کن در سال ۲۰۱۱ حضور داشت.

این فیلم، تأملی عمیق و جذاب و اغلب بسیار بامزه در مورد حس ساخت یک فیلم و عواملی است که در این روند ایفای نقش می‌کنند. دو سال بعد، «پرده» را با همکاری کامبوزیا پرتوی ساخت. این‌بار، با سؤالاتی مشابه آنچه در فیلم «خانه متروکی کنار دریا» می‌بینیم، روشی آبستره و انتزاعی را پیش گرفت.

پناهی امسال با «تاکسی» بازگشت. فیلم در جشنواره برلین به نمایش درمی‌آید. این بار اما او در فضای باز است. فضای بازی نسبی چرا که در خیابان‌های بسیار آلوده تهران، کارگردان خود را به راننده تاکسی بدل کرده است. در طول فیلم، او در ماشینش میزبان تعدادی مسافر است که چهره‌ای متنوع، گاهی وحشتناک و اغلب بامزه از جامعه امروز ایران را تصویر می‌کند.

مرد و زن، جوان و پیر، ثروتمند و فقیر، سنت‌گرا و مدرنیست، فروشنده ویدئوهای هک شده، وکیل مدافع حقوق بشر، یکی پس از دیگری روی صندلی مسافر این راننده کم‌تجربه جای می‌گیرند. اکثر مسافران به سرعت جعفر پناهی کارگردان را به عنوان راننده تاکسی می‌شناسند. رانندگی او قطعا کاستی‌هایی دارد.

همزمان مستند و داستانی

اگرچه تاکسی سفری در جامعه شهری ایران امروز است، اما تنها یک مطالعه جامعه‌شناسانه نیست. با‌ شناختی که از هنر و مهارت بالای این فیلمساز از زمان ساخت «بادکنک سفید» داریم، کارگردان «دایره» و «طلای سرخ» همواره نوعی کمدی تلخ-شیرین را با تفکری عمیق در رفتار انسان‌ها ترکیب می‌کند که ابتدا به نظر یک شوخی می‌آید اما ناگهان عمق تکان‌دهنده آن نمایان می‌شود. او جایگاه خود به عنوان یک کارگردان را به چالش می‌کشد و همزمان در آثارش بین مستند و داستانی در رفت و آمد است. اکثر شخصیت‌ها اغلب بازیگرانی غیر حرفه‌ای هستند که به صورتی بسیار واقع‌گرایانه نقشی را ایفا می‌کنند.

با ساخت این فیلم، پناهی اثری را خلق می‌کند که همیشه کرده است: ساخت دنیایی هوشمندانه از نقطه نظری بسیار نزدیک و بسیار صمیمی به شخصیت‌ها، با استفاده از شیوه‌های خاص خودش. وضعیت بسیار خاصی که کارگردان در آن زندگی می‌کند چهارچوب فیلم جدید او را تعیین کرده است و البته تنش خاصی هم به او داده است. اما تاکسی قبل از هر چیز یک فیلم است، یک فیلم بسیار خوب و نه مانیفست یک فرد یاغی. از جمله هنگامی که بسیار مستقیم از روش‌های کنترل پلیس رژیم ایران در زندگی روزمره مردم سخن می‌گوید، و یا از سرنوشت تعداد بی‌شماری زندانی عقیدتی، یا حتی بیان خاطره دردناکی که کارگردان/ راننده تاکسی از حبس خودش به یاد می‌آورد.

اهمیت عمل فیلمسازی‌‌ همان چیزی است که فیلمساز در بیانیه‌اش نوشته است. این بیانیه در مجله بریتانیایی اسکرین منتشر شد و پناهی در آن گفته: «من یک فیلمساز هستم، هیچ کار دیگری به جز ساخت فیلم بلد نیستم. تنها با سینماست که می‌توانم خودم را ابراز کنم و سینما تنها چیزی است که به زندگی من معنا می‌بخشد. هیچ چیز نمی‌تواند جلو فیلمسازی مرا بگیرد و هنگامی که تحت فشار هستم، علی‌رغم تمام محدودیت‌ها، نیاز به خلاقیت در من بیش از پیش شعله می‌گیرد. هنر سینما تنها چیزی است که برای من اهمیت دارد. به همین دلیل هم، به خاطر احترامی که به اعتقاداتم می‌گذارم و برای اینکه احساس زنده بودن کنم، در هر شرایطی به فیلم ساختنم ادامه می‌دهم.»

اما چه کسی می‌تواند فراموش کند که فیلم در چه شرایطی ساخته شده است؟ پایان بدون تیتراژ فیلم به طرز دلسردکننده‌ای به ما یادآوری می‌کند که چرا به جز نام کارگردان نام همه همکاران او در تاکسی پنهان می‌ماند.

نسرین ستوده در «تاکسی» پناهی