ایران یکی از کشورهایی است که در آن سطح اشتغال زنان در بازار کار، در یکی از پایینترین ردهها قرار دارد.
مشارکت زنان در بازار کار ایران، براساس آمارهای سازمان مدیریت و برنامهریزی، حدود یازده درصد و بر اساس برخی آمارهای غیر رسمی، ۱۳درصد است. درحالیکه این رقم در برخی کشورهای دیگر ازجمله کشورهای اسکاندیناوی به حدود ۸۰ درصد میرسد.
دلایل این امر میتواند به «درجه رشد اقتصادی کشور»، «میزان رشد شهرنشینی» و «فرصتهای شغلی» ایجاد شده در پیوند باشد. با اینهمه پژوهشگران جنسیت با تاکید ویژه بر ساختار پدرسالارانه خانواده، جامعه و ساختار سیاسی کشور، آن را عاملی مهم در اشتغال محدود زنان در بازار کار عنوان میکنند به گونهای که پس از چهار دهه از انقلاب اسلامی، موقعیت زنان در بازار کار همچنان هم سطح با اوج شکوفایی اشتغال زنان در دوران پهلوی دوم قرار میگیرد.
بر اساس تحقیقات صورت گرفته توسط کارشناسان در داخل و خارج از کشور، با گذشت چهار دهه پس از انقلاب ۵۷، تفاوت چشمگیری در نقش زنان در نیروی کار ایجاد نشده است. اگرچه در رشتههایی از میزان دخالت زنان کاسته شده است و در برخی زمینهها مثلاً بخشهای دولتی با افزایش نقش زنان روبهرو بودهایم؛ با اینهمه بر اساس یافتههای والنتین مقدم، پژوهشگر جامعهشناسی جنسیت در یکی از تحقیقاتش در این زمینه، سهم زنان در بازار کار به طور قابل توجهی پایینتر از میانگین جهانی است.
در تحقیق دیگری که توسط مهرداد درویشپور، جامعهشناس جنسیت انجام شده اینگونه عنوان میشود که تبعیض جنسیتی، ساختار پدرسالار در درون خانواده و ایدئولوژی زن ستیز حکومت، سه عامل اصلی عدم افزایش اشتغال زنان در سال های پس از انقلاب هستند و این در حالی است که ما در ایران شاهد تغییرات چشمگیر جمعیتی و افزایش تعداد زنان تحصیلکرده هستیم.
در چنین شرایطی این پرسش مطرح است که به رغم ادعای چهار دهه توسعه اقتصادی کشور، تحولات جمعیت شناسانه، گسترش شهرنشینی، افزایش سطح آموزش زنان و کاهش بیسوادی چگونه همچنان موقعیت زنان در بازار کار از رشد قابل توجهی برخوردار نیست؟
اشتغال ناچیز زنان، مختص سالهای اخیر نیست
به تازگی و بر اساس آمار منتشر شده از سوی اداره آمار کشور، برخی رسانهها و ازجمله ایسنا خبر دادهاند که «دست کم در طول هشت سال اخیر، تعداد شاغلان زن در ایران با کاهشی جدی مواجه بوده است».
جلوه جواهری سهم غیرقابل توجه اشتغال زنان در ایران را به کلیشههایی مرتبط میداند که زنان را یکسره «طفیلی مرد» میدانند و شایسته در خانه ماندن و مراقبت از فرزندان و نیروی کار که مردان هستند.
با اینهمه جلوه جواهری، فعال حقوق زنان بر این باور است که جمعیت نیروی شاغل در میان جمعیت فعال اقتصادی (شاغل و غیر شاغل زنان) همواره بسیار کم بوده است و این مسئله مختص سالهای اخیر نیست.
او دراین زمینه به رادیوزمانه میگوید: «راستش من با این که تاکید میشود در طول هشت سال گذشته این روند بسیار جدی شده چندان موافق نیستم. گویی دولتمردان قبل و بعد آن اساساً تغییری ماهوی در وضعیت اشتغال زنان به وجود آوردهاند که همه چیز را به حساب دولت پیشین میگذارند. واقعیت این است که بله اشتغال زنان در طول سالهای گذشته روند بدتری را طی کرده، اما اساساً پس از انقلاب و حتی پیش از آن هیچ گاه نرخ اشتغال زنان رشد چشمگیری نداشته و این تا حدود زیادی به سیاستهای یکپارچه نظام در زمینه آموزش و اشتغال زنان برمیگردد.»
