«با خود گفتم اولین جمله‌ای که در این صفحه می‌نویسم این است که برای هر زنی که می‌نویسد فکر کردن درباره‌ جنسیت خود مخرب است. زن بودن یا مرد بودن به‌صورت خالص و مطلق مخرب است؛» [۱] هم‌چنان‌که برای هر نوشتاری در زیست ادبیات کوییر (Queer literature)، باقی ماندن در زبانمندی هنجار دگرجنسگرامحور (Heteronormative) در غلطیدن به زبان قدرت، دوباره حاضر شدن در ساختارمندی و تعیین مرزهای گرایش جنسی و هویت جنسیتی مخرب است.

270514_Profiles11

نویسنده‌ نوشتار فراهنجار، زبانی برای نامیدن می‌خواهد و بدنی برای شکل بخشیدن.

در عین حال، زبان گستره حضور و امکان عملکردی لازم را به وجود می‌آورد. بنابراین اگر بنا بر حضور و زیستن در شرایط هویتی متفاوتی از هنجار دگرجنس‌ستایانه باشد، پیش از هرچیز باید این زیست، کلمه‌های خودش را بازنمایاند و بستر زبانی حضور را فراهم کند.

اتفاق می‌افتد که نوشته‌هایی در لفافه‌ها جاخوش می‌کنند یا نویسنده‌ها به هزار شقه خود را تقسیم می‌کنند که در پستوبودگی‌شان در نقاب نام‌های دیگری هم باشد.

نویسنده‌ نوشتار فراهنجار، زبانی برای نامیدن می‌خواهد و بدنی برای شکل بخشیدن به هزاران شقه‌ای که ماشین کنترل را از کار می‌اندازند. شاید ادبیات فراهنجار تعریف خود را در چندپارگی میان جان‌ها پیدا کند، ولی در ساختار موجود نمی‌تواند در چنین پرداختی دوام بیاورد. دسته‌بندی مرسوم، آن را از کار می‌اندازد، ولی باید ابزار برخورد قدرت را به‌وسیله‌ استفاده‌ وارونه از آن، از ابزاربودگی در دست قدرت ساقط کرد. در همین موقعیت است که ادبیات فراهنجار، خود را وارد «ژانر» می‌کند و از شقه‌های خود در ساخت زبان قدرت، پیکری دیگر می‌سازد.

در پایگاه اینترنتی «نشر نوگام» از سوی «یاسمن نسا» چنین نقل شده است که «اقلیت بودن آدم رو یا خرد می‌کنه یا مثل سنگ سرسخت. اقلیت که باشی یاد می‌گیری بمیری یا بمونی. وقتی موندن رو انتخاب می‌کنی باید مبارزه کنی. اقلیت بودن دیدگاهت رو برای همیشه به دنیا عوض می‌کنه. اقلیت که باشی راز بزرگت رو فقط می‌تونی پشت درهای اتاقت داد بزنی اما این‌جا اتاق‌ها در ندارند.» [۲]

کوتاه پیرامون «بنفشه‌ سفید»

«روان‌پزشکم می‌گه اولین قدم برای رسیدنم به آرامش، بخشیدن افرادیه که به من آسیب رسوندن؛ گفتن این حرف از عمل کردن به اون آسون‌تره، فکر نمی‌کنم حتا اگر بمیرم و استخون‌هام به خاک تبدیل بشه و از اون خاک درختی رشد کنه و از اون درخت میوه‌ای به وجود بیاد، حتا اون‌موقع هم نمی‌تونم ببخشم. می‌دونم که حتا در اون‌زمان هم میوه‌ این درخت، نفرت و انتقامه.» [۳]

«بنفشه‌ سفید» عنوان رمانی به قلم «یاسمن نسا» است. این کتاب برای نخستین‌بار در سال ۱۳۹۲ (۲۰۱۳) در دو شکل پی‌دی‌اف و ای‌پاب توسط «نشر نوگام» منتشر شده است.

داستان از چه قرار است…

داستان از دو گونه‌ پرداخت روایت سود جسته است. از خلال روایت اصلی داستان و فصل‌هایی که از دفترچه‌ خاطرات «آوا» یکی از شخصیت‌های اصلی در کتاب آمده‌اند، می‌توان ماجرای آمده در رمان را دنبال کرد.

