با نزدیک شدن پایان مهلت چهار ماهه تعیین شده برای به نتیجه رساندن مذاکرات اتمی، جریان های درونی قدرت سیاسی در ایران موج تازه ای از حملات علیه یکدیگر را آغاز کردهاند. سخنان تند حسن روحانی و واکنش عصبی نمایندگان مجلس به این گفتهها، نمود این رویارویی مهم است.
به نظر میرسد که برخی از جناحهای نظام مایل نیستند این توافقنامه به شکلی که مورد نظر غربیهاست به سرانجام برسد. اما سناریوی به شکست کشاندن مذاکرات برای بعضی دیگر از جریانها، که آینده نظام را بدون توافق نهایی مورد بحث بسیار نگرانکننده میبینند، مطلوب نیست.
در سه ماه باقی مانده جمهوری اسلامی فرصت دارد که در درون خود به هماهنگی بالایی دست یابد تا اتخاذ یک موضع مشترک و واحد در قبال توافقنامه نهایی ممکن شود. اما این هماهنگی به چه سو میتواند میل کند؟ تایید توافقنامه یا رد آن؟ هر یک از این دو چه عوارضی برای حکومت ایران خواهد داشت؟ این نوشتار به اختصار این پرسشها را بازبینی میکند.
توافقنامهای مسئولیتزا
مذاکرات اتمی ایران و کشورهای غربی از سال ۲۰۰۳ با فراز و نشیبهای بسیاری همراه بوده، لیکن تا به امروز مشکل را حل نکرده است. از سال ۲۰۱۱ و با اجرایی شدن تحریمهای آمریکا و همراهی اروپا با این تحریمها، چرخشی در روند گذشته ایجاد شد. با مشاهده آثار سهمگین تحریمها بر کشور، رژیم جمهوری اسلامی دریافت که باید به طور جدیتر به نگرانیهای بینالمللی پاسخ دهد. مذاکراتی مخفی در عمان میان ایران و آمریکا شکل گرفت تا شاید زمینهای برای حل این مسئله فراهم شود.
توافقنامه جامع، در برگیرنده برخی خصلتهای ماهوی و کارکردهای ساختاری نظام است و هرگونه تغییر، ترک و یا بازتعریف موارد مندرج در آ‘ مستلزم زمان و دگرگونیهایی اساسی در نوع و ساختار توزیع قدرت است.
خوشبینی حاکم بر این مذاکرات به حدی بود که جمهوری اسلامی انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲را به سوی استقرار تیم روحانی-ظریف در راس قوه مجریه تغییر جهت داد؛ این درحالی بود که محافل وابسته به سپاه، که انتخابات ۱۳۸۴ و ۱۳۸۸ را مهندسی کرده بودند، ترجیح میدادند فردی مانند سعید جلیلی جایگزین محمود احمدینژاد شود.
«مصلحت نظام» اما چیز دیگری را ایجاب میکرد. به همین دلیل بیت رهبری سپاه را راضی ساخت که به این تغییر تن در دهد تا بعد هم در عرصه اتمی آماده «نرمش قهرمانانه» شود. اما زمان زیادی بعد از روی کار آمدن و آغاز به کار تیم روحانی نگذشته بود که معلوم شد پارهای از امیدواریهای ایران در طول مذاکرات مخفی عمان، بیشتر توهم و ناشی از ابهام بوده است تا واقعیت مطلوبی که فشارهای جانکاه تحریم را از دوش حکومت ایران بردارد.
مجید تختروانچی، معاون وزیر خارجه و مذاکرهکننده ارشد ایران، اخیرا در مصاحبه با خبرگزاری ایرنا به طور مفصل به بررسی جزییات نکات مورد اختلاف دو طرف پرداخته است. از فحوای این مصاحبه چنین بر میآید که توافق چندانی بر روی نکات اصلی مذاکرات وجود ندارد و شانس نزدیک کردن دیدگاههای دو طرف، به منظور دستیابی به یک توافق نهایی و پایدار، ساده نیست. تختروانچی تاکید میکند که حداقل در دو مورد اختلاف اساسی وجود دارد: نخست گستره توان ایران برای غنیسازی (تعداد سانتریفوژها و میزان غنیسازی اورانیوم) و دوم، چگونگی و زمان برداشتن تحریمهای کنونی.
