سازمان تبلیغات اسلامی، انتشارات خوارزمی را که یکی از بهترین، معروفترین و باسابقهترین مؤسسات انتشاراتی ایران بود مصادره کرد. به این ترتیب، با گذشت بیش از ۳۸ سال از استقرار نظام اسلامی در ایران، نهضت مصادره اموال شهروندان به سود حاکمان ادامه یابد.
خبرگزاری مهر گزارش داده است که دادگاه تجدید نظر رأی خود را اعلام کرده است: سازمان تبلیغات اسلامی به عنوان سهامدار اصلی خوارزمی معرفی شد.
انتشارات خوارزمی، از سال ۱۳۴۷ تاکنون، با انتشار بیش از ۵۰۰ جلد کتاب در حوزههای مختلف از جمله فلسفه، ادبیات کلاسیک، ادبیات جهان، سفرنامه، فرهنگنویسی، اقتصاد و… نام خود را به عنوان ناشر آثار برجسته و مهم در میان کتابخوانان ایرانی تثبیت کرده است.
به همین دلیل، مصادره این مؤسسه انتشاراتی، نه تنها از جنبه چنگاندازی بیمحابای نظام اسلامی به اموال شهروندان، بلکه به دلیل پیامدهای فرهنگی منفیاش نیز اهمیت دارد چرا که با چنین اقدامی، یکی دیگر از ناشران آثار خوب و برگزیده حذف خواهد شد.
ظاهراً رییس سازمان تبلیغات اسلامی چنان از حکم دادگاه مطمئن بود، که سال گذشته، پیش از برگزاری دادگاه، تکلیف آینده این مؤسسه انتشاراتی را روشن کرد و گفت: «اگر آنجا معروف به روشنفکری است ما حتماً با نگاه به انقلاب اسلامی انتشارات خوارزمی را اداره خواهیم کرد.» یعنی سازمان تبلیغات اسلامی همان کاری را خواهد کرد که پیش از این با انتشارات امیرکبیر کرده بود.
رییس سازمان تبلیغات اسلامی را رهبر نظام اسلامی منصوب میکند. این سازمان، بخشی از امپراتوری مالی است که زیر نظر علی خامنهای است. اکنون دستگاه قضایی که رییس آن نیز منصوب رهبر است، باید در پروندهای که یک سوی آن یک نهاد دیگر وابسته به نظام است حکم دهد.
در حالی که از مدتها پیش رییس سازمان تبلیغات اسلامی از «تثبیت حقوقی و قضایی» سهام این سازمان سخن میگفت، مدیر انتشارات خوارزمی اما چارهای جز صبر و چشم امید دوختن به حکم دادگاه پیش روی خود نمیدید و به همین دلیل به خبرگزاری فارس تنها گفته بود: «باید صبر کنیم تا نتیجه دادگاه مشخص شود و هر گونه نظر دادن درباره این موضوع قانونی نیست، وقتی هنوز دادگاه حکم صادر نکرده راجع به هیچ موضوعی نمیتوان نظر داد.»
چرا خوارزمی، چرا حالا؟
پرونده مصادره انتشارات خوارزمی به پرونده مصادره یک بنگاه انتشاراتی بزرگ دیگر، یعنی انتشارات امیرکبیر، گره خورده است.
عبدالرحیم جعفری، مؤسس انتشارات امیرکبیر در زندگینامه خود، پس از شرح اقداماتی که در حوزه نشر کتاب انجام داده، نوشته است: «در بهمن ۱۳۵۸ به دادسرای انقلاب احضار و محاکمه شدم. پس از آزادی از زندان و چهار سال بلاتکلیفی و سرگردانی مؤسسهای که با خون دل بسیار به وجود آورده بودم، مصادره و به سازمان تبلیغات اسلامی که ارتباطی با احکام صادره علیه من نداشت واگذار گردید.»
آقای جعفری نوشته: «با اینکه احکام صادره علیه من به واسطه بیاساس بودن و کذب تمامی اتهامات وارده هیچ مبنا و مستندی نداشت و از طرف دادگاه عالی انقلاب و دادستانی انتظامی قضات و دادسرای دیوان عالی کشور و قضات شورای عالی قضایی بیاعتبار و خلاف قانون و شرع مقدس و خلاف قانون اساسی تشخیص داده شده و غیرقانونی بودن آن را اعلام کردند، با همه اقدامات و زحماتی که کشیدم به واسطه عدم ضوابط و حاکمیت روابط تا امروز موفقیتی در استرداد تشکیلاتم بهدست نیاوردهام.»