آوا در خاطراتش مدام نام زنانی را می‌آورد که در پی آن اغلب توصیف صورت، اندام و یا حرکت آن‌ها وجود دارد. این گونه‌ پرداخت زن در داستان، به‌طور غیر مستقیم، دید یک زن همجنس‌خواه را تداعی می‌کند.

خواننده‌ رمان همراه با چند شخصیت اصلی داستان، اتفاق‌هایی را پی می‌گیرد که رویارویی با هر کدامشان به‌تنهایی می‌تواند دست‌مایه‌ نوشتن باشد.

آوا در لابه‌لای سطرهای دفترچه‌ خاطراتش، از زندگی خانوادگی‌اش می‌نویسد که مسئولیتش بر دوش اوست. او از عشق خود به «رضا» می‌نویسد که میان همجنسگرایی و تراجنسیتی بودن در نوسان است و از ماجراهای ریز و درشتی می‌نویسد که بر سر او آمده‌اند تا درنهایت در گوشه‌ی دیگری از دنیا قرار بگیرد.

«بنفشه‌ی سفید» روایت‌گر عشق و حرمان از جنس دیگر است؛ گونه‌ای که کم‌تر در مقابل دیدگان ما ظاهر می‌شود.

آوا دختر نوجوانی است که از خواهر کوچک‌تر و پسرخاله‌‌ خردسالش مراقبت می‌کند. بین او و رضا ارتباطی عاشقانه پیش می‌آید و این ارتباط آغاز چالش او درباره‌ گرایش جنسی‌اش است. با نقشه‌ شوهرخاله، همراه با خواهر کوچکترش قاچاق می‌شوند و این آغاز زندگی دیگرگونه‌ اوست.

جدای از سختی‌های مسیر، او در این راه با زیست و هویت خود بیشتر آشنا می‌شود و درنهایت در جایی بسیار دور از سرزمین مادری‌اش، به کمک یک روانشناس تراجنسی در تلاش است که به زندگی بازگردد.

فراهم‌آوری امکان‌های حضور

نوشتار فراهنجار برایدگرگونی زبان هنجارین دگرجنسگرامحور، نیاز به امکان‌های حضور دارد. نویسنده‌ این قسم از ادبیات هم به آن فضایی نیاز دارد که نه فضای در گنجه، بلکه برساخت فضای زیستی و موقعیت زبانی ویژه‌ خود است.

«زنی که می‌خواهد داستان بنویسد باید پول و اتاق از آن خود داشته باشد؛ و این کار، همان‌طور که خواهید دید، معضل بزرگ ماهیت واقعی زن و ماهیت واقعی داستان را حل‌نشده باقی خواهد گذاشت.» [۹]

نوشتار فراهنجار (Queer) هم برای حضور و گسترش و دگرگونی زبان هنجارین دگرجنسگرامحور، نیاز به امکان‌های حضور دارد. نویسنده‌ این قسم از ادبیات هم به آن فضایی نیاز دارد که نه فضای در گنجه، بلکه برساخت فضای زیستی و موقعیت زبانی ویژه‌ خود است. این مهم با جای‌گیر شدن در زبان و تمرین و آزمایش موقعیت‌های زبانی میسر می‌شود. حضور ادبیات فراهنجار و موقعیت به چالش کشیدن آن، نشانه‌ای از (باز)شناسایی این حضور شقه‌شقه است.

نوشتن جدی و حواشی متعلق به آن

آن‌طور که یاسمن می‌گوید، نوشتن جدی را از حدود دوازده‌سالگی شروع کرده است. از فعالیت‌های ادبی او می‌توان چند داستان کوتاه در حوزه‌ اقلیت‌های جنسی و یک رمان سه‌جلدی در حوزه‌ ادبیات فانتزی را نمونه آورد که مورد آخر، در انتظار انتشار است.

او می‌گوید که یک سال پیش از انتشار «بنفشه‌ سفید» نوشتن پیرامون حوزه‌ اقلیت‌های جنسی را آغاز کرده و نوشتن رمان حاضر، چهار ماه زمان برده است. کار بعدی یاسمن باز هم پیرامون موضوع اقلیت‌های جنسی خواهد بود و این‌بار دست‌مایه‌ اثر، زندگی یک زوج لزبین خواهد بود.

