دوجنس‌گرایی تقریباً در دهه ۱۹۹۰ در دستور کار روان‌شناسی قرار گرفت. با پیروی از مدل‌های تثبیت‌شده در روان‌شناسی لزبین و گی، نخستین آثار در زمینه رشد هویت دوجنس‌گرا مبتنی بر مدل مرحله‌ای است. این مدل توسط جامعه‌شناس امریکایی مارتین واینبرگ و همکاران در سال ۱۹۹۴ ارائه شد. [۱]

bisexual

در حالی که شناسایی خود به عنوان گی یا لزبین براساس رد برچسب «دگرجنس‌گرا» در رابطه با خود توصیف شده بود، دوجنس‌گرایی متضمن رد هر دو مقوله «دگرجنس‌گرا» و «گی/لزبین» بود. به همین دلیل انتظار می‌رفت که چالش‌های مربوط به شناسایی خود به عنوان دوجنس‌گرا با چالش‌های مربوط به شناسایی خود به عنوان لزبین یا گی مرتبط اما متفاوت باشد.

تفاوت اصلی میان این مدل از رشد هویت و مدل‌های رشد هویت لزبین و گی در مرحله نهایی نهفته است. واینبرگ نشان می‌دهد که: برخلاف زنان و مردان همجنس‌گرا که در مرحله نهایی به احساس اطمینان از خود به عنوان همجنس‌گرا دست می‌یابند، دوجنس‌گرایان در این مرحله همواره احساس عدم اطمینان دارند.

مدل مارتین واینبرگ و همکاران از رشد هویت دوجنس‌گرا  (۱۹۹۴) [۲]

برخلاف زنان و مردان همجنس‌گرا که در مرحله نهایی به احساس اطمینان از خود به عنوان همجنس‌گرا دست می‌یابند، دوجنس‌گرایان در این مرحله همواره احساس عدم اطمینان دارند.

مرحله ۱: آشفتگی هویت ـ سردرگمی، شک یا نبرد در رابطه با هویت جنسی. برخورداری از احساسات قوی در مورد هر دو جنس اما عدم توانایی برای مقوله‌بندی این احساسات؛

مرحله ۲: یافتن و بکار بردن برچسب ـ کشف برچسب «دوجنس‌گرا». نخستین تجربه‌های جنسی که همراه با بازشناسایی لذت در رابطه جنسی با هر دو جنس است؛

مرحله ۳: تثبیت هویت ـ برچسب‌زنی به خود و پذیرش خود؛

مرحله ۴: عدم اطمینان مداوم ـ دوره‌های متناوب از شک و تردید. فقدان رفتارها و تمایلات جنسی متوازن (یعنی در رابطه با یک جنس بیشتر از یک جنس دیگر) منجر به تردید درباره «دوجنس‌گرای واقعی بودن» می‌شود.

کار مقدماتی و پیشتاز واینبرگ و همکارانش می‌تواند به عنوان چارچوبی برای توصیف تجربه‌های مشترک کسانی که خودشان را دوجنس‌گرا معرفی می‌کنند به کار آید. این مراحل با توجه به انواع گوناگون دوجنس‌گراها و دامنه وسیع الگوها و تاریخ افراد دوجنس‌گرا گسترده و احتمالاً جامع هستند.

آشفتگی اولیه

بسیاری از افراد دوجنس‌گرا، هنگامی‌که می‌فهمند به هر دو جنس گرایش دارند، کاملاً گیج و سردرگم می‌شوند. از آنجا که انکار بلندمدت این موضوع در افراد دوجنس‌گرا مشترک است، تعداد اندکی از آن‌ها در پی کسب اطلاعات درباره وضعیت خود هستند.

برای مثال آن‌ها به ندرت می‌دانند که در سال‌های اخیر دوجنس‌گرایی به عنوان گرایش جنسی معتبر تلقی می‌شود. اغلب آن‌ها احتمالاً نگاه دوگانه‌انگار به گرایش جنسی دارند و به همین خاطر تنها گزینه‌های پیش روی خود را دگرجنس‌گرا بودن یا همجنس‌گرا بودن تلقی می‌کنند.

اگر گزینه دگرجنس‌گرایی را رد کنند، به نظر می‌رسد که گزینه لزبین/گی تنها گزینه برای هویت جنسی آن‌ها باشد. بسیاری از افراد دوجنس‌گرا در این مرحله، خود را دگرجنس‌گرا تلقی می‌کنند و به شدت با این تصور مبارزه می‌کنند که ممکن است گرایش همجنس‌گرایانه داشته باشند.

یافتن و به کار بردن برچسب

همانند فرایند شکل‌گیری هویت نزد همجنس‌گرایان، در اینجا نیز افراد دوجنس‌گرا باید تصمیم بگیرند که آیا قصد دارند تمایلات دوجنس‌گرایانه خود را بسنجند.

از نگرانی‌های یک فرد دوجنس‌گرا آشکارسازی برای پارتنرهای کنونی و احتمالی است که کاری استرس‌زاست و همواره امکان عدم پذیرش وجود دارد.

