کامران دانشجو، برگزار کننده انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ و وزیر علوم، تحقیقات و فناوری پس از انتخابات ۸۸، در “برنامه شناسنامه” سیمای جمهوری اسلامی روشنگریهای مهمی درباره مسائل سیاسی کرده است. در این گفتوگو، او درباره عملکرد خود به عنوان وزیر علوم، و برادرش به عنوان رئیس دانشگاه آزاد اسلامی، هم سخن گفته است.
جنگ قدرت در دانشگاهها
مصاحبه کامران دانشجو به خوبی نشان میدهد که محل نزاع، جنگ بر سر منابع کمیاب قدرت/ثروت /معرفت/منزلت اجتماعی است. این نزاع و جنگ، فقط داخلی نیست، خارجی هم هست.
الف- جنگ قدرت خارجی: حذف و طرد همیشه به نام مبارزه با دشمنان خارجی صورت گرفته و میگیرد. انقلاب فرهنگی اول هم دقیقاً با همین عناوین صورت گرفت. کامران دانشجو در مصاحبه با خبرگزاری تسنیم گفته است: «ملت بداند! هشیار باشد! فتنه قابل بازسازی و بازیابی است و میتواند خودش را بازیابی و بازسازی کند، آمریکا و ایادی آمریکا از دانشگاههای ما چشم طمعشان را دور نکردند و دنبال این هستند که دانشگاه را از آرامش خارج کنند، آن هم به نامهای زیبا. معمولا دشمن نمیآید بگوید من میخواهم اغتشاش کنم، دشمن از کلمات زیبا مثل “آزادی” استفاده میکند و عنوان “آزادی”، هرج و مرج را در دانشگاهها دنبال میکند و میخواهد به عنوان آزادی گفتمان غالب در دانشگاهها را از گفتمان امام و انقلاب خارج کند و هرج و مرج ایجاد کند تا جلوی پیشرفت علمی ملت را بگیرد؛ این در نگاه دشمن کاملا مشخص است.»
درباره انقلاب فرهنگی، اسلامی کردن دانشگاه، اسلامی کردن علوم انسانی، و… پیش از این مقالههای بسیاری نوشتهام. اما مسئله دانشگاه، مسئلهای پایانناپذیر است که جنگ قدرت بر سر آن در جمهوری اسلامی همچنان ادامه دارد. (رجوع شود به مقاله “نزاع بر سر وزارت علوم، جنگ بر سر چیست“)
ب- جنگ قدرت داخلی: کامران دانشجو در این مورد با شرح بیشتری سخن گفته است.
اولاً- نزاع با هاشمی رفسنجانی: او- با تأکید فراوان پرسشگر سیمای جمهوری اسلامی- از “فضای بسته سیاسی” دانشگاه در دوران هاشمی رفسنجانی سخن میگوید. یعنی در دورانی که خود او قائم مقام پژوهشی معاونت دانشجویی وزارت علوم بوده است.
میگوید که هیچ کس در هیچ جایی- از جمله دانشگاه ها- نمیتوانست از هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس جمهور انتقاد کند. این فضای بسته پس از دوم خرداد ۷۶ شکسته شد.
در دوره ریاست جمهوری احمدینژاد و وزیر علومی کامران دانشجو، محافظهکاران افراطی به رهبری آیتالله خامنهای کوشش فراوانی به خرج دادند تا دانشگاه آزاد اسلامی را از دست هاشمی رفسنجانی و همفکرانش خارج سازند. آنان با کمک شورای عالی انقلاب فرهنگی منصوب خامنهای این هدف را عملی کرده و فرهاد دانشجو- یعنی برادر وزیر علوم- را به ریاست دانشگاه آزاد اسلامی رساندند. کامران دانشجو به صراحت به این جنگ قدرت اشاره کرده و میگوید: «بالاخره دانشگاه آزاد هم میآمد به نوعی از اریکه یک خانواده بودن[خانواده هاشمی رفسنجانی]، من آقای جاسبی را نمیگویم، بیاید زیر مجموعه شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار بگیرد مثل بقیه دانشگاههای دیگر باید این میشد در اساس نامه این را آوردند.»
ثانیاً: نزاع با اصلاحطلبان: به گفته وزیر علوم احمدینژاد، در دوران اصلاحات دانشگاهها به مرکز هرج و مرج و شورش تبدیل شد. میگوید: “این فضا همان ظرف دو سه سال اول اصلاحات به هم ریخت و بحث آزادی تبدیل شد به هرج و مرج و نهایتا رسید به آن جایی که بحث ۱۸ تیر ما را شرمنده کرد.”
