لاپوشانی در مورد مسائل جنسی در ایران سابقهای طولانی دارد. در آخرین نمونه، پنجم تیرماه ۹۳، رئیس کارگروه پیشگیری از طلاق و آسیبهای تحکیم و تعالی خانواده قوه قضائیه گفت: «بر اساس تحقیق ملی انجام شده پنج علل اصلی درخواست طلاق از بین ۳۶ علت بر طبق پروندههای مختومه، “اعتیاد به مواد مخدر، دخالت اطرافیان، ضرب و شتم، تنفر و بیعلاقگی و سوء ظن به همسر” گزارش شدهاند.»
او درآمد ناکافی برای اداره زندگی، بیماریها و اختلالات روانی همسر، عدم تمکین، خشونت روانی، ازدواج تحمیلی، بیکاری همسر، اختلافات فرهنگی، ازدواج مجدد مرد، ارتباطات نامشروع همسر، تفاوت سنی، و «انحرافات جنسی یکی از زوجها و اختلالات جنسی» را از «دیگر علل درخواست طلاق در ایران» دانست.
فقط یک ماه بعد، کاظم فروتن، رئیس کنگره خانواده و سلامت جنسی ایران گفت: «ریشه حدود ۵۰ درصد طلاقها در کشور، در مسائل و مشکلات جنسی است.»
به گفته وی، «نتیجه بررسی پروندههای دادگاه خانواده نشان میدهد که حدود ۵۰ درصد طلاقها در ایران، ریشه در مسائل و مشکلات جنسی دارند و بر اساس آمارهای موجود، در حال حاضر از هر چهار طلاق، دو مورد آن به خاطر مشکلات جنسی است».
در دهه هشتاد نیز نتایج تحقیقی نشان میداد که مسائل جنسی، ریشه هشتاد درصد طلاقها در ایران هستند.
حال این پرسش مطرح است: «مسائل و مشکلات جنسی» که رئیس کنگره خانواده و سلامت جنسی آن را دلیل ۵۰ درصد طلاقها دانسته است، دقیقاً به چه چیزی اشاره میکند؟ آیا «مسائل و مشکلات جنسی» اجتناب ناپذیر هستند یا میتوان با آموزش، جلوی آنها را گرفت؟
منافع فردی و رضایت جنسی
نتایج تحقیقی در آمریکا در میان زوجهای جدا شده، نشان میدهد که مردان، «سکس» را عامل اصلی طلاق میدانند. در سال ۲۰۰۸ نیز پژوهشی در انگلیس نشان داد «سکس»، عامل ۴۳ درصد طلاقهاست.
پرستو رحمانی، جامعهشناس: «رضایت فردی در ازدواج، مهمترین عامل برای ادامه زندگی مشترک است. از نظر تاریخی، در دورههایی این که فرد شخصاً چقدر از رابطه جنسی راضی است، نقش خیلی کمی در حفظ خانواده داشته و حفظ خانوادهها دلایلی مثل بقا یا اقتصاد داشته است.»
به نظر نمیرسد در ایران پژوهشی گسترده در این زمینه انجام شده باشد که مشکلات جنسیای که در تصمیم افراد به گرفتن طلاق نقش دارند، دقیقاً چه چیزی هستند یا دست کم، بعید است نتایج چنین پژوهشی در اختیار عموم قرار داده شود.
در چنین شرایطی چگونه میتوان گفت منظور از مشکلات جنسی بین زن و شوهر، نبود رضایت جنسی است؟
محسن مالجو، جامعهشناس، معتقد است: «در جامعهشناسی نظریههای وجود دارد با نام نظریه ناسازگاری جنسی. رکن اصلی این نظریه این است که موفقیت جنسی به ازدواجی موفق و پایدار منجر میشود و شکست جنسی به طلاق میانجامد. یعنی در میان همه مشکلات خانوادگی که به طلاق میانجامد عدم موفقیت جنسی است که بر دیگر عوامل تقدم دارد. اگر زن و شوهر از رابطه جنسی خود رضایت داشته باشند احتمالأ از بسیاری از بحثها و اختلاف نظرها با سهولت بیشتری میگذرند و آرامش بیشتری خواهند داشت. در واقع غرولند درباره نارضایتی جنسی خودش را نه به شکلی مستقیم، بلکه در میان مسائل ساده زندگی نشان میدهد که در نهایت میتواند باعث طلاق شود.»
