در این مقاله درصددیم به حجاب اجباری پس از انقلاب ۵۷ پرداخته و مسیری را که تاکنون طی شده با هم مرور کنیم.

کمتر از یک ماه پس از انقلاب ۱۳۵۷ سخنان آیت‌الله خمینی در زمینۀ ضرورت رعایت حجاب، منجر به اعتراضاتی شد. روز بعد به مناسبت هشتم مارس، روز جهانی زن گروهی از زنان دست به تظاهرات زدند. در ماه‌های بعد قضیه مسکوت ماند و قانونی در این زمینه به تصویب نرسید؛ البته با توجه به فضای کشور و محدودیت‌هایی که در برخی مکان‌ها از جمله ادارات وجود داشت، بسیاری از زنان مجبور به پذیرش حجاب شده بودند و آن‌هایی که تن به پوشش اجباری نداده بودند در مواجهه با افرادی موسوم به گروه فشار، به تدریج ناچار به کنار آمدن با آن شدند. آیت‌الله خمینی در سخنرانی تیرماه ۱۳۵۸ بر الزام و اجبار به رعایت حجاب تأکید کرد. آخرین مقاومت‌ها در بهار ۱۳۶۱ به پایان رسید و در ۱۸ مرداد ۱۳۶۲ حجاب اجباری شد و جنبۀ قانونی پیدا کرد. 

در سه سال ابتدایی انقلاب که هنوز نه تکلیف حجاب مشخص بود و نه سینما، فیلم‌هایی ساخته شدند که بسیاری از آن‌ها هرگز اجازۀ اکران عمومی نیافتند. کارگردانان برخی از این فیلم‌ها به زعم خود جانب احتیاط را رعایت کرده و زنان را به کلی از فیلم‌هایشان حذف کردند. برای مثال در فیلم «سفیر»، ساخته فریبرز صالح هیچ زنی حتی به عنوان رهگذر هم دیده نمی‌شود. «تاریخ‌سازان»، ساخته هادی صادر و تعدادی دیگر از فیلم‌های ساخته شده در آن سال‌ها نیز وضعیت مشابهی داشتند. «خط قرمز» مسعود کیمیایی حتی با وجود حذف صحنه‌های مربوط به زنان  نیز اجازۀ نمایش نگرفت و «مرگ یزدگرد» بهرام بیضایی نیز از مشهورترین فیلم‌هایی بود که به دلایل شرعی و سیاسی برای اکران به مشکل خورد.

در ابتدای دهه شصت، دیگر کاملاً مشخص شده بود که امکان به تصویر کشیدن زنان در فیلم‌ها بدون حجاب اجباری وجود ندارد. محدودیت‌ها و حساسیت‌ها به تدریج تشدید شده بود، تا جایی که زنان حتی از پوسترهای سینمایی نیز کم‌وبیش حذف شده بودند. همچنین فضای غالب فیلم‌های این دهه با روایت‌های حادثه‌ای و حماسی از انقلاب و جنگ انباشته شده بود و جای زیادی برای حضور زنان نداشت. از این زمان به بعد زنان در فیلم‌ها حتی در خانه و نزد خویشاوندانشان نیز ملزم به پوشاندن موهای خود تصویر شدند. استفاده از مانتوهای گشاد و پرهیز از نماهای درشت از واجبات قطعی در فیلم‌های این دهه بود. پیکر زن اصولاً ابزاری وسوسه‌انگیز و گناه‌آلود شمرده می‌شد که باید از دیده‌ها پنهان شود. از زن حتی نباید نمای نزدیک گرفته می‌شد. او را می‌بایست در نماهای عمومی و همچون اشیای صحنه به تصویر ‌کشید. در واقع از این زمان به بعد بود که رعایت حجاب اجباری در فیلم‌ها -با وجود گلایه‌های فراوان و محدودیت‌های بسیاری که به وجود می‌آورد- بدل به رویه‌ای پذیرفته‌شده در سینمای ایران شد.

