مردمی که مذاکرات هسته‌ای را با دقت و جزئیات پیگیری نمی‌کنند، کوتاه و ساده سوال می‌‌‌کنند که «آخرش چه شد؟» و آنها که با وجود پیگیری‌های خود به اطلاعات کاملی و روشنی از سرنوشت مذاکرات هسته‌ای ایران با گروه ۱+۵ دست نیافته‌اند با نگرانی سوال می‌کنند: «بالاخره آخرش چی میشه؟»

Iran Atom

جدال ۱۲ ساله‌ای که از ‌آن به اختصار با عنوان «پرونده هسته‌ای» ایران یاد می‌‌‌شود، فراز و فرودهای سیاسی و بین‌المللی زیادی داشته است. ترکیب افراد و احزاب هر دو طرف مذاکره کننده در این پرونده با جابه‌جایی دولت‌ها، عوض شده‌اند و ادعای نادرستی نیست اگر گفته شود فعالیت هسته‌ای ایران تا حدودی بر مسیر انتخابات کشورهای اصلی درگیر در این مذاکرات تاثیر گذاشته است. اما با وجود همه فرازها و فرودهای سیاسی و بین‌المللی، مسیر جامعه ایران و زندگی مردم در اثر جدال حکومت ایران با شش قدرت نظامی-اقتصادی جهان رو به افول و تباهی رفته است.

هر از گاهی با آغاز دوری از مذاکرات ایران و ۱+۵ این پرونده و تبعات آن مورد توجه رسانه‌ها قرار می‌‌‌گیرد و با پایان تکراری هر یک از نشست‌ها، موضوع بیشتر از سکه می‌‌‌افتد. گاهی مردم نیز تحت تاثیر تمرکز رسانه‌ها بر این موضوع، با دقت اخبار آن را پیگیری می‌‌‌کنند اما در فاصله بین مذاکرات، این موضوع را تا حدودی به فراموشی سپرده می‌شود. تکرار مداوم این توجه و فراموشی نسبت به مذاکرات هسته‌ای به نوعی نشان‌دهنده امید و نا امیدی مردم ایران نسبت به تغییر وضعیت زندگی دشواری است که سپری می‌‌‌کنند. هدف این گزارش انعکاس نظرات تعدادی از مردم جامعه‌ای است که دیگران درباره سرنوشت‌ آنها مذاکرات می‌‌‌کنند.

خودشان هم نمی‌دانند

از قصابی بیرون آمده و در دستش دو نایلون حاوی گوشت دارد. یک قصه مفصل تعریف می‌‌‌کند: «…این گوشت‌ها روی هم شده ۴۸۶ هزار تومان. تقریبا همان نیم میلیون خودمان. به خدا قسم یک زمانی توی همین جمهوری اسلامی را می‌‌‌گویم‌، مردم ۲۰۰ هزار تومان را وام می‌‌‌گرفتند اما الان نیم میلیون را می‌‌‌دهند گوشت یک ماهشان را می‌‌‌خرند. جان شما نمی‌دانیم بخندیم یا گریه کنیم؟ من که زده‌ام به رگ بی‌خیالی. این خانم ما اهل اعتقادات است. می‌‌‌گوید مردم‌داری کن و با خدا باش، آن دنیا اجرش را می‌‌‌بینی اما من چشمم آب نمی‌خورد آن طرف خبری باشد. این قصاب محل ما فکر می‌کند ما خیلی وضع‌مان خوب است که ماهی نیم میلیون گوشت می‌‌‌خوریم. برای خودمان و دو تا دخترهایم است. سر کار می‌‌‌روند و نمی‌رسند که خودشان بخرند. خانم من می‌‌‌گوید ما سن و سال بالا داریم نباید گوشت زیاد بخوریم. بهش می‌‌‌گویم این حرفها نیست. هر چی نخوردیم بس است. این آخر عمری حداقل به خودمان برسیم. آخر سال دیگه همین گوشت، زیر ۵۰ هزار تومان نمی‌ماند. هر دوری که می‌روند با هم سر میز و با هم دست می‌دهند، یک سری می‌رود روی قیمت‌ها. به جون شما خودشان هم نمی‌دانند آخرش قرار است چی بشود. فقط از ترس بمباران امریکایی‌ها هر سری یک دست با وزیر خارجه امریکایی‌ها می‌دهند و عکس می‌گیرند و آخرش می‌گویند از اول تمدید شد.»