آنان آمده بودند تا بساط تساهل و تسامح را جمع کرده و آرامش قبرستانی بر دانشگاهها حاکم سازند که در آن فقط اصولگرایان افراطی حاکم و فعال باشند.
ثالثاً: دوران احمدینژاد: او مدعی است که در دوران احمدینژاد دانشگاهها آرامش گرفته، تولید علم به شدت افزایش یافته و در عین حال، تشکلهای سیاسی هم در دانشگاهها فعال شده بودند. کامران دانشجو مجبور به اعتراف میشود که همه تشکلهای دانشجویی را تعطیل کرده و فقط به تشکلهایی که در آن دوران از خودشان مجوز گرفته بودند- یعنی تشکلهای اصولگرایان- اجازه فعالیت میدادند. همه افراد و تشکلهای غیر اصولگرایان را فتنهگران غیر قانونی خوانده و میگوید:
“دفتر تحکیم وحدت دو شاخه داشت آنهایی که قانونی بودند [اجازه فعالیت داشتند] ما نمیتوانیم به جایی که قانونی نیست مجوز بدهیم. ما پنج تشکل اصلی داشتیم که مجوز قانونی داشتند ما به اینها اجازه میدادیم شما میخواهید بگویید مثلا اگر کسی میآمد و در فتنه فعال بود و میخواست تشکلی داشته باشد ما باید به او مجوز میدادیم؟ “
در دوره احمدینژاد، انقلاب فرهنگی دوم صورت گرفت. اگر هدف اصلی انقلاب فرهنگی اول مارکسیستها بودند، هدف اصل انقلاب فرهنگی دوم، اصلاحطلبان و نزدیکان فکری هاشمی رفسنجانی بودند.
بدین ترتیب، در این جنگ قدرت، موفق شدند تا اصلاحطلبان و سبزها را به عنوان فتنهگران حذف و سرکوب کنند.
اخراج دانشجویان غیرخودی
کامران دانشجو از ستارهدار کردن دانشجویان، اخراج آنها، مانع ادامه تحصیل شدن دانشجویان غیر خودی، و… دفاع کرده و همه را قانونی و محصول مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی به شمار میآورد. حتی اعتراض دارد که چرا زودتر از آن این گونه اقدامات صورت نگرفته بود.
میگوید مطابق مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی هر دانشجویی که بخواهد به مقاطع بالاتر- یعنی فوق لیسانس و دکترا- برود، باید از ۴ دستگاه امنیتی و قضایی دربارهاش استعلام شود. اگر آنها پاسخ منفی دادند، باید مانع ادامه تحصیل او شد، وگرنه قانون یقه شما را میگیرد. این اقدام گسترده خود و احمدینژاد را هم به گردن مهندس میر حسین موسوی میاندازد که در حصر است و نمیتواند از خود دفاعی بکند. درباره این مصوبه میگوید: “مصوبه که مال دههی شصت است مال دورهی نخست وزیری آقای موسوی است که به عنوان رئیس شورا در آن دوره بوده”.
واقعیت این است که با حکم آیتالله خمینی “ستاد انقلاب فرهنگی” در ۱۹ آذر ۱۳۶۳ به “شورای عالی انقلاب فرهنگی” تبدیل شد. یعنی علاوه بر اعضای ستاد انقلاب فرهنگی، روسای سه قوه (علی خامنهای، اکبر هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی)، مهدوی کنی، سید رضا اکرمی (وزیر آموزش و پرورش)، رضا داوری، نصرالله پورجوادی و محمد رضا هاشمی گلپایگانی به جمع آنان اضافه شد.