این فعال حقوق زنان با اشاره به نرخ مشارکت اقتصادی جمعیت ۱۰ ساله و بیشتر در ایران میافزاید: «در سال ۶۵ یعنی پس از انقلاب، آمار اشتغال زنان نوعی کاهش را نشان می دهد. یعنی از نرخ ۱۲.۹ درصد در سال ۵۵ (که به هیچ وجه رقم قابل توجهی نیست) به ۸.۹ درصد در سال ۱۳۶۵ نزول میکند.
بعد از انقلاب خیلی از زنان تنها به دلیل حجاب و اعتراضشان به وضع موجود از کار اخراج شدند. هم چنین روند آموزش تک جنسیتی در بسیاری از رشتههای قابل عرضه در بازار کار باعث شد که زنان از فرصت دستیابی به بازار کار این رشتهها به طور کل محروم شوند. تبلیغات حاکم هم همه زنان را به سوی خانهداری و مادری و زایمانهای متعدد سوق می داد. این دوره شاید دوره سیاهی برای زنان ایران بود، اما در زمینه اشتغال واقعیت آماری این را نشان نمیدهد که بگوییم قبل از انقلاب چنان بوده و بعد چنین شده است. این افت و خیزها در اشتغال زنان (یعنی سه درصد بالا و پایین رفتن) را همواره در طول سی سال گذشته شاهد بودهایم. اما نکته ای را که باید به آن توجه کنیم نرخ اشتغال زنان در مقایسه با مردان و در کل کشور است. این نرخ همواره بسیار پایین و زیر ۲۰ درصد بوده است. شکاف جنسیتی همواره قابل توجه بوده است.»
نرخ مشارکت زنان در بازار کار ایران بر اساس آمار ارائه شده در تابستان سال جاری ۱۱.۷ درصد اعلام شد؛ رقمی که حتی با اوج شکوفایی مشارکت زنان پیش از انقلاب نیز برابری نمیکند.
جلوه جواهری سهم غیرقابل توجه اشتغال زنان در ایران را به کلیشههایی مرتبط میداند که زنان را یکسره «طفیلی مرد» میدانند و شایسته در خانه ماندن و مراقبت از فرزندان و نیروی کار که مردان هستند.
او با تاکید بر نقش کلیشههای جنسیتی در توجیه بیاهمیت جلوه دادن کار زنان میگوید: «این کلیشهها توجیهی برای حفظ وضعیت موجود است. به طور مثال هم زمان که تبلیغ میشود زنان باید در خانه بمانند و زنی که کارمند است به بهشت نمی رود، اما دریغ نمیشود که در مشاغل بسیار کم درآمد آنها را به کار بگیرند و آنجا دیگر اشتغال آنها گویا مشکلی نیست. شما اگر به برخی شغلها نگاه کنید بیشترین شاغلان آن زن هستند و اساساً هم تقریباً حقوقی دریافت نمیکنند. ازجمله مربیان مهد کودک تحت نظر بهزیستی که به صورت دولتی کار میکنند گاه ماهیانه حقوقی بسیار اندک دریافت می کنند. در آنجا اگر بخواهند زنان را به خانه بفرستند باید در مهدکودکها را تخته کنند چون هرگز مردان حاضر نمیشوند با چنان دستمزدی کار کنند یا مردان کمتری حاضر به این کار هستند. درست است که در دولت قبلی این روند رو به گسترش بوده ولی هیچ یک از سیاستهای اجرا شده ازجمله دورکاری خارج از دستور کار دولتهای قبل و بعد نبوده. به ویژه روند خصوصیسازی قبل از هرچیز زنان را نشانه گرفته و آنها را یا به نیروی ارزان و به اصطلاح در راه خدا کار کن قرار داده آن چنان که در مربیان پیش دبستانی مشاهده میکنیم، یا آنکه از بازار کار به خانهها روانه کرده است.»
