Opinion-small2

در حالی که مذاکرات اتمی واجد نشانه‌های امیدبخشی نیستند، نگرانی از به بن‌بست کشیدن شدن گفت‌وگوها و عوارض بعدی چنین بن‌بستی هر چه بیشتر مطرح می‌شود.

اظهارات وزیر دفاع ایران مبنی بر عدم اجازه بازدید از سایت نظامی پارچین، می تواند بیانگر عزم سپاه پاسداران بر عقیم ساختن تلاش‌ها برای پایان بخشیدن به بحران اتمی باشد.

razmayesh
معاون دفاعی سپاه تهران از آغاز به کار «یک شهرک برای جنگ شهری و تمرین نیروها با گلوله‌های جنگی» خبر داد

دلایلی که این گرایش سپاه را توضیح دهد متعدد است اما آن چه در این نوشتار به آن خواهیم پرداخت، تدارک سپاه است برای برخورد با عواقب چنین موقعیتی. آیا سپاه خود را برای آینده‌ای آماده می کند که در آن، جامعه ایرانی شروع به واکنش خواهد کرد؟ این واکنش چگونه خواهد بود و گستره آن تا کجا خواهد رفت؟ نوع برخورد حکومت با این واکنش به چه صورت می‌تواند باشد؟

بن‌بست در بن‌بست

جمهوری اسلامی در حال حاضر با چهار مشکل جدی دست و پنجه نرم می‌کند:

۱) بن‌بست در مذاکرات اتمی ۲) وضعیت نابسامان اقتصادی ۳) تضاد میان جناح‌های قدرت ۴) شرایط بی ثبات اجتماعی.

آن چه نباید از نظر دور داشته شود، روابط متقابل این چهار مشکل است که همدیگر را تقویت می‌کنند.

برون رفت از این چرخه بحران‌زا تابع راهگشایی در بن‌بست اتمی است. برای این منظور نیز رژیم ایران باید عقب‌نشینی قابل توجهی را در عرصه فعالیت‌های هسته‌ای خود شروع کند و بعد آن را با واگذاری امتیازات دیگری در عرصه سلاح‌های دوربرد، عملکرد خویش در خاورمیانه، بازنگری در حمایت از تروریسم جهانی و بهبود شرایط حقوق بشر در ایران پی بگیرد.

هر کدام از این امتیازها می‌تواند شرایط بسته کنونی را در حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دستخوش نوعی پویایی و تحرک کند و در نهایت، تداوم نظام جمهوری اسلامی را به شکل کنونی آن به خطر بیاندازد. بنابراین، نظام می‌داند که حداقل تغییر حداکثر تغییر را به دنبال خواهد داشت؛ یا روشن‌تر بگوییم: یک عقب‌نشینی کوچک، عقب‌نشینی بزرگتری را ناگزیر خواهد ساخت.

از آن جا که سناریوی عدم سازش و توافق، حداقل به صورت نظری قابل پیش‌بینی است، رفتن به پای آن، مشروط به قبول نتایج و عوارض آن توسط مراکز قدرت در ایران است. به عبارت دیگر، نهادهایی مانند سپاه و بیت رهبری و بازار باید خود را برای تغییراتی آماده سازند که جایگاه و امتیازات آنها را به طور جدی زیر سوال برده و آنها را به حاشیه‌های مراکز قدرت و ثروت می‌راند.

این امر برای آنان به مثابه کابوسی است که باید متوقف شود و توقف آن نیز در گرو معلق گذاشتن یا حتی ناکام کردن مذاکرات اتمی است. اما بی‌نتیجه ماندن مذاکرات دردسرهای تازه‌ای را نیز در مسیر تشدید بحران‌های چهارگانه نامبرده خواهد داشت:

● تشدید تحریم‌ها وضعیت اقتصادی را وخیم‌تر خواهد کرد،

● وخامت اوضاع اقتصادی سبب افزایش بحران اجتماعی می‌شود

● و نابسامانی اوضاع جامعه نیز خطر انفجار اجتماعی را به همراه خواهد داشت

این مسیری است غیرقابل پرهیز که می‌توان احتمال تحقق آن را قوی ارزیابی کرد. در این صورت طبیعی است که تدارک دستگاه‌هایی دولتی و به ویژه سپاه را در این باره شاهد باشیم.

