مردم ایران اطلاع درستی از سیاستهای هستهای ندارند و هزینههای این سیاست برای آنها آشکار نیست. برای همین بحث علنی درباره طرحهای اتمی و ابعاد آن بسیار مهم است. در خارج از کشور نیز بحثهای جدی در این رابطه بین متخصصان و روشنفکران کم صورت میگیرد، یکی از علتها این است که به موضوع هستهای جنبه سیاسی داده میشود.
بعد از سالها تلاش برای روشن ساختن ابعاد سیاست هستهای ایران، در هفته اخیر دو خبر خوب منتشر شد. یکی در سطح وسیع درباره بحثی که در دانشگاه تهران درباره سیاستهای هستهای برگزار شد و دیگری در سطحی کوچکتر انتشار فیلم ۴ دقیقهای بود که جوانی گمنام و با ذوق درباره سیاست هستهای تهیه کرده و در آن به مسائل اساسی این موضوع پرداخته شده است.
میدانیم که سیاست اتمی ایران سیاستی امنیتی نیز بوده و رژیم از آن بهعنوان ابزاری سیاسی استفاده کرده، همیشه در خفا بوده و امکان نقد و بررسی آن وجود نداشته است. بهجز چند اعتراض مانند اعتراضی که احمد شیرزاد، استاد فیزیک و نماینده سابق مجلس، به درستی در اوائل بحران هستهای در داخل ایران کرده بود، مطلبی دیگری درباره این موضوع اظهار نشد.
هر قدر اطلاعات بیشتری در اختیار افکار عمومی قرار گیرد، امکان کم کردن هزینههای سیاست اتمی بیشتر میشود.
احمد شیرزاد در ۱۰ اسفند ۱۳۸۵ از جمله گفته بود: «اين همه هزينه دادن به خاطر چيست؟ اصلا از ابتدا چه كسي در جريان اين مسايل و اين پروژهها بود؟ من به شما مي گويم هيچ كدام از مجالس اول تا ششم كه ما بوديم در جريان اين پروژهها نبودند و هيچ نوع شفافيتي وجود نداشت، آنوقت چگونه انتظار داريد در يك فرايند عقلانيت وجود داشته باشد. مجلس ششم خيلي تحقيق كرد و در نهايت به اينجا رسيديم كه در مورد پروژه هاي هسته اي ايران تنها يك گزارش تخصصي در سازمان انرژي اتمي ايران وجود دارد كه آنهم گزارش يك كارمند ليسانسيه اين سازمان است كه در اين گزارش توليد برق هستهاي توصيه مي شود، در حالي كه در تمام ادله هايي كه در اين گزارش آمده، دستكاري شده است. اين روند اكنون به جايي رسيده است كه اساسا امروز هركارشناسي مي خواهد گزارشي بنويسد و بحثي بكند ناچارا به شعار انرژي هسته اي حق مسلم ماست مي رسد. چرا؟ چون در نهايت در اين مسير به نهادهاي امنيتي مي رسيم و كسي نمي تواند حرفي بزند.» (منبع)
جالب است بدانیم که حدود ۴ سال پیش در زمان آقای احمدینژاد کمیسیونی در مجلس تشکیل شد که درباره راکتور بوشهر بررسی به عمل آورد. اما به غیر از یک مصاحبه از سوی سخنگوی کمیسیون، سخن دیگری از آن کمیسیون شنیده نشد و اصلا معلوم نشد، کار کمیته ویژه کمیسیون انرژی مجلس بهکجا رسید. آقای کاتوزیان رئیس این کمیته در مصاحبهای در ۱۷ فروردین ۱۳۹۰ گفت: «قرار است اين كميته موضوع انتقال سوخت از نيروگاه و به تعويق افتادن توليد برق، هزينههای صورت گرفته برای احداث آن و محتوای قراردادها با طرف خارجی را مورد بررسی قرار دهد و قرار است علی لاريجانی، رئيس مجلس، با نوشتن نامههايی به دستگاههای اجرايی خواستار همكاری با اين كميته ويژه شود. رئیس کمیسیون انرژی مجلس گفته است که اگر کمیته ویژه نیروگاه بوشهر در زمینه ساخت و راهاندازی نیروگاه بوشهر به تخلفاتی دست یابد طبق آئیننامه داخلی مجلس، این تخلفات را به قوه قضائیه ارجاع خواهد داد. رئيس كميسيون انرژی مجلس پيشبينی كرده است كه كميته ویژه نیروگاه بوشهر درمدت دو ماه بررسیهای خود را نهايی كرده و گزارش آن را تهیه خواهد کرد.» (منبع)
اصولا رژیم ایران طی سالها سعی داشته که با شعار دروغین “انرژی هستهای حق مسلم ماست” بر سیاست هستهای خود پرده بکشد. (بنگرید به این مقاله) از اینرو همانطور که بارها نوشته و گفتهام (از جمله در اینجا)، بحث درباره سیاست اتمی ایران و روشن کردن ابعاد مختلف این سیاست و اطلاعرسانی درباره آن بسیار مهم است.