پروین اردلان، فعال حقوق زنان نیز بر وجود موانع اساسی بسیار در برابر اشتغال زنان تاکید میکند و به رادیو زمانه میگوید: «اگرچه آمار اشتغال زنان در سالهای پیش از انقلاب هم بالا نبوده، اما پس از انقلاب تلاش شده این آمار پایین نگهداشته شود. این در حالی است که بحث تحصیلات عالی و دانش تخصصی در حوزههای مختلف اشتغال در ایران از اهمیت بسیاری برخوردار است، اما متاسفانه برخورداری زنان از تحصیلات عالی و دانش تخصصی هم برای بالا رفتن سهمشان در بازار کار کافی نبوده. نه اینکه تحصیلات بالای زنان عامل بازدارندهای برای اشتغال آنها شده باشد، اما زنان ایرانی حتی با تحصیلات و تخصص بالا هم نتوانستهاند سهم قابل توجهی از بازار کار را از آن خود کنند. جایی که تبعیض جنسیتی در انتخاب مشاغل وجود داشته باشد شما حتی اگر تخصص هم داشته باشی برایت تعیین میشود که این شغل زنانه است یا مردانه. خانهنشین کردن زنان، تبعیضآمیز بودن قوانین اشتغال در همه زمینهها ازجمله دستمزدها، ساختار مردسالارانهای که مرد را همچنان نانآور تلقی می کند – اگرچه در واقعیت امر چنین نیست – و مواردی دیگر ازجمله تلاشها برای محدود کردن فضای رقابت زنان در بازار کار هستند. یعنی زنان در ایران به راحتی نمیتوانند در رقابتی که برابر نیست گوی سبقت را از مردان بگیرند.»
قوانین بازدارنده یا عدم تمایل زنان به برخی رشتهها؟
وجود قوانین بازدارندهای که مانع از حضور فعال زنان در بازار کار میشود از سوی برخی از کارشناسان یکی از مهمترین عوامل کاهش سهم زنان در بازار کار کشور عنوان میشود. ازجمله این قوانین که اعتراضها و انتقادات بسیاری نیز در پی داشتند میتوان از کاهش ساعت کاری زنان شاغل و نیز بخشنامه شهرداری تهران درباره ضرورت انتخاب تمام مدیران ارشد و میانه فقط از میان کارمندان مرد نام برد.
علاوه بر این، از نظر قانونی محدودیتهایی نیز برای اشتغال زنان در برخی زمینهها از جمله کار در قهوهخانهها و کافیشاپها وجود دارد. هرچند که به گفته جلوه جواهری مهمترین قانونی که نقش عمدهای به ویژه در دورماندن زنان از عرصه اشتغال دارد، قانون ضرورت اجازه همسر برای حق اشتغال زن است.
او دراین زمینه توضیح میدهد: «من در تجربه کاری که در برخی محلات تهران داشتهام حتی یک بار هم نشده به جمعی از زنان وارد شوم و آنها نگفته باشند میخواهند کار کنند چون هم به درآمد آن احتیاج دارند، هم برای رهایی از افسردگی نیاز به حضور اجتماعی در بیرون از خانه دارند، اما همسرانشان به آنها اجازه کار در خارج از خانه نمیدهند. برخی از این زنان به کارهای کاذب روی میآوردند. برخی توضیح میدادند که به دنبال کار در منزل در روزنامهها و آگهیها گشته اند، اما کارفرما از آنها سوء استفاده کرده است. بدین ترتیب که هر بار که کار را تحویل دادهاند به بهانه این که کار خراب است دستمزد آنها پرداخته نشده. این مورد یعنی اجازه همسر نه تنها زنان بسیاری در ایران را از داشتن شغل محروم میکند، بلکه آنها را به مشاغل این چنینی سوق میدهد.»
پروین اردلان: «خانهنشین کردن زنان، تبعیضآمیز بودن قوانین اشتغال در همه زمینهها ازجمله دستمزدها، ساختار مردسالارانهای که مرد را همچنان نانآور تلقی می کند – اگرچه در واقعیت امر چنین نیست – و مواردی دیگر ازجمله تلاشها برای محدود کردن فضای رقابت زنان در بازار کار هستند. یعنی زنان در ایران به راحتی نمیتوانند در رقابتی که برابر نیست گوی سبقت را از مردان بگیرند.»
با اینهمه در توضیح و توجیه چرایی سهم غیرقابل توجه زنان در بازار کار ایران، برخی این ایده را مطرح میکنند که تمایل زنان به حضور در تعداد محدودی از رشتهها و عرصههای شغلی ازجمله دلایل کاهش تعداد شاغلان زن است.
پروین اردلان با رد چنین ادعایی، آن را توجیهی برای پاک کردن صورت مسئله یعنی «تبعیض» عنوان میکند و میگوید: «این همان مدل معروفی است که در آن تلاش میکنند عبارتهایی چون “مقصر خودت هستی” و “تو نمیتوانی” را به زن القا کنند.