او پیرامون زمان روند نوشتن، می‌گوید «اما از آن‌جایی که نویسنده باید تحقیق کند. مخصوصن اگر کتاب براساس واقعیت باشد نویسنده نمی‌تواند روی هوا برای خودش حرف بزند. تحقیقاتی که من پیش از نوشتن رمان انجام دادم، یک سال طول کشید. من یک سال در سایت یو ان (United Nations) [۴] زندگی‌نامه‌هایی که خانم‌هایی که در تجارت قاچاق شده بودند را جستجو کردم و مطالعه کردم. با چند نفر در این‌باره صحبت کردم، با خیلی از افراد ترنسکشوال در یاهو، در چت‌روم‌ها و در سایت محتا صحبت کردم. دیدگاه سایت‌های مذهبی را نسبت به ترنسکشوال‌ها و همجنسگراها  مطالعه کردم. یک سال طول کشید. بعد از یک سال نشستم، نوشتم و چهار ماهه تمام شد.» [۵]

مردان نام‌گذاری‌شده در داستان و به‌ویژه در خاطرات آوا اندک هستند و این می‌تواند نمادین باشد. مرد‌ها نام داده نمی‌شوند، تصویر دقیقی از آن‌ها وجود ندارد و اغلب به‌صورت تیپ باقی می‌مانند.

یاسمن به لزوم فراهم‌آوری پیش‌شرط‌های نوشتن، مانند تحقیق بر روی موضوع‌های مطرح‌شده در اثر تاکید می‌کند. او خود این راه را تا آن‌جا که می‌توانسته رفته است. او در همین راستا می‌گوید که «شاید من می‌توانستم یک جلد دیگر هم در مورد روایت آوا و جین به‌تنهایی بنویسم ولی من داده و مواد خام نداشتم. آن‌موقع رضا در ترکیه بود. من هیچ دیدگاهی نسبت به ترکیه نداشتم. درباره‌ یک‌سری چیز‌ها هم شاهد‌ها هرچقدر که به تو بگویند، تا تو بینشان نباشی، نمی‌توانی واقعیتش را به تصویر بکشی.» [۶]

پرداختن به نوشتار جدی و پی‌گیری روند حرفه‌ای یک نویسنده، از آن دسته مقوله‌هایی هستند که در نظر گرفتن مولفه‌های گونه‌گونی در زاویه‌های متغیر، بر تعریف و تحلیل آن‌ها تاثیر می‌گذارند.

نویسندگی و دست‌مایه‌های آن، در روند زیست ادبی یک فرد شکل می‌گیرند و به نویسنده و نوشتار او قوام می‌بخشند. جدای از شرایط سانسور، سیاست‌گذاری‌های معیوب حوزه‌ نشر، نبود چرخه‌ سالم زیست در فضای ادبی فارسی‌زبان و موارد دیگری از این دست، نویسنده‌ای که به وادی نوشتار فراهنجار پا می‌گذارد، باید با مسایل دیگری هم مقابله داشته باشد که لزومن به‌دلیل نوشتن در فراهنجار بارز می‌شوند. تمام این موارد، نوشتار جدی و زیست حرفه‌ای نویسنده را به‌ویژه در حوزه‌ نوشتار فراهنجار مخدوش می‌کنند و به آن آسیب می‌رسانند.

یکی بود؛ یکی دیگر هم بود

ادبیات داستانی فاصله‌ معناداری با روایت‌گری صرف دارد درست همان‌طور که رمان از حکایت خود را جدا می‌کند. ساختار رمان، جایی برای نقل ماجرا و بازگویی حادثه‌ای به‌گونه‌ یکه و مجرد نیست مگر این‌که بتواند در ساختار کلی در خدمت رمان قرار داشته باشد.

همان‌طور که پیش از این هم گفته شد، نویسنده در «بنفشه‌ سفید» حضور مطلق یک راوی را با بازگویی روایت در دو گونه‌ متفاوت می‌شکند. با این وجود آن فصل‌هایی که از دفترچه‌ خاطرات آوا وام گرفته شده‌اند، قصه‌گویی را در پیش می‌گیرند.