سپاه در مرکز خطرزدایی از نظام

اگر ارتش جمهوری اسلامی، طبق تعریفی که برای کارکرد آن در نظر گرفته شده است، وظیفه ی مقابله با تهدیدهای مرزی را بر عهده دارد، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نهادی است که ماموریت ذاتی خود را مقابله با خطراتی اعلام داشته است که امنیت نظام حاکم بر ایران را تهدید می کند. به این صورت، این سپاه است که باید برای سناریوی پیش‌گفته، تدارک ببیند: سناریو شکست مذاکرات، تشدید تحریم‌ها و احتمال آغاز اعتراضات مردمی. این گونه به نظر می‌رسد که سپاه در این زمینه سخت مشغول بوده و هست.

Sepah
به نظر می‌رسد سپاه از تجربه سال ۸۸ درس‌های زیادی گرفته باشد

اگر به سابقه سپاه پاسداران در این باب اشاره کنیم، باید بگوییم که بعد از پایان جنگ ایران و عراق و با آغاز نخستین اعتراضات اجتماعی در ایران، سپاه ماموریت تازه ای را برای خود تعریف کرد و آن هم سرکوب جنبش‌های اعتراضی در سراسر کشور بود. سردار محمد علی جعفری فرمانده سپاه پاسداران این نقش را چنین فرموله می‌کند: «وظیفه سپاه پاسداران، حفظ و نگهداری انقلاب اسلامی است و در عرصه‌های مختلف با توجه به اقتضائات آن عرصه، به دفاع از انقلاب همت می‌گمارد و این باید مورد توجه همه عزیزان از جمله پیشکسوتان جهاد و شهادت سال‌های دفاع مقدس باشد.»

در ابتدای دهه هفتاد خورشیدی در ایران، چند خیزش اعتراضی به وقوع پیوست. در مشهد، در شیراز، در قزوین و به ویژه در جنوب تهران در اسلام شهر. رژیم به سرعت دریافت که برای مقابله با این گونه حرکت‌ها نیاز به یک نیروی آموزش دیده دارد. به همین دلیل، سپاه پاسداران ماموریت یافت تا نیرویی تخصصی را در این زمینه تربیت کند. «نیروی ویژه سپاه پاسداران» با عنوان «گارد ضد شورش» تاسیس شد و بودجه و امکانات فراوانی به آن اختصاص یافت تا بتواند در مواقع لزوم وارد صحنه شود و با معترضان در خیابان ها برخورد کند. این نیرو به صورت مشخص اولین تجربه مهم خود را در جریان قیام دانشجویی ۱۸تیر ۱۳۷۸ به دست آورد و با قلع و قمع آنها نشان داد که در این زمینه تبحر یافته است.

ده سال بعد در سال ۱۳۸۸ باردیگر سپاه پاسداران با موردی به مراتب گسترده‌تر مواجه شد. اعتراضات انتخاباتی موسوم به«جنبش سبز» چالشی بزرگ برای رژیم محسوب می‌شد. سپاه پاسداران که در این فاصله تبدیل به قدرتمندترین نهاد ساختار حکومت شده بود و انتخابات را، به گفته فرمانده خود، از پیش تعیین نتیجه کرده بود، باید به طور جدی وارد صحنه می‌شد و عمل می‌کرد.

سرکوب و قتل معترضان در خیابان، برخی از اقدامات سپاه در راستای کنترل اوضاع بود. سردار جعفری در این مورد می گوید: «دو اقدام بسیار اساسی و استراتژیک» علیه اعتراضات انجام شد؛ «یکی دستگیری‌های گسترده‌ای که توسط دستگاه‌های امنیتی و بخشی از آن هم سپاه در لایه طراحان و ایده‌پردازان این ماجرا انجام گرفت» و دیگری «مقابله‌های گسترده‌ای» که به گفته او با حضور وسیع نیروهای بسیج، سپاه به کمک نیروی انتظامی و دستگاه امنیتی انجام شد.»