در اصل این ایده میخواهد توپ را بیندازد در زمین زنان و بگوید اگر سهم زنان در بازار کار کم است به این دلیل است که خودشان نمیخواهند. واقعیت اما این است که دایره انتخاب زنان ایرانی برای اشتغال به قدری محدود و تبعیضآمیز است که نمیتوان از حق انتخاب برابر حرف زد. اینها واقعیتهای اجتماعی غیرقابل انکار هستند. در ایران از سوی مسئولان عنوان میشود که کار شبانه باید برای زنان ممنوع باشد چون زن، حرمت دارد و باید در جایی کار کند که حرمتش حفظ شود؛ و البته دهها محدودیت قانونی دیگر که عملاً دست زنان را برای انتخاب شغل میبندد. این دلیل و توجیه که گفته میشود زنان خود به انتخاب برخی رشتهها و شغلها تمایل دارند در جایی قابل طرح است که در جامعه برای همه افراد انتخاب آزادانه شغل و رشته تحصیلی وجود داشته باشد. علاوه بر این، برخی از زنان ایرانی در بخش غیررسمی اشتغال دارند که این بخش اصلاً در آمار اشتغال ثبت و دیده نمیشود. آنها در کاهش بار اقتصادی از دوش خانواده سهم دارند؛ از نظافت و فروشندگی گرفته تا برخی کارهایی که در خانه انجام میشوند.»
در بسیاری از کشورهای جهان، تبعیض جنسیتی در تحصیل و اشتغال، ممنوع است و در راستای کاهش تبعیضهای احتمالی گام برداشته میشود. با اینهمه در ایران نه تنها برای برابر ساختن شرایط تحصیل و اشتغال برای زنان و مردان تلاش نمیشود، بلکه تبعیض بارز جنسیتی در این عرصهها با عکسالعملی جز سکوت همراه نیست. از این رو گویی ورود زنان به برخی رشتههای تحصیلی و شغلی از پیش تعیین شده و هیچ قانونی از چنین وضعیت تبعیضآمیزی ممانعت به عمل نمیآورد. در چنین شرایطی برخی کارشناسان صحبت از «انتخاب» شغل را برای زنان یک شوخی قلمداد میکنند.
جلوه جواهری در همین زمینه تمایل بازار کار سرمایهداری و مردسالار و نماینده آن دولت در کانالیزه کردن اشتغال و آموزش زنان در برخی رشتهها و عرصهها را عامل اصلی پایین نگهداشته شدن اشتغال زنان میداند و با اشاره به سهمیهبندیهای جنسیتی در دانشگاه و اشتغال میگوید: «سیاست حاکم به گونهای عمل کرده که معمولاً تحصیل در رشتههای پردرآمد که بازار کار بهتر و در دسترستری دارند برای زنان با دشواری بیشتری همراه بوده است، به ویژه در دورههایی که سهمیهبندی جنسیتی اوج گرفته است. به طور مثال دانشگاه آزاد مهندسی عمران یکی از رشتههای پردرآمد را در سالهای موسوم به سازندگی که رشد ساخت و سازها را به دنبال داشت فقط به مردان عرضه میکرد. به نظر من این مسئله به هیچ وجه اتفاقی نیست. در سالهای گذشته که سهمیهبندی در رشتههایی نظیر مددکاری و قالیبافی هم رخ داد، رشتههایی که با تفکر نظام حاضر هم رشتههایی زنانه محسوب میشد، نشان داد که برای آموزش و اشتغال تنها ایدئولوژی مردانه – زنانه کردنها عمل نمی کند، بلکه هر جا توجیه مردسالاری لازم باشد به میدان میآید و گاه به کنار گذاشته میشود و در واقع خود این ایدئولوژی به زیر سئوال میرود. وگرنه هم کارهای بسیار سخت در همین کشور به زنان داده می شود با دستمزدهای بسیار ناچیز، هم اینکه کارهایی که قبلاً زنانه شمرده میشد، به دلیل آنکه بازار کاری پیدا کرده، به مردان سپرده و از زنان دریغ میشود. برای همین من فکر میکنم این ایدئولوژی کاملاً مصلحتگرایانه و به سود مردان عمل کرده و زنان خودشان نقش چندانی در سوق داده شدن به برخی مشاغل ندارند.»