رضایت جنسی، یکی از مهمترین و اصلیترین عوامل پایداری زندگی مشترک است. هرچقدر رابطه جنسی زن و مرد، با انتظار و توقع آنها از رابطه جنسی مطابقت بیشتری داشته باشد، سطح رضایت جنسی بالاتر میرود.
صمیمیت جنسی و صمیمیت عاطفی، تاثیری متقابل بر هم دارند و رابطه جنسی، بخشی از درک متقابل زن و مرد را شکل میدهد. عدم رضایت جنسی بین زن و مرد، معمولاً به مشکلات بیشتری از جمله خشونت، حسادت، شک و … میانجامد.
پرستو رحمانی جامعه شناس، به شروع دوران جدیدی در تلقی از خانواده اشاره میکند: «رضایت فردی در ازدواج، مهمترین عامل برای ادامه زندگی مشترک است. از نظر تاریخی، در دورههایی این که فرد شخصاً چقدر از رابطه جنسی راضی است، نقش خیلی کمی در حفظ خانواده داشته و حفظ خانوادهها دلایلی مثل بقا یا اقتصاد داشته است. یعنی مثلا مادربزرگهای ما فکر نمیکردند که من از شوهرم چقدر رضایت جنسی و عاطفی دارم که حالا ببینم طلاق بگیرم یا نگیرم.»
هرچند واقعیت نارضایتی جنسی همواره وجود داشته، اما مفهوم «رضایت جنسی» مفهومی متاخرتر است. نارضایتی جنسی و تاثیر منفی آن بر زندگی مشترک، در گذشته هم وجود داشته، اما به دلایل مختلف، نمود کمتری داشته است. از یک طرف فقدان آگاهی باعث میشد فرد تصور دقیقی از رضایت جنسی نداشته باشد. حال آگاهی رسانی در مورد انتخابهای جنسی، سلامت جنسی و سکس موجب شده بسیاری از انسانهای امروزی نسبت به بدن خود و روشهای لذت جویی آگاهی بیشتری داشته باشند. به طوری که امروزه از ارگاسم به عنوان حق شخصی زنان یاد می شود.
از طرف دیگر، در جامعه ایران تا چندی پیش، فقط منافع جمعی مهم بود و حفظ خانواده و وفاداری مهمتر از منافع و به خصوص لذتهای فردی بود. حال در این مرزهای اجتماعی تغییر و تحولاتی صورت گرفته است.
گفتوگوی ناممکن
از نظر جسمی، مشکلات جنسی عمده بین زن و مرد، زودانزالی مرد، دیرارضایی دیر یا عدم ارضای جنسی زن، رفتار خشونتآمیز مرد، سردمزاجی یکی از طرفین، خستگی جنسی و فقدان جذابیت یکی برای دیگری هستند. همچنین تنبلی و خستگی جنسی، فقدان اعتماد به نفس نسبت به بدن، میل جنسی متفاوت در زن و مرد و اختلال در تحریکپذیری روانی نیز از مشکلات و اختلالهای اصلی جنسی هستند.
در ایران، آموزش جنسی هیچ جایگاهی نه در آموزش رسمی در مدارس و دانشگاهها، و نه در آموزش عمومی از طریق رسانهها ندارد. آموزش جنسی در دانشگاهها، محدود به دو واحد «تنظیم جمعیت و خانواده» بود.
مشکلات جسمی زن یا مرد یا هر دو، ازجمله دیابت، چاقی، بیماریهای قلبی، فشار خون، اماس و همچنین بیماریهای روانی مانند افسردگی و اسکیزوفرنی نیز میتوانند باعث انواع مشکلات جنسی بین زن و مرد شوند.
ناتوانی جنسی و زود انزالی در مردان و بیمیلی جنسی در زنان از بقیه شایعتر است.