اما نکتهای که در این میان باید در نظر داشت، این است که اختلافها به دو مورد مهم فوق ختم نمیشود. بسیاری از نکات دیگر نیز در این میان به عنوان پارامترهای دردسرساز و شکافآفرین عمل میکنند:
۱) پاسخگویی ایران به ابهامات و سوالها در مورد فعالیتهای مشکوک اتمی در گذشته
۲) اجازه بازدید از مراکزی که بر سر آنها حساسیت بالایی وجود دارد مانند تاسیسات فوردو و پارچین.
۳) استقرار یک نظام بازرسی سیستماتیک شامل بازدیدهای سرزده و فشرده که دربرگیرنده پروتکل الحاقی است.
۴) پاسخگویی به نگرانیها در زمینه موشکهای دوربرد (بالستیک)؛ موضوعی که ایران به طور کامل رد میکند.
۵) تعهداتی در زمینه عدم تلاش ایران برای دخالت در امور خاورمیانه (سوریه، عراق، لبنان…)
۶) عدم حمایت ایران از تروریسم منطقهای یا جهانی
۷) وضعیت حقوق بشر در ایران
نه سپاه، نه بازار و نه روحانیت محافظه کار،در جریان مذاکرات جاری روی خوشی به آن نشان نداده و نفس انجام مذاکرات را فقط به دلیل فشارهای ناشی از تحریمها پذیرفتهاند.
این لیست بلند بالا که با دو موضوع ذکر شده توسط مجید تخت روانچی به ۹ مورد افزایش می یابد، بیانگر تمام تنشهایی است که از سه دهه پیش بین ایران و غرب وجود داشته و دارد. آیا جمهوری اسلامی توان پاسخگویی آنی یا تدریجی به این درخواستهای نه گانه را دارد؟ بعید است موضوعات اختلافی که سه دهه به طول انجامیده است بتواند در سه ماه آینده تعیین تکلیف شود.
به عبارت دیگر امضای توافقنامه جامع، با توجه به ابعاد و گستره موضوعات آن، نمیتواند امری ساده و شاید شدنی برای نظام جمهوری اسلامی باشد، چرا که این امر در برگیرنده برخی خصلتهای ماهوی و کارکردهای ساختاری نظام است و هرگونه تغییر، ترک و یا بازتعریف این موارد نه گانه، مستلزم زمان و دگرگونیهایی اساسی در نوع و ساختار توزیع قدرت و نیز در روابط میان مراکز رسمی و غیررسمی قدرت در کشور خواهد بود. برای درک شانس نظام در تحقق این تحول بهتر است نگاهی به ساختار آن بیاندازیم.
ویژگی ساختاری نظام
جمهوری اسلامی در درون خود یک مثلث سنتی قدرت دارد که عبارت است از:
● روحانیت محافظهکار سنتی که بیت رهبری آن را نمایندگی میکند.
● بازاریهای محافظه کار که نماینده جناح سنتی اصولگراست و جریانهایی مانند موئلفه اسلامی نماینده آن هستند.
● و جریانهای نظامی، اطلاعاتی و امنیتی که سپاه پاسداران شاخص آن است.
این مثلت سنتی قدرت بسیاری از انحصارهای اقتصادی و سیاسی یا فرهنگی را در اختیار خود داشته و بقای این انحصارها را در گرو «بسته بودن نظام» میبیند. به همین دلیل هرگونه گشایشی که بخواهد شکل ساختاری، زیربنایی، عمیق و ماندگار بیابد مورد بدبینی این مثلث بوده و با آن به طور مداوم مخالفت کرده و میکند.
اینک که بحث در مورد «توافقنامه جامع نهایی» است و قرار است که به زعم غربیها «یا همه موارد را در بر داشته باشد و یا اصولا توافقی در میان نباشد»، این مثلث نگران است که نظام زیر بار تعهدهایی برود که با خود ضرورت گشایشهای اقتصادی و سیاسی و به دنبال آن، فرهنگی و اجتماعی را مطرح کند و ساختار انحصارگرای این سه ضلع را زیر سوال برد.