اتفاقی نیفتاده

یک دختر ۱۷ ساله از روی موبایل خود یک جوک وایبری می‌خواند: «اگر به جای ظریف دوتا پسر ایرانی از توی خیابون فرستاده بودند برای مذاکره، الان تحریم‌ها که برداشته شده بود هیچ، در حال صادرات بمب اتم بودیم. تیم فنی مذاکرات هم مشغول تدارک مراسم ازدواج نماینده‌های مجرد حاضر در مذاکره بودند» و سپس می‌گوید: «پدر من هر وقت که اخبار درباره مذاکرات هسته‌ای پخش می‌شود کنترل تلویزیون را بر می‌‌‌دارد و صدا را زیاد می‌‌‌کند اما وسط‌های خبر که می‌‌‌رسد فحش می‌دهد و کانال را عوض می‌کند و کنترل را پرت می‌‌‌کند روی کاناپه. فکر کنم اتفاقی نیفتاده؛ اگر افتاده بود پدرم به ما می‌گفت.»

یک کارگر نقاش از امیدها و نا امیدی‌های خود می‌‌‌گوید: «والا همه می‌‌‌گفتند که اگر صلح بکنند با هم، وضع و روزگار مردم خوب می‌شود. هنوز هم مردم می‌گویند. به حساب اینکه راحت‌تر جنس برود و بیاید، کار و کاسبی‌ها بچرخد، از بغلش چهارتا کار برای بیکارها درست شود. از این چیزها. حرف شش ماه را می‌‌‌زدند. یکبار هم گفتند همین این‌ور سال تمام است ولی بعید می‌دانم. حالا باز جانب از خدا دعا می‌‌‌کنیم حل بشود. با این وضعیتی که هست و از اول سال که گرانی‌ها شروع می‌شود، مردمِ در حد ما، نمی‌توانند زندگی کنند.»

می‌خواهند تحریم‌ها بیشتر شود

یک دانش آموز سال سوم دبیرستان که از طریق یکی از اقوام خود با مسائل سیاسی آشنا شده است می‌‌‌گوید. از درددل‌های دوستانش و از وضعیت زندگی خانوادگی بعضی از آنها صحبت می‌‌‌کند. «…بچه‌ها از زندگی‌هاشون میگن. همه توی خونه مشکل دارن. یکی از همکلاسی‌های من، چهارتا بچه‌‌‌ن. باباش از بابای من هم پیرتره. اینها از همون اول مستاجر بودن. هر وقت موقع پیدا کردن خونه می‌رسه ما هم با موتور و دوچرخه براشون می‌‌‌گردیم دنبال خونه. هیشکی به چهارتا بچه خونه کرایه نمیده. بابای دوستم به همکلاسی ما گفته اضافی. طفلکی حالش خراب بود. می‌‌‌خواست خودکشی کنه. از بابام پرسیدم چکار کنیم؟ گفت “دخالت نکنید. راحت می‌شه دیگه مثل ما بدبختی نمی‌کشه. رفتیم به دبیر ریاضی گفتیم که آدم خوبیه؛ اون خنگ هم رفت به مدیر گفت. مدیر زد تو گوشش. بدتر شد.”

یه برادر بزرگتر از خودش داره که تا وقتی کار می‌‌‌کرد اینها خونه دربستی می‌‌‌گرفتن. جایی که می‌رفت سر کار تعطیل شده. الان یه کار پیدا کرده ولی حقوقش خیلی کمه. دوستمون میگه “رفته سر کار که فقط توی خونه نباشه باباش بهش گیر بده.” خاله ما میگه این کارها مال زمان آقا محمد خان قاجار بوده که وصیت کرده به جانشین‌هاش که مردم باید گشنه و بدبخت و بیچاره باشن تا فکر نکنن. خاله ما میگه از قصد یه کاری کردن که تحریم‌ها بیشتر بشه. بابام میگه خالت حرف مفت می‌‌‌زنه اما خداییش راست میگه الان همه بیکارن سر خودشون را با بی تالک و وایبر گرم کردن. معلم ادبیات ما میگه نصف مردم ایران کارمند فیس‌بوک حساب میشن فقط باید شکایت کنید ازش حق و حقوقتون را بگیرید.

سرنوشت مردم به این مذاکرات بسته است

یک پزشک معتقد است که مردم ایران تاثیر مستقیم در جریان مذاکرات هسته‌ای ندارند اما سرنوشت مردم به این مذاکرات بسته است. او می‌‌‌گوید: «مطالب که در روزنامه‌‌ها منتشر می‌‌‌شود و سخنرانی‌های آقای روحانی هست، به نظرم روشن است که گروهی که منتخب مردم ایران هستند در دو جبهه تحت فشار هستند. از یک طرف گروه ۵+۱ که من فکر می‌‌‌کنم از وضعیت موجود کشور ما راضی هستند و بدشان نمی‌آید که این وضعیت به همین شکل ادامه پیدا کند. طرف دیگر که آقایانی هستند که دیگر خودتان بهتر خبر دارید. بودجه کشور را مصرف می‌‌‌کنند و رانت خواری می‌‌‌کنند و در این چند سال ثروتمند شده‌اند. مشخص است که این آقایان حاضر نیستند وضعیت عوض شود و تحریم‌ها برداشته شود. من به صورت منظم در روزنامه می‌‌‌خوانم که افرادی پیدا شده‌‌اند که به اسم دور زدن تحریم، نفت گرفته‌اند تا در خارج بفروشند اما پول آنرا به کشور نداده‌اند. درباره نفت صحبت می‌‌‌کنیم، یک کالای ارزشمند که در مقیاس زیاد فروخته می‌شود. کسی یک بشکه نفت را برای فروش به خارج نمی‌برد، صحبت از محموله‌های چند تنی و و در اندازه کشتی است.