مردم ایران اطلاع درستی از این سیاستها ندارند و هزینههای این سیاست هرگز برای مردم ایران معلوم نشده است. این است که بحث علنی درباره سیاست اتمی بسیار مهم است. سخن گفتن در باره چرایی یکی از سیاستهای مهم رژیم که باعث تحریمهای بسیار سخت شورای امنیت سازمان ملل شده و صدها میلیارد دلار به کشور خسارت وارد کرده، لازم است. خصوصا که این سیاست هنوز ادامه دارد و رژیم حتی در صورت توافق با قدرتهای خارجی در ماههای آینده باز هم به مسئله هستهای نه به عنوان امکانی برای تولید انرژی و امری اقتصادی، بلکه بعنوان ابزاری برای تحکیم موقعیت خود مینگرد. نظام جمهوری اسلامی باکی از تحمیل هزینههای هنگفت بر ملت ایران ندارد، زیرا دیپلماسی تعییین شده توسط ولی مطلقه از همان اصل اساسی “حفظ نظام اوجب واجبات است” پیروی میکند.
ساختن نیروگاه هستهای در کشوری که گاز و نفت و خورشید و باد دارد، اصولا به صرفه نیست. غنیسازی نیز برای کشوری که تنها یک نیروگاه دارد و اورانیوم طبیعی لازم را ندارد، قابل توجیه نیست.
بهعنوان مثال اگر ایران دو راکتور هستهای دیگر از روسیه بخرد و به روشهای کنونیاش در مذاکرات ادامه دهد، بسیار بر میزان هزینهها افزوده خواهد شد. از این رو هر قدر اطلاعات بیشتری در اختیار افکار عمومی قرار گیرد، امکان کم کردن این هزینهها بیشتر میشود.
در واقع اگر سیاست هستهای رژیم ولایت فقیه تنها برای تولید انرژی بود، رژیم نمیبایست باکی از اظهار نظر منتقدان داشته باشد. اما از آنجا که سیاستهای اتمی ایران در آغاز، اهداف نظامی هم داشته است و انتخابهایی که صورت گرفته، چه در مورد غنیسازی، چه در مورد ساختن راکتور اراک، بدون کوچکترین شکی اقتصادی نبودهاند، رژیم از افشای اینگونه مسائل هراسان است.
چند محاسبه ساده به ما میگوید که برای کشوری که گاز و نفت و خورشید و باد دارد، ساختن نیروگاه هستهای اصولا به صرفه نیست و برای کشوری که تنها یک نیروگاه دارد و اورانیوم طبیعی لازم را ندارد، غنیسازی قابل توجیه نیست. چرا تاکنون در رادیو و تلویزیون و مطبوعات ایران حتی یک بار هم در این باره که میتوانست اصولا سیاسی هم نباشد، برنامهای نگذاشتهاند؟ علت این است که تبلیغات رژیم طی ۲۰ سال اخیر همگی دروغ بوده و رژیم حاضر نیست مانند دو بحران گذشته (گروگانگیری و ادامه جنگ تا ۸ سال) درباره سومین بحران بزرگ خارجی بحثهای جدی صورت گیرند. از اینرو بهدنبال بحث اخیری که در دانشگاه تهران صورت گرفت، اصولگرایان حملات شدیدی به آقایان زیباکلام و شیرزاد کردند و از جمله برای تخریب آنها و نه نقد گفتههایشان نوشتند:
«جلسهای برگزار کردند و در آن از قول ۳ استاد دانشگاه –که از قضا هیچ کدام از آنها سابقه علمی و پژوهشی درخشانی ندارند- سعی کردند مخاطبان خود را متقاعد کنند دانش هستهای یک دانش بی ارزش است. ادبیات تولید شده از سوی این ۳ تن، در واقع مضحک تر از آن است که ارزش بحث کردن داشته باشد.» (منبع)
در اینجا خارج از زاویههای فکری و سیاسی، از سخنان آقایان شیرزاد و زیباکلام در جلسه اخیر استقبال میکنم و بسیار متاسفم که تعداد کسانی که در داخل کشور بهدقت به مسئله هستهای پرداختهاند حتی به اندازه انگشتان یکدست هم نمیرسد و متاسفانه در این زمینه مخالفان داخلی نیز بیشتر رویه سکوت را اختیار کردهاند.