آیا مشکلات جنسی راه حلی ندارند؟ آیا راهی برای افزایش سطح رضایت جنسی وجود ندارد؟
پرستو رحمانی، «ناهمخوانی جنسی» را تعریف خوبی را برای مشکلات جنسی بین زن و مرد میداند و میگوید: «بخشی از همخوانی جنسی، شاید به مسائلی مانند همجنسگرا بودن یکی از طرفین برگردد که طبیعتاً قابل حل نیست، اما در مجموع، به تعداد آدمهای روی زمین، درک لذت جنسی متفاوت است. این که درک لذت جنسی برای طرف مقابل چطور ممکن است، نیازمند گفتوگو بین زن و مرد است که این گفتوگو در ایران و بین ایرانیان به درستی شکل نمیگیرد.»
تصور عامه شاید این باشد که در ازدواج (و در انواع روابط)، اگر صداقت و صمیمیت وجود داشته باشد، نیازی به مکالمه نیست و زن و مرد به طور خودکار باید درک کنند که طرف مقابلشان چه میخواهد. این تصور، هم مانع دیالوگ صریح و سازنده است و هم یکی از دلایل مقاومت در برابر آموزش جنسی.
رحمانی میگوید: «بدون مکالمه، درکی وجود ندارد از این که ممکن است تنوع شیوههای لذت بردن از رابطه جنسی چقدر زیاد باشد. زن و مرد نمیدانند طرف مقابلشان از کاری که انجام میدهند، لذت میبرد یا نه. مسئله همیشه این نیست که مثلاً مرد زودتر از زن به ارگاسم میرسد، گاهی مسئله میتواند این باشد که اصلاً کسی نمیداند چه کاری باعث لذت جنسی شریکش میشود.»
مشکل اصلی در بحران مسائل جنسی، این است که باب گفتوگو در خصوص نیازها و توقعات جنسی بین طرفین مقابل هیچوقت باز نشود.
از دیالوگ تا آموزش: لزوم آموزش جنسی
سعید، ۲۴ سال دارد و به تازگی، پس از یک زندگی کوتاه از همسرش جدا شده است. او که خود را مذهبی میداند، میگوید: «در شب اول ازدواج متوجه شدم همسرم باکره نیست. همان شب تصمیم گرفتم جدا شوم.»
سعید حرف همسرش را در مورد این که هیچ وقت رابطه جنسی نداشته، باور نکرده است؛ چون نمیدانست «ممکن است پرده بکارت به دلایلی جز رابطه جنسی از بین برود یا اصلاً از اول وجود نداشته باشد».
سمیه، ۲۷ ساله، دلیل جدایی از همسرش را این گونه توضیح میدهد: «هیچ توجهی نداشت که ارگاسم در زنان دیرتر اتفاق میافتد. در طول زندگی مشترکمان، هیچوقت به اوج لذت جنسی نرسیدم. به حرفهای من توجهی نداشت. حتی اجازه نمیداد حرف بزنیم.»
چرا نزد روانشناس یا مراکز مشاوره نرفتید؟
– نمیتوانم مسائل شخصیام را برای یک غریبه توضیح بدهم.
سمیه میگوید همسر سابقش گرایش مذهبی نداشت: «مشکلش فقط این بود که اصلاً حاضر نبود به چیزی جز غریزهاش توجه کند.»
محسن مالجو: «بین تماشای پورنوگرافی و افزایش احتمال پذیرش اسطورههای تجاوز به عنف و رفتار جنسی تهاجمی رابطه مستقیم وجود دارد. به ویژه در میان پسران و مردان جوانی که مصرفکنندگان اصلی فیلمها و تصاویر خشنتر پورنوگرافی هستند، نگرش نسبت به کاربرد زور در روابط جنسی تحکیم یافته است و احتمال ارتکاب تجاوز و خشونت جنسی افزایش مییابد.»