Iran Atom
وزیران خارجه ایران و آمریکا قرار است چهارشنبه ۱۴ ژانویه، با یکدیگر مذاکرات دو جانبه کنند

…دولت تنهاست چون ابزاری در دست ندارد. قوه قضائیه و مجلس دست و پای دولت را گرفته‌اند…صدا و سیما به دولت حمله می‌کند… مهمترین مشکل از طرف سپاه است که اقتصاد کشور را در اختیار گرفته است… این وسط کاری از دست ما که به آقای روحانی رای داده‌ایم بر نمی‌آید. شاید کارهایی هست که ما می‌توانیم انجام بدهیم اما تا به حال آقای روحانی چیزی از ما به عنوان خواسته مطرح نکرده‌اند. به عنوان یک ایرانی که به آقای روحانی رای داده است آماده هستم تا اگر کمکی برای حمایت از دولت از دست من ساخته است انجام بدهم تا مذاکرات هسته‌ای به نتیجه برسد. هر کس به دلیل شغلی که دارد رابطه مستقیم با مردک داشته باشد این را می‌داند که مردم از تحریم‌ها آسیب دیده‌اند. درخواست من از کسانی که با کلیت نظام مشکل دارند این است که به آقای روحانی فشار نیاورند و انتقادات خودشان را به بخش‌هایی که مربوط است وارد کنند. همه مشکلات تقصیر دولت نیست.»

تکلیف مردم را روشن کنند

یک خانم خانه‌دار ضمن شکایت از امور اقتصادی و معیشتی می‌گوید: اگر توافق هسته‌ای برای بهبود اوضاع اقتصادی و زندگی مردم «به درد می‌‌‌خورد زودتر درستش بکنند تا تمام شود. به خدا مردم صبح که از خواب بلند می‌شوند، نمی‌دانند چرا زنده‌اند»، نمی‌دانند «قرار است چکار بکنند.» به گفته این خانم «قبلا هم بدبختی داشتیم اما نه اینقدر. قرض می‌‌‌کردیم و از این به آن می‌‌‌زدیم تا می‌شد موقع عیدی و عقب افتاده‌ها، کم و زیادش را درست می‌کردیم. الان از هرجا به هرکجا که می‌زنیم باز یکجایش کم است.» این خانم گلایه‌ می‌کند که: «ما نفهمیدیم چی شد. آخرش چی میشه؟ می‌‌‌خواهند چکار کنند بالاخره؟ درست می‌شود، نمی‌شود؟ تکلیف مردم را روشن کنند.»

 در همان حد قبلی هم خوب است

یک خانم ۲۸ ساله و جویای کار می‌گوید که “هنوز” به مذاکرات هسته‌ای بین ایران و قدرت‌های جهانی امیدوار است. او می‌گوید: «ما قبل از این قضایا را دیدیم خوب. اینطوری نبود. این وضعی که حالا داریم از بعد از کارهای احمدی‌نژاد شروع شد برای همین اگر برگردد به همان شرایط قبلی، در همان حد هم خوب است. اینقدر بیکاری نبود و خانواده‌ها به هر صورتی که بود راحت زندگی می‌کردند. خانواده خود ما حالا شاید رفاه آنچنانی نداشتیم اما این شکلی هم نبود که همیشه نگران فردا باشیم.» او ادامه می‌دهد:«کسانی که شرکت دارند خیلی وقت است که مثل قبل کار نکرده‌‌اند اما همگی آماده هستند تا تحریم‌های ایران برداشته شود کارشان را شروع کنند.

رئیس شرکتی که قبلا کار می‌کردم شماره همه ما را دارد و گفته اگر کارش را شروع کند همه ما را بر می‌گرداند سر کار. یکی از شرکت‌هایی که برای مصاحبه رفته بودم آن آقایی که مسئول بودند به من گفتند که اگر تحریم‌ها برداشته شود بیشتر از شش یا هشت ماه طول نمی‌کشد که شرایط جدید خودش را نشان بدهد.»