اینک از دید آقای روحانی بحران شدیدی که رژیم گرفتار آن شده است، راهحلی به غیر از توافق با غربیها وجود ندارد و برای اینکه چنین توافقی انجام گیرد او نیاز دارد که تا حدی چنین انتقاداتی صورت گیرد تا تنها دست گروههای به اصطلاح اصولگرا برای انتقاد باز نباشد و او بتواند “سیاست تعامل” خود را پیش ببرد. اما از دید من مذاکرات هستهای و موضع ضعف رژیم ایران بر خلاف آنچه آقای روحانی گفت: «باعث ترک خوردن دیوار تحریمها شده است»، به ترک خوردن دیوار سانسور درباره سیاستهای هستهای انجامیده است و دیگر امکان اینکه در این باره سکوت کامل شود کم است.
تهدیدهای مستقیم اخیر علیه صادق زیباکلام و احمد شیرزاد بار دیگر نشان میدهد که بخاطر جو شدید امنیتی درباره مسئله هستهای در داخل ایران، کم هستند کسانی که جرات سخن گفتن داشته باشند اما امید فراوان است که هر چه بیشتر صداها بلند شوند و از حق ملی مردم ایران دفاع شود. روز به روز بیش از پیش معلوم میشود که به غیر از حاکمان در ایران، تنها قدرتهای خارجیاند که بدون استثنا از این بحران سودهای سرشار بردهاند. بالاخره باید روزی به این جنایت شرمآور اقتصادی پایان داد.
با شنیدن بحثهای دانشگاه تهران و دیدن فیلمی که بتازگی منتشر شده، امیدوار شدم که درباره سیاستهای هستهای در درون جامعه تغییراتی در حال رخ دادن است. اینگونه فعالیتها کمک میکنند زیرا از آنجا که موضوع هستهای مقداری تخصصی است و نیاز به اطلاعات خاص دارد مردم عادی نیاز به پیامهای ساده و روشن دارند.
موضوع هستهای، مبحثی تخصصی است و نیاز به اطلاعات خاص دارد. مردم عادی برای آگاهی از این موضوع نیاز به پیامهای ساده و روشن دارند.
متاسفانه در خارج از کشور نیز بحثهای جدی در این رابطه بین متخصصان و روشنفکران کم صورت میگیرد، یکی از علتها این است که به موضوع هستهای جنبه سیاسی داده میشود. بدین معنا که به غیر از طرفداران خاص رژیم که بسیار محدود هستند و تحت عنوان “دلواپسان” بدنبال ادامه سیاستهای هستهای گذشته هستند، بیشتر با دو برخورد مواجهیم:
۱- یکی برخورد اکثر اصلاحطلبهاست که سالها از موضوع هستهای رژیم دفاع کرده و تنها در دوره دوم احمدینژاد مخالف شدند. بعنوان نمونه در فروردین ۱۳۸۶ پس از آنکه محمود احمدینژاد اولین جشن هستهای را برگزار کرد، سعید لیلاز اقتصاددان اصلاحطلب اظهار داشت: «اگر اين پروژه بزرگ ملى امروز به بهرهبردارى مىرسد و توفيق درو كردن محصول سياسى آن نصيب دولت احمدینژاد شده است، نقطه آغازين آن به ۱۸سال قبل و زمانى برمى گردد كه دولتهاى اين ۱۸سال بعضاً براى تامين نان مردم گرفتار مى شدند، اما اولويت ادامه اين طرح در نهايت مظلوميت و سكون را لحظه اى كنار نگذاشتند. به بار نشستن ميوههاى اين درخت در دولت نهم، ريشه در اعماق خاكى دارد كه در دولت ميرحسين موسوى به رياست جمهورى مقام معظم رهبرى كاشته شد و در بحرانى ترين روزهاى تاريخ انقلاب، دولت اكبر هاشمی رفسنجانى لحظهاى از توجه به آن غفلت نورزيد.»