بسیاری از آن‌ها پس از اینکه به این نتیجه می‌رسند خطرات این کار بیشتر از چیزی است که تصور می‌کنند، تصمیم می‌گیرند که دیگر بر این موضوع تأکید نکنند. برخی از افراد دوجنس‌گرا که در روابط دگرجنس‌گرایانه یا همجنس‌گرایانه متعهدانه قرار دارند معمولاً در این مرحله دچار اندوه یا اضطراب می‌شوند زیرا با مسئله وفادار بودن با پارتنرهای خود درگیرند.

برای افراد دوجنس‌گرا که درصدد پیگیری تمایلات جنسی خود هستند، تجارب آن‌ها اساساً مشابه تجربه بسیاری از لزبین‌ها و گی‌ها است از این جهت که آن‌ها روابط جدید را کندوکاو می‌کنند، تلاش می‌کنند یک اجتماع را برای خود بیابند و درگیر فرایند بی‌وقفه آشکارسازی می‌شوند.

اما پایبندی و وفاداری نسبت به پارتنرها، کودکان و واحد خانواده از یک سو، و عدم وجود یک اجتماع کارآمد و مشهود، ادغام هویت دوجنس‌گرایان را بسیار پیچیده و دشوار می‌سازد. افزون بر این، عوامل استرس‌زا که منحصر به دوجنس‌گرایی است با عوامل استرس‌زای دیگر نظیر پیش‌زمینه‌های مذهبی، قومی، نژادی، فرهنگی، طبقه اجتماعی و سن درآمیخته می‌شود. در این حالت، حمایت و پشتیبانی، مؤلفه‌های مهمی در رشد هویت هستند.

تثبیت هویت

غالباً سال‌ها بعد از بروز نخستین تمایلات و رفتارهای جنسی، فرد خود را دوجنس‌گرا معرفی می‌کند. به رغم نامی که واینبرگ و همکارانش به این مرحله داده‌اند، تعداد اندکی از دوجنس‌گرایان واقعاً هویت دوجنس‌گرای خود را تثبیت می‌کنند.

برخلاف بسیاری از لزبین‌ها و گی‌ها که احتمالاً به حس تثبیت هویت دست می‌یابند، محققان دریافتند که در بسیاری از افراد دوجنس‌گرا کماکان شک و تردیدهای مداوم درباره هویت خودشان وجود دارد. این عدم اطمینان نسبت به هویت به طور خاص وقتی شدید می‌شود که آن‌ها در یک رابطه جنسی انحصاری با یک پارتنر از یک جنس هستند و در عین حال به شخص دیگری نیز تمایل دارند. به همین خاطر مرحله چهارم شکل‌گیری هویت تنها مختص دوجنس‌گرایان است.

عدم اطمینان مداوم

این موضوع از نظر افراد دوجنس‌گرا با دو مساله پیوند دارد. نخستین مساله، فقدان شدید اطلاعات درباره دوجنس‌گرایی است. اگرچه ممکن است افراد عادی اطلاعات نادرستی در این زمینه داشته باشند، اما قضاوت و پیش‌داوری برخی از گی‌ها و لزبین‌ها در مورد دوجنس‌گرایان به شدت با نبرد دوجنس‌گرایان برای پذیرش خود، فهم و اعتباربخشی به خود بیگانه است.

عامل دوم استرس و اضطراب مداوم، روابط صمیمی و نزدیک و نیاز مداوم به منظور گفت‌وگو و بازتعریف خودشان است. ترس از طرد و عدم پذیرش غالباً وجود دارد و همچنین حسادت و فهم نادرست افراد دیگری که نقش مهمی را ایفا می‌کنند. در ادامه به بحث درباره این موضوعات می‌پردازیم.

قضاوت و پیش‌داوری

برخی از همجنس‌گرایان بر این باورند که چیزی به عنوان هویت دوجنس‌گرا وجود ندارد و دوجنس‌گرایان برای پرهیز از نگاه منفی کمتر از همجنس‌گرایان نسبت به گرایش جنسی خود آشکارسازی می‌کنند.

بسیاری از افرادی که برچسب دوجنس‌گرا را برای خودشان می‌پذیرند، حمایت و اعتبار اجتماعی برای هویت خود نمی‌یابند. به نظر می‌رسد که برخی از دگرجنس‌گرایان این مسئله را درک می‌کنند.

نیاز به همدم و عضویت در اجتماع کوچک باعث می‌شود که بسیاری از دوجنس‌گراها خود را به گی‌ها یا لزبین‌ها وابسته کنند. اما آن‌ها با پیش‌داوری، فقدان همدلی و فشار برای سازگاری مواجه می‌شوند.

برای مثال، بسیاری از گی‌ها و لزبین‌ها معتقدند که چیزی به عنوان هویت دوجنس‌گرا وجود ندارد و از این رو آن را واقعی یا کامل تلقی نمی‌کنند. دوجنس‌گرایان برای پرهیز از نگاه منفی این افراد در اجتماعی که تنها اجتماع دسترس پذیر برای دوجنس‌گرایان است، کمتر از همجنس‌گرایان آشکارسازی می‌کنند و کماکان نقش خود را به عنوان دوجنس‌گرا در زندگی خود پنهان می‌کنند.

