Opinion-small2

دهمین دور مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ در پایتخت اتریش روز ۲۴ نوامبر به پایان رسید. سه سناریو برای نتیجه این مذاکرات پیش بینی شده بود که هریک فرصت‌های بالقوه و بالفعل متفاوتی بودند: سناریوی دستیابی به یک توافق جامع و هم‌چنین سناریوی شکست و قطع کامل مذاکرات، کمترین شانس را داشتند اما سناریوی تمدید گفت‌وگوها از همه محتمل‌تر بود و در عمل نیز چنین شد. مذاکرات برای هفت ماه دیگر و تا دهم تیر ۱۳۹۴ تمدید شد.

Iran Atom

آیا تمدید مذاکرات را باید دیواری برای پنهان کردن شکست مذاکرات دانست؟ آیا به واسطه این تمدید قرار است گره‌های پرونده یکی بعد از دیگری باز شده و مشکل حل شود؟ آیا تمدید مذاکرات کدی است که توافق شده برشکست مذاکرات بگذارند؟ این‌ها پرسش‌هایی است که در شرایط کنونی برای بسیاری از ناظران مطرح است.

ناکامی قابل پیش‌بینی

سناریو موفقیت در مذاکرات برای امضای توافقنامه نهایی برای غربی‌ها، مطلوب و برای طرف ایرانی نامطلوب بود. حسن روحانی و جواد ظریف خوب می‌دانند که هر توافقنامه‌ای بدون چراغ سبز سپاه پاسداران، که متولی فعالیت‌های اتمی است، کمترین پشتوانه اجرایی را ندارد.

در واقع امر هر بار که هئیت ایرانی به پای میز مذاکره می‌آید، نتیجه نهایی از ابتدای مذاکره برایش مشخص است. این بار نیز محمد جواد ظریف با آگاهی از این که نمی‌تواند توافقنامه را امضاء کند به وین آمده بود. او به سفارش روحانی، نمی‌بایست با شکست و قطع مذاکرات به کشور بازگردد چرا که این امر به معنای آغاز فاجعه اقتصادی، ناآرامی‌های احتمالی اجتماعی و خطر سیاسی برای نظام می‌بود. بنابراین هنر تیم مذاکره کننده ایران این بود که مذاکرات به ادامه مذاکرات منجر شود.

حکومت ایران فرصت خوبی را برای پایان دادن به بحران فعالیت‌های هسته‌ای از دست داد و شاید آخرین فرصت را؛ زیرا پارامترهای جدیدی که از این پس وارد صحنه می‌شوند دیگر چندان در کنترل بازیگران قدیمی مذاکرات نخواهند بود.

یک دیپلمات بریتانیایی به خوبی موضوع را فرموله کرده است: «ده سال است که پیشنهادها و ایده ها مطرح شده است. دیگرچیزی باقی نمانده است. این به طور عمده امری یک جانبه شده است. ایرانی ها تکان نمی خورند. این یک انتخاب سیاسی است.»

تمدید نامطمئن

ادامه مذاکرات به عنوان هدف تاکتیکی حکومت ایران تامین شد. اما با نگاه به شرایطی که در این هفت ماه آتی پیش روی است باید به آینده این امر نیز نگاهی داشت. به راستی قرار است که در هفت ماه آینده چه اتفاقی بیافتد که اعطای این زمان به ایران را توجیه کند؟ جان کری در مصاحبه نهایی خود در پایان مذاکرات، ضمن اشاره به «پیشرفت‌هایی» که هنوز معلوم نیست چیست مجبور شد باردیگر و به عنوان یگانه دستاورد این تلاش‌ها، توافق ژنو را امری موفقیت‌آمیز بنامد. به عبارت دیگر در خود این مذاکرات نتیجه ملموس و مشخصی که او بتواند از آن یاد کند وجود نداشته است، یا حداقل بهتر است بگوییم فعلا نمی توان به آن اشاره‌ای کرد.

اگر جان کری نتواند در جلسات استماع کمیته‌های مختلف کنگره آمریکا پاسخگوی نمایندگان باشد، بی‌تردید با واکنش سختی از جانب مجموعه مخالفان امتیازدهی به ایران مواجه خواهد شد. این امر می‌تواند سناتورهای جمهوریخواه سنای آینده آمریکا را به مراتب مصمم‌تر سازد که از تاریخ ششم ژانویه ۲۰۱۵، جنگی به مراتب شدیدتر را با کاخ سفید تدارک ببینند.