اولین جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی در ۲۷ آذر ۶۳ در دفتر رئیس جمهور- علی خامنهای- تشکیل گردید و اعضا وی را به عنوان رئیس انتخاب کردند. (کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، سال ۱۳۶۳، به سوی سرنوشت، ص ۲۹۱)
هاشمی در ۱۸ دی ۶۳ مینویسد: “شورای عالی انقلاب فرهنگی جلسه داشت. بیشتر درباره گزینش بحث شد.” (پیشین، ص ۳۱۰) جلسه بعدی در ۲۵ دی است: “بحث درباره گزینش دانشجو و وظایف شورا بود که ناتمام ماند.” (پیشین، ص ۳۱۵) جلسه بعدی در ۹ بهمن: “مقداری از ضوابط و روش گزینش دانشجو تصویب شد.” (پیشین، ص ۳۲۸) در جلسه بعدی در ۲۳ بهمن درباره “سهمیه دانشجوی نهادها بحث” میشود. (پیشین، ص ۳۳۷)
همه از اجرای این طرح در دانشگاهها در دوران احمدینژاد آگاه هستند. اما مهمترین نکتهای که وزیر علوم احمدینژاد قهرمانانه افشا میکند، گستردگی و میزان این اقدام سیاسی برای جایگزینی نیروها است.
بدین ترتیب، این ضوابط در جلسات به ریاست علی خامنهای به تصویب رسیده است، نه ریاست مهندس موسوی. اگر ادعا این باشد که همه اعضا- از جمله مهندس موسوی- با تصویب آن ضوابط تبعیضآمیز، حذفکننده، ناعادلانه و سرکوبگرانه در آن زمان موافق بودهاند، ادعای درستی طرح شده است. اما اگر هدف انداختن بار مسئولیت برگردن مهندس میر حسین موسوی و پاکسازی علی خامنهای باشد، این مدعایی کاذب بوده و با توجه به این که قصد فریب در آن وجود دارد، دروغ به شمار میرود.
با توجه به فضای حاکم بر آن دوران میتوان احتمال داد که افرادی چون سید محمد خاتمی، میر حسین موسوی، هاشمی رفسنجانی، آیتالله موسوی اردبیلی، و… هم به آن مصوبات رأی مثبت داده باشند، اما حکم قطعی دادن درباره تک تک اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، نیازمند انتشار صورت جلسه جلسات تشکیل شده و رأی آنان است.
کامران دانشجو ممانعت از تشکیل اردوهای مختلط، تفکیک کلاسهای دختران و پسران، و مواردی از این قبیل در دوران وزارت خود را هم نتیجه مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی در سالهای ۱۳۶۶ و ۱۳۷۷ کرده و اعتراض میکند که چرا وزرای قبلی آن مصوبات را اجرا نکردهاند.
انقلاب فرهنگی دوم
در دوره احمدینژاد، انقلاب فرهنگی دوم صورت گرفت. اگر هدف اصلی انقلاب فرهنگی اول مارکسیستها بودند، هدف اصل انقلاب فرهنگی دوم، اصلاحطلبان و نزدیکان فکری هاشمی رفسنجانی بودند. البته مبارزه با لیبرالها و سکولارها همچنان ادامه داشت، اما احمدینژادی کردن دوران به معنای برخورد با هیـأت حاکمه سیاسی سه دهه قبلی بود. تمامی افراد و گروههایی که با رهبری آیتالله خامنه ای- همچون اصولگرایان افراطی- همراه نمیشدند، به گونهای حذف شده و به جای آنان نیروهای افراطی پیرو “مقام معظم رهبری” جایگزین میشدند.
اینک همه از اجرای این طرح در دانشگاهها در دوران احمدینژاد آگاه هستند. اما مهمترین نکتهای که وزیر علوم احمدینژاد قهرمانانه افشا میکند، گستردگی و میزان این اقدام سیاسی برای جایگزینی نیروها است.
دانشگاه، ۳۶ سال پاکسازی و جایگزین سازی نیروها را تحمل کرد و هیچ گاه تابع اصولگرایان سنتی و افراطی نشد. به همین دلیل، آیتالله خامنهای، مراجع تقلید، اصولگرایان، و… دائماً از خطر حذف نیروهای مومن در دانشگاهها و فعال شدن فتنهگران سخن میگویند.
میگوید: «ما ۱۸ هزار نفر عضو هیئت علمی بردیم در دانشگاهها. اگر کسی از این که این بچههای متعهد و عالم بیایند عضو هیئت علمی دانشگاهها شوند واهمه دارد این را بداند که در دوره من بیش از هجده هزار تا جمعا حدود بیست و چهار هزار تا در دورهی من و آقای زاهدی به دانشگاهها بردیم و آن حلقه بسته یکی از مشکلات آموزش عالی ما این بود حلقه بسته آموزشی و پژوهشی در دانشگاه ایجاد شده بود گروهی بود که دوازده سال عضو جدید نمیگرفت ما این حلقههای بسته را شکستیم. شفاف هم میآوردیم روی سایت میگذاشتیم مشخص بود.»