به این ترتیب می‌بینیم که سپاه در دستگیری‌های گسترده  مخالفان نقش فعالی را داشته و آن را بخشی از کار سرکوب عمومی جنبش ساخته بود. امری که امروز نیز جزو راهکارهای پیش بینی شده سپاه در خطرات احتمالی آینده است. تهیه و تدارک مکان‌هایی برای انتقال دستگیرشدگان شاید توضیح دهنده گرایش نظام به سوی تاسیس بازداشتگاه‌های جدید باشد.

همین‌طور قطع شبکه‌های ارتباطاتی که فرمانده سپاه در این باره نیز می گوید: «قطع ارتباطات این‌ها (معترضان) یعنی ایجاد اختلال در ارتباطات این‌ها چه شبکه‌های اینترنتی و شبکه‌های موبایل، اس‌ام‌اس و… تاثیر بسیار زیادی روی بهم ریختگی برنامه این‌ها داشت.»

پس از تجربه ۸۸ سپاه دست به اقدامات تازه‌ای زد. از جمله این اقدامات آن بود که تشکیلات بسیج را به صورت “سازمان بسیج مستضعفین” درآوردند و به طور مستقیم تحت امر سپاه قرار دادند. سپاه نیز اقدام به تجدید ساختار این نیرو کرد تا آن را منطبق با نیازهای امنیتی جدید جامعه سازد. یعنی بتواند از آن به عنوان یک بازوی «شبه نظامی» در جای جای شهرهای ایران بهره ببرد.

سازمان بسیج ماموریت یافت که کار شناسایی، خبرچینی و نیز حاکم کردن جو ترس و کنترل را در سطح خرد اجتماعی بر عهده گیرد تا هر کجا که لازم بود به عنوان همیاران نیروهای سپاه در صحنه حضور یابد. قرار است نیروهای بسیج به زودی در پوشش «حفظ اخلاق اسلامی» وارد صحنه شوند و چتر سرکوب را گسترده سازند.

مورد دیگر، علنی کردن فعالیت موازی سپاه در عرصه اطلاعات بود که سبب تشکیل “سازمان اطلاعات سپاه پاسداران” شد. به این ترتیب سپاه به طور قانونی حق یافت که وزارت اطلاعات را دور زده و شبکه اطلاعاتی خاص خود را بنا کند. این نیرو در حال حاضر تاسیسات، امکانات، ماموران، واحدها و بازداشتگاه های خاص خود را دارد و می تواند بدون هیچ گونه نظارتی دست به هر اقدام امنیتی که می خواهد بزند، از جمله بازداشت و حبس غیرقانونی شهروندان و یا فعالان مدنی. در راس این نیرو «حسین طائب» قرار دارد که پیش از آن نیر به عنوان مسئول امور امنیتی بیت رهبری خدمت می‌کرد.

مورد سوم برمی گردد به “تشکیل ۳۱ سپاه استانی” در جهت استقرار یک نظام فرماندهی غیر متمرکز تا در مواردی که ارتباط با مرکز فرماندهی سپاه در تهران قطع می‌شود، فرماندهان محلی بدانند چه کنند.

باید گفت اهمیت تهران به عنوان پایتخت و مرکز فرماندهی سپاه و رهبری نظام به حدی است که سپاه پاسداران علاوه بر «لشگر سیدالشهداء» که به طور معمول مسئولیت تامین حفاظت تهران را بر عهده داشت، اقدام به تاسیس «لشگر محمد رسول الله» کرد تا اطمینان یابد در مواقع حساس نیرو به اندازه کافی برای حفظ تهران خواهد داشت. این البته می‌تواند به قیمت کاستن از نیروهای سپاه در برخی از استان‌ها بوده باشد.

sepah

سپاه هم چنین مسئولیت سازماندهی و فرماندهی «جنگ نرم» را نیز بر عهده گرفته که اشاره به مقابله با خطرات فکری و فرهنگی علیه نظام در فضای مجازی و یا وغیر مجازی است.