تنها ساعاتی پس از اعلام تمدید مذاکرات بود که سه سناتور بانفوذ جمهوریخواه بر ضرورت افزودن بر تحریم‌ها در دوره تمدید و اجباری کردن تصویب توافقنامه نهایی از سوی کنگره تاکید کردند. این همان نکته‌ای است که می‌تواند تاریخ اعتبار واقعی این تمدید را از هفت ماه به کمتر از سه ماه کاهش دهد.

جواد ظریف با آگاهی از این که نمی‌تواند توافقنامه را امضاء کند به وین آمده بود. هنر تیم مذاکره کننده ایران این بود که مذاکرات به ادامه مذاکرات منجر شود

با آغاز به کار مجلس سنای جدید آمریکا در ششم ماه ژانویه ۲۰۱۵، تحریم‌های جدیدی می‌تواند وضع شود که برخی از آنها با کسب میزان ۶۵ رای از سنا می‌تواند حتی وتوی رئیس جمهور را خنثی کند. این قوانین جدید قادر خواهند بود آرامش نسبی حکومت ایران را برای کسب درآمد از طریق نفت به طور جدی زیر سوال برده و اوضاع اقتصادی و اجتماعی ایران را متشنج سازند.

از آن سو اگر فرض شود که هئیت ایرانی، امتیازات یا قول‌هایی را پشت درهای بسته به طرف غربی داده باشد، باید بتواند آنها را به مجموعه نظام در داخل کشور بقبولاند. اما آیا تیم مذاکره‌کننده این توانایی را دارد؟ و آیا این آمادگی در سپاه، بیت رهبری و بخش محافظه‌کار نظام وجود دارد که امتیازدهی‌های گسترده ی دیگری را پذیرا باشد؟

آن طور که مشخص است غربی‌ها در طول مذاکرات وین، هیچ طرح و حرف تازه‌ای مطرح نکرده و حتی با سخت کردن شرایط خود فقط در انتظار آن بوده‌اند که طرف ایرانی شروط محدودساز تعیین شده آنها را پذیرا باشد. براساس این نگاه جدید و قاطع غربی‌ها که در آخرین دور مذاکرات مسقط در عمان به طرف ایرانی ارائه شده، اینک تهران می‌داند که باید سانتریفوژهای بیشتری را از کار بیاندازد، به تعداد قلیلی از سانتریفوژهای نسل اول اکتفاء کند، از استفاده از سانتریفوژهای نسل دوم خودداری کند، میزان غنی سازی خود را پایین بیاورد، اورانیوم غنی شده بیست درصدی خود را از میان ببرد، تاسیسات آب سنگین اراک را تغییر کیفی دهد، مراکز فوردو و پارچین را به روی بازرسان باز کند، پروتکل الحاقی را پذیرفته و خود را برای بازرسی‌های سرزده و گسترده آماده سازد، موشک‌های دوربرد خود را تحت کنترل و محدودیت قرار دهد و بابت همه این ها و حتی بیشتر انتظار داشته باشد که مجموعه تحریم‌ها به طور پلکانی و تدریجی در طول یک دوره پنج تا ده ساله برداشته شود؛ ضمن آن که مجموعه این بازرسی‌ها و نظارت‌ها قرار است بین بیست تا سی سال بر ایران اعمال شوند.

 اوباما دارد تیم جدید خود برای مقابله با کنگره تحت اکثریت جمهوری‌خواهان آماده می‌سازد. همسویی اکثریت جدید با لابی اسرائیل نقش تعیین کننده‌ای در سوق دادن اوباما به سوی تصمیم‌گیری‌های سخت خواهد داشت.

آیا به راستی نظام جمهوری اسلامی با بافت نظامی-امنیتی و مافیایی ساختار قدرت، آمادگی پذیرش چنین شرایطی را خواهد داشت؟ به نظر می‌رسد که اگر این آمادگی وجود می‌داشت در همین مذاکرات وین باید میل طرف ایران برای پذیرش شرایط فوق آشکارمی‌شد، اما چنین نشد و احتمال این که این آمادگی در هفت ماه آینده بدون یک تحول کیفی در ساختار سیاسی ایران شکل بگیرد بسیار ضعیف است.

