در غرب هستند کسانی که در مورد کار جعفر پناهی در ایران تردیدهای خاص خود را دارند. پناهی که فیلم‌های او جایزه‌های اصلی جشنواره‌های ونیز و برلین را برده‌اند، به دلیل مواضع انتقادی‌اش از مدت‌ها پیش زیر فشار حکومت است. پناهی در سال ۲۰۱۰ دستگیر و سپس با اتهام «تبلیغ علیه نظام» محاکمه و به شش سال زندان و بیست سال محرومیت حرفه‌ای محکوم شد. از آن زمان، او در وضعی بلاتکلیف به‌ سر می‌برد و تا صدور حکم دادگاه تجدید نظر آزاد است، اما گذرنامه‌اش را گرفته‌اند و از فعالیت حرفه‌ای هم منع‌اش کرده‌اند.

جعفر پناهی، کارگردان و بازیگر فیلم «تاکسی»
جعفر پناهی، کارگردان و بازیگر فیلم «تاکسی»

حالا تاکسی، فیلم جدید او، در جشنواره فیلم برلین، برای اولین بار در جهان به نمایش درآمده. برلیناله پناهی را برای حضور در هیئت داوران جشنواره برلین دعوت کرده بود، در حالی که او نمی‌خواست به جشنواره بیاید. دو سال پیش (۲۰۱۳) نیز در همین جشنواره «پرده» نخستین فیلم پنهانی‌ساخته او به نمایش درآمد.

جعفر پناهی همچنان به فیلم‌سازی ادامه می‌دهد، آن هم تحت کنترل نیروهای امنیتی. او کار خود را نیز از راه‌های مخفیانه به خارج کشور می‌فرستد. بعد هم در برلین آن فیلم‌ها را نمایش می‌دهند. سفارت ایران در برلین معمولاً این نوع اقدام‌های برلیناله را محکوم می‌‌کند.

BERLINALE2015

شصت و پنجمین جشنواره فیلم برلین

اما سؤال این است که پناهی چطور موفق به انجام این کار می‌شود. «پرده» (با بازی کامبوزيا پرتوی و مريم مقدم ) در خانه‌ای دورافتاده نزدیک دریا فیلم‌برداری شده، خانه‌ای که از بیرون تاریک به نظر می‌رسد و البته در فیلم تعداد معدودی بازیگر شرکت داشته‌اند. احتمال دارد که فیلم‌برداری «پرده» از چشم نهادهای امنیتی دور مانده باشد. اما «تاکسی» در روز روشن و در خیابان‌های تهران فیلم‌برداری شده. این فیلم با نگاهی از میان شیشه جلو یک تاکسی شروع می‌شود. تاکسی شروع به حرکت می‌کند، در خیابان دوری می‌زند و اولین مسافرها را سوار می‌کند.

این الگوی ساده و در عین حال بسیار مؤثر فیلم است: مسافران نماد طیف‌ها و جریان‌های گوناگون در جامعه‌ ایران هستند و مثل موزائیکی می‌مانند از کشوری که این نقش‌های مختلف در آن به چشم می‌خورد. چنین کاری را در گذشته جیم جارموش، کارگردان آمریکایی، نیز انجام داده که البته در کار او آرمین مولر-اشتال، بازیگر آلمانی، با درشکه‌ای در نیویورک می‌گردد. همان مولر-اشتالی که در اصل پنج سال قبل به پیشرفت‌ کاری‌اش پایان داد و حالا بار دیگر در فیلم «شوالیه‌ جام‌ها» از ترنس مالیک، کارگردان آمریکایی، شرکت کرده.

از فیلم‌سازی در تنگنا تا آزادی دیجیتال

راننده تاکسی فیلم که در خیابان‌های تهران کار می‌کند، خود جعفر پناهی است. او در ماشین خود سه دوربین کوچک نصب کرده که هر چه سرنشینان می‌گویند و هر کاری انجام می‌دهند، ضبط می‌کنند. این کار بسیار دور از فیلم‌سازی به شیوه‌ کلاسیک است. فیلم‌سازی در این مورد نوعی آزادی دیجیتال است. شاید پناهی توانسته این فیلم را واقعاً هنگامی بسازد که تحت نظر مأموران امنیتی بوده، چون آن‌ها مسلماً او را تحت نظر دارند.