آموزش جنسی، حلقه گمشده ازدواج و رابطه جنسی در ایران است. آگاهی از مسائل جنسی، مکانیسم رابطه، محدودیتهای رابطه جنسی و در کل کسب مهارت صحیح در این زمینه، لزوماً به طور غریزی اتفاق نمیافتد. آموزش جنسی فرآیندی است که به رشد جنسی سالم، بهداشت جنسی، روابط بین فردی، تحکیم عاطفه، نزدیکی، تصور بدنی و نقشهای جنسیتی کمک میکند. در آموزش جنسی، فقط مسئله ارضای جنسی مطرح نیست. روابط عاطفی و حل چالشهای زندگی مشترک هم بخشی از این آموزشهاست.
در آموزش جنسی، گذشته از آموزش عمل سکس، مسائل مربوط به بدن و اعضای جنسی و … آموزش این که چطور گفتوگو کنیم مطرح میشود.
پرستو رحمانی، اضافه میکند: «معمولا تصوری که از آموزش جنسی در ذهن آدمها ایجاد میشود، کلاسی است که در آن مکانیک سکس گفته میشود. حتی یک دلیل این که بخشی از جامعه در برابر آموزش جنسی مقاومت میکنند، این است که فکر میکنند یک چیز غیرعرفی قرار است در آن کلاس اتفاق بیفتد. درحالی که بخش عمده آموزش جنسی این است که چطور مکالمه کنید. چطور به شکلی که غیرزورگویانه، با محبت و در صلح باشد، میتوانیم راجع به خواستی که خودمان داریم و خواستی که طرف مقابلمان دارد مکالمه کنیم. این که متوجه بشویم مرزها را چطور نگهداریم؟ این که بدانیم تا کجا انعطاف داریم. چقدر آمادگی داشته باشیم که با چیزهای مختلف روبه رو بشویم.»
البته آموزش جنسی تا حدودی تجربی است و هیچوقت نمیتوان به شکل تئوریک آموزش کامل دید. هیچ جای دنیا یک بسته اطلاعاتی کامل از آموزش جنسی وجود ندارد. پرستو رحمانی، ادامه میدهد: «فرد با آموزش دیدن، یاد میگیرد که چطور آموزش ببیند.»
تابوی تاریخی آموزش جنسی در ایران
در ایران، آموزش جنسی هیچ جایگاهی نه در آموزش رسمی در مدارس و دانشگاهها، و نه در آموزش عمومی از طریق رسانهها ندارد.
آموزش جنسی در دانشگاهها، محدود به دو واحد «تنظیم جمعیت و خانواده» بود.
جوانی که در یکی از رشتههای مهندسی دانشگاه گیلان تحصیل کرده است به زمانه میگوید: «برای دو واحد تنظیم خانواده، شش جلسه کلاس تشکیل شد. سه جلسه را یک جامعهشناس در مورد جمعیت و آمار توضیح داد که کسی علاقهای نداشت. سه جلسه هم یک پزشک در مورد ساختار آلت جنسی برای ما حرف زد. فقط یک ربع پایانی کلاس که سئوالات خود را میپرسیدیم برای ما مفید بود.»
البته همین واحد درسی هم در دولت احمدینژاد به «شکوه همسرداری» تغییر پیدا کرد. دولت روحانی این واحد را «دانش خانواده و جمعیت» مینامد.
دختری که سالتحصیلی قبل این واحد درسی را پاس کرده است، میگوید: «یک زن مذهبی، خیلی بیشرمانه فقط این را به ما یاد میداد که چطور شوهرمان را راضی کنیم و به گفته او دلش را ببریم. فقط در مورد رضایت مرد حرف میزد. قابل تحمل نبود.» او میگوید هیچ آموزش جنسیای در کار نبود.
در اولین سالهای دولت محافظهکار محمود احمدینژاد، گروهی از فعالان اجتماعی، بحث آغاز آموزش جنسی از دوران دبیرستان را مطرح کردند. یکی از نمایندگان وقت مجلس، در مخالفت با این ادعا به چلچراغ گفته بود وقتی در دوران فوق لیسانس در کلاسهای «تنظیم خانواده و جمعیت» شرکت میکرد، عرق شرم بر پیشانیاش مینشست.
کمی بعد محمود فرشیدی، وزیر آموزش و پرورش دولت احمدینژاد، از همین تعبیر در مورد جزوه ۱۴ صفحهای پیشگیری از ایدز که ضمیمه کتاب »علوم زیستی و بهداشت» سال اول دبیرستان بود، استفاده کرد و آن جزوه از برنامههای درسی حذف شد.