درباره نقش اصلاحطلبان و رفسنجانی واقعیت همین است که سعید لیلاز گفته است، ولی هنوز کسی درباره چرائی آغاز برنامه هستهای سخنی نمیگوید. بحثهای امروز اگر بخواهند به راهحل بیانجامند، نمیتوانند به دوران احمدینژاد و اصولگرایان محدود بمانند. برای رسیدن به حقیقت، این امر باید مشخص شود که چرا ایران در دوران هاشمی رفسنجانی رسما سیاست هستهای را پی گرفت و در آن سرمایهگذاریهای بزرگ را آغاز کرد؟ در واقع مشکل بزرگ این گروه که خود در آغاز این سیاستها دخیل بودهاند، این است که به دروغ میگویند احمدینژاد مسئول بحران هستهای ایران بوده، در صورتی که شخص خامنهای از آغاز تا امروز مسئول تعیین سیاستهای هستهای ایران بوده و هست، اما آنها چون میخواهند با خامنهای “راه” بیایند حاضر نیستند کلامی بگویند.
۲- گروه دوم در بین “مخالفان کل نظام” هستند، مخالفانی که طرفدار دخالت قدرتهای خارجی برای حل مسئله هستند و از موضع امریکا و اسرائیل و این گونه محافل به سیاست هستهای ایران مینگرند و از دروغهایی که این قدرتها فراوان تکرار کردهاند دفاع میکنند یا در مقابل آنها سکوت پیشه میکنند.
سخن این گروه نیز نمیتواند پژواک مثبتی در افکار عمومی مردم ایران داشته باشد زیرا راهحل مسئله هستهای برای آنها بیشتر همان راهحل خودشان برای رسیدن به قدرت است و به مسئله هستهای به مانند رژیم جمهوری اسلامی به عنوان ابزاری برای رسیدن به قدرت در ایران مینگرند. این گروه از بزرگنمائی مسائل و یکطرفه دیدن مسائل برای “کوبیدن جمهوری اسلامی” استفاده میکنند. متاسفانه کم هستند کسانی که از دیدگاه دفاع از حقوق ملی و حق ملت ایران به موضوع هستهای بپردازند و سوالهای اساسی را در این باره مطرح کرده و به دنبال راه حلهای ملی برای این معضل باشند.
اینجانب به سیاق گذشته از همه متخصصان و دانشمندان شریفی که به نوعی در برنامههای هستهای ایران دخیل هستند، میخواهم به هر نوع که قادرند سکوت را بشکنند. از چماق رژیم نهراسند که به آنها برچسبهای همیشگی را بزند. واقعیات را در اختیار مردم ایران بگذارند و با استدلال و خارج از کم و زیادهای برخوردهای سیاسی به دنبال روشن کردن این موضوع باشند و کسانی را که در ایران با شجاعت به این موضوع میپردازند، تنها نگذارند.
نباید اجازه داد بیش از این، هزینههای این سیاست دیوانهوار را ملت ایران بپردازد. باید همه زوایای سیاست هستهای ایران روشن شود زیرا بدون این، امکان یافتن راهحلی پایدار برای این بحران امکان ندارد. کوشش در این راه توسط هر ایرانی، کوشش برای پایان دادن به استبداد دینی نیز هست.
در همین زمینه:
چاه خشک هستهای و برآشفتگی ماجراجویان هستهای
برای نخستین بار پس از ۱۰ سال: همایش دانشگاه تهران در مخالفت با برنامه هستهای
چرا مذاکرات محرمانه است ؟.
مردم را مثل همیشه سفیه دانسته اند و یکروز تایید و دیگری تگذیب میکند؟
faryad / 26 December 2014
دستها رو شده و پرده ها بالا رفته !
خواستند بمب بسازند و لو رفتند.
حالا با دروغ و فتوی و…..سعی میکنند ادامه دهند ولی تحریمها جدی است .
