«اگر ترکش کنم از تنهایی دق میکند»، «درست است که جلوی دیگران تحقیرم میکند اما اشکالی ندارد، حداقل کتکم نمیزند»، «برایش مهم نیست که من شاد و راضی هستم یا نه و اصلا سعی هم نمیکند خوشحالم کند. ولی چه کار میشود کرد، پدر بچههاست»، «از وقتی مادر شده، دیگر به من توجهی نمیکند»، «زن گرفتهام که تروخشکم کند»… آیا تا به حال این جملات به گوشتان خورده است؟
برای بسیاری از ما رابطه عاشقانه یا زناشویی بخشی مهم از زندگی است. رضایت از زندگی عاشقانه باعث میشود با آرامش بیشتری ابعاد دیگر وجود و زندگیمان را شکوفا کنیم.
پاک کردن صورت مسئله، نادیده گرفتن خواستههای خود، یا فرو رفتن در نقش قربانی، استراتژیهایی هستند که ما دررودررویی با روابط ناخوشایند به کار میبندیم.
درعین حال، برای بسیاری از ما این روابط معضلی حل ناشدنی به نظر میرسند. گاهی از فرط آسیبهای عاطفی به پیله تنهاییمان فرو میرویم و از ترس آزار دیدن هیچ رابطه عاشقانهای را آغاز نمیکنیم. گاهی نیز سالهای سال یا حتی برای همیشه، به رابطه آزاردهندهای که در آن هستیم، ادامه میدهیم.
پاک کردن صورت مسئله، نادیده گرفتن خواستههای خود، یا فرو رفتن در نقش قربانی، استراتژیهایی هستند که ما دررودررویی با روابط ناخوشایند به کار میبندیم. اما به ندرت سعی میکنیم خواستههای خود را بفهمیم یا علت رفتارهای خود و دیگری و چگونگی روابط متقابلمان را بشناسیم تا تغییر مثبتی در خود و رابطهمان ایجاد شود.
خوب است بدانید که روابط انسانی از دیدگاه روانشناسی سه نوع هستند: روابط متکی به هم، روابط مستقل و روابط مبتنی بر وابستگی متقابل. اگر نوع ارتباطتان را بشناسید، شاید راحتتر بتوانید برای اصلاح آن اقدام کنید.
روابط متکی به هم
در روابط متکی به هم، طرفین اغلب ناخودآگاه با این امید وارد رابطه میشوند که خلأهای درونی خود را با دیگری پر کنند. آنها به یکدیگر نیاز دارند و نمیتوانند نیازهایشان را به تنهایی برطرف کنند. رابطه به این شیوه نامتعادل است و کمترین پویایی را دارد. اغلب پیش میآید که یکی از طرفین از دیگری سوءاستفاده کند و دیگری تنها رفتارهای آزاردهنده را تحمل کند.
اگر شریک ما رفتار بدی دارد و ما به خودمان میگوییم: «اشکالی ندارد، دیگران از این بدتر هم با شریکشان رفتار میکنند» یا اگر سعی میکنیم رفتار ناشایست همزیمان را از دیگران پنهان کنیم و اگر دیگران رفتار او را ببینند شرمگین میشویم و میکوشیم رفتارش را توجیه کنیم، نشانه این است که در رابطه متکی به هم قرارگرفتهایم. اگر هنگام رنج و آزار در رابطه چیزی در درونمان مانع میشود که از او جدا شویم، در چنین رابطهای هستیم. همچنین اگر فکرمیکنیم درصورت جدایی از همزیمان، او بدون ما نمیتواند زندگی کند، آسیب میبیند و از تصور ترک او احساس گناه میکنیم، باز هم در رابطه متکی به هم قرار داریم. همچنین اگر در شروع رابطه از طرف مقابل شنیدید که: «به تو نیاز دارم و قول بده در هیچ شرایطی ترکم نکنی»، نشانه این است که او خواهان رابطهای متکی به هم است.