به همین دلیل نه سپاه، نه بازار و نه روحانیت محافظه کار،در جریان مذاکرات جاری روی خوشی به آن نشان نداده و نفس انجام مذاکرات را فقط به دلیل فشارهای ناشی از تحریمها پذیرفتهاند. این تایید اجباری هم به طور صرف برای راهگشایی و برون رفت از بنبست کمرشکن مالی ناشی از تحریمها بوده است.
اما اظهارات متعدد چهرههای شاخص این مثلث سنتی قدرت در مورد هر گونه نتیجه و دستآورد مثبت بیانگر بدبینی عمیق و ترس محافظهکارانه آنها از سرانجام این مذاکرات است.
اما ساختار قدرت در ایران آن قدر یکدست نیست که نظام بتواند یک نظر را غالب ساخته و با آن به تعامل با غرب بپردازد. در مقابل این سه ضلعی سنتی قدرت، مثلث دیگری، پس از موفقیت نسبی مذاکرات مخفی عمان، ظهور کرده که متشکل است از:
● جناح میانهرو که بر این باورست میتوان با سیاست تنشزدایی، آینده نظام را بهتر حفظ کرد و باند و شخص هاشمی رفسنجانی شاخص آن است.
● جریان اصلاحطلب که امیدوار است در سایه تغییرات ناشی از پذیرش توافقنامه و اثرات و عوارض آن بتواند جایگاه از دست رفته خود در ساختار قدرت را باز یابد.
● و در نهایت جناح تکنوکراتها (فنسالاران دولتی) که امیدوارند با حضور روحانی در راس قوه مجریه بتوانند سیاستهای اجرایی و بعد راهبردی کشور را بازتعریف کرده و از رفتن نظام به سمت بنبست یا راهکارهای افراطی پرهیز کنند.
این مثلت نوین قدرت اصل مذاکرات را قبول دارد و بر این باورست که میتوان با «نرمشی» به راستی «قهرمانانه» آن را به نتیجه رساند و کشور را به سوی مسیری تازه هدایت کرد. مسیری که در آن ایران دست از جاهطلبی اتمی خود بر میدارد و دخالتورزیهای منطقهای خویش را محدود میسازد، اما در عوض سایه تحریمهای اقتصادی از یکسو و انزوای سیاسی از سوی دیگر از سر کشور برداشته میشود و ایران جایگاه تازهای را در اقتصاد جهانی به دست میآورد. جایگاهی که به واسطه آن میتوان با خدمترسانی به سرمایهداری جهانی، اقتصاد ایران را رونق بخشید، تنشهای منطقهای را فرونشاند و در نهایت تهدیدات اجتماعی داخلی را کاهش داد.
نتیجهگیری
وضعیت نظام اینک در موقعیت خاصی است که باید میان دو فرمول «نرمش-سازش-گشایش» و «پافشاری-طرد-برخورد» یکی را انتخاب کند. هر یک از این دو نتایجی متفاوت برای نظام و کشور به دنبال خواهد داشت. پذیرش گزینه نخست نظام را از شر خطرات آنی رهانیده و به آن شانس این را میدهد که وارد یک فاز جدید از حیات خود شود.
فرصت برای تاکتیک یکی به میخ و یکی نعل در حال پایان است. ولی فقیه باید در آیندهای نزدیک به این یا آن طرف تمایل یابد.
این فاز دو خصوصیت عمده خواهد داشت: نخست تنشزدایی داخلی و خارجی و دوم استحاله تدریجی ناگزیر. هر دو خصوصیت برای بخشی از نظام مطلوب و ایده آل است و برای بخش دیگر نامطلوب و نگرانیآفرین. گزینه دوم اما کشور را به سوی اوضاعی نابسامان، آشفته و بیآینده پیش خواهد برد.