علیرضا، ۲۳ ساله، میگوید: «در سال سوم دبیرستان، با مشاور مدرسه درسی داشتیم. هر دانشآموز یک موضوع انتخاب میکرد و در مورد آن کنفرانس میداد. من موضوع “رابطه دختر و پسر” را انتخاب کردم. اما مشاورمان اجازه نداد در کلاس در موردش حرف بزنم.»
این شرایط در ایران در حالی است که مثلاً در آلمان، پس از تغییرات گسترده اجتماعی در پی جنبشهای دهه ۱۹۶۰ اروپا، با وجود مخالفت نهادها و جریانهای محافظهکار، آموزش جنسی وارد مدارس شد و به عنوان بخشی از درس زیستشناسی تدریس شد.
در این کشور، دانشآموزان در سن ده سالگی در کلاس پنجم برای اولین بار با موضوع آشنا میشوند. برای بار دوم، در پانزده سالگی (کلاس نهم) آموزش جنسی بخشی از درس زیستشناسی است. در دبیرستانهای آلمان، پیش از آغاز آموزش جنسی، مدرسه موضوع را در نامهای با کودکان در میان میگذارند تا اگر کودکان در این زمینه پرسشهایی را با پدر و مادرها مطرح کردند، آنها آمادگی پاسخگویی را داشته باشند.
مخالفان قدرتمند؛ موانع آهنین
فرهنگ عمومی و دولت دینی دست به دست هم دادهاند تا آموزش جنسی رسمی در مدارس ایران ممکن نشود.
در اولین سالهای دولت محافظهکار محمود احمدینژاد، گروهی از فعالان اجتماعی، بحث آغاز آموزش جنسی از دوران دبیرستان را مطرح کردند. یکی از نمایندگان وقت مجلس، در مخالفت با این ادعا به چلچراغ گفته بود وقتی در دوران فوق لیسانس در کلاسهای «تنظیم خانواده و جمعیت» شرکت میکرد، عرق شرم بر پیشانیاش مینشست.
تابو بودن سکسوالیته، مانع جدی آموزش جنسی در مدارس و دانشگاهها است؛ تابویی که مختص مدرسه نیست و در خانواده نیز دیده میشود. محسن مالجو، جامعهشناس و محقق سکسوالیته در ایران، میگوید: «خانواده از جهات عدیده نقش پلیس اجتماعی را بازی میکند که مکمل نقش انتظامیِ پلیس سیاسی است.»
تابو بودن مسائل جنسی، ریشه در مذهب، فرهنگ و البته وضعیت سیاسی دارد. بخشهای زیادی از جامعه، نه توانایی این که صراحتاً درباره مسائل جنسی خود صحبت کنند، دارند و میتوانند نیازهای خود را کتمان کنند.
بخشهای زیادی از جامعه ایران، به طور مشخص خردهفرهنگی که امثال فرشیدی، وزیر آموزش و پرورش دولت اول احمدینژاد، نمایندگیاش میکنند، به طور قطع نمیتواند موافق آموزش جنسی در مدارس و دانشگاهها باشند و احتمالا در برابر چنین برنامهای مقاومت کنند.
در دیگر بخشهای جامعه، احتمال وقوع هر واکنشی وجود دارد. سالها پیش یک روزنامهنگار مهاجر به سوئد، برای نشریه گلآقا نوشته بود: یک روز دخترش از مهد کودک برمیگردد، با ذوق و شوق به پدرش میگوید میداند چطور به دنیا آمده است. پدر که موضوع برایش خوشحال کننده نبوده، با مدیر مهدکودک تماس میگیرد و اعتراض میکند. حتی از بخشهای مدرنتر و مترقیتر جامعه هم نمیتوان انتظار داشت که به آموزش جنسی روی خوش نشان بدهد.»
پرستو رحمانی، جامعهشناس میگوید: «از نظر سیاسی ممکن است این بحث پیش بیاید که آیا تصویر یک جامعه اسلامی با این که در مدارس آن آموزش جنسی داده شود، همخوانی دارد یا نه.»