باید جواب پدهند چرا میلیارد دلار بابت ماجراجویی بی عاقبت هزینه کردند و مملکت را به بحران کشاندند…..
nader / 26 December 2014
جناب مصطفوی از سه بحران بزرگ در تاریخ نظام “مقدس” اسلامی سخن گفته اند که هر سه در بدترین شرایط حل شده اند .پرسشی این است چرا حکومت مقدس چنین عمل می کند ؟پاسخ این است چنین حکومتی با همه اشکال پیشین حاکمیت سیاسی از دیکتاتوری تا دموکراسی متفاوت است . هدف حکومت توتالیترتبدیل همه مردم کره خاکی به توده یا “امت” با جدا سازی مطلق افراد برپایه ” ارعاب و هراس افکنی” است . ارزوی شکل دادن به ان و کوشش مدام برای تاسیسش در بین توده ها بدلیل بحرانهای گسترده اجتماعی از اغاز قرن بیستم رویایی واقعی بوده است اما اعمال سیاست های “توتالیتریسم” به کمال بدلیل گسترش منابع عظیم اطلاعتی که جداسازی افراد را ناممکن کرده است در ده های اخیر تدام سیاستهای حکومت توتالیتر را ناممکن و به بحران های مدام در حاکمیت” مقدس” ایران انجامیده است .پرداختن به شیوه فرمانروایی داخلی چنین حکومتی بحث دیگری می طلبد اما پرسش از سیاست خارجی بدلیل سومین بحران بزرگ در تاریخ این حکومت راه را برای درک ان باز می کند . ها نا ارنت در باره سیاست خارجی حکومت توتالیتر چنین می گوید “حکومت توتالیتر با درک رسالت تاریخی خود اشکارا در جهت چیرگی جهانی کار می کند و در سیاست جهانی خویش نظام ارزشی متفاوت با همه نطام های دیگر در پیش می گیرد که مقولات حقوقی یا فایده گرایانه و عقل سلیمی دیگر نمی تواند در مورد ان داوری کنند و ما را با ان اشتی دهند یا مسیر عملکرد این نظام را پییش بینی کند”
کتاب توتالیتاریسم فصل چهارم ارعاب ایده لوژی :یک صورت حکومتی نوپدید ترجمه محسن ثلاثی
شاهد / 26 December 2014
در یک ایران دمکراتیک به فنّ آوری هسته ایی احتیاج داریم از برای حراست از دموکراسی سیاسی، آزادیهای مدنی مردم و امنیت ملی کشور در مقابل همسایگانی توطئه گر و سودجو چون فدراسیون روسیه در شمال، منطقه ناآرام افغانستان و طالبان ها، کشور غیر قابل اعتمادی که دائما در امور دیگران دخالت کرده و انگشت به چشم همسایگان خود زده چون پاکستان، عراق خشن و فرقه ایی ،ترکیه ایی با آرزوهای عثمانی، اسراییلی با دسیسه بازی بین المللی و وضعیت جنگی در صلح ظاهری و….. ولی شواهد حاضر و تجربه سی و اندی سال حکومت روحانیون اسلامی شیعه، عقب گرد و کجراهی در مسیر کاروان تحوّل و ترقی سیاسی، رفاهی، فرهنگی، علمی،تکنیکی و… را به ما نشان میدهد. برای بخشی از اپوزیسیون که سرنگون طلب و رادیکال شناخته میشوند، “هدف اصلی” سرنگونی حکام فعلی است، معضل هسته ایی رژیم با غرب “فرصت” برای سرنگون طلبان است، البته نه برای اپوزیسیون حراف حرفه ایی شاغل در رسانههای گروهی و مزدبگیران انستیتوهای آنچنانی ! بدون حمایت غربیها آنها هیچند , ما هم محتاج این حمایت هستیم ولی نه برای کیسه شخصی و نه در چهارچوب ارباب رعیتی. اپوزیسیون مخالف رژیم ایران، مسموم و فاسد شده یا از اتاقهای فکری رژیم جمهوری اسلامی است یا وسیله ایی برای اهرم فشار شدن در دست غربی ها. تحریم اقتصادی غرب ، شرایط را برای قدرت گیری جناح معتدل سیاسی (دست ساز)آماده کرد ، این تحوّل نشانه ترس و بیم حکومت از نارضایتی تودهها و سقوط رژیم بوده و هست. نقش روسیه و تاثیرات سؤ آن در صد و پنجاه سال اخیر در روند پاشیدگی ایران، هزاران برابر مخربتر از امریکاییها بوده است، پدیده ایی که هرگز بطور جدی در میان روشنفکران ایرانی مورد تجزیه و تحلیل بیطرفانه قرار نگرفته است.
جمهوریخواه / 26 December 2014