تمرکز سپاه بر «خطر داخلی»

سپاه هدف بسیاری از این تغییرات را تلاش برای مقابله با دشمن خارجی معرفی کرده اما شواهد موجود و سخنان فرماندهان آن جنبه‌های دیگری از واقعیت را روشن می‌کنند. فرمانده سپاه گفته بود: «این تغییرات در جهت آمادگی برای دفاع نامتقارن و دفاع غیر همسطح در برابر حمله نظامی خارجی» است اما اگر حتی در پی وخامت پرونده اتمی، غرب تصمیم به برخورد نظامی با ایران بگیرد، حمله و حتی جنگ ناشی از آن به هیچ روی شکل یک نبرد زمینی و شهر به شهر را نخواهد داشت. این حمله احتمالی، حمله‌ای خواهد بود برق آسا، از راه دور و با فناوری نظامی بسیار بالا.

از همین رو، باور سخنان فرمانده سپاه ساده نیست و به نظر می‌رسد تحرکات و تدارکات سپاه بیشتر برای آماده سازی این نهاد و زیرمجموعه‌های آن برای رویارویی با یک ناآرامی داخلی باشد: یک خیزش اجتماعی یا یک شورش ناگهانی، یا یک جنبش اعتراض به موقعیت سخت معیشتی،اقتصادی و اجتماعی.

اخیرا فرمانده نیروهای ویژه پاسدار ولایت معروف به نوپود در یک مصاحبه از تدارکات گسترده این نیرو در جهت مقابله با شورش‌های احتمالی آینده صحبت کرد و از جمله گفت: «در فتنه ۸۸ خودروی مجهز که وارد جمعیت و اغتشاش شود و آسیب‌ناپذیر باشد، نداشتیم. در حال حاضر مجهز به خودروهایی با ایمنی کامل و آسیب ناپذیری جهت کنترل اغتشاشات شده‌ایم. امکانات الکترونیکی صوت و نور نیز به تجهیزات ما اضافه شده است.» این تدارکات که وی لیست مفصلی از آن را ارائه داده است برای چیست؟

تلاش‌های سپاه در راستای این آماده سازی‌ها، زمانی ماهیت خود را آشکار می ‌کنند که اخباری در مورد تمرین نیروهای سپاه و بسیج برای مقابله با «شورش‌ها» و «جنگ شهری» شنیده می‌شود. احمد بیگدلی معاون راهبردی و دفاعی سپاه تهران، خبر از آغاز به کار «یک شهرک برای جنگ شهری و تمرین نیروها با گلوله‌های جنگی» می‌دهد.

در این شهرک قرار استکه نیرو‌های سپاه و بسیج با اسلحه واقعی و گلوله جنگی تمرین ‌کنند. برای پی بردن به هدف اصلی این ابتکار جدید سپاه کافی است به اظهار نظر احمد بیگدلی دقت کنیم: «امروز ما یک شهرک جنگ شهری با امکانات داریم که در آنجا که با تیر جنگی می‌زنند و با اسلحه واقعی با گلوله جنگی کار می‌شود که مقدمه‌ای است برای اینکه ما دقت تیراندازی نیروها را ارتقا بدهیم.»

سوالی که با عنایت به این گفته مطرح می‌شود این که اگر قرار بر احتمال حمله نظامی آمریکا – یا اسرائیل – به ایران از طریق هوایی و هواپیماها و موشک‌های مستقر در ناوهای آمریکا در خلیج فارس است، «دقت تیراندازی» بسیجی‌ها در محیط شهری چه اهمیت و جایگاهی می‌تواند داشته باشد؟ اینجا مشخص می‌شود این نیروها قرار است «در شکار» مردم معترض در خیابان‌ها نقش داشته باشند.

به نظر می‌رسد که تجارب سال هشتاد و هشت برای سپاه و نیروهای سرکوبگر آموزه‌های زیادی داشته است، اما آیا نیروهای معترض مردمی نیز آموزه‌های خود در این سال‌ها را به کار خواهند بست؟