تصور فرهنگ عمومی از عشق، ازدواج و صمیمیت هم در بیعلاقگی و احساس بینیازی عامه به آموزش جنسی تاثیر دارد. رحمانی میگوید: «مردم، به خصوص زنان، این تصور را دارند که به طور اتوماتیک باید درک شود که دو طرف چه میخواهند. تصوری که از عشق داریم، از رومانس داریم، از نزدیک بودن با همسرمان داریم، باعث میشود نفهمیم که یک رابطه خوب تضادی ندارد با این که در خصوص مسائل جنسی صحبت شود یا آموزش داده شود.»
گسست تاریخی در آموزش جنسی
در گذشته، در برخی مناطق و دورهها، زن و مرد، در آستانه ازدواج با برخی از آموزشهای جنسی از طریق بستگان خود آشنا میشدند. به عنوان مثال یکی از کارکردهای ساقدوس و سولدوش نیز همین بوده است.
پیش از آغاز روند مدرنیستم در ایران، مردم آزادانهتر در خصوص سکسوالیته و جنسیت صحبت میکردند. تحقیقات نشان میدهد که شبکههایی بین زنان وجود داشته که از هم حمایت میکردند و به هم آموزش جنسی میدانند. هرچند این آموزش احتمالاً مردسالارانه و مردمحور بوده است.
قبل از مدرنیته آموزش زنان به زنان و مردان به مردان طبیعی بود و مردم با بخش جنسی بدن خودشان بیگانه نبودند، ولی بعد از مدرنیته، به دلایل مختلف، این روند آموزش قطع شده است. شبکههای سنتی از بین رفتند و چیزی جایگزین آن نشده است.
رحمانی یکی از این دلایل را افزایش خودسانسوری در دوران مدرن میداند: «افسانه نجمآبادی در یک مقاله نشان میدهد که ادبیات زنان بعد از مدرنیته به اصطلاح “مودبانهتر” شده و صراحتی را که پیش از آن در صحبت پیرامن مسائل جنسی داشتند، دیگر ندارند.»
بر این اساس، نوعی گسست تاریخی در آموزش جنسی در ایران به وجود آمده است: نهادهای سنتی از بین رفتهاند و هیچ نهاد مدرنی جایگزین آن نشده است.
دولت ایدئولوژیک: یک قدم عقبتر از مردم
آموزش مهارتهای زندگی – از جمله آموزش جنسی- باید بخشی از برنامه آموزش رسمی در مدارس و دانشگاهها باشد.
قبل از مدرنیته آموزش زنان به زنان و مردان به مردان طبیعی بود و مردم با بخش جنسی بدن خودشان بیگانه نبودند، ولی بعد از مدرنیته، به دلایل مختلف، این روند آموزش قطع شده است. شبکههای سنتی از بین رفتند و چیزی جایگزین آن نشده است.
محسن مالجو، معتقد است: «دولت از طریق بازوهای رسانهای و آموزشی خودش میتواند با آگاهیرسانی به جامعه رفتارهای مناسب در جهت سلامت جسمی و روانی را در زمینه سکسوالیته مهیا کند. اما نظام سیاسی مستقر در ایران امروز به واسطه مغایرت جهتگیریهای ایدئولوژیکش با آشکارسازی سکسوالیته، مطلقاً فاقد چنین کارکردهایی است. نتیجه را در عمل مشاهده میکنیم: تا جایی که به نقشآفرینیهای دولت در این زمینه بازمیگردد آگاهی از امر سکسوالیته چندان در ایران رشد نکرده است و بسیاری از آسیبهای اجتماعی را میتوان معلول همین ناآگاهیها دانست.»
یکی از فرافکنیهای دولت ایران برای شانه خالی کردن از آموزش جنسی، این است که آن را وظیفه خانوادهها میداند. مالجو میپرسد: «اما چه کسی باید به خانوادهها آموزش دهد؟ مسلماً خود دولت باید در این زمینه نقش ایفا کند.»