از آن جا که گزینه نخست برای مثلث جدید قدرت مطلوب و برای مثلث سنتی قدرت نامطلوب است باید دید که زور کدامیک بر دیگری میچربد. به نظر میرسد تنها نهادی که میتواند در بین این دو مثلث نقش تعیین کننده را داشته باشد نهاد رهبری نظام باشد. ولی فقیه نظام تا این جا با نشستن میان دو صندلی، شانس هیچ یک از این دو گرایش را به طور قاطع افزایش نداده است. او هم مذاکرات را از یک سو تایید کرده و هم از سوی دیگر نسبت به آینده آن اظهار بیباوری کرده است.
فرصت برای تاکتیک یکی به میخ و یکی نعل در حال پایان است. ولی فقیه باید در آیندهای نزدیک به این یا آن طرف تمایل یابد. چرخش خامنهای به سوی باورها، ترسها و منافع مثلث سنتی قدرت میتواند نظام را به سوی گزینه «پافشاری-طرد-برخورد» هدایت کند و عوارض سنگینی مانند تشدید تحریمها، محاصره اقتصادی کشور و احتمال حمله نظامی به تاسیسات اتمی را به ایران تحمیل کند. برعکس، حمایت قاطع ولی فقیه از گزینه «نرمش-سازش-گشایش» میتواند دوران جدیدی از حیات جمهوری اسلامی و آغاز تحولاتی مهم در کلیه ساختارهای چهارگانه ی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور باشد.
بدیهی است که این فرضیهها، پارامتر حضور گسترده و سازمان یافته مردم در صحنه را در برنمیگیرد. ظهور این پارامتر میتواند بسیاری از پیشبینیها، از جمله احتمالهای مورد بحث این نوشتار را دستخوش دگرگونی سازد.
سخنرانی های اخیر خامنه ای و روحانی نشان از بحث درونی جناحهای جمهوری اسلامی و درگیریهای جناحهای سنتی با روحانی و رفسنجانی و حتی بحث شما نیز برای اینست که آیا در اجلاس سران در سازمان ملل روحانی و اوباما با همدیگر ملاقات و دیدار داشته باشند یا خیر خامنه ای و اقشار سنتی بازار و سپاه مخالف عادی شدن رابطه ی ایران و امریکا هستند زیرا موجودیت آنها با توجه به تحلیل شما به خطر می افتد به همین دلیل برنامه ی دیپلماسی ایران در سازمان ملل دیدار اوباما و روحانی عملی نخواهد شد و خامنه ای آخرین حرف را زد و گفت فایده ندارد . اما مذاکرات 1+5 همچنان ادامه خواهد داشت زیرا همه ی امید جمهوری اسلامی در این مذاکرات ایجاد شکاف بین کشورهای طرف مذاکره است تا بتوانند مانند گذشته در بین این گسلها سیاستهای خودشان را جلو ببرند . ادامه ی مذاکرات بستگی تام و توان بدان وابسته است
فرهاد - فریاد / 18 August 2014
خبرهای ایران نشان میدهد که در شرائط کنونی مذاکرات اتمی خبر مطرح اول در رسانه ها نیست ودلیلش هم اینستکه تقریبا تمام گروهها از انچه براقتصاد ایران گذشته است اگاه شده اند و میدانند اگر توافق ژنو نبود و تحریمها طبق فرمول افزوده میشد دیگر چیزی باقی نمیماند که بران پافشاری کنند .
روحانی در دو سخنرانی پر سر و صدایش بیک مساله گذرا نیز اشاره کرد و ان اینکه20 ملیارد دلار نقد چه شد وحال انکه زنگنه در برنامه پایش از پول نقدی که در اختیار بابک زنجانی گذاشته شده تا به پیمانکاران بپردازد و نداده است سخن گفت و روحانی انرا تکمیل کردکه پولها را بردند و خوردند وملت را دور زدند.این خلاصه نشان میدهد که کنار گذاشتن احمدی نژاد از مذاکرات مسقط بچه دلیل بوده است.وضع مالی کشور را نیز اشکار میکند بنا برین همه گروهها از این مذاکرات توقع گشایش دارند و طرف هم قطره چکانی 4ملیارد و 200 ملیون دلار داد که انهم در گرفت و گیر سویفت و تحریم بانک مرکزی گرفتار شد و 2ملیارد و 800 ملیون دیگر هم در همین راستا ارزیابی میشود.