اعتیاد به بودن در یک رابطه و داشتن رابطه به هر قیمتی، باعث میشود فرد درحالی که رنج میبرد، به رابطه ادامه دهد.
در چنین روابطی، یکی از طرفین میل شدیدی به مراقبت کردن و نجات دادن طرف دیگر دارد. او حاضر است تحقیر شود، بیاحترامی ببیند، به صورت عاطفی و جسمی از او سوءاستفاده شود اما به هر قیمتی رابطه را حفظ کند. در این روابط اغلب یکی از طرفین هیچ مرزی برای دیگری قائل نمیشود، چون میترسد دیگری او را دوست نداشته باشد.
کسی که نقش قربانی را به خود میگیرد، به شریکش اجازه میدهد هر رفتار آزاردهندهای با او بکند. در این روابط اغلب یکی از دو طرف عزت نفس ندارد. دو طرف این روابط به خود اجازه میدهند یکدیگر را آزار دهند و در رابطهای ناسالم بمانند.
نوعی اعتیاد به بودن در یک رابطه و داشتن رابطه به هر قیمتی، باعث میشود فرد درحالی که رنج میبرد، به رابطه ادامه دهد. روابط متکی به هم بسیار ناسالم هستند و چه بسیار مردان و زنانی که سالها در چنین روابط ناسالمی میمانند و رنج میکشند.
روابط مستقل
روابط مستقل در مقایسه با روابط متکی به هم، روابط نسبتا سالمی هستند و امروزه در غرب نیز رواج بسیاری دارند. فرد در این گونه روابط به تنهایی از پس ارضای نیازهای عاطفی، جسمانی، مالی و معنوی خود برمیآید و از هر لحاظ در رابطه با دیگری استقلال دارد.
گرچه تمام ویژگیهای ذکر شده برای رشد شخصی مفیدند، اما فرد در این روابط تا حدی مستقل است که برای دیگری فضایی باقی نمیگذارد تا تجارب زیستیاش را با او تقسیم کند. از این رو، در این روابط طرفین قادر نیستند عشقی عمیق و حمایتی دوجانبه را تجربه کنند.
اگر بیش از حد به زندگی شخصی و علایق شخصیتان میپردازید و به دیگری فرصت حمایت، تشویق و تجربه عشق و همراهی مشترک را نمیدهید، احتمالا در این نوع رابطه به سر میبرید.
روابط مبتنی بر وابستگی متقابل
در روابط مبتنی بر وابستگی متقابل، طرفین به هم نیاز مبرم ندارند و رابطه را برای پر کردن خلأهای درونیشان نمیسازند. آنها درعین حفظ استقلال فردی و حریم شخصی، به دیگری نیز مجال میدهند تا کنار یکدیگر عشق و حمایت و لذت مشترک را تجربه کنند.
این نوع رابطه سالمترین و ایدهآلترین نوع رابطه است. رابطهای که در آن دو طرف درعین حفظ فردیت خویش به یکدیگر عشق میورزند، از یکدیگر حمایت میکنند و در تعادل و هماهنگی به سر میبرند. تنها در این نوع روابط است که طرفین میتوانند عشق و درکی عمیق، قدردانی و حمایتی دوجانبه میان خود بپرورانند و با تمام وجود از کنار هم بودن لذت ببرند. طرفین چنین رابطهای مانند رقاصان باله در هماهنگی و زیبایی به یکدیگر پاسخ میدهند و همزمان برای رشد و شکوفایی خود و دیگری میکوشند.
با در نظر گرفتن اهمیت تاثیر محیط و شرایط زیستی و تربیتی در انتخاب نوع روابط، درنهایت خود ما هستیم که نوع رابطهمان را خودآگاه یا ناخودآگاه انتخاب میکنیم و زمان و انرژی و نیروی حیات خود را صرف آن میکنیم. کدام یک از ما عامدانه رابطهای را انتخاب میکند که در آن وقت و انرژی خود را تلف کند، آزار ببیند و رنج ببرد؟ گام بعدی پس از شناخت وضعیت یک رابطه، اقدام به تغییر یا بهبود آن است.