نسل نوخاسته در فیلم جعفر پناهی: دور زدن سانسور
نسل نوخاسته در فیلم جعفر پناهی: دور زدن سانسور

اما پناهی تماماً یک هنرمند است و در نتیجه فقط انجام همین کارها برایش کافی نیست. این فیلم از روی یک متن ساخته شده و صحنه‌های آن هم طراحی شده‌اند، هیچ‌یک از مسافران اتفاقی یا سرراهی نیستند و البته همه‌ آن‌ها طبیعی صحبت می‌کنند، اما طبق متنی که پناهی خواسته. ماجرای فیلم هم به درون تاکسی محدود نمی‌ماند. در یکی از صحنه‌ها فردی که تصادف کرده و غرق در خون است، روی صندلی عقب تاکسی قرار می‌گیرد و راننده او را به بیمارستان می‌رساند. مأموران امنیتی باید هنگام فیلمبرداری از چنین صحنه‌ای توجه‌شان به این فیلم جلب می‌شد و متوجه می‌شدند کع پناهی به طور غیرقانونی فیلم می‌سازد.

به هر حال فیلم تاکسی بخشی از یک بازی بزرگ موش و گربه است. در اینجا هنرمندی را می‌بینیم که همچنان با بیان هنری عقیده‌اش را اظهار می‌کند، اما نمی‌خواهد وطن‌اش را ترک کند. البته دستگاه حکومتی به او اجازه می‌داد که به تبعید برود. در این فیلم، غیرمستقیم، با دستگاهی حکومتی در پی حفظ کنترل بر شهروندان روبه‌رو هستیم که البته مرزهای خود را می‌شناسد، چون کارگردان فیلم شخصیتی‌ است که در سراسر جهان سرنوشت او را دنبال می‌کنند. در ماجرای این فیلم، می‌توان به حسن روحانی، رئیس جمهوری اسلامی فکر کرد که می‌خواهد ظاهری آزاد به کشورش بدهد. در طرف دیگر هم غرب را داریم که در پی قهرمانان آزادی عقیده و هنر است، البته تا زمانی که این هنرمندان در کشورهای یاغی زندگی می‌کنند و از کار سازمان‌های مخفی کشورشان سر در نمی‌آورند.

بیشتر بخوانید: نسرین ستوده، مسافر «تاکسی» جعفر پناهی

با ساخت این فیلم جعفر پناهی در شبکه‌ کنترل حکومتی بوده، انعطاف‌‌پذیری آن را آزمایش می‌‌کند. او نمی‌خواهد به عنوان شهیدی در راه کارش، از او تقدیر کنند. او می‌خواهد در جایگاه فیلم‌ساز قدر او را بدانند. به همین دلیل باید فیلم تاکسی را فراسوی بافت ساخته شدن آن نیز دید. با این حال، جدایی کامل فیلم از آن بافت ممکن نیست، زیرا پناهی نقش یک راننده تاکسی را بازی می‌کند که مسافران هم او را با همین هویت می‌شناسند. بنا بر این او خود را آگاهانه در محور توجه فیلم قرار می‌دهد؛ کاری که بعضی منتقدان به‌خاطرش در فیلم «پرده» از پناهی خرده گرفتند. در یکی از صحنه‌های فیلم تاکسی مردی وارد ماجرا می‌شود که فیلم‌های کپی‌شده را غیر قانونی می‌فروشد. او از روبه‌رو شدن با کارگردان مشهور خوشحال می‌شود. کمی بعد پناهی باعث می‌شود که او بتواند چند فیلم بیشتر به مشتی‌هایش بفروشد. در یکی از صحنه‌ها مشتری‌ای که در گذشته فقط یک فیلم می‌خرید، این بار سه تا از آن‌ها را می‌خرد، چون پناهی فیلم‌ها را به او توصیه می‌کند.

در صحنه‌ای دیگر دختری نوجوان، فرزند عصر رسانه‌های مدرن، با دوربین کوچک‌اش می‌کوشد از راننده فیلم‌برداری کند: معلم او از دانش‌آموزان خواسته که فیلمی تمرینی بگیرند و در آن از مهم‌ترین اشتباه‌ها پرهیز کنند: زن‌ها فقط باید با روسری به نمایش دربیایند و احترام به دین و حکومت هم باید رعایت شود.

البته فیلم تاکسی همزمان نشان می‌دهد که رعایت این محدودیت‌ها و توصیه‌ها در تهران به عنوان یک کلان‌شهر تا چه حد دشوار است. از این جهت، فیلم پناهی به مراتب کاری فراتر از بازتاب موقعیت خود اوست. این فیلم تأملی در مورد رسانه‌های مدرن، فیلم‌سازی و دروغ و حقیقت در ایران اسلامی‌ست. البته بدون هیچ ردی از تلخی و خیره‌سری. شاید همین بزرگ‌ترین شگفتی این فیلم باشد.