در کوتاه مدت، وضع درست‌شدنی نیست

مدیر یک شرکت تولیدی نظری خلاف نظر بالا را دارد. او می‌گوید: «… به فرض در مورد کار خود ما، بخش اصلی تولید بود. در کنار آن موادی که برای خودمان وارد می‌کردیم بخشی را تزریق می‌کردیم به شهرستان‌ها و آنها در عوض در مواقعی که ما سفارش فوری داشتیم به ما جنس می‌رساندند. در حدود ۶۵ نفر در بخش تولیدی ما بودند و کل کارهای پخش موارد وارداتی با ۸ نفر انجام می‌شد به علاوه دو نفری که ما غیر مستقیم با آنها کار می‌کردیم. طی سه سال کل بخش تولید ما تعطیل شد و الان هرچه تلاش می‌کنیم آنرا فعال کنیم، امکانش نیست. همه چیز تغییر کرده. قیمت دلار، تورم، رابطه ما با بانک‌ها دچار مشکل شده، خریدارهای ما پراکنده شده‌اند. بعضی از مشتری‌ها کار خود را عوض کرده‌‌اند. بزرگترین شرکت بعد از ما در اصفهان بود که شرکا کار را تعطیل کردند و سهم خودشان را جدا کرده‌‌اند. یک نفر در شمال ساختمان‌سازی می‌کند و از بقیه خبر درستی ندارم اما می‌دانم در کار قبلی‌شان نیستند.»

این دست اندر کار عرصه تولید و واردات درباره بازگشت شرایط پیشین به اقتصاد ایران می‌گوید: «…بخش‌های زیادی باید از صفر شروع شود به ساخته شدن و رونق گرفتن. روی آدم‌های قبلی نمی‌شود حساب کرد. اینطوری نیست که کننده‌ها بازار بیایند و دوباره کار را دست بگیرند. سرمایه‌ها تبدیل شده با ساختمان و سکه. واردات جای تولید را گرفته است و در این مملکت هرکجا واردات پا گرفته است دیگر تولید نمی‌تواند به این راحتی برگردد. حداقل در کوتاه مدت امکانش نیست… کمتر از ۱۰ سال طول نمی‌کشد. خود من که واقعا هنوز دلم با تولید است با این شرایط همین واردات را پی می‌گیرم. با کارمند کمتر و دردسر کمتر، سودش از تولید بیشتر است.»

اگر آقای رئیس جمهور تسلیم شود

یک کارمند دولت با ۳۶ سال سن و دو فرزند می‌گوید: «…من الحمدالله از نظر مالی مشکل ندارم. نگرانی من از طرف پدر و مادرم است که حقوق بازنشستگی دارند و من کمکشان می‌کنم. با حقوق بازنشستگی زندگی خیلی مشکل است. فاصله حقوق آنها با حقوق کسانی که الان بازنشسته می‌شوند زیاد است. اگر شرایط هینطور باشد یک مدت دیگر من فقط به زندگی خودم می‌توانم برسم و به آنها نمی‌توانم کمک کنم. باید دعا کنیم ایران و آمریکا با هم تفاهم کنند و این وضع تمام شود. اگر آقای رئیس جمهور تسلیم شود و نگذارند توافق به طور مثبت تمام شود دوباره یک سری تحریم جدید می‌آید و مردم واقعا اذیت می‌شوند.»

رفتنی هستند

یک پیرمرد بازنشسته به کاهش قیمت نفت اشاره می‌کند و می‌گوید: «قیمت نفت مگر الان نصف نیست. بنزین هم همینطوری نصف شده است دیگر. قیمت بنزین همین حالا که ۱۰۰۰ تومان در نظر بگیریم مثل قیمت آمریکا است… این هدفمندی و این مسائل مال همین بود، پس دیگر باید جمعش کنند و بشود مثل سابق. کل ماجرای هدفمندی همین بنزین بود دیگر؟ حالا تمام شده. از اینجا به بعد بخواهند گرانی کنند، یعنی گرانی اینجا از همه دولت‌های دیگر بیشتر است و دارند از مردم پول زور می‌گیرند.»

او ادامه می‌دهد: «… ولی رفتنی هستند آقا. من هیچ وقت اهل این نبودم که بگویم آخوندها فردا می‌روند یا پس فردا. همیشه هرجا حرفش بود می‌گفتم این آخوندها فعلا هستند و زورشان زیاد است اما دیگر اینطوری نیست به نظرم. سر رشته از دست کسی در بیاید دیگر سخت است برگرداند و بگیرد دستش. آخرهایش هست. دنیا هم این را فهمیده که اینها سررشته دستشان نیست و ول نمی‌کنند تا اینها را بردارند. این وسط چه بلایی سر مردم بیاید، الله اعلم.»