آموزش از رهگذر پورنوگرافی
در فقدان آموزش جنسی، آموزشهای غیررسمی رواج مییابند. رویکرد دولت ایران به محتوای سکسوالیته در فضای وب، دور از ذهن نیست: سانسور.
این سانسور اما کارگر نیست و دسترسی به محتوای جنسی در فضای وب، برای ایرانیان، هر چند دشوار، ولی ممکن است. در میان محتوای جنسی موجود در وب، هرچند میتوان آموزش جنسی هم یافت، اما محتوای پورنوگرافیک، گستردهتر و دسترسی به آن سادهتر است. به این ترتیب پورن، به یکی از منابع اصلی آموزش برای جوانان ایرانی- به خصوص پسران– تبدیل شده است.
در حالیکه در ایران پژوهشهای گسترده میدانی در مورد تاثیر پورنوگرافی بر خشونت جنسی در خانوادهها نشده است، مشاهدات عینی روانشناسان بیانگر وجود ارتباط بین فرهنگ جریان اصلی پورن و موثر بودن آن به عنوان یک الگو در تعریف روابط جنسی بین همسران است.
گذشته از جدلهای بیپایان در مورد بدی یا خوبی این پدیده، قطعاً پورن با هدف آموزش جنسی تولید نمیشود. تصاویر غیرواقعی و بزرگنماییشده از توقعات و تواناییهای زنان و مردان در فیلم های پورن، در ذهن مخاطب فانتزیهایی ایجاد میکند که ناخودآگاه بر نگرش و انتظارهای آنان از رابطه و شریک جنسی تاثیر میگذارد. زنانی با فیزیکی اغواگر و مهارت زیاد در برقراری رابطه جنسی، و مردانی با توان جسمی و جنسی بالا، آن طور که در پورن تصویر میشوند، در دنیای واقعی بسیار کم تعدادتر از مخاطبان پورن هستند.
در رابطه جنسیای که در پورن به تصویر کشیده میشود، «رابطه» به کلی نادیده گرفته میشود و آنچه مخاطب میبیند، تنها یک کنش مکانیکی است تا انسانی. محسن مالجو میگوید: «پورنوگرافی در شکلگیری نگرشهای کلی نسبت به زنان و کودکان، چگونگی روابط و ماهیت سکسوالیته نقش دارد. بین تماشای پورنوگرافی و افزایش احتمال پذیرش اسطورههای تجاوز به عنف و رفتار جنسی تهاجمی رابطه مستقیم وجود دارد. به ویژه در میان پسران و مردان جوانی که مصرفکنندگان اصلی فیلمها و تصاویر خشنتر پورنوگرافی هستند، نگرش نسبت به کاربرد زور در روابط جنسی تحکیم یافته است و احتمال ارتکاب تجاوز و خشونت جنسی افزایش مییابد.»
پورن به وضوح مردمحور است و برآورده شدن خواسته مرد، تنها هدف از برقراری ارتباط است.
پرستو رحمانی معتقد است پورن این فانتزی را – به خصوص برای مردان- ایجاد میکند که فرد بدون این که با شرکیش صحبت کند، میتواند هر توقعی از او داشته باشد. در حالی که در این زمینه آمادگی روانی، جسمی و جنسی ضروری است.
در فقدان آموزش رسمی و محافظهکاری خانوادهها، پورنوگرافی به دمدستترین معلم برای آموزش سکسوالیته تبدیل میشود. دسترسی ساده کودکان و نوجوانان به اینترنت و ماهواره، بدون نظارت صحیح پدران و مادران، این معلم خودخوانده را محبوبتر میکند. دور نگهداشتن محتوای پورنوگرافیک از دسترس جوانان و نوجوانان در دهه دوم قرن ۲۱، امری نزدیک به محال است.
خدا غلاف راافرید تا مرد بتواند با زنش همزمان به اوج برسند ولی بین مسلمانان ختنه رسم است که این بلای زود انزالی میباشد ختنه نشانه مسلمان شدند ایرانیان زمان ساسانیان بود که به غلط رسم مسلمانی شده است اکر این مسله حل نشود جامعه ما ذرگیر زود انزالی جوانان خواهد بود
اصغر / 05 September 2014