در اجتماعات لزبین‌ها و فمینیست‌ها، دوجنس‌گرایی غالباً به عنوان یک مرحله گذار تلقی می‌شود. زنان دوجنس‌گرا نیز به عنوان افرادی تلقی می‌شوند که از مسئولیت پذیرفتن نقش واقعی خود به عنوان لزبین یا دگرجنس‌گرا طفره می‌روند.

برخی از افراد نیز دوجنس‌گرایان را افرادی می‌دانند که نمی‌توانند تکلیف خودشان را با خود مشخص کنند یا از مواجهه با همجنس‌گرایی واهمه دارند. در واقع بسیاری از لزبین‌ها، زنان دوجنس‌گرا را نوعی تهدید و غیرقابل اعتماد می‌دانند.

راست (۱۹۹۳) [۳] این موضوع را به نحو تجربی با انجام پرسشنامه با ۳۴۶ نفر که خودشان را لزبین معرفی کرده بودند، به آزمون درآورد و تعمیم‌های متعددی یافت: این زنان لزبین بر این باور بودند که زنان دوجنس‌گرا در حال گذر به هویت لزبین هستند، و همجنس‌گرایی واقعی خود را انکار می‌کنند. این زنان لزبین این فرض را در مورد دوجنس‌گرایان مطرح می‌کنند که به احتمال زیاد بسیاری از دوجنس‌گرایان زن دوستان دختر خود را از دست داده‌اند و نمی‌توانند به عنوان متحدان سیاسی مورد اعتماد باشند زیرا نبردهای سیاسی لزبین‌ها را تحت فشار سازگاری با هنجارهای دگرجنس‌گرایانه رها کرده‌اند.

واینبرگ و دیگران (۱۹۹۴) نیز در مطالعه خود دریافتند که «لزبین‌ها به طور خاص نگرش منفی نسبت به زنان دوجنس‌گرا دارند» [۴]. بسیاری از گی‌ها نیز از دوجنس‌گرایان ناخشنود هستند یا درباره آن‌ها پیش‌داوری می‌کنند. اما از سوی دیگر، واینبرگ و دیگران دریافته‌اند که همجنس‌گرایان جوان‌تر، بیشتر از همجنس‌گرایان مسن‌تر، دوجنس‌گرایی را می‌پذیرند.

روابط

نگرانی‌های واقعی و عملی متعددی در رابطه با زندگی به عنوان یک فرد دوجنس‌گرا وجود دارد. یکی از این نگرانی‌ها، اهمیت روابط موجود و جدید در سطح شخصی و اجتماعی است. آشکارسازی برای پارتنرهای کنونی و احتمالی استرس‌زا است و همواره امکان عدم پذیرش وجود دارد.

بسیاری از افراد، صرف نظر از گرایش جنسی، تمایلی ندارند با افراد دوجنس‌گرا وارد روابط نزدیک و صمیمی شوند یا در این روابط بمانند. این افراد معمولاً به روابط تک‌همسری تمایل دارند و هر گونه ارتباط پارتنر خود با پارتنرهای دیگر را رد می‌کنند.

از سوی دیگر، به محض اینکه افراد هویت دوجنس‌گرایانه خود را برای دیگران آشکار می‌کنند، گفت‌وگو و نوآوری در روابط قبلی و جدید مهم می‌شود حتی اگر آن‌ها به نوبه خود با هویتشان در نبرد باشند.

ماتسون [۵] بر این باور است که گفت‌وگوی صادقانه معمولاً منتهی به تغییرات مهمی در ازدواج‌های دگرجنس‌گرایانه می‌شود اما بسیاری از موضوعات و فرایندهایی که او مورد بحث قرار می‌دهد در روابط همجنس‌گرایانه نیز رخ می‌دهند. به هر حال، آشکارسازی نزد دوجنس‌گراها معمولاً باعث تزلزل در یک رابطه می‌شود و غالباً همین تزلزل باعث می‌شود که زوج‌ها به دنبال درمان باشند.

نقدهایی که در مقاله قبلی در مورد مدل رشد هویت همجنس‌گرا بیان شد، درباره این مدل نیز صادق است.

بیشتر بخوانید: نقد و بررسی مدل رشد هویت همجنس‌گرا

منابع:

[1] Weinberg, M.S., Williams, C.J. and Pryor, D.W. (1994) Dual attraction: understanding bisexuality. New York: Oxford University Press.

[2] Clarke, Victoria et al. (2010). Lesbian, Gay, Bisexual, Trans and Queer Psychology, An Introduction. Cambridge University Press, p. 156.

[3] Rust, P. C. (1993). Neutralizing the political threat of the marginal woman: Lesbian beliefs about bisexual.

women. Journal of Sex Research, 30, 214–228.

[4] Weinberg, M.S., Williams, C.J. and Pryor, D.W. (1994) Dual attraction: understanding bisexuality. New York: Oxford University Press, p.293.

[5] Ritter, Y. Kathleen et al. (2002). Handbook of Affirmative Psychotherapy with Lesbian and Gay Men. The Guilford Press; New York, p. 100.