 از دهه هفتاد به بعد شمار زنان و دختران مانتوپوش در فیلم‌ها بیشتر شد. از نیمۀ دوم این دهه بود که با تغییراتی که در نوع پوشش زنان در جامعه به وجود آمد حجاب زنان در فیلم‌ها نیز اندک دگرگونی‌ای پیدا کرد و طره‌هایی از موهای زنان به تدریج از زیر روسری‌ها بیرون افتاد.

 با این حال در تمام این سال‌ها معیارهای حجاب زنان در تله‌فیلم‌ها، تله‌تئاترها و سریال‌های تلویزیونی با سینما و نمایش خانگی متفاوت بوده و زنان در تلویزیون کماکان ملزم به رعایت تمام‌و‌کمال و سفت‌وسخت حجاب اجباری بوده‌اند، چیزی که مصداق حکایت یک بام و دو هواست.

Ad placeholder

سرهای تراشیده، موهای مصنوعی، پرهیز از تصویرکردن زن در اندرونی

اجباری بودن حجاب، فیلم‌سازان ایرانی را در این سال‌ها واداشت تا هر کدام به نوبۀ خود در جهت چاره‌سازی و رفع تناقض‌ها در زمینۀ پوشش زنان بربیایند. عباس کیارستمی برای دور زدن این معضل، در بیشتر فیلم‌هایش شهر را رها می‌کند و به سراغ روستا می‌رود. کیارستمی این زن‌ها را در محلۀ یا حیاط خانه به تصویر می‌کشد و وارد خلوت و اندرون نمی‌شود. در فیلم‌های شهری نیز معمولاً زن‌ها را خارج از خانه نشان می‌دهد. در فیلم «ده»، یکی از کسانی که سوار ماشین می‌شود، زنی است که سر خود را تراشیده و به تشویق شخصیت اصلی فیلم، روسری از سر بر می‌دارد و سر خود را نمایان می‌کند. این ‌صحنه‌ای از سوی وزارت ارشاد دلیل توقیف فیلم عنوان شده بود.

 بسیاری از کارگردانان تلاش کردند برای پرهیز از نشان دادن حجاب در خانه، فیلم‌نامه را تغییر دهند یا نما را طوری قطع کنند که بینندگان تلویحاً به برهنه بودن موهای زنان در خانه پی ‌ببرند بی‌آنکه نیاز به نمایش آن باشد. برای مثال، رخشان بنی‌اعتماد در فیلم بانوی اردیبهشت در نمایی مینو فرشچی را نشان می‌دهد که وارد اتاق خوابش می‌شود.  او در حال برداشتن مقنعه‌اش است که نما قطع می‌شود.

شیوۀ دیگر، نمایش محافظه‌کارانۀ پرهیب زنان با موهای باز از پشت پرده یا نمایش سایۀ آن‌ها بر دیوار بوده است. در «زیر پوست شهر»، طوبی (با بازی گلاب آدینه) موهایش را روی چراغ خوراک‌پزی خشک می‌کند و دوربین سایۀ موهایش را بر دیوار به ما نمایش می‌دهد، در فیلم «عصبانی نیستم» سایۀ ستاره (با بازی باران کوثری) را بر دیوار می‌بینیم که با موهای باز، نوید (با بازی نوید محمدزاده) را می‌بوسد.

همانطور که بالاتر اشاره شد یکی دیگر از ترفندها برای دور زدن حجاب و به بازی گرفتن آن، تراشیدن موهای سر بازیگران زن بوده است. این ترفند اولین بار در فیلم «سرب» (۱۳۶۷) به کار گرفته شد و موهای فریماه فرجامی روبه‌روی دوربینِ مسعود کیمیایی به بهانۀ شیوع تیفوس در زمان جنگ جهانی دوم تراشیده شد. بهانۀ بسیاری از این سرتراشی‌های سینمایی، بیماری و بهداشت یا شیمی‌درمانی بوده است؛ از جمله سرتراشیده لیلا حاتمی در «هر شب تنهایی»، بهناز جعفری و مانیا اکبری در «۴+۱۰»، هانیه توسلی در «بن‌بست وثوق»، خاطره حاتمی در «قرنطینه» و سمیرا حسن‌پور در «سه کام حبس».