انتشارات خوارزمی که در سال ۱۳۴۷ تأسیس شده بود، در سال ۱۳۵۲ به دلیل اختلافات و مشکلات مالی در آستانه تعطیلی قرار گرفت، اما عبدالرحیم جعفری، پادرمیانی کرد و به اختلافات پایان داد و همزمان، سهام زیادی از انتشارات خوارزمی را خرید و به این ترتیب، این مؤسسه توانست به فعالیتهای خود ادامه دهد.
ادعای سازمان تبلیغات اسلامی مبنی بر داشتن اکثریت سهام انتشارات خوارزمی در واقع به معنای آن است که این سازمان که ریاستش را در سال ۱۳۶۲ احمد جنتی، دبیر فعلی شورای نگهبان بر عهده داشت، نه فقط مؤسسه انتشاراتی امیرکبیر، بلکه اموال شخص عبدالرحیم جعفری را مصادره کرده است.
مهدی خاموشی، رییس فعلی سازمان تبلیغات اسلامی البته اشارهای به این سوابق نمیکند و در اظهاراتی که با روایت صاحبان انتشارات امیرکبیر و خوارزمی در تضاد کامل قرار دارد، گفته بود: «بحث مصادره مطرح نیست، ما سهامدارانی بودیم مثل اینکه عدهای افزایش سرمایه بدهند، سهامی کاهش یافته و سهامی افزایش مییابد.»
او حتی سال گذشته به این سؤال خبرنگار خبرگزاری فارس جواب نمیداد که آیا شما سهام دیگران و از جمله وارثان علیرضا حیدری را خریدهاید. بلکه مصادره انقلابی را «خریداری» خواند و گفت: «خیر، قبلاً خریداری شده بوده، اما در درج در اسناد رسمی دچار مشکل شده بوده است. الان برای محاکم اثبات شده است که سازمان دارای تعداد مشخصی سهام است که پس از ابلاغ رأی، ما اقدامات لازم را انجام خواهیم داد.»
ترجمه درست حرفهای مهدی خاموشی این میشود که چون عبدالرحیم جعفری در سال ۵۲ تعداد قابل توجهی از سهام انتشارات خوارزمی را خریده بوده، و چون ده سال بعد به یمن و به برکت انقلاب اسلامی، انتشارات امیرکبیر مصادره انقلابی شده، پس انتشارات خوارزمی هم مال سازمان تبلیغات اسلامی، نظام اسلامی و ولی فقیه است.
مصادره، سنت نظام اسلامی
نظام اسلامی، در بسیاری از شئون خود بر مصادره استوار است: از مصادره اموال و اشخاص گرفته تا مفاهیم. تصرف اموال دیگران، نقض حق مالکیت و حقوق شهروندی، قلب و مسخ مفاهیم و اصول همه و همه البته با استناد به قوانین شریعت نه تنها حلال، بلکه واجب و نوعی جهاد قلمداد شدهاند.
حتی ساختمان کنونی بیت رهبری، از این قاعده مستثنی نیست. این ساختمان که به یکی از خانوادههای شاهزادگان قاجار تعلق داشت به قیمتی اندک و علی رغم میل صاحبان خریداری و به سخن درستتر تصرف شد.
بنیادها و بنگاههای عظیم اقتصادی، مانند بنیاد مستضعفان و جانبازان، ستاد اجرایی فرمان حضرت امام و… جملگی با مصادره اموال، کارخانهها، شرکتها، خانهها، زمینها و… شکل گرفتند. همه این بنگاهها زیر نظر ولی فقیه هستند و از انواع و اقسام مزایا، از جمله معافیت مالیاتی، عدم ارایه گزارشهای شفاف مالی، داشتن حق انحصاری فعالیت در حوزههای متعدد و… برخوردارند.
خبرگزاری رویترز، سال گذشته در گزارشی، تنها میزان داراییهای «ستاد اجرایی فرمان حضرت امام» را بالغ بر ۹۵ میلیارد دلار تخمین زد. اینکه چه ثروتی در این بنگاهها به این شیوه جمع شده، از حوزه تخیل و تصور بسیاری از شهروندان به کلی بیرون است.