زمانی که احمدینژاد رئیس جمهور شد، بسیاری از اعضای هیأت علمی دانشگاهها را اخراج و بازنشسته کردند. در این دوره ۸ ساله، با پشتیبانی مطلق آیتالله خامنهای، آنان ۲۴ هزار تن از نیروهای خودشان را به عضویت هیئت علمی دانشگاهها در آوردند. کامران دانشجو آنان را “بچههای متعهد و عالم” مینامد.
هیئت علمی دوران ما قبل احمدینژاد هم محصول انقلاب فرهنگی بود. منتها آیتالله خامنهای دانشگاهها را مطیع و فرمانبر خود نمییافت. آنان ۲۴ هزار نیروی جدید خودشان را وارد هیأت علمی دانشگاهها کردند تا آنها را کاملا تصاحب کنند.
جنگ قدرت دوران حسن روحانی
به محض آن که حسن روحانی رئیس جمهور شد و وزرای احمدی نژاد تغییر کردند، ترکیب شورای عالی انقلاب فرهنگی هم تا حدودی تغییر کرد و حسن روحانی به ریاست شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید. هاشمی رفسنجانی به سرعت از فرصت استفاده کرد، فرهاد دانشجو را برکنار و یکی از نیروهای نزدیک به خود را به ریاست دانشگاه رساند. فرزندانش هم به دانشگاه آزاد اسلامی باز گشته و مسئولیت گرفتند.
دانشگاهها هم اندکی تغییر کرده و به عنوان نمونه در مراسم ۱۶ آذر سال جاری افرادی در دانشگاهها سخنرانی کردند که اصولگرایان را به اعتراض واداشتند. دانشجویان در تمامی این اجتماعات- از جمله سخنرانی حسن روحانی- خواستار رفع حصر رهبران جنبش سبز و آزادی کلیه زندانیان سیاسی شدهاند.
دانشگاه، ۳۶ سال پاکسازی و جایگزین سازی نیروها را تحمل کرد و هیچ گاه تابع اصولگرایان سنتی و افراطی نشد. به همین دلیل، آیتالله خامنهای، مراجع تقلید، اصولگرایان، و… دائماً از خطر حذف نیروهای مومن در دانشگاهها و فعال شدن فتنهگران سخن میگویند.
کامران دانشجو در مصاحبه با خبرگزاری «تسنیم» هشدار میدهد که در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی دشمن- یعنی آمریکا و اسرائیل و… – قصد دارد تا “گفتمان آزادی” را جایگزین “گفتمان امام و انقلاب” در دانشگاهها سازند. واقعیت این است که آنان از آزادی و استقلال دانشگاه میهراسند و نام آن را ترس از فتنه گران وابسته به استکبار میگذارند.
مسئله اصلی و غیر قابل فهم برای آیتالله خامنهای و مریدانش این است: دانشگاه به عنوان نهادی مدرن نمیتواند همچون مومی باشد که به هر شکل که خواستند درش بیاورند. به زبان ذاتگرایانه و صرفاً برای رساندن مقصود، دانشگاه دارای ذاتی است که مانع تحقق اهداف بنیادگرایان میشود. دانشگاه سپاه پاسداران شدنی نیست، هر چند که کل اعضای سپاه پاسداران هم موافق افکار محافظهکاران سنتی و افراطی نبوده و نیستند. انسان عاقل به دنبال کار محال نمیرود.
این کامران دانشجو که اکنون بی پرده از دولت محمود سخن میگوید در انتخابات 88 و 92 خفه شده بودند مرده بود ند که میگفتند ما کسی را ستاره دار نکرده ایم ما استادی را… ما تشکلی را… بلکه این اصلاح طلبان بوده اند که این کارها را کرده بودند حالا که همه چیز رسوا شده یادشان آمده است و از در دیگر چهره خود را نشان میدهند این برادر همین فرد نبود که برای ریاست دانشگاه آزاد حضرت ایت اله هاشمی از دهنش نمی افتاد چند وقت دیگه هم میاد میگه که ما نقلب کردیم برای اسلام و حسین شریعتمداری هم میگه که این موسوی بوده که خودش رأی خودش را کم کرده تا رییس جمهور نشود و اغتشاش و فتنه کند!!!!!!؟؟؟؟؟
عبداله / 17 December 2014
Trackbacks