گروه پایداری مجلس تقریبا بسیم اخر زده است چون میداند در دوره اینده انتخاب نخواهد شد بنابرین بدنبال توافقی سریع با دولت است که اینده حتی خارج از مجلس را برای خود تامین کند بدین لحاظ میبینید که حسینیان کوچک زاده و رسائی وحداد عادل استیضاح فرجی دانا را امضا نکرده اند گو اینکه حداد عادل موضع دیگری دارد.
مذاکرات مسقط توسط برنز که خاورمیانه شناس است و سالیوان که متخصص اطلاعاتی امنیتی است انجام گرفت که هم اکنون نیز سکان گفتگو را در دست دارند و حال انکه از طرف ایران ولایتی بنمایندگی رهبر و صالحی که هم وزیر خارجه بود و هم متخصص اتمی است بانجام رسید بنابرین مشکل فقط تعداد سانتر فیوژ ها و غنی سازی 20 درصدی نبود بلکه تمام فعالیتهای ایران در سیاست بین المللی ومخصوصا منطقه ای را شامل میشد .
ولی طرف امریکائی دو سوژه مختلف را مد نظر داشت که خواسته های اسرائیل در اولویت اول و خواست های غرب بخصوص در سطح کلی بود .
توافق کلی همان زمان حاصل شد ولی جزئیات اجرائی باقی ماند .
ایران قبول کرد تولیدات 20 درصدی را بهر طریق از گردونه خارج کند و فقط 9000 سانتر فیوژ قدیمی را در خدمت تولید قرار دهد ولی هرچه تولید میکند بلا فاصله اکسیده کند و وتولیدات قبلی را هم بتدریج اکسیده وبرای میله سوخت اماده سازد که از تولید سلاح دور شود .در nonpaperتوافق مقدماتی این موارد ذکر شده است اینها خواسته هائیستکه اسرائیل بدان دست یافت و غرب مسئولیتهای ایران در منطقه خاور میانه از جمله عراق که در شرائط کنونی همه سیاستها ی اروپا و امریکا با روش ایران منطبق و هماهنگ است تعریف کرده است.
در افغانستان ایران مزاحمت ایجاد نکرده است و در پاکستان که تضادی بین سیاستهای سعودی و امریکا و ایران وجود دارد سیاست عدم تنش بر قرار است . در سوریه نیز پس از کشمکش های قطر وسعودی وترکیه وغرب از یکطرف و ایران وروسیه و حزب اله از طرف دیگرصورت گرفت روش ایران مورد قبول واقع شد.
حزب اله قبول شده است و دیگر فشارهای گذشته برای حذف ان در جریان نیست بنابرین ایران هم با مشکلی مواجه نخواهد بود .انچه مسلم است تنظیم روابط با کشورهای خلیج فارس با پادر میانی کویت و میانجیگری سلطان قابوس حالت تنش ندارد وغرب هم گله مند نیست چون بازار خوب فروش اسلحه است و ازان سود میبرد .
تمدید مذاکرات مورد استقبال ناتان یهو قرار گرفت چون علاقمند نیست امریکا روابط خود را با ایران بهبود بخشد زیرا سبب میشود که کمکهای نظامی و اقتصادی امریکا به اسرائیل کاهش یابد و یاچون مصر قطع شود . اسرائیل برای قرار داد های تعمیرات نظامی که قبل از انقلاب با ایران داشت و انجام نداده است نزدیک یک ملیارد دلار بایران بدهکار است و جمهوری اسلامی خواستا باز پس گرفتن انست که محال بنظر میرسد .در همین رابطه قبل از انقلاب اسرائیل روزانه 150 هزار بشکه نفت ازطریق خط لوله اشکلون دریافت میداشت که یک پنجم بهای اعلام شده بود و سرتیپ فرازیان رئیس اداره هشتم ساواک درکتاب خاطرات خود ازان بقیمت پوست پیاز یاد میکند طبیعتا این خواسته امروز نیز مد نظر نخست وزیر اسرائیل است.