گاهی بی‌مویی سر زنان فیلم (همراه با مردپوشی) تلاشی است برای نشان دادن جنبه‌های مردانه و پنهان کردن هویت زنانۀ آن‌ها. نقش‌ نیلوفر خوش‌خلق در «بوی بهشت»، آلتینای قلیچ‌تقانی در «دختران خورشید» و آزاده زارعی در «آمین خواهم گفت» از این دسته‌اند. مو تراشیدن زهرا داودنژاد در «بچه‌های بد»، رویا نونهالی در «زندان زنان»، فرشته حسینی در «دستۀ دختران» و گلشیفته فراهانی در «درخت گلابی» نیز قرار است جلوه‌ای از اعتراض، سرکشی و جسارت را نشان دهد. گاهی فیلم به ما می‌گوید که شخصیت‌های زن موهای خود را تراشیده‌اند تا در جامعۀ خشن و مردانۀ پیرامونشان امنیت بیشتری داشته باشند؛ مثل نقش رویا تیموریان در «شیفتگی» و پانته‌آ بهرام در «شنای پروانه». گاهی می‌خواهند برای نبردی مهیا شوند، مثل نقش لیلا حاتمی در فیلم  «قاتل و وحشی»، فیلمی که به دلیل پیدا بودن گوش‌های حاتمی توقیف ‌شد. در «آینه‌های روبه‌رو» -از معدود فیلم‌هایی که به مصائب یک ترنس در ایران پرداخته است- ادی (شایسته ایرانی) موهایش را می‌تراشد تا به هویت واقعی‌اش نزدیک شود.

برخی از کارگردانان برای شکستن قالب رسمی حجاب زنان در فیلم‌هایشان، از بازیگران زن خارجی استفاده کرده‌اند، چرا که طبق فتواها، بی‌حجابی زنان غیرمسلمان در فیلم‌ها بلامانع است. از میان فیلم‌های این‌چنینی می‌توان به «کتاب قانون» (مازیار میری)، «من سالوادور نیستم» (منوچهر هادی)، «سلام بمبئی» (قربان محمدپور) و «استرداد» (علی غفاری) اشاره کرد.

یکی دیگر از ترفندهایی که فیلمسازان ایرانی به ناچار به آن متوسل شده‌اند استفاده از موی مصنوعی است که طبق یک فتوا کاربردش برای زنان مجاز اعلام شده است. در دو دهۀ اخیر استفاده از کلاه‌گیس در سینمای ایران رواج یافته و حتی پایش به سریال‌های تاریخی تلویزیون نیز باز شده؛ سریال «یوسف پیامبر»، نمونۀ استفاده از کلاه‌گیس برای شخصیت‌های زن است، البته کلاه‌گیس‌هایی که مشخصاً مصنوعی و تا حدودی مضحک بودند و با حالت طبیعی مو فاصلۀ زیادی داشتند. در بسیاری از مواردی که زنان با کلاه‌گیس بر پردۀ سینما ظاهر شده‌اند برای اثبات واقعی نبودن موها، به‌ناچار در جایی از فیلم کلاه‌گیس را از سر برداشته‌اند و نشان داده‌اند که زیر آن روسری بر سر دارند؛ چرا که این تنها راه گرفتن پروانه نمایش بوده است. برای نمونه می‌توان به نقش سمیرا حسن‌پور در فیلم «سه کام حبس» یا فاطمه معتمدآریا در «ناصرالدین‌شاه، آکتور سینما» اشاره کرد.

 در نوشتار ابتدایی فیلم «آب‌نبات‌ چوبی» به اطلاع مخاطب می‌رسد که دو تن از شخصیت‌های زن فیلم از کلاه‌گیس استفاده کرده‌اند. این فیلم بدون هیچ مشکلی اکران شده است. اما قضیه در مورد فیلم کاناپۀ کیانوش عیاری بغرنج‌تر می‌شود. عیاری در کاناپه بر سر تراشیدۀ بازیگران زن کلاه‌گیس گذاشته و آن‌ها را در خانه با موهای برهنه به تصویر کشیده است. این کار به مذاق ناظران خوش نیامده و مجوز نمایش به فیلم داده نشده است. از منظر آن‌ها این فیلم شکل و شمایل فیلمی که در جمهوری اسلامی ساخته می‌شود را ندارد. 

در پایان، به فیلم‌هایی‌ اشاره می‌کنیم که در آن‌ها زنان بدون حجاب اجباری به تصویر کشیده شده‌اند، فیلم‌هایی که بی‌شک سرآغاز حرکتی ادامه‌دار خواهند بود. در فیلم اکران‌نشدۀ «قصیدۀ گاو سفید» ساختۀ بهتاش صناعی‌ها و مریم مقدم، که به نقد مسئلۀ قصاص و سیستم قضایی جمهوری اسلامی می‌پردازد شخصیت اصلی داستان، مینا (با بازی مریم مقدم) را پیش از آن‌که برای آغاز رابطه‌ای عاشقانه نزد رضا برود با موهای باز می‌بینیم. در «کیک محبوب من»، فیلم دیگری به کارگردانی این دو تن، که در بخش مسابقۀ جشنوارۀ برلین نیز به نمایش درآمده بازیگران زن بدون حجاب اجباری به ایفای نقش پرداخته‌اند. فیلم «من، مریم، بچه‌ها و ۲۶ نفر دیگر» (۱۴۰۲) به کارگردانی فرشاد هاشمی نیز به همین شیوۀ فیلمبرداری شده و بدون مجوزِ ساخت در ایران به شکل زیرزمینی تولید شده‌ است. این فیلم در تلاش است دوگانگی‌ای را که زنان ایرانی در رابطه با حجاب با آن رو‌به‌رو هستند به تصویر بکشد. فیلم «منطقۀ بحرانی» (۱۴۰۲) به کارگردانی علی احمدزاده نیز از دیگر فیلم‌هایی است که به همین ترتیب از تن دادن به سانسور اجباری جمهوری اسلامی سر باز زده است.

Ad placeholder

 تجربه تاریخی نشان داده است قواعدی که توسط وجدان جمعی جامعه پذیرش نشده و با ارزش‌های عمومی مستقر در جامعه هم‌خوان نباشند در نهایت پس زده خواهند شد، هر چند که حاکمیت بتواند به ضرب زور چند صباحی مردم را به اجرای آن وادار کند. در همین راستا کارگردان‌هایی همچون اصغر فرهادی عنوان کرده‌اند که دیگر در فیلم‌هایشان موهای زنان را نخواهند پوشاند و بسیاری از زنان بازیگر با انتشار عکس‌های بدون حجاب اجباری یا حضور در مراسم عمومی با پوشش اختیاری، اعتراض خود را به این قانون بربرانه نشان داده‌اند. بسیاری از سینماگران ایرانی در طول بیش از چهار دهه،  همگام با مردم با وجود همۀ نظارت‌ها، شعارها، تنبیه‌‌ها و توصیه‌ها ممیزی‌های جزم‌اندیشانه را به‌تدریج نرم‌تر کرده و به مبارزه‌ای طولانی و تقابلی دائمی با اجبار حجاب پرداخته‌اند، تا جایی که برخی از آن‌ها هم‌اینک توانسته‌اند خط قرمزهای رسمی را درهم‌شکسته و محدودیت‌ها را پشت سر بگذارند و به آنچه در بطن جامعه می‌گذرد نزدیک‌تر‌ شوند.