حضور نوشتار آوا می‌توانست کارکردهای زبان‌آورانه‌ای برای نویسنده دربر داشته باشد و بتواند قابلیت‌های اجراگری مناسبی را در اختیار نویسنده قرار دهد، ولی این قابلیت در رمان «بنفشه‌ سفید» نمود پیدا نکرده است. می‌توان یکی از دشواری‌های پرداخت سیر روایی در نزد نویسنده‌ جوان را دشواری پیشبرد خرده‌روایت‌های درون رمان قلمداد کرد.

یاسمن می‌گوید «موضوع حضور خرده‌روایت در داستان مرز دارد. جایی می‌بینی که خرده‌روایت از داستان اصلی هم قوی‌تر شده است، یک‌جا هم می‌بینی که داستانی اصلن ربطی به ماجرا ندارد، آخرش هم نمی‌فهمی چه شد ولی یک اصل هست هم توی روان‌شناسی و هم توی جامعه‌شناسی و آن این‌که برای بررسی موضوعات فقط یک موضوع را نباید نگاه کرد؛ باید به اطراف آن هم نگاه کرد. یک‌سری موضوع‌ها شاید ربط نداشته باشند به موضوع اصلی، ولی وجود دارند و اثر می‌گذارند روی موضوع اصلی.» [۷]

حضور چند روایت کلان در کنار انبوهی از داستان‌واره‌های شخصیت‌های ریز و درشت درحالی‌که در کنار هم آمده‌اند، با هم مخلوط می‌شوند و روی هم اثر می‌گذارند؛ یکی از ویژگی‌های بارز «بنفشه‌ سفید» است. این ویژگی که نویسنده هم در گفته‌هایش به آن اشاره داشته است، امکان دیدن از زاویه‌های متفاوت را باز می‌گذارد و نوشتار را از موضع‌گیری تک‌بعدی خارج می‌کند. بااین‌وجود، به‌رغم این‌که نویسنده توانسته است از این راهکار بهره جوید، ضعف‌هایی در کار باقی مانده است که از آن جمله می‌توان به از دست رفتن سیر روایت در برخی قسمت‌ها اشاره کرد.

«لحن» شخصیت را می‌سازد

فضاسازی، شخصیت‌پردازی و تولید لحن در ادبیات داستانی، تولید ساختار می‌کند. این مولفه‌ها از جمله مولفه‌هایی هستند که ادبیات داستانی را از قصه‌پردازی صرف جدا می‌کنند. از موارد قابل اشاره در رمان «بنفشه‌ سفید» حضور لحن شخصیت‌پرداز است؛ لحنی که می‌تواند به بازنمایی جنبه‌های متفاوت وجود شخصیت‌ها یاری رساند.

پیش از پرداختن به این مقوله، باید متذکر شد که این ویژگی در گوشه‌هایی از رمان حاضر، غایب است به گونه‌ای که در جاهایی در تقابل با ساختار داستان هم قرار می‌گیرد. بااین‌حال اشاره به نمونه‌ای از تولید لحن در جایگاه سامان‌بخشی به شخصیت خلق‌شده قابل توجه است.

آوا، یکی از شخصیت‌های محوری «بنفشه‌ سفید» است که بخش عمده‌ای از حجم رمان را محتوای دفترچه‌ خاطرات او شکل می‌دهد. در جای‌جای خاطرات آوا، توصیف‌هایی از زن‌هایی دیده می‌شود که او در موقعیت‌های گونه‌گون با آن‌ها دیدار داشته است. او در خاطرات خود که به مصیبت‌نامه‌ای از اتفاق‌های پی‌درپی بیشتر شبیه است، مدام نام زنانی را می‌آورد که در پی آن اغلب توصیف صورت، اندام و یا حرکت آن‌ها وجود دارد. این گونه‌ پرداخت زن در داستان، به‌طور غیر مستقیم، دید یک زن همجنس‌خواه را تداعی می‌کند.

آوا با وجود این‌که در بخش‌های آغازین، نسبت به همجنسگرایی خود دچار تردید است و نسبت به موقعیت رضا واکنش تدافعی نشان می‌دهد، در‌‌ همان حال، در توصیف‌های او روایت‌گری متفاوتی از تصویرهای یک زن حاضر در هنجارهای دگرجنسگراستایانه وجود دارد.

آن‌جایی که آوا روایت‌های خود را از زنان می‌آورد، نگاه، نگاه یک زن همجنسگراست، زاویه‌ دیدی که اغلب به اتفاق، از زنان همجنسگرا می‌توان سراغ گرفت. به‌عبارتی، بدون این‌که خودش بخواهد یا آگاه باشد، چگونه مشغول نگاه کردن به یک زن و به زیبایی یک زن است. این در حالی است که مردان نام‌گذاری‌شده در داستان و به‌ویژه در خاطرات آوا اندک هستند و این می‌تواند نمادین باشد. مرد‌ها نام داده نمی‌شوند، تصویر دقیقی از آن‌ها وجود ندارد و اغلب به‌صورت تیپ باقی می‌مانند.

«اگر ذهنیت، منفرد، مشخص و منسجم در نظر گرفته شود، به‌سختی می‌توان توضیح داد که چگونه افراد معنایشان از خود – بازنمایی‌هایشان از خود به‌عنوان سوژه – را از طریق موقعیت‌های ذهنیت متعدد و اغلب متناقض می‌فهمند.» [۸]

برهم‌ریختگی زبانی و تفاوت آن با نوشتار شفاهی

تسلط بر زبان و شیوه‌ به‌کارگیری آن و اجراگری‌اش در نوشتار، یکی از مهارت‌ها و ضرورت‌های داستان‌نویسی است. بسیار پیش آمده است که در ادبیات داستانی، نمونه‌هایی از نوشتار شفاهی به کار رود. جدای از گفتار شخصیت‌های داستان، نویسنده می‌تواند نوشتار شفاهی را برگزیند. اگرچه چگونگی به‌کارگیری زبان در ادبیات داستانی و شیوه‌ درست شفاهی‌نویسی هم‌چنان محل بحث و مجادله است، ولی حداقلی از استاندارد وجود دارد که می‌توان آن را میزان سنجش قرار داد.

نوشتار شفاهی در دست‌نوشته‌های آوا بیش از هرجای دیگر به چشم می‌خورد. اگرچه غفلت‌های زبانی و اشتباه‌های نحوی را نمی‌توان به بخش شفاهی‌شدهٔ نوشتار محدود کرد، ولی در این بخش بیش از هرجای دیگر نمود می‌یابد. نویسنده‌ کتاب، فاصله‌ بعیدی از شیوه‌ نگارش شفاهی ندارد و حتا با موفقیت گه‌گاهی در اجرای زبانی هم در کار مواجه است. بااین‌وجود به دو دلیل عمده، نوشتار شفاهی در رمان حاضر گاه‌به‌گاه محل ایراد است. یکی از آن دو مورد، برهم‌ریختگی زبانی است که با نوشتار شفاهی تفاوت دارد و در بخش‌هایی خود را نشان می‌دهد.

این موارد موجب می‌شود روند روایت دچار اختلال شود، شخصیت‌ها لحن خودشان را گم می‌کنند و گاهی بر روی دریافت مخاطب تاثیرگذار است. عمده‌ موارد ذکرشده در یک‌سوم پایانی کتاب بیشتر نمایان می‌شوند.

پانویس:

[۱] وولف، ویرجینیا. صفورا نوبخش. ویراستار مژده دقیقی. ۱۳۸۴«و اتاقی از آن خود». تهران. انتشارات نیلوفر. صفحه ۱۴۸

[۲] نگاه کنید به صفحه «بنفشه سفید» در وب سایت انتشارات نوگام

[۳] نسا، یاسمن. ۱۳۹۲، بنفشه‌ سفید. لندن: نوگام. لینک. صفحه‌ ۳۰۷.

[۴] نگاه کنید به اینجا.

[۵] از گفت‌وگو با یاسمن نسا، نویسنده‌ «بنفشه‌ سفید».

[۶] از گفت‌وگو با یاسمن نسا، نویسنده‌ «بنفشه‌ سفید».

[۷] از گفت‌وگو با یاسمن نسا، نویسنده‌ «بنفشه‌ سفید».

[۸]Henrietta Moore, The Problem of Explaining Violence in the Social Sciences, in Sex AND VIOLENCE: Issues in REPRESENTATION AND Experience 142 Penelope Harvey & Peter Go weds., 1994.

[۹] وولف، ویرجینیا. صفورا نوبخش. ویراستار مژده دقیقی. «۱۳۸۴و اتاقی از آن خود». تهران. انتشارات نیلوفر. صفحه ۲۴