مدیر سازمان انرژی اتمی که یکشنبه وارد تهران شده و با روحانی و ظریف و صالحی ملاقات داشته است تقاضای پاسخگوئی به مساله چاشنی های انفجاری دارد اقای صالحی میگوید قبلا این موضوع فقط چهار سوال را در برداشت که ما پاسخ دادیم بعدا ایران تا 13 سوال دیگر را روشن کرد ولی اقای امانو حالا 60 سوال مطرح میکند که پاسخگوئی ان زمانبر است و در مدت تعیین شده مذاکرات میسر نخواهد بود و به نکته بحث انگیزی اشاره دارد و انهم ابهام در فعالیت اتمی ژاپن و افریقای جنوبیست که هر دو کشور مشکوک به فعالیت در تسلیحات بودند و اژانس ازان گذشت ومیخواهد مساله ایران هم بهمین طریق فیصله یابد باید یاد اورشد که تاسیسات هسته ای افریقای جنوبی کلا جمع و بامریکا حمل گردید ولی در مورد ژاپن مساله روشن نیست و حال انکه ایران میخواهد تاسیسات هسته ای و غنی سازی خودرا نگه دارد.
جمهوری اسلامی همچنان میخواهد محل ساخت قطعات و محل مونتاژ سانتر فیوژها را بدلیل خطر جانی که برای متخصصان و کارمندانش دارد از دسترس ازاد بازرسی دور نگاه دارد که با نگاه اژانس متفاوت است .
واما از طرف دیگر ایران خواستار لغوکلیه تحریمهاست و اقای ظریف عنوان کرده که در راس این خواسته ها لغو تحریمهای شورای امنیت است چون طرف مذاکره همه از اعضای اصلی شورای امنیت هستند و قانع نمودن دو یاسه عضو غیر دائم کار مشکلی نیست این خواسته بنظر میرسد که عملی باشد ولی لغو تحریمها ی مصوبه کنگره امریکا با توجه به ساختار قانونی این کشور مشکل بنظر میرسد .رئیس جمهور امریکا حق دارد که بعنوان حفظ امنیت ایالات متحده کلیه تحریمها را لغو کند ولی رئیس جمهور بعدی بایستی از کنگره اجازه لازم را دریافت کند وبا نفوذی که اسرائیل در کنگره و سنا دارد عدم رضایت این کشور مساله ساز خواهد بود.
در هر صورت دشوار بنظر میرسد که تحریم سپاه پاسداران توسط غرب لغو شود .
در تقسیم بندی مراکز قدرت که نویسنده محترم کرده اند به بعضی وزن زیادی داده شده است چون موئتلفه وبازار سهمی وسیعی در بازار مالی دارند ولی قدرت سیاسی چندانی را حائز نیستند نگاه کنید انهاحتی یک نماینده هم در مجلس ندارند و بهمین طریق روحانیت که فقط سهمی در وجوهات و گاه تائید دستورات رهبری دارند وخود دارای چند جنبه و چند شاخصند.
در وضع کنونی خامنه ای بنمایندگی بیت و قسمتی از روحانیت واختیاراتی که قانون اساسی برای او در نظر گرفته نمایند ه زور دار خودیهاست و در طرف دیگر رفسنجانی استکه هم در بخشی از روحانیت و هم در میان
نظامیان وبانیان انقلاب نفوذ دارد و اصلاح طلبان نیز بالاجبار زیر چتر او گرد امده اند و دولت هم برکشیده او محسوب میشد حرفی برای گفتن دارد .ولی سپاه با نقشی که برای خود تعریف کرده است ودر همه جا از صنعت و بانک و پول وانتخابات تعیین وزیر و وکیل وحوزه نظامی وامنیتی حضور دارد با اطاعت ظاهری از رهبری حرف خودرا پیش میبرد .از قول رفسنجانی در سال گذشته گفته شده بود که سپاه بکمتر از تمام ایران قانع نیست. شاید این پیش بینی دور از ذهن نباشد که درحاشیه اجلاس سازمان ملل توافقی نیمه بند بعنوان توافق کلی اعلام شود و جزئیات موکول به مذاکرات بعدی شود یعنی قسمتی دیگر از پول بلوکه شده ازاد شود و به شرکتهای خارجی در حدی معدود اجازه سرمایه گذاری داده شود که تولیدنفت از سقوط ازاد خارج گردد ولی بازارها ی فروش همچنان در محدوده اسیا باشد . وقرنطینه زمانی 5ویا 10 و حتی 15 سال تعیین گردد که ایران از مفاد توافق تجاوز نکند .البته در هر صورت بهای حاصل شده از فروش نفت و احیانا گاز در زیر کنترل بمصرف میرسد و مثل قبل از انقلاب در حسابی خاص در بانکی معین ودر محلهای تعریف شده هزینه خواهد شد.