پیامدهای فاجعهبار مصادرههای فرهنگی
مصادره انتشارات خوارزمی، در دهه چهارم استقرار نظام اسلامی میتواند نمونهای زنده و سندی گویا برای نسل جوانی باشد که از مصادره انقلاب، نظام جمهوری پس از سقوط نظام سلطنتی و سپس اموال شهروندان از سوی حاکمان کنونی خاطره مستقیمی ندارد.
مسأله فقط این نیست که نظام اسلامی، پس از ۳۷ سال همچنان مانند حکومت قوم یا کشوری بیگانه که سرزمینی را تصرف کرده، هر آنچه را میبیند و میخواهد با اسامی و روشهای گوناگون از آن خود میکند، بلکه آنجا که پای مصادره و تصاحب غیرقانونی مؤسسات انتشاراتی و فرهنگی، مانند روزنامههای کیهان و اطلاعات و انتشارات امیرکبیر به میان میآید، به روشنی دیده میشود که این اقدام چه پیامدهای فرهنگی زیانبار غیرقابل تصوری را نیز به جامعه تحمیل کرده است.
نگاهی به سرگذشت روزنامههای کیهان و انتشارات امیرکبیر به خوبی میتواند از همین حالا تصویر آینده انتشارات خوارزمی را پیش روی ما بگذارد و برای کتابخوانان، «اداره انتشارات با نگاه به انقلاب اسلامی» را معنی کند.
به این ترتیب، از هماکنون روشن است که با مصادره تمام و کمال انتشارات خوارزمی، چه سرنوشتی پیش روی ناشری است که در کارنامه فعالیت ۴۷ سالهاش ناشر بیش از ۵۰۰ کتاب از این دست بوده است: جامعه باز و دشمنان آن (کارل پوپر)، آرمانشهر (تامس مور)، آزادی و قدرت و قانون (هربرت مارکوزه)، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر (حمید عنایت)، جنایت و مکافات (داستایوسکی)، خاطرات بولیوی (ارنستو چه گوارا)، آنتونیو گرامشی، تاریخ طبیعی دین (دیوید هیوم)، خدایگان و بنده (هگل)، دوره آثار فلوطین، قدرت (برتراند راسل)، آشنایی با فلسفه غرب (مگی بریان)، پیرمرد و دریا (ارنست همینگوی) و…
در واقع، ساز و کار مصادره همراه و ملازم مکانیسم حذف و سانسور است. از یک سو، غیرخودی و دیگری و اندیشه او حذف میشود و از سوی دیگر، میدان به تمامی در اختیار خودیها قرار میگیرد. اما شگفتا که با این همه، ایران امروز در دورترین فاصله از آموزههای نظام اسلامی است، هرچند البته با دادن هزینههای گزاف و محروم ماندن از گنجینههایی که به طور طبیعی باید به ارث میبرد و از آنها میآموخت.
پیامدهای یک مصادره فرهنگی
[tabby title=”انتشارات امیرکبیر پیش از مصادره”]
نمونههایی از نزدیک به ۲ هزار عنوان کتاب منتشر شده در انتشارات امیرکبیر تا قبل از مصادره:
مجموعه آثار افلاطون، روح القوانین (مونتسکیو)، تفکرات تنهایی (ژان ژاک روسو)، لودویگ فوئرباخ و پایان فلسفه کلاسیک آلمان (فریدریش انگلس)، زمان و اراده ازاد (هانری برگسون)، چنین گفت زرتشت نیچه- ترجمه حمید نیرنوری)، بتهای ذهنی و خاطره ازلی (داریوش شایگان)، انسان و سمبولهایش (کارل گوستاو یونگ)، مجموعهای از آثار عبدالحسین زرینکوب، سیری در اندیشه سیاسی عرب (حمید عنایت)، جنگ شکر در کوبا (ژان پل سارتر)، خداوندان اندیشه سیاسی (مایکل فاستر)، اقتصاد سیاسی توسعهنیافتگی و رشد (پل باران و…)، مبانی جامعهشناسی (هانری ماندراس)، تاریخ اجتماعی ایران (مرتضی راوندی)، لغات و امثال فارسی (علی اکبر دهخدا)، فرهنگ فارسی عمید، فرهنگ فارسی (محمد معین)، برهان قاطع، فرهنگ کامل انگلیسی فارسی (عباس آریانپور کاشانی)، هنر تئاتر (عبدالحسین نوشین) نقاشی نوین (احسان یارشاطر)، تاریخ ادبی ایران (ادوارد براون)، تاریخ ادبیات در ایران (ذبیح الله صفا)، تاریخ زبان فارسی (پرویز ناتل خانلری)، سری کتابهای شاهکارهای ادبیات فارسی، کمدی الهی (دانته)، صد سال تنهای (گابریل گارسیا مارکز) نمایشنامهها و سفرنامههایی از غلامحسین ساعدی، مجموعهای آثار نیما یوشیج، مجموعه آثار صادق هدایت و….