پارامترهای دیگر

نباید از یاد برد که پارامترهای به ظاهر غایب اما در واقع حاضر مذاکرات، سهم خود را در تعیین محتوای رویدادهای ماه های آینده خواهند داشت. در این میان نخست باید به نقش دولت اسرائیل اشاره کرد که با توجه به نفوذ و شناختی که از میزان پیشرفت ایران در دستیابی به سلاح هسته‌ای دارد، می‌تواند هر آن که خطر را جدی ببیند، با یا بی توافق با کاخ سفید، عملیاتی نظامی را علیه ایران پیش ببرد و اوضاع را به سوی یک جنگ تمام عیار منطقه‌ای علیه ایران هدایت کند. به نظر می‌رسد که فرماندهان سپاه این احتمال را جدی‌ترین سناریو ماه‌های آینده درایران می بینند که این گونه در روزهای اخیر شعارها و تهدیدهای خود در حمله موشکی به اسرائیل را تشدید کرده‌اند. محمد علی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران گفته است: «کل اسرائیل تحت پوشش موشک‌های مقاومت است و این یعنی سقوط رژیم صهیونیستی؛ جنگ ما فتح فلسطین را بدنبال خواهد داشت.»

پارامتر دوم به موقعیت شکننده باراک اوباما باز می‌گردد. استعفای چاک هیگل، وزیر دفاع آمریکا در روزِ اعلام پایان بی‌نتیجه مذاکرات، می‌تواند معنادار باشد. آیا اوباما از طریق تغییر وزیر دفاع خود، می‌خواهد یکی از دو سناریوی زیر را تقویت کند: کاهش احتمال بروز برخورد نظامی با ایران را و یا برعکس، کسب آمادگی برای برخورد نظامی با ایران؟

سرنوشت مذاکرات اتمی به عوامل غیر اتمی گره خورده است. مذاکرات بی‌نتیجه می رود که به کسب نتیجه بدون مذاکرات منجر شود.

وقایع چند هفته آینده در قلب ساختار سیاسی آمریکا می‌تواند یکی از این دو فرضیه را تقویت کند. اما در این شکی نیست که اوباما دارد تیم جدید خود برای مقابله با کنگره تحت اکثریت جمهوری‌خواهان آماده می‌سازد.

نبردی سخت میان کاخ سفید و کنگره در پیش است و در این میان، همسویی اکثریت جدید با لابی اسرائیل نقش تعیین کننده‌ای در سوق دادن اوباما به سوی تصمیم‌گیری‌های سخت و نامطلوب خواهد داشت.

نتیجه‌گیری

تمدید مذاکرات نام دیگری برای شکست مذاکرات بوده است. حکومت ایران فرصت خوبی را برای پایان دادن به بحران فعالیت‌های هسته‌ای از دست داد و شاید آخرین فرصت را. آخرین به این دلیل که پارامترهای جدیدی که از این پس وارد صحنه می‌شوند دیگر چندان در کنترل بازیگران قدیمی مذاکرات نخواهند بود.

از این مقطع به بعد شرایط برای دستیابی به توافقنامه مطلوب دو طرف، به مراتب مشکل‌تر از ۲۴ نوامبر خواهد بود. مذاکره برای مذاکره به یک دور باطل کشیده شده است که چیزی جز تحولات عملی آن را از چرخه خود بیرون نمی‌دهد. امروز روشن است که بدون یک تحول سیاسی در ایران امکان خروج از بن بست مذاکرات وجود ندارد. اشکال کار نه فنی که سیاسی است.

نیاز به یک تغییر مادی است و این تحول عملی، می‌تواند یک تهاجم قدرتمند از سوی جمهوری‌خواهان علیه سیاست کنونی اوباما در این باره، یا یک اقدام نظامی توسط اسرائیل علیه تاسیسات اتمی ایران و یا فروپاشی اقتصادی و آغاز ناآرامی‌های اجتماعی و بحران سیاسی تابع آن در ایران باشد.

بحران سیاسی فوق باید بتواند نقش سپاه در ساختار قدرت را به حدی تضعیف کند که نیروهای دیگری در درون نظام قادر باشند در باره آن تصمیم‌گیری کنند. از این پس پرونده اتمی نه از درون فرایند مذاکرات که از بیرون این فرایند تعیین تکلیف خواهد شد. سرنوشت مذاکرات اتمی به عوامل غیر اتمی گره خورده است. مذاکرات بی‌نتیجه می رود که به کسب نتیجه بدون مذاکرات منجر شود.