منوچهر / 18 August 2014
راه سوم را هم ببینید که اقایان روحانی و خامنه ای در پیش گرفته اند.
باز نمودن کنترل شده فضای سیاسی
کشور ، دادن مجوز به «حزب ایرانیان» خاتمی ، صدور مجوز برای تظاهرات کم خطر در زیر چتر روحانیون
بیرون رانده شده از حلقه حاکمیت و ایجاد ارتباط دیپلماتیک با نماندگان پارلمان اروپا و مجلس آمریکا به
توسط اقای روحانی،امکان هرگونه حمله نظامی را از میان می برد.
امریکا با تبلیغات ایران هراسی و شیعی هراسی خود توانسته بود حق غنی سازی را در انظار مردم جهان ،با
این بهانه که ایران قصد ساختن بمب اتمی دارد،زیر سؤال ببرد و با این حربه هم توانسته بود ه افکار عمومی را
با اهداف نظامی خود و رژیم صهیونیستی، همسو کند.اما،اکنون با ظهور موجودات آدمخواری چون سلفی ها و تکفیری های داعشی ،دست پخت خود آمریکا و صهیونیزم بین الملل ،مشکل است که امریکاییان بتوانند
اقدامات نظامی علیه ایران انجام دهند.ضمنأ اگر رژیم صهیونیستی با فلسطینیان به توافق نرسد،با فجایعی
که یهودیان در فلسطین اشغالی بوجود اورده اند،هر گونه عربده کشی بتوسط صهیویست ها خود موجب
نفرت بیشتر مردم اروپا و آمریکا از کل یهویان خواهد شد و این همان چیزی است که یهودیان مدافع
صهیونیسم را به وحشت می اندازد.
mansour / 18 August 2014
رهبر گفته بود مذاکره خوبست برای لغو تحریمها و حق داشتن غنی سازی و ادامه اتاق انفجارو……و بمب !
در این راه از روشهای پیچیده استفاده کردند:
– گرد و خاک داعش – ساخته سوریه برای مبارزه با اکراد و گروههای مخالف اسد- (برادر جاعش ) در عراق و موشک پرانی حماس موقعی شروع شد که حکومت اسلامی نیاز به لغو تحریم و تایید غنی سازی در مذاکرات بمب داشت !
– اجرای پیشنهاد ولایتی – سعی در انداختن اختلاف انداختن بین کشورهای ودر ۵ +۱.
– فعال شدن لابی حکومت اسلامی و نوشتن مقالات حتی در سی ان ان که ایران و امریکا میتوانند در عراق همکاری کنند تا داعش را شکست دهند!
– دعوت چند باره دلال های رفسنجانی مثل زنگنه و نعمت زاده از کارتلها و برای گرفتن پورسانت مثل قراردادکرسنت هستند. و حتی شرکت وامانده پژو را دعوت به سفره چپاول کردند.
اینها سعی اب از دهان انداختن شرکتهای ورشکسته غربی و کارتلها هستند-
تا با لغوتحریم ! ٬ سرداران مشغول پرژه بمب باشند و همگی هم مشغول چپاول – مثل زنجانی!
farid / 19 August 2014
https://www.youtube.com/watch?v=mqhmMTCLzxg
پایان مهلت مذاکرات اتمی: آغاز انتخاب استراتژیک نظام
کورش عرفانی
تولیدی از تلویزیون دیدگاه
kamran mehrpour / 28 August 2014