[tabby title=”انتشارات امیرکبیر پس از مصادره”]
نمونههایی از کتابهای منتشر شده در انتشارات امیرکبیر پس از مصادره:
رساله اجوبه الاستفتائات: ترجمه فارسی (سید علی خامنهای)، «در وادی محبت»: مجموعه بیانات مقام معظم رهبری به مناسبت روز زن و میلاد حضرت زهرا (س)، شهید دستغیب لاله محراب، انتخاب همسر (ابراهیم امینی)، راهنمای زائرین در آداب زیارت عتبات عالیات عراق (احمد سامعی)، دعای عرفه امام حسین، فاطمه زهرا علیه االسلام: فرشته زمینی (روحالله حسینیان)، ساختار هندسی سورههای قرآن: پیشدرآمدی بر روشهای نوین ترجمه و تفسیر قرآن کریم (محمد خامهگر)، چهل حدیث حج (جواد محدثی)، چهل جلوه از ولایت در عاشورا (اسماعیل منصوری لاریجانی)، سیره تحلیلی پیامبر اعظم (سید ابراهیم سیدعلوی)، سری جامع الاحادیث، توبه، دعا، شکر، صبر و… (علیرضا برازش)، خداوند کیست؟ مرجع کامل خداشناسی بر مبنای قرآن کریم (محمد رضا میرزا امینی)، گزارش مستند از کربلا و حوادث پس از کربلا (محمد محمدیان)، سری زندگی حضرت محمد، حضرت فاطمه، امام هادی و… (حسین مظفر) و…
[tabbyending]
الان اصطلاح “ملاخور شدن” در مورد اموال این آقا دقیقا صدق می کند
سعید / 09 September 2014
لیست کتابهای منتشر شده در انتشارات امیرکبیر پس از مصادره را خوندم.واقعا کسی پیدا میشه این خزئبلات رو بخون.
ضمنا باید بگم تصرف یا عدم تسرف این انتشاراتی ها برای چاپ کتاب فرقی نمیکنه چون دستگاه سانسور ملاها اجازه انتشار کتابهای بدربخور رو هرگز نمیدن.
روزبه / 19 June 2015
طهماسبي، دارنده مدال برنز جهان و طلاي آسيا اولين ورزشکاري از ايران بود که پنج سال پيش، به دليل اوضاع بد مالي و حمايتنشدن از سوی فدراسيون کشتي وقت، تغيير تابعيت داد و به آذربايجان رفت. سرمربيگري تيمملي کشتي فرنگي آذربايجان نيز بر عهده جمشيد خيرآبادي است. کسي که پيشازاین دستيار محمد بنا، پرافتخارترين سرمربي تيم ملي کشتي فرنگي ايران، بود که بعد از المپيک 2012 لندن، هدايت اين تيم را با دستمزد بسيار بالا پذيرفت.
مسعود هاشمزاده، سامان طهماسبي، امير علياکبري، صباح شريعتي در تيمملي کشتي فرنگي، احمد محمدي، سينا بهرامي، ميلاد بيگي، سهيلا سياحي و… در تيم ملي تکواندو، نمونههاي روشني از ورزشکاران ملي پوش ايران بودند که در چند سال اخير بار سفر را بستهاند و به آذربايجان مهاجرت کردهاند. اما تکواندو و کشتي، اولين رشتهها در ايران نيستند که ورزشکاران مليپوش و عنواندار آن، به خارج از کشور مهاجرت ميکنند. جودو، شمشيربازي، قايقراني، نجاتغريق، کاراته و شطرنج، ازجمله رشتههايي بودهاند که ورزشکاران شناختهشده آن در پنجسال اخير از ايران رفتهاند و تابعيت کشورهاي اروپايي را گرفتهاند. کوچ ورزشکاران به ساير کشورها، از مهمترين معضلاتي است که ورزش ايران با آن روبهرو بوده و تاکنون راهکاري از سوي مسئولان مربوطه براي مقابله با آن انديشيده نشده